eitaa logo
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد قم
275 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
279 ویدیو
39 فایل
در جنگ نرم، شما جوانهای دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. ارتباط با ادمین ها: @admin_jad @admin_jad2 🌐 ble.im/JADAZADQOM 🌐 Eitaa.com/jadazadqom
مشاهده در ایتا
دانلود
تقویم آموزشی نیمسال دوم دوره تحصیلی 97-98 (973) : 🔺ورودی های 94 و ماقبل: 🔹شروع : شنبه 8 تیر 98 🔺ورودی های 95 : 🔹شروع : یک شنبه 9 تیر 98 🔺ورودی های 96 : 🔹شروع : دوشنبه 10 تیر 98 🔺ورودی های 97 : 🔹شروع : سه شنبه 11 تیر 98 🔺همه ورودی ها (متاخرین): 🔹شروع : چهارشنبه و پنجشنبه 12 و 13 تیر 98 تذکر : 1⃣ کلاس ها : شنبه 15 تیر 98 2⃣ کلاس ها : پنجشنبه 24 مرداد 98 3⃣ امتحانات : شنبه 26 مرداد 98 4⃣ امتحانات : پنجشنبه 31 مرداد 98 5⃣ انتخاب واحد دانشجویان از تاریخ 11 تیر ماه تا 13 تیر ماه میباشد.
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد قم
#آش_رشته_دانشجویی 1⃣#آبدارچی_نما 🔴 قسمت #دوم فکر کردم آنها آبدارچی های آن طبقه اند که در حال استر
1⃣ 🔴 قسمت فردای آن روز با استاد زرکام کلاس داشتم. در حالی که همه بچه‌ها سر کلاس نشسته بودند، با کمال تعجب دیدم همان آبدارچی دیروزی که با من همکلام شده بود با کیف رنگ و رو رفته اش به کلاس آمد؛ بچه ها به احترام او برخاستند؛ مستقیم سمت تابلو رفت و شروع به پاک کردن آن کرد. من که هنوز دوزاری ام نیفتاده بود، فکر کردم رسم این دانشکده است که قبل از استاد آبدارچی سر کلاس می آید و تابلو را برای استاد پاک می کند. اما از بچه ها تعجب می‌کردم که چقدر مودب شده اند و همگی برای احترام به آبدارچی زحمت از جا برخاستن به خود می‌دهند. ناباورانه دیدم آن آبدارچی پس از پاک کردن تابلو رو به بچه ها ایستاد و گفت: به نام خدا. من زرکارم هستم و این ترم در خدمت شما تدریس این درس را برعهده دارم و... استاد از خود و روش کلاس داری اش سخن میگفت؛ ولی من از صحبت‌هایش، چیزی نمی فهمیدم؛ در فکر رفتار متکبرانه دیروزم بودم. البته صد هزار مرتبه خدا را شکر کردم جملاتی را که مغرورانه با خودم زمزمه کرده بودم، به زبان نیاوردم.
تقویم آموزشی نیمسال دوم دوره تحصیلی 98-99 (982) : 🔺ورودی های 95 و ماقبل: 🔹شروع : شنبه 5 بهمن 98 🔸شروع : شنبه 26 بهمن 98 🔺ورودی های 96 : 🔹شروع : یک شنبه 6 بهمن 98 🔸شروع : یک شنبه 27 بهمن 98 🔺ورودی های 97 : 🔹شروع : دوشنبه 7 بهمن 98 🔸شروع : دوشنبه 28 بهمن 98 🔺ورودی های 98: 🔹شروع : سه شنبه 8 بهمن 98 🔸شروع : سه شنبه 29 بهمن 98 🔺همه ورودی ها (متاخرین): 🔹شروع : چهارشنبه و پنجشنبه 9 و 10 بهمن 98 🔸شروع : چهارشنبه و پنجشنبه 30 بهمن و 1 اسفند تذکر : 1⃣ کلاس ها: شنبه 12 بهمن 98 2⃣ کلاس ها : پنجشنبه 22 خرداد 99 3⃣ امتحانات : شنبه 24 خرداد 99 4⃣ امتحانات : پنجشنبه 7 تیر 99 5⃣ انتخاب واحد دانشجویان از تاریخ 6 بهمن ماه تا 9 بهمن ماه میباشد. 6⃣درخواست از تاریخ 5 بهمن ماه تا 9 بهمن ماه میباشد. @JADAZADQOM
2⃣ ! 🔴 قسمت این تندی نتوانست خنده بچه‌ها را کنترل کند و حتی بر شدت خنده آنها افزود. در میان این همهمه و خنده صدای دوستم مرادی به گوشم رسید که می گفت: خب، پس تو هم تاغش نکردی و زحمت نعش کشی را بر دوش ما نینداختی بیا سر جایت بنشین. اول خواستم ناراحت شوم؛ اما ناگاه به خود آمدم و دیدم این این منطقی ترین سخنی است که تا آن زمان شنیده‌ام و ادامه سخن با این وضعیت دیگر امکان پذیر نیست. راستش این نکته به ذهنم آمد که راستی راستی ممکن است با این وضع من هم غش یا حتی سکته کنم. از این رو، بلافاصله این سخن شوخی او را پذیرفتم و با سرعت به جای خودم برگشتم. بچه‌ها که تا چند دقیقه بعد می خندیدند، متوجه عکس‌العمل من نشدند و وقتی به خود آمدند، بسیار تعجب کردند. ظاهراً انتظار داشتند من همین طور ادامه بدهم و فرصت بیشتری برای تفریح آنان فراهم آورم. حتی تنی چند از آنها اعتراض کردند و گفتند: "تو که خوب داشتی میفرمودی، چرا نشستی؟!" "داشتیم بهره مند می شدیم" یا "ای بابا ما را از فیوضات خود محروم نکن" و یا "بابا تازه داشتیم حال میکردیم". در این وانفسا که دوست داشتم زمین دهان باز کند و مرا ببلعد، حاج‌آقا بود که فریادم رسید؛ با ظرافت خاصی کلاس را ساکت کرد و ضمن تعریف از شهامت من و یادآوری این که هیچ‌یک از دانشجویان داوطلب سخنرانی نشده بود و شاید اگر یکی از آنها به جای من بود، افتضاح بیشتری به بار می آورد، شروع به بازسازی من کرد و راهکارهایی را برای تسلط بر خود در چنین مواقعی بیان داشت. صحبت های حاج آقا چنان موثر افتاد که من در پایان کلاس از او خواستم اجازه دهد هفته دیگر بحث خود را پیگیری کنم. هفته بعد با درس آموزی از شکست سنگین هفته گذشته و با به کار بستن نکات حاج آقا، برای نخستین بار در عمرم توانستم کنفرانس موفقی داشته باشم. شیرینی آن، چنان در دهانم مزه کرد که بعدها در بیشتر کلاسها داوطلب این کار می شدم. و چنان شد که -بدون آنکه بخواهم به شیوه فیلم های سینمایی ایرانی پایان خوش برای داستانم ترسیم کنم- در سال‌های بعد به صورت یکی از موفق ترین سخنرانان دانشکده و حتی دانشگاه در آمدم و هم اکنون یکی از موفق ترین استادان همان دانشکده با شیوه درسی عالی -البته اینجایش کمی غلو شد- هستم و بخش مهمی از این موفقیت را مرهون سخن به ظاهر شوخی ولی در واقع منطقی دوستم مرادی و جدی گرفتن و عمل کردن به آن می دانم. @JADAZADQOM