🚌#سفرنامه | با دیدن محرومیتمردم، بهتر میتوانی کمک کنی!
#روز_هفتم ۹۸/۱۱/۲
🚌یکی از بچههای فنی قرار بود برای خانواری یخچالی بخرد. موقع صبحانه آقا سیدی بلند شد و شروع کرد به پول جمع کردن. حدود ٨٠٠ هزار تومن پول جمع شد. وقتی مشکلات و محرومیت و فقر و تنگدستی و بیچارگی و نداری از نزدیک ببینی بیشتر فکر میکنی و بهتر کمک میکنی. جهادگرهایی که شاید خودشان وضع مساعدی نداشتند و با جان و هنرشان به کمک مردم بلوچ آمده بودند حال کمک مالی هم کردند!
🚌بعد از آن به روستای امام آباد در نزدیکی کهیر رفتیم. جهادگری با بلدوزری در حال زدن سیل بند بود. اهل صحبت و مصاحبه نبود و از هرکسی هم که اینجا بیاد و دنبال عکس و فیلم و گزارش و نمایش باشد بدش میآمد!
🚌هلیشات را پرواز دادیم و بچههای روستای در چند ثانیه همه دورمان جمع شدند. از آنها خواستیم بالای تپه بروند و به عنوان شات نهایی از ما خداحافظی کنند.
🚌با اصرار فراوان یکی از اهالی به منزلشان رفتیم و شیرچایی به بدن و بعد نیز به دل جاده زدیم. چه مسیر پر فراز و نشیبی. میگفتند این مسیر بیشترین مقدار تصادف با شتر را دارد چرا که شترها در فصل تابستان به علت گرمای زیاد در این گودی جاده میخوابند. جلوتر آثار سیل نمایانتر شد. پل از جا کنده شده و تیرهای چراغ برق و گارد ریل ها گوشه گوشه جاده افتاده بود. مسیری خاکی و گود و تنگ شده بود محل رفت و آمد ماشینهای سنگین و بزرگ. جلوتر باغات موز به گلِ رفته را هم از نزدیک دیدیم. باغاتی که تنها معیشت این مردمان بوده است.
#جهادی #جهادگران #مستند #سیستان_بلوچستان #سیل #فیلم
🖌 #یادداشت | منطقه قرمز (بیماران مشکوک به کرونا) || خاطرات علی مهدیان طلبه جهادگر
#روز_هفتم
🖌 برخی رفقا از سر دلسوزی توصیه میکنند همه آنچه می بینم نگویم. میگویند مردم نباید بترسند نباید غم داشته باشند. اون هم توی شرایطی که دشمن روی ترس و ناامیدی مردم حساب کرده. یه جورایی حرفشان را قبول دارم ولی با یک تفاوت.
🖌 به نظر من امید در ندیدن محقق نمیشه بلکه در درست دیدن محقق میشه. این روش رسانهای اون ور آبیها است که با نگفتنها و غلط گفتنها واقعیتها رو تغییر میدن. اینجا امید با درست دیدن واقعیتها محقق میشه. خدا به صابرین بشارت داده، کسانی که صحنه واقعیت را کامل و درست میبینند. وسط خوف و حزن و از دستدادن داشته ها، دست او را میبینند و مسیر او را میفهمند.
💻 متن کامل خاطره: b2n.ir/680062
💉 #قرارگاه_مبارزه_باکرونا
@jahadgaran | جهادگران
🖌 #یادداشت | روزهای کرونایی بانوان جهادگر اصفهانی || یادداشت جهادگر ساجده سلطانی
#روز_هفتم
🖌 یاد خاطرات فرج محمد قلی زاده می افتم، آنجا که نوشته بود موقع مرخصی آقا مهدی باکری می ایستاده روبروی رزمندهها و میگفته؛ میروید پشت جبهه، آن جا یک جبهه دیگر است.
🖌حالا شما فکر کنید این دانشجوها که تا دیروز خط مقدمشان درس و تحصیل بوده را فرستاده اند مرخصی، گفته اند بروید! یک دسته شان برگشتهاند پشت جبهه، یک جبهه دیگر را دست گرفتهاند. یک دسته هم مثل من آمدهاند مرخصی، بخورند و بخوابند.
💻 متن کامل روایت: b2n.ir/474104
📽 #مثل_آوینی
@jahadgaran | جهادگران
🖌 #خاطره | مجموعه روایتهای«موج دوم» دختر فلج || خاطرات علی مهدیان طلبه جهادگر
#روز_هفتم
🖌 ما دو ماه پیش، یک همکار از دست دادیم... اما ما لطفی نمیکنیم به کسی، نه این وظیفه ما است... اما ما این دو ماهه روحیه خودمان را از دست دادهایم... همکاری داشتیم که جوان بود کلی استعداد داشت آرزو داشت میخواست مادر شود اما...
🖌اینها را خانم پرستار میگفت، توی بیمارستان دردکشیده و محروم در بندرعباس، عکس همکار جوانشان را گذاشته بودند روی یک میز که شبیه حجلهی عزا درستش کرده بودند تا جلوی چشمشان باشد.
🖌خبرهای بیمارستان بندرعباس را چه کسی دنبال میکند در کشور، آیا خبر این شهیده جوان به گوشتان رسیده بود، آیا میدانستید دو ماه است طلبهها و جوانان بشاگردی، آری بشاگردی، در این بیمارستان همرزم و مددکار پرستاران شدهاند؟ میفهمید در این هوای گرم و شرجی پوشیدن دوازده ساعته این لباسهای خاص ضد ویروس یعنی چی؟
💻 متن کامل خاطره: b2n.ir/365973
🏴 #جهادگران_حسینی
📽 #مثل_آوینی
@jahadgaran | جهادگران