👆 #ادامه
منصرفش کردیم!
🚌 به سمت مناطق اطراف جلگه رفتیم. لاشه گوسفندها کنار جاده افتاده بود. از مهماننوازی سیستانی ها میگویند اگر یک گوسفند هم داشته باشند جلوی پای مهمان میکشند ولی حالا همان یک گوسفند هم نیست.
🚌به کپری میان نخل ها رفتیم. سه خانوار در یک کپر نیمه خراب شدهای زندگی میکردند. علاوه بر خانه یا همان اتاقشان زمینهای کشاورزیشان هم نابود شده بود.
🚌در منطقه بعدی هلال احمر در حال نصب چادرهایش بود. به علت جمعیت زیاد این منطقه توقع داشتیم روحانی مستقر توزیع کوله ها را مدیریت کند که او هم با ماشین هلال احمر رفت!
🚌مدیریت کولهها را به خود حسین آقا سپردیم و به دلگان برگشتیم. بعد از ناهار ساعت ٣ظهر به سمت چابهار حرکت کردیم و ساعت ٨ شب به چابهار رسیدیم. ۵ساعت فاصله!
#جهادگران #جهادی #سیل #سیستان_بلوچستان #مستند #رسانه_عهد
💻 مشاهده در جهادگران: jahadgaran.org/?p=36275
@jahadgaran | جهادگران
👆 #ادامه
بچههای دیگر جملات او را با داد و فریاد تکرار میکردند! داد میزدند تا شاید صدایشان بهتر شنیده شود!
🚌از آنجا به قرارگاه بچههای جهادی در منطقه پلان رفتیم. با یکی از کارمندان فلان ستاد خواستیم مصاحبه بگیریم که گفت: «من اسم ستاد رو میارم ها» جواب دادیم: «خب بیار! مهم اینه کار بچههای انقلاب دیده بشه!» گفت: «آخه یک گروه دیگه اومدن میخواستن کارهای ما رو به اسم خودشون تموم کنن!»
مصاحبه که تمام شد گفت: «حالا بگم بهتون اگه ستادِ ما نبود بحران سیل حل شدنی نبود!» پاسخ دادیم: «اولاً همه برا ستاد و گروه و سازمان خودشون همین جملهی شما رو میگن! دوما مگه الان بحران سیل حل شده؟»
🚌مصاحبه بعدی را با مسئول قرارگاه انجام دادیم. از روند کارها و فعالیتهای گسترده شان، از شناسایی روستاها و گروههای جهادی تخصصی شان، از توزیع اقلام و بستهبندیهای مخصوصشان گفت.
بعد از آن به اتاق بستهبندی اقلام رفتیم. ارتشی و سپاهی، شیعه و سنی، پیر و جوان، کوچک و بزرگ در حال کار بودند. حسن آقا، مرد چهارشانه و شوخ طبع که تو دل بچههای آنجا حسابی جا باز کرده بود ذکر لعن برداشته بود برای کسانی که باعث اختلاف شیعه و سنی میشوند. مدام هم پا میکوبید به زمین و کمر راست میکرد و شعارهای حمایتی برای ارتش میداد. دستش را گرفتیم و گوشهای بردیم و هاشف را بهش وصل کردیم. وقتی نظرش را در مورد جمله ما بلد نیستیم آقای روحانی پرسیدیم. پاسخ شنیدیم: «کسی که بلد نیست باید بهش یاد بدیم دیگه! آقای روحانی بخواد ما بچه جهادی ها، بچه انقلابیها میاییم پای کارش! بهش یاد میدیم!»
🚌در راه برگشت به چابهار با وجود صدای بلند ضبط ماشین، داد و فریادهای بچهها هنوز تو گوشم بود!
#جهادگران #جهادی #مستند #رسانه_جهادی #سیل #سیستان_بلوچستان
@jahadgaran | جهادگران
👆 #ادامه
نمیان جلو! بیشتر بچهها میان که اونا هم یکی برا خودش میگیرن و میرن! اینجوری عدالت رعایت نمیشه! دیشب که این قدر دقیق توزیع شد بازم به ٢ خانوار نرسید!» سری هم به حوزه علمیه نیمه تخریب شدهی ایشان زدیم. در کلاسی که دیوارهایش ترک خورده بود ایستاد و از فعالیتهای حوزه علمیه و تربیت نیروهای انقلابی، از کارهای گسترده وهابیت و ترورِ(شخصیتی و فیزیکی) نیروهای انقلابی گفت.
🚌به محل قرارگاه برگشتیم. گوسفندی که نذر سلامتی حضرت آقا شده بود قربانی و بهمناسبت شروع ایام فاطمیه ایستگاه صلواتی دور تنها میدان شهر نیز راهاندازی شد.
راستی موکب داران فرصت را غنیمت بدانید!
#مستند #جهادگران #سیل #سیستان_بلوچستان #جهادی #وحدت
💻 مشاهده در جهادگران: jahadgaran.org/?p=36345
@jahadgaran | جهادگران
🚌#سفرنامه | با دیدن محرومیتمردم، بهتر میتوانی کمک کنی!
#روز_هفتم ۹۸/۱۱/۲
🚌یکی از بچههای فنی قرار بود برای خانواری یخچالی بخرد. موقع صبحانه آقا سیدی بلند شد و شروع کرد به پول جمع کردن. حدود ٨٠٠ هزار تومن پول جمع شد. وقتی مشکلات و محرومیت و فقر و تنگدستی و بیچارگی و نداری از نزدیک ببینی بیشتر فکر میکنی و بهتر کمک میکنی. جهادگرهایی که شاید خودشان وضع مساعدی نداشتند و با جان و هنرشان به کمک مردم بلوچ آمده بودند حال کمک مالی هم کردند!
🚌بعد از آن به روستای امام آباد در نزدیکی کهیر رفتیم. جهادگری با بلدوزری در حال زدن سیل بند بود. اهل صحبت و مصاحبه نبود و از هرکسی هم که اینجا بیاد و دنبال عکس و فیلم و گزارش و نمایش باشد بدش میآمد!
🚌هلیشات را پرواز دادیم و بچههای روستای در چند ثانیه همه دورمان جمع شدند. از آنها خواستیم بالای تپه بروند و به عنوان شات نهایی از ما خداحافظی کنند.
🚌با اصرار فراوان یکی از اهالی به منزلشان رفتیم و شیرچایی به بدن و بعد نیز به دل جاده زدیم. چه مسیر پر فراز و نشیبی. میگفتند این مسیر بیشترین مقدار تصادف با شتر را دارد چرا که شترها در فصل تابستان به علت گرمای زیاد در این گودی جاده میخوابند. جلوتر آثار سیل نمایانتر شد. پل از جا کنده شده و تیرهای چراغ برق و گارد ریل ها گوشه گوشه جاده افتاده بود. مسیری خاکی و گود و تنگ شده بود محل رفت و آمد ماشینهای سنگین و بزرگ. جلوتر باغات موز به گلِ رفته را هم از نزدیک دیدیم. باغاتی که تنها معیشت این مردمان بوده است.
#جهادی #جهادگران #مستند #سیستان_بلوچستان #سیل #فیلم
🚌 #سفرنامه | پایان سفر به سیستان و نکاتی از این سفر
#روز_آخر
🚌 شب جمعه، زیر باران، هنگام غروب حاج قاسم به مزارش دعوتمان کرد. درست مثل سفر به پلدختر و اهواز. سفری که به عشق حاج قاسم و لبخند مجددش شروع شود باید هم اینگونه ختم شود.
🚌 بهعنوان آخرین سیاه مشقمان از این سفرنامه، نکات زیر را به صورت موردی بیان میکنیم.
١. اولویت اول و دوم و سوم فقط کمک مالی هست تا انشاءالله با همت جهادگران مستقر و نیروهای بومی بحث دام بخشی از مردم حل بشود و با پشتیبانی لجستیکی کشتها و زمینهای آنها احیاء بشود. چرا که بیشتر آسیب سیل ناظر به از بین رفتن معیشت این مردم هست.
٢. اولویتهای بعدی تهیه اقلام غذایی و بهداشتی هست که این هم نیازمند کمک مالی شما عزیزان است چرا که با خرید از شهرستان و فرستادن به منطقه هزینههای زیادی دارد. با کمترین هزینه و بهترین کیفیت از خود سیستان قابل قابل خریداری است.
٣. این استان سالها درگیر سیل محرومیت بوده و این سیل وضعیت آنها را بدتر و بدتر کرده است. این استان نیاز به برنامهریزی بلندمدت دارد و فعالیتهای و کارهای خوبی گروههای جهادی شروع کردهاند که در طول سال ادامه دارد. شما هم میتوانید هر موقع سال هرطور که میتوانید با هماهنگی گروههای جهادی با سابقه کمک کنید.
۴. بهعنوان حرف آخر بگوییم که این سفر برکات زیادی داشت و حرف های ناگفته زیادی از خود باقی گذاشت. دعا کنید انشاءالله بتوانیم با عملی مؤثر و اثری ماندگار استعدادها، ظرفیتها و واقعیتهای این استان را بهتر بشناسیم و بشناسانیم.
.
#جهادگران #جهادی #مستند #سیل #سیستان_بلوچستان #محرومیت #سفرنامه