eitaa logo
متی ترانا و نراک
274 دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی #شهادت هست، مُردن بی وفایی ست دل رهروِ راه #شهیدانِ خدایی ست #شب های جمعه هر که باشد با شهیدان در هر کجا باشد یقیناً #کربلایی ست #شهدای_مدافع_حرم🕊❤️ #یادشان_باصلوات🌷 #صبحتون شهدایی🌞 🍃🌹🍃🌹
به قولِ #حاج_حسین_یکتا شهداء آخر #تیپولوژی بودند که یوسف زهرا(ع) آن ها را خرید، به قولِ معروف برای #خدا تیپ زدند... چطور؟ اگر زیبا بودند از آن زیبایی در #راهِ_خدا استفاده کردند... گفتند خدایا ما می خواهیم ما را فقط تو ببینی ما میخواهیم #فقط از تو دلبری کنیم که در نهایت هم دل بردند و هم دل دادند و به قیمت جان، #شهادت را خریدند... آنها در اوج #اخلاص عمل کردند و شدند یاران سیدالشهداء(ع) ولی ما...بماند...😔😔 #شهدای_دهه_هفتادی #شهدای_مدافع_حرم🌷 #التماس_دعای_شهادت🙏 🍃🌹صلوات
🍃روزها اول صبح بہ درودے دل خود #شاد ڪنيم... و چه زيباست، ڪنارِ #ياران، خنده بر صبح زدن... #شهدای_مدافع_حرم #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹صلوات
✍ #خاطره_شهدا🌷 مصطفی صدرزاده روز #تاسوعا شهید شد. خیلی دمغ و ناراحت بودیم. کمرمان شکسته بود. عصر عاشورا بعد از شکسته شدن #محاصره توانستیم به عقب برگردیم. با عمار رفتیم مقر، با چند نفر دیگر روضه گرفته و به سر و صورتشان گِل مالیده بودند. با سر و ریش گِل زده آمد پیش ما. تک‌تک نیرو های سید ابراهیم را #بوسید. جمله‌اش به بچه های عرب زبان این بود:《أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ》 به من که رسید، توی گوشم آرام گفت:《غصه نخور! منم چند روز دیگه #مهمان سید ابراهیم هستم.》 📚قسمتی از کتاب #عمار_حلب #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهدای_مدافع_حرم 🍃🌹صلوات
🔰تقدیم به همسران شهدا که از همه عاشق ترند...❤ ❣اصلا زن باید عاشق شود.... عاشق مردی که #نوکری ارباب را میکند و اعتقادش، بنفسی انت و اهلی و مالی یا #اباعبدالله است. ❣اصلا زن باید عاشق شود.... عاشق مردی که #غیرتی است... سرش را میدهد تا یک کاشی از حرم ناموس علی(ع) کم نشود. ❣اصلا زن باید عاشق شود... عاشق مردی که میخواهد همسرش، #همسنگرش باشد تا از این زندگی کوتاه #اوج بگیرند سمت بهشت . ❣اصلا زن باید عاشق شود... عاشق مردی که عشق #شهادت است. و باید مهریه ای بگذارد بسی سنگین! بله بگوید به شرط #شفاعت آخرت... 💕 اصلا خدا زن را آفرید تا #عاشق شود... 💕 #شهدای_مدافع_حرم #شهید_مرتضی_حسین_پور #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مهدی_نوروزی #شهید_وحید_فرهنگی_والا #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی شادی روحشون #صلوات 🍃🌹🍃🌹
پـروردگارا واژه #شهیــد چیستـــ ..؟؟ ڪہ روے هر جـوانے میگذاری این چنین زیـبا مےشود.. ✨اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلڪ✨ #شهدای_مدافع_حرم صلوات 🌷🍃
وقتی #شهادت هست ⇜مُردن بی وفایی ست😔 دلـ❤️ رهروِ راه #شهیدانِ خدایی ست #شبهای_جمعه هر که باشد با شهیدان🌷 در هر کجا باشد یقیناً👌 #کربلایی ست #شهدای_مدافع_حرم🕊❤️ #یادشان_باصلوات
🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🌸محسن در سوریه با شهید روح‌الله قربانی آشنا شده بود و یک مدت باهم بودند. وقتی روح‌الله قربانی شهید شد، محسن خیلی ناراحت شد. مدام عکسش رو نگاه می‌کرد و می‌گفت: این آقا روح‌الله خیلی بچه ی خوبی بود. خوش به حالش که شهید شد. 🌸همانطور که به عکسش خیره شده بود گفت: نگاه کن، عرب نبودا اما نمی‌دونم چجوری انقدر ماهرانه چفیه رو دور سرش می‌پیچید... 🌸بعد هم عکس شهید را به طرف من گرفت و نشانم داد. داشت در مورد همین عکس معروف آقا روح‌الله صحبت می‌کرد. همان عکسی که چفیه ی کرم رنگش را دور سرش پیچیده بود. به نقل از: همسر شهید محسن حججی 🌷 🌷 🍃🌹صلوات
بهــ🌸ــار حلول‌ ‌است ‌در کالبدِ زمین و نزول ‌"حیات" ‌بر جانِ ‌بشر تَنها‌ آنان ‌که‌ بَهاری‌اند🌺 نگاهی 🌙 🌹🍃🌹صلوات
🔰تقدیم به همسران شهدا که از همه عاشق ترند...❤ ❣اصلا زن باید عاشق شود.... عاشق مردی که ارباب را میکند و اعتقادش، بنفسی انت و اهلی و مالی یا است. ❣اصلا زن باید عاشق شود.... عاشق مردی که است... سرش را میدهد تا یک کاشی از حرم ناموس علی(ع) کم نشود. ❣اصلا زن باید عاشق شود... عاشق مردی که میخواهد همسرش، باشد تا از این زندگی کوتاه بگیرند سمت بهشت . ❣اصلا زن باید عاشق شود... عاشق مردی که عشق است. و باید مهریه ای بگذارد بسی سنگین! بله بگوید به شرط آخرت... 💕 اصلا خدا زن را آفرید تا شود... 💕 شادی روحشون 🍃🌹🍃🌹
گاهے بعضی نگاه ها ... چشـــــــم دل♥️ را رو بسوی بازمےڪند ! مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشمانی باشد...😍 🌺 🌹🍃🌹🍃صلوات
🌹🍃دو هفته قبل از اعزامش همراه خانواده با شهيد سيد‌علي‌اصغر شنايي به مشهد مقدس رفتيم. سفر بسيار خوب و به ياد ماندني بود. 🌹🍃در بازگشت از مشهد، آنها با هم شوخي مي‌كردند و مي‌گفتند: «اگر ما رفتيم و برنگشتيم ما را فراموش نكنيد، شما همسران شهيد مي‌شويد و آن وقت با شما مصاحبه مي‌كنند. از حالا به فكر آن روز باشيد و خود را آماده كنيد كه در جواب چه بگوييد» ولي ما اين حرف را به شوخي مي‌گرفتيم. 🌹🍃كلاً در طول راه از شهادت حرف مي‌زدند. آنها كه مي‌دانستند مي‌خواهند شهيد شوند، به نظرم داشتند ما را آماده مي‌كردند... 🌹🍃«‌شهيد شنايي در خواب به همسرم مي‌گفت: خوشا به حالت كه تو رفتني هستي و نامه‌ات امضا شد، ولي من كارم اشكال دارد.»‌ آري! هر دوي آنها لياقت شهادت را داشتند و در مشهد مقدس نامه شهادتشان را از امام رضا(ع) گرفتند و با هم  داوطلبانه براي دفاع از حرم حضرت زينب(س) رفتند و باهم به شهادت رسيده و روح پاكشان به آسمان‌ها پر كشيد 🍃🌹صلوات
🍃دوره آخری که همراه احمد(شهید_احمد_مکیان) در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد. 🍂کمتر شوخی می کرد، اوقات فراغتش را مشغول قرائت قران بود. اگر کوچک ترین غیبت می شنید تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. 🍃یک روز وقتی از خواب بیدار شد،ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تادلیل ناراحتی اش را گفت. خوابِ سید ابراهیم را دیده بود(شهید مصطفی صدر زاده).بعد از شهادت سیدابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید. 🍂می گفت: "سید با خنده ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: بامعرفتا! به شماهاهم میگن رفیق!چرابه خانواده ام سر نمی زنید؟!" دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. 🍃گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم.توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کِی نوبت من میشه؟ خسته ام. خودت برام یکاری بکن" نذر ت 🍂می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت:"غصه نخور.همه رفقایی که جامانده اند،شهادت روزیشون میشه." حالا که احمد رفته تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است.و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. راوی: دوست و همرزم شهید مکیان 🍃🌹صلوات
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 عشـ❤️ـق به مثل هوای دم است تازه‌ام می‌کند😍 کافےست کمی شما را نفس بکشمـ😌 کافےست ریه‌ام را از پرکنم❣ 🌺 🍃🌹صلوات
معرفۍ مختصرۍ از متولد ۸ دۍ ماه ۱۳۷۰ در تهران متولد شد و مجرد بود. ایشان سرباز گمنام امام زمان عج بودند و در گردان امام حسین و پایگاه فعالیت میکردند. فرزند سوم و تک پسر خانواده آبیاری بودند. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 صفات بارز اخلاقی مهربان و دلسوز بسیار خوش اخلاق خوش رو و دلباز بسیار غیرتی روحیه جهاد بالایی داشتن خیلی فعال در امر به معروف و نهی از منکر بودن. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 علایق پیاده روی اربعین و زیارت قبر  شش گوشه اقا اباعبدالله انجام ورزش های رزمی در سه رشته مختلف و کسب مدال های قهرمانی رفتن به پایگاه بسیج 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 شهادت وداع با خانواده ۱۲ دۍ ماه ۱۳۹٤ اعزام به سوریه ۱۳ دۍ ماه ۱۳۹٤ اخرین تماس ۱٦ دی ماه ۱۳۹٤ شھادت ۲۱ دی ماه ۱۳۹٤ محل شھادت ، ، *پیکر ایشان بعد از ۵ ماه و ۱٤ روز به میهن باز میگردد . و در تاریخ ۷ تیر ماه ۱۳۹٥ مصادف با شهادت ع به خاک سپرده میشود. مزار ایشان گلزار شهدای شهرستان شهریار *امام‌زاده هادی* و یاد بود ایشان بهشت زهرا قطعه ۵۰ هست. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 و خبر شھادت دوشنبه ۵ بهمن ماه ۱۳۹٤ از طریق شبکه های مجازی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 راحت ادامه دارد..... صلوات 😭🌷🍃
" حرف آخـر… هنوز هم شهادت مےدهند امابه"اهل درد" نه بے خیال ها فقط دم زدن ازشهـ🌷ـدا افتخارنیست… باید زندگےمان،حرفمان،نگاهمان، لقمه هایمان،رفاقتمان هم بوے شهدا بدهد. 🕊 😭🌷🍃 ✨ صبحتون شهـدایی یاعلـی مدد ✨ ‍ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" خبرشهادت به دختر شهید بزرگوار علیرضا بابایی🥀 توخودتمام💞 من هستی بگوچگونه چطور تمام هستی خودرا به خاک بسپارم 😭 ‍ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم رّبّّّ اّلّشّهّـّבّاّءّ פּّّ اّلّصّـّבّیّقّیّنّ"ّ به مناسبت سالروز شهادت شهید_حنیف_بهبودی تاریخ تولد : ۱ فرودین ۱٣۴۶ تاریخ شهادت : ۱٨ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : منطقه شیرسورکوه عراق 🥀مزار شهید : امام زاده هاشم رشت می گویند *اشک* راز شهادتِ عاشقان است؛ زمانی جاری میشود که دل سوخته باشد! عجیب هوایی شده و به سمت خدا پرکشیده باشد! دل حنیف هم همیشه پرِ پرواز داشت و اشک هایش درنماز سوز درونی اش را آشکار میکرد، او خوب میدانست باید چه کند تا خدا خریدارش شود؛ تا اورا برگزیند و در آغوش بکشد! قطره های روان شده از چشمانش دل مادر را به درد می آورد و آنقدر بیتابی های فرزندش‌ را دید که زیر آسمان دست به قنوت برداشت و با تمام وجود حاجت روایی فرزندش را از خدا طلب کرد. بعدها بود که فهمید حنیفش غرقِ شهادت شده و دیگر میلی به دنیا ندارد! عاشق باب_الحوائج نیز‌ بود! آقایمان امام کاظم(ع) را میگویم! در خاکریز دفاع از کشور، میان بوی باروت و خمپاره؛ این مداحیِ هفتمین خورشیدِ ولایت بود که قلب میقرارش را تاب میبخشید... عشق به موسی بن جعفر(ع) بعد از شهادتش نیز هویدا شد، آنجا که پیکر مقدس و‌بی جانِ او روی دستان مردم در کاظمین مهمان حضرت شد و شال سبزی از مرقد مولا بر کمرش بسته... او فاتح عملیات غرورافرین مرصاد است! بی سیم چی بودن عجیب به او می آمد و زمانی چهره اش جهان را نور بخشید که با تیر‌ مستقیم دشمن شهد شهادت کامش را شیرین کرد! شهادتت_مبارک بی سیم چیِ مرصاد 🌷🍃 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💠بســـــــم رب الحسین علیه السلام💠 💠به مناسبت سالروز تولد 💠شهید_محسن_اسلامی_مهر 💠تاریخ تولد : ٢۰ /۴/ ۱٣۴۰ 💠تاریخ شهادت : ٢۱ /۱۲/ ۱٣۶٣ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌷شهدا عندربهم یرزقون _اند🌷 همانهائے ڪه نام مبارڪشان قوّت قلب گــ🌷ـل لاله است. ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش جزیره مجنون است ولطافت ڪلامشان نوازشگرآسمان شهرمےشد🌷 🌷شهید محسن اسلامی مهر، سال ۴۰ درخانه ای از اهل معرفت ساکنان شهر ری به دنیا آمد. مرز تحصیلاتش از دیپلم گذشت، دانشجوی رشته_پزشکی در کشور انگلیس شد. 🌷با شنیدن طبل جنگ صدام به ایران برگشت. با مرام سپاه پاسداران آشنا شد، همراه برادرانش رضا و حسن به عنوان یک نیروی سپاهی با سمت مسئول مهندسی به مدت چهار سال در جبهه خدمت کرد. 🌷تقدیر الهی چنین شد که دانشجوی رشته پزشکی به جای درجه پزشکی، تاریخ ۶۳.۱۲.۲۱ درجه شهید، کنار نامش حک شد. برادرانش رضا و حسن به درجه جانبازی نائل آمدند و در نهایت به شهید محسن رسیدند. ✨روحشان شاد، مرامشان پررهرو باد.✨ 🌷🍃 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
⚘بسم رب الحسین سیدشباب اهل الجنہ⚘ . 💝به مناسبت سالروز🎈ولادت 🍥شهید:محمد رضا تورجی زاده 🍥تاریخ :تولد1343/4/23 🍥تاریخ :شهادت1366/2/5 🍥نحوه شهادت:اصابت ترکش به پهلو.... ⚘محمدرضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳به دنیا آمد.از همان کودکی عشق فراوانی به اهل بیت(ع) داشت و در مجالس خاندان نبوت و امامت حضور می یافت. ⚘محمدرضا تورجی زاده همراه با تحصیل علم در مغازه ی پدرش کار می کرد.پدرش به دلیل مذهبی بودن و علاقه ی بسیار به دین او را در 📘مدرسه ی احمدیه ثبت نام نمود. ⚘باتوجه به اینکه آخرین سال دوره ی راهنمایی تورجی زاده مقارن با قیام مردم🕌 قم بود با تعدادی از دوستانش تظاهراتی در مدرسه شکل دادند. ⚘در زمان انقلاب با چندتن از دوستانش در مسجد ذکرالله فعالیت های سیاسی انجام دادند و از اینرو مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.محمدرضا تورجی زاده از فعالان مبارزی بود که علیه 👹گروهک های ضدانقلابی و بنی صدر فعالیت کرد. ⚘او علاقه ی خاصی به آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی داشت. تورجی زاده در دبیرستان هاتف تحصیل کرد و در همان جا به 🎤مداحی و روضه خوانی می پرداخت و صدای👌 بسیار زیبایی داشت. ⚘در سال ۱۳۶۱به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف خدمت کرد و در عملیات های محرم،والفجر و کربلا شرکت نمود.در جبهه نیز به 🎤مداحی و نوحه سرایی پرداخت و در آنجا نیز بسیاری از رزمندگان مجذوب صدای گرم و زیبای او شدند به طوری که وصیت نمودند 📖دعای کمیل مراسم هفته های آن ها را بخواند. ⚘علاقه ی فراوان محمدرضا تورجی زاده و درخواست رزمندگان دیگر باعث شد که آن ها هیئت گردان یازهرا را 📗تاسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت✌ رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد. ⚘تورجی زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت. ⚘محمدرضا تورجی زاده در پنجمین روز 🍀اردیبهشت سال ۱۳۶۶در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در حین فرماندهی گردان یازهرا در سنگرش از ناحیه ی پهلو،بازو جراحت و ترکش هایی دید و به مقام شهادت نائل شد. 🚩🚩🚩 🌹🍃🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌸بســــــــــم ربـــــــ الـــــــزهــــــــرا🌸 💓ســــــــــــــلام الله علیــــــــها💓 🌸به مناسبت سالروز 🎀تولد 🌸شهیده_طیبه_واعظی 🌸تاریخ تولد : ٢۴ /۴/ ۱٣٣٧ 🌸تاریخ شهادت : ٣ /۳/ ۱٣۵۶ 🕊⚘محل شهادت : تهران 🕊⚘مزار شهید : بهشت زهرا 🍃🌸🍃 💥شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج کرد و طی یک مراسم مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و 💉تفسیر_قرآن‌ پرداخت. 🍃🌸🍃 💥بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که 👹ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند. 🍃🌸🍃 💥دراین  درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله 🔥شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب حجابش بود. 🍃🌸🍃 👌گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش🐏 گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد. 🍃🌸🍃 ✨ روحش_شاد و راهش پر رهرو باد 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع خانواده‌های شهیدان میلاد حیدری و مقداد مهقانی در معراج شهدای تهران😭😭😭 😭🌷🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @
مادر شهید 🎤 من هفت بچه داشتم. پنج پسر و دو دختر. هادی آخرین فرزندم بود که اول از همه، او را از دست دادم! همسرم مرحوم «استاد شعبان زاهد» مَرد زحمتکشی بود که جز لقمه‌ی حلال، سر سفره‌مان نیاورد. ما از انقلابی‌های منطقه بودیم و در جوانی‌ خیلی فعالیت می‌کردیم. زمان جنگ، تمام خانه‌مان وقف کمک به جبهه‌ها شده بود. خانم‌ها اینجا جمع می‌شدند و کمک‌های مردمی را بسته‌بندی می‌کردند. در یک طبقه برای رزمنده‌ها لحاف می‌دوختیم. در طبقه دیگر هدایای مردمی بسته‌بندی می‌شد و حتی در پشت‌بام، برای رزمنده‌ها مربا می‌پختیم. پسرم هادی، لابه‌لای بسته‌های کمک‌های مردمی رشد کرد.  این بچه از همان طفولیتش با شهید و شهادت آشنا بود. خیلی از تشییع جنازه شهدا را با هم می‌رفتیم. محمد و علی برادرهای بزرگ‌تر هادی، جبهه رفته‌اند. محمد الان جانباز است. هردو مدت‌ها در جبهه حضور داشته‌اند. خیلی از رفتار و کردارهای هادی ذاتی بود. بدون اینکه از کسی چیزی یاد گرفته باشد، ذات پاکش او را به سوی کارهای خیر می‌کشاند. یادم است سه، چهار ساله بود که با هم به منزل یکی از اقوام رفتیم. خانم‌های آن منزل از نظر حجاب خیلی رعایت نمی‌کردند. هادی با اینکه بچه‌ی خردسالی بود، گفت: «این‌ها حجاب ندارند و من داخل نمی‌آیم!» از همان بچگی‌هایش، از غیبت پرهیز می‌کرد. روی یک کاغذ نوشته بود غیبت ممنوع و چسبانده بود روی دیوارهای خانه تا همه نوشته‌اش را ببینند و کسی غیبت نکند. روح مطهر شهدا 😭✋🌷🍃