eitaa logo
متی ترانا و نراک
318 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
17.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. ✍نویسنده : منتظر به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان روحش شاد . صلوات 😭🍃🌷
‍ 🍃محمد زهره وند از آن دهه شصتی های و با ایمان زمان بود.قبل از در ماموریت های مختلفی از جمله درگیری با گروهک هایی همچون پژواک سینه سپر کرده و زخمی شده بود.اما وقتی خبرهای سوریه را شنید، راهی شد.به قول خودش آرزویش بود اما برای دفاع از حرم رفت. 🍃مزد نماز شب و سحرگاهیش را با شهادت در عملیات گرفت.خاک سوریه پیکرش را به امانت در آغوش گرفت. در ایران ،همسرش در برزخ بی خبری می سوخت و دل نگرانش را با دعا آرام می کرد.اما ندایی در درونش خبر از شهادت میداد. کم کم خودش را برای پرواز پرستوی خانه اش آماده کرد 🍃بعد از نزدیک به ۷۰ روز پیکرش به ایران برگشت. در اش از همسرش خواسته تا حجاب فاطمی را رعایت کند و به دخترش را بیاموزد. 🍃در جنگ نرم این روزها که دارند هویتمان را می دزدند و در پی های زیبا و دل فریب با غریبه شده ایم، نمی دانم جواب چه می شود؟ 🍃یادمان رفت هستیم و سلاحمان، هایمان است. شهید جان با اینکه غافل و بی معرفت شده ایم ، اما ✍نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۷ فروردین ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ آبان ۱٣٩۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اراک صلوات 🌷🍃
‍ 🍃عشق را گم کرده ایم، در دنیای واقعی دستمان خالی از عشق است، در پستوی فضای مجازی به دنبالش منزل به منزل می گردیم و همچون سراب در کویر، به مقصود نمی رسیم. 🍃عشق را می توان در میان انسان هایی که با تمام وجود آنرا حس ، تجربه کرده و عاشق شده اند، پیدا کرد. علیرضا نمونه بارز یک انسان عاشق پیشه است. زمینی را تجربه کرد و همسرش نردبانی شد برای رسیدن به عشق الهی... در میان محبت ریشه زده در وجودش که روز به روز با حضور همسرش بیشتر می شد، خاک جبهه و صدای توپ و تانک بهانه شد برای رسیدن به عشق حیقیقی... 🍃دلتنگی هایش برای ملیحه را بر روی صفحات کاغذ در پناه سنگر می نوشت و چشم های منتظرش را به بهای ملیحه و فرزندش، امید وصال میداد. عاشقی ذره ذره تمام وجودش را فرا گرفت آنقدر که پیکرش ۲۴ سال در خاک جبهه به حرمت عشق به امانت ماند. 🍃شاید هم درد فراق از همسر و بچه ها را تاب تحمل نداشت که بعد از ۲۴ سال در سالگرد شهادت، پیکرش برگشت و سنگ سرد مزار، مرهم داغ هجران شدو قرارگاه دلتنگی های دو عاشق... هنوز هم عشق در این حوالی هست. پاک و زلال، همچون عشق علیرضا و ملیحه♥️ ✍نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۵ فروردین ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ٢٧ تیر ۱٣۶۶ 🕊محل شهادت : تپه سومار 🥀مزار شهید : سراسیاب فرسنگی یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
‍ ‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک ابوالفضل بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : منتظر 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰ شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
‍ 🍃پاییز با حسرت دستِ مهر، بر سر آذر می کشد و برگ های درختان را فدای بیست و چهارمین روز می کند؛ چون تو چشم به این دنیا گشودی. 🍃خوش به حالِ سال هایی که بزرگ شدن، ، مدافع و شدنت را دیدند. اصلا تو برای ماندن، خلق نشده بودی. فقط، مدتی قلم سرنوشت ماندن را بر دفتر زندگی ات، ثبت کرد؛ تا راه و رسم عاشقی را یاد بدهی. ماندی تا راوی تاریخ آغشته به خون باشی. 🍃این محاسن سفید شده درآسیابِ ، هرکدام قصه شهیدی را می گویند که دست رد به سینه ی دنیا و زیبایی هایش زد تا امروز آه حسرت بر دل هایمان بنشیند. 🍃فرمانده، سرلشکر و هزاران اسم دیگر در مقابل بودنت قد خم کرده اند.‌‌ تا خواستیم، قدر بودنت را بدانیم جمله گاهی چه زود دیر می شود باورمان شد و افسوس ها نامه عبرت دلمان... 🍃حبیب حرم شدی و پس از سال ها دعا، آرزوی شهادت، جامه ی حقیقت بر تن کرد و به کاروان رسیدی. 🍃فرمانده قلب ها، در سیم خاردار نفس، اسیر شده ایم وتوان رهایی نداریم .به دعایت محتاجیم تا به سنگر توبه برسیم. و مجاهدِ تقوا و ایمانمان باشیم. ☆ حبیب قلب ها☆ 🌹به مناسبت سالروز ✍️نویسنده: منتظر 📆تاریخ تولد : ۲۴ آذر ۱۳۲۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ مهر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای همدان 🕊محل شهادت : حومه، حلب یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
‍ 🍃دنیا محل گذر است. شاید برای خیلی ها این جمله عذاب آور باشد که لذت و دلبستگی ها را رها کنند و بروند اما برای محمد مهدی های این روزها که مصداق آیه "والسابقون السابقون" هستند،فانوس است برای رسیدن به نهایت آرامش. 🍃آرزوی دفاع از حرم، گوشه دلش نشسته و مدتی بود که صاحبخانه شده بود.هرچه تقلا کرد و زمزمه کرد منم باید برم، پدرش مخالفت کرد آخر طاقت دوری از تنها فرزندش را نداشت.اما گاهی ، نتیجه اشک و ناله ی فراق برای به حضرت حق است.و اگر خدا بخواهد روزی بنده اش می شود. 🍃دلش را برداشته و رفته بود .نمی دانم در قنوت نمازش شهادت خواسته بود یا در میان درد و دل هایش با امامش از آرزویش گفته بود. هرچه بود، شهادت نامه اش را امضا کرد و ساعاتی بعد بی قرار و بیتاب برگشته بود تهران.آنقدر بی تاب که خداحافظی آخر بر دل پدرش برای همیشه ماند. 🍃محمد مهدی ۱۹ ساله را ناجوانمردانه زدند. شکافته شد و پدرش به یاد ارباب روضه خواند و اشک ریخت و کمرش شکست از داغ جوانش... 🍃محمد مهدی به آرزویش رسید و فدای شد.خوب ها گلچین می شوند و یکی یکی می روند و ما هنوز در غل و زنجیر در انفرادی دنیا شده ایم. 🍃آقا محمد مهدی در روز عاقبت بخیری ات برای مضطران دنیا دعا کن... ✍نویسنده‌: منتظر 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ تیر ۱٣٧٩ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ آبان ۱٣٩٨ 🕊محل شهادت : منطقه شوش تهران 🥀مزار شهید : قطعه ۵۰ بهشت زهرا یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
‍ 🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : منتظر 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
‍ 🌸 شهید غلامعلی پیچک🌸 🍂 سلام، خوش بحالتان، مهر در پرونده اعمالتان خورد و عاقبت بخیر شدید اما، اینجا بد است. دل ها گرفته است و هایمان گلوگیر شده اند و خسته ایم از زمانی که امان را از اهالی گرفته است. 🍂 هشت سال باغیرت جنگیدید برای وجب به وجب این خاک، برای اینکه حقی نشود. 🍂 اما هشت سال است که با و امید مردم را از زندگی ناامید کرده اند، پدر خانه در مقابل اهل خانه از و کمر خم کرده است. سفره خالی و هایش هم شده اند اما ترازوی عدل، حسرتِ برابری بر دارد. 🍂روی بیت المال بودید که مبادا مدیون شوید و پل صراط پایتان بلغزد اما این روزها را غارت می کنند و بعد از رفتنشان از مرزهای کشور، خبر هایشان در روزنامه های کشور به یادگار میماند. 🍂زمین های را با کمترین امکانات شناسایی می کردید پاکسازی و را نابود می کردید. حالا ستون پنجم ها، گرا می دهند، دیروز ح.ا.ج ق.ا.س.م و امروز ف.خ.ر.ی ز.ا.د.ه. خبر شهادت ها شد بر دل ...❤️ 🍂 رمز عملیات هایتان بود و فرمانده امام زمان اما حالا، دین را خواسته هایشان کردند و مردم را نشانه گرفته اند که مردم هم از شوند و هم از خرما... 🍂 وصیت هایتان شد بردیوار اما چادرها خاکی می شود و حجاب ها، سرخی خونتان را کدر می کند. آه که که این قصه ی پر غصه پایانی ندارد... شهیدجان، برگرد، بیسیم ات راهم بیاور. حاج و ح.ا.ج ق.ا.س.م را هم صدا کن. بیا و نجات بده. کم کم هم سقوط می کند هم ایمانمان... ✍نویسنده: منتظر 🕊 به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
‍ 🍃دوسال است که دل هایمان شده و زخم هایش به لطف عده ای نامرد، درمان نمی شود. 🍃دوسال است که محروم شده ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃دوسال است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد اش اشک می ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می دهیم. 🍃عده ای که حاجی را می شناختند با شهادتش سوختند و عده ای که بعد از پروازش او را شناختند هایی شدند در آغوش خاکستر که به وقت سر بر آوردند. 🍃فرمانده ی خستگی ناپذیر و ، همیشه گوش بوده ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده ای و ما زمینگیر میخواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می کند. راه را گم کرده ایم و از هر طرفی محاصره شده ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لا به لای روزهایمان خاک میخورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، می مانیم تا امام غریبمان. می خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه ات را بگیرد💔 🍃سالروز نزدیک می شود و داغ نبودنت بیشتر دلم را میسوزاند، دعایم کن... ✍نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ دی ۱٣٩٨ 🥀مزار شهید : کرمان یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃 یازهرا سلام الله علیها 🖤