eitaa logo
متی ترانا و نراک 🇮🇷🌷
318 دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
22.3هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹‌چہ آرزوهاے قشنگے مےڪردند و چقد زیبا اجابت مےشد ... 🌸 آرزو ڪرده بود : بدست شقےترین انسانهاے روے زمین یعنے ڪشتہ بشم و حالا دست اونهاست ... 🌸 از خدا خواستہ بود : مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم ترڪش خمپاره سرش رو برد ... 🌸 همیشہ مےگفت : دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم سالها پیڪرش مفقود بود ... 🌸 مےگفت از خدا خواستم : بدنم حتے یڪ وجب از خاڪ زمین رو اشغال نڪنہ آب دجلہ او رو براے همیشہ با خودش برد ... 🌸 در مسیر پیاده روے مشهد مےگفت آرزو دارم : در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار دفن شد ... 👇👇👇👇👇👇👇 🔰 حاج حسین یڪتا : میخواستن ؛ میشد ... میخوایم ! نمیشہ ... چہ ڪار ڪردیم با این دل ها ... 🌺 از خداوند بخوایم ! را براے امام زمان علیہ السلام ، شش دانگ سند بزنہ ... و براے این ڪار یاریمون ڪنہ... ڪہ دست و پا و گوش و چشم و زبان جز براے رضاے حضرت حجت عج بہ حرڪت در نیاد ! 🌺 ڪہ اگہ خداوند باشہ ... ما میشہ ... و ان شاءاللہ عاقبتمون ❤️ 🌹 و تو چه : که چقدر زیباست که انسان در سن جان را کنه ، و به آرزوت 🌹 بیاد شهدا و روح پاک « شهید جواد محمدی » صلوات 🌷
‍ از آغاز تولد، آنچه در وجود جاریست، تنها است و عشق و تو هستی که تصمیم می‌گیری عشق را به پایِ کدام پرورش دهی؟! معشوقِ زمینی یا اویی که در آسمان به نظاره نشسته است!؟ پرستوهای اما راه و رسمِ عاشقی را خوب بلدند. بال و پر می‌زنند، گویی خسته از این به دنبالِ سرپناهِ امنی راهِ آسمان را پیش‌گرفته اند بندگی سرلوحه کارشان و دلبری از معبود راهِ رسیدنشان به آسمان است. ، پرستویِ عاشقی که هیچ چیز جلودارِ پروازش نبود حتی شیرینیِ تولدِ تنها دخترش! دختران بابایی‌اند اما سهمِ سنگِ مزاریست که میان او و بابا فاصله انداخته است و این بین، همسری که زینب‌گونه را پیشه کرده است میثم قبل از پرواز، هردو را به سپرده و خودش میانِ آسمان نظاره گرِ آنهاست و کنارشان نفس می‌کشد، بودنش حس می‌شود. حضور میثم در رگهای زندگی جاریست عشق به زندگی، به همسر و فرزند چیزِ کمی نیست اما توانِ مقابله با اراده میثم را نداشت، او برای آسمان بود و سکویِ پروازش، حلب♡ انسانها به خواست‌گاهشان باز می‌گردند و میثم به . آنچه خدا هدیه داده بود، باز پس گرفت عالم سراسر است نامکشوف، که بر مقیمانِ نیز جز پرده ای فاش نخواهد شد ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۷ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۳.حلب 🥀مزار شهید : بهشت زهرا صلوات 🌷🍃
‍ . 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 🌟به نام او که ترسیم‌گر صفحه جغرافیایی و خالق بشر در زمین است 🎈بشری که مَلَک در شگفتی او مانده و فلک بعد از هزاران چرخ، او را در نقطه‌ای رها می‌کند که ماحَصَل و رفتار خویش بوده! حال میخواهد آن نقطه جهنم باشد یا ! 🌟ولی حالا حرف قلم از بنده‌ای است که فلک و ملک حیران او ماند‌ند و به هنگام رهایی، به نقطه‌ای به درآمد که اهل زمین غبطه خوردند به حالش؛ نامش مجتبی بختی بود، یا شاید هم جواد رضایی*. 🎈که در همهمه سبز بهار وَ به هنگامه نور خداوند، این تحفه بهشتی را به امانت به خانواده‌اش سپرد؛ و مادرش چه خوب رسم امانتداری می‌دانست که سر را فدای تن بی‌سر ارباب کرد. 🌟زندگی مجتبی شاید در همین دوسال دوندگی و بی‌قراری‌اش برای دفاع از حریم خلاصه میشد و همین گره‌ای بود که مجتبی هرچه سعی در باز کردنش داشت، کورتر میشد و با دعا و رضایت مادر بود که این گره باز شد و مقدمه‌ای شد بر آسمانی شدنش! 🎈امسال ششمین بهار است که مادر ، تولد سی‌وسه‌سالگی مجتبی را بر سنگ سرد مزارش جشن میگیرد! 🌟میلادت مبارک پ.ن*:[ شهیدان مجتبی و مصطفی بختی با نامهای مستعار بشیر زمانی و جواد رضایی برای دفاع از حرم به سوریه رفتند.] یاد شهدا ذکر صلوات 🌹🍃 💠به مناسبت سالروز تولد 💐تاریخ ولادت : ۱٢ فرودین ۱۳۶۷ 💐تاریخ شهادت : ٢٢ تیر ۱٣٩۴ 💐محل شهادت : تدمر سوریه 💐مزار:مشهد،بهشت‌رضا علیه‌السلام
‍ 🍃محمد زهره وند از آن دهه شصتی های و با ایمان زمان بود.قبل از در ماموریت های مختلفی از جمله درگیری با گروهک هایی همچون پژواک سینه سپر کرده و زخمی شده بود.اما وقتی خبرهای سوریه را شنید، راهی شد.به قول خودش آرزویش بود اما برای دفاع از حرم رفت. 🍃مزد نماز شب و سحرگاهیش را با شهادت در عملیات گرفت.خاک سوریه پیکرش را به امانت در آغوش گرفت. در ایران ،همسرش در برزخ بی خبری می سوخت و دل نگرانش را با دعا آرام می کرد.اما ندایی در درونش خبر از شهادت میداد. کم کم خودش را برای پرواز پرستوی خانه اش آماده کرد 🍃بعد از نزدیک به ۷۰ روز پیکرش به ایران برگشت. در اش از همسرش خواسته تا حجاب فاطمی را رعایت کند و به دخترش را بیاموزد. 🍃در جنگ نرم این روزها که دارند هویتمان را می دزدند و در پی های زیبا و دل فریب با غریبه شده ایم، نمی دانم جواب چه می شود؟ 🍃یادمان رفت هستیم و سلاحمان، هایمان است. شهید جان با اینکه غافل و بی معرفت شده ایم ، اما ✍نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۷ فروردین ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ آبان ۱٣٩۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اراک صلوات 🌷🍃
🍃پرنده خوش سیمایی را کنار حرم حضرت زینب ترسیم کرد و با خط زیبایش نوشت بسم رب زینب. به گمانم پرنده خیالش بود که در حوالی حرم بال های غیرتش را گشوده بود. 🍃 آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت هایش را پیشکش کرد به شهر بی قرار .‌ گذشت از و مدرک زبان، از زندگی آسوده و بدون دردسر، از عاشقانه هایش با زینب اش .. 🍃روح الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای و خواهر مضطرش...همه را فدا کرد حتی جانش را. شاید دلتنگی هایش در روزهای بی مادری و عشقش به سبب شد تا به رسم حضرت مادر بسوزد. پیکری سوخته مهمان زینب منتظر شد در و مدتی بعد چشم هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب هایش با ذکر ما رایت الا جمیلا ارام گرفت. 🍃بگذریم از دلتنگی هایش برای شهیدش. از زمان که هر ثانیه اش یادآور خاطره ای است و بغض مهمان دلش می شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند. از روزهایی که تلخ می گذرد. ازعده ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می پاشند. بگذریم از پنجشنبه ها و دلتنگی و مزار شهید. اما به قول خودش همه اینها فدای حرم و آرامش آنجا. داغ زینب های معراج شهدا کجا و داغ زینب مضطر کجا. روح الله ها می روند تا هرروز کل یوم و کل عرض کربلا شود... ✍️نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅 تاریخ تولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸. تهران، دولاب 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۹۴ سوریه، حلب 📅تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت‌زهرا قطعه ۵۳ 🌷🍃
«به نام خدا» 🍃اول مرداد ۱۳۵۸ خانه آقای عسگری، عطرآگین شد به حضور فرزندی هم‌نام مولای غریبش. در خانواده‌ای بزرگ شد که فرهنگ ایثار و از زمان انقلاب و جنگ در آن تبلور داشته و نهال غیرت و شجاعت، به درختی تبدیل شده.  🍃سال ۷۶ مسیرِ عشق او را وارد سپاه کرد. پوشیدن لباس سبز پاسداری مقدمه‌ای شد برای غیرت مردانه‌اش. قریب به ۱۰ سال بعد نیز به یکی از زیباترین سنت‌های پیامبر(ص) جامه عمل پوشاند و همسری فاطمی برگزید. 🍃 اما حکایتش فرق دارد. عشق حسین(ع) و اهل بیتش را که در دل داشته باشی، کوه هم نمی‌تواند در برابرت قد علم کند. و او عاشق بود. و دیوانه حسین. مرد بود و روی خواهر اربابش غیرت داشت. تاب دیدن جسارت به حریم حرم را نداشت. ساکش را بست و راهی دیار عاشقان بی ادعا شد. 🍃در پایان، آخرین صفحه دفتر زندگی‌اش در رمضان سال ۹۵ با لبانی تشنه رقم خورد و خانواده‌هایی از برکت حضورش محروم شدند. 🍃شرمنده‌ایم.. شرمنده نازنین فاطمه‌هایی که طعم آغوش برایشان بیش از یک آرزو نیست. شرمنده همسرانی که در قاب عکس‌های زندگی‌شان جای شوهرانشان خالیست. شرمنده مادرانی که نوازش های پر مهرشان بر صورت‌ پسرانشان جایش با سنگ‌های سرد عوض شده. 🍃امان از دل مادران و همسران و فرزندانی که چون خانواده مهدی عسگری، قطعه سنگی نیز نصیبشان نشده..!🥀 ✍نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 📅تـاریخ تـولـد : ۱ مرداد ۱۳۵۸ 📅تـاریخ شـهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت:سوریه 🥀جاویدالاثر 🌹🍃صلوات
🍃 ردپای اشک های جامانده بر روی را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان ، چشم هایت روشن می شود به ضریح . 🍃 همانجا که یادگاران ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده است. 🍃 بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید ۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد... 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره ۱۱ یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
‍ 🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : منتظر 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃
🌱ولادت حضرت زینب مبارک باد💚🌱 گشته ستاره باران خانه حیدر امشب آمده است به دنیا دخت مکرم زینب اسوه صبر ووفا جود وسخایی زینب دست من گیر واز این بند رهایم کن زینب سلام علیک 💚