eitaa logo
جلسه هفتگی آل یاسین🌱
239 دنبال‌کننده
205 عکس
121 ویدیو
12 فایل
🤝تشکیلاتی شدن: رمز ظهور🌱 🔻پی‌بردن به اهمیت تشکیلات و زندگی تشکیلاتی برای رسیدن به ظهور 🔻استفاده از مباحث عمیق دین و آرامش خانواده 🔻جهادتبیین 🔻مطالعه و‌تحلیل سخنان رهبری ادمین: @khaademo_shohaada
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن آن شب مجالی باز شد برای سنجش اولویت ها، باید تاریخ این لحظات را در خود ضبط می کرد: سپس مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: ما تو را این گونه تنها گذارده، از نزدت باز گردیم و دشمن تو را در محاصره داشته باشد؟! نه به خدا، خدا هرگز چنین وضعی را نیاورد تا آن که نیزه ام را در سینه دشمنانت بشکنم تا آن جا که دسته شمشیر در دستم باشد، دشمنت را از پاى درآورم. اگر من سلاح نبرد هم نداشته باشم تا با آنان بجنگم، آنان را سنگ باران کرده هرگز از حضرتت جدا نگردم تا در کنارت جام شهادت در کام کشم. و اما سعید که در باب وفایش نیز در مجموعه ای با عنوان "وفا به رنگ کربلا" از او گفته شد. او نیز شب عاشورا در هنگامه عشق بازی، اولویتش را به زبان آورد: سعیدبن عبدالله حنفیّ برخاست و به عرض رسانید: نه، به خد ا! اى فرزند رسول الله هرگز تنهایت نگذارم، تا خدا بداند که ما وصیّت پیامبرش، محمّد را در باره تو حفظ و رعایت کردیم، و اگر می دانستم که در راه تو کشته می شدم و بعد زنده به آتش کشیده می شدم و خاکسترم به باد داده می شد و هفتاد بار این وضع تکرار می شد، هرگز از حضرتت جدا نشده تا در پیش رویت، شاهد مرگ و شهادت را در آغوش کشم. چرا نه، حال که این یك کشته شدن بیش نیست و بعد هم به کرامت ابدى و جاویدان خدا می رسم. همه اصحاب عاشورایی اولویت زندگی را به خوبی فهمیده بودند: آن گاه زهیربن قین بجلی برخاست و به عرض رسانید: به خدا، اى فرزند رسول خدا! چه قدر دوست داشتم که هزار بار کشته شده، زنده گردم تا خدا با این کار تو و برادران و فرزندان و اهل بیت جوانت را از کشته شدن حفظ می فرمود. جمعی از اصحاب نیز چنین سخن گفتند: جان هاى ما به فدایت، تو را با همه وجودمان پاس داریم و چون در راهت به شهادت رسیم، وفاى به عهد کرده و پیمان خویش را به پایان برده ایم. آری می خواستم امام حسین را هم داشته باشم، ولی نشد... مثل این که راست گفته اند پیران قدیم: "دعوا سر اولویت است!" ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن ▪️كربلا، سرزمین بی بهانگى انسان نیازمند حجّت، برهان و بهانه شکنی است. توجیه گرى، بهانه آورى و یافتن گریزگاه از حق، کوشش هماره انسان است؛ آن گاه که در اسارت نفس و کشش ها و کشمکش هاى پست و فرومایه دنیوى فرو می غلتد. همه پیامبران آمده اند تا فرصت « بهانه» را از انسان بگیرند تا هیچ کس نگوید: نمی دانستم. کسی نگوید: چراغی نداشتم. خداوند در هدف بعثت انبیا می فرماید: « لِئَلَّ یَكُونَ للِنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل» تا براى مردم، پس از [فرستادن ] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتی نباشد. کربلا حجّت بالغه است. براى همه آنانی که «نتوانستن» یا «نمی شود» را فریاد می زنند، اتمام حجّت است. کربلا از نظرگاه سِنّی « حجّت» است و تقریباً هرکس در کربلا می تواند الگوى سنّی خود را بیابد؛ نوجوانان، قاسم، عبدالله بن الحسن و عمرو بن جناده را؛ جوانان و میان سالان، علی اکبر، عبّاس، عبدالله و جعفر را؛ پیران، حبیب، عابس و مسلم بن عوسجه را؛ معلولان، مسلم بن کثیر اعرج را؛ زنان، زینب (س)، رباب و ام وهب را و حتی کودکان، اصغر و سکینه را. کربلا از این جهت نیز در جنگ هاى تاریخ اسلام یك استثنا است. همه رنگ ها نیز در کربلا یافت می شوند؛ سیاه مانند جون، غلام ابوذر و سفید مانند اسلم ترکی. همه گروه هاى اجتماعی نیز گویی در کربلا نماینده دارند؛ معلّمان، بازاریان، تازه ایمان آورندگان، غلامان و... کربلا هرکس را که بخواهد با تکیه بر بهانه ها صحنه حق را رها کند، خلع سلاح می کند؛ حتی کودك با گریه خویشتن می تواند نقش آفرین باشد. همه حالات انسانی نیز در کربلا چهره و جلوه نموده است؛ حضور خانوادگی و دسته جمعی، نوعروسان، بیماران و گرفتاران. براى مثال، عبدالله بن عمیر کلبی و جنادة بن حارث انصارى با خانواده در جبهه حضور یافته اند، یا فرزند یکی از صحابه را به اسارت گرفته اند و اباعبدالله هرچند وى را براى رفتن و آزاد کردن فرزند تشویق می کند و حتّی هزینه لازم را براى رهایی فرزند می پردازد، امام را رها نمی کند. غم، شادى، آرامش، اضطراب، تشنگی، گرسنگی، غربت، قساوت و شقاوت، محبّت و مهربانی و همه جلوه ها و حالات، از فروترین تا فراترین، در کربلا دیده می شود. ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن ▪️كربلا پایان بخش سردرگمى کربلا سرزمین بی بهانگی است؛ تشنگی، بهانه نجنگیدن و تنهایی، دلیل گریز، تسلیم و ذلت پذیرى نیست. اگر بدانی زن و فرزند نیز از قساوت و بی رحمی دشمن مصون نمی مانند و اسارت و رنج در انتظار نشسته است، نمی توان صحنه را رها کرد و مسؤولیت را نادیده گرفت. کربلا نشان داد که داغ دیدگی و اسارت نیز سلب مسؤولیت نمی کند. در زنجیر هم باید خروشید. در تنهایی باید فریاد زد و در همه گاه و همه حال نباید « راه» را رها کرد و نیمه تمام گذاشت. امتداد خون، پیام است و اکمال شهادت، پیام گزارى، روشن گرى، رسواسازى ستم گر و نشان دادن چهره مظلوم حقیقت است. شاید این فقره از زیارت اربعین رساترین وصف از کربلا و شهادت اباعبدالله و یارانش باشد: « وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسَْتنَْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالةَِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالةَ» و [حسین] جانش را فداى تو کرد تا بندگانت را از جهالت و نادانی و سردرگمی و گم راهی رهایی بخشد. کربلا پایان بخش سردرگمی و بلاتکلیفی است. تکلیف همه پس از کربلا معلوم است. هرکس در هرکجا، در هر موقعیت و در هر شرایطی باشد، از کربلا ناگزیر است. اگر بپذیریم که کربلا هر روز در ما اتّفاق می افتد (کل ارضٍ کربلا و کل یومٍ عاشورا) و هر روز حسینِ خوبی ها و پاکی ها به کربلاى قلب ما می آید و یزید گناه و زشتی در مقابلش صف آرایی می کند، باید از خودمان بپرسیم: چندبار، رها از بهانه و توجیه، این حسین را لبیك گفته ایم؟ اسماء، دختر عقیل بن ابی طالب، با عده اى از زنان هاشمی به مزار پیامبر رفتند و گریستند. او رو به مهاجران و انصار گفت: « اگر پیامبر در قیامت بگوید چرا خاندان او را واگذاشتید و به دست ستم کاران حاکم سپردید، چه خواهید گفت؟ آن روز شفیعی در پیشگاه خدا نخواهید داشت و هیچ کس بهانه و عذرتان را نخواهد پذیرفت.» همه گریستند و تا آن روز، آن همه مرد و زن گریان دیده نشده بود. ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن 🔸جمع بندی🔸 فَلَمَّا نَهَضْتُ بِاْلأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أ ذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فىِ لَمْ یسَْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ [حَیْثُ یَقُولُ- تِلْكَ الدَّراُ اْلآخِرَةُ نَجْعَلُها للَِّ اْلأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ للِْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فىِ أعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا (نهج البلاغه، خطبه شقشقیه) امّا آن گاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند و برخی از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خداى سبحان را که می فرماید: « سراى آخرت را براى کسانی برگزیدیم که خواهان سرکشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است.» آرى! به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، امّا دنیا در دیده آن ها زیبا نمود و زیور آن چشم های شان را خیره کرد. ◾️تكلیف نشناسى مهم ترین کاری که امام حسین و اصحابش انجام دادند، این بود که به تکلیف شان عمل کردند. کسانی دیگر چون عبدالله جعفر و محمد بن حنفیه که نیامدند، تکلیف شان را نشناختند. دیگران هم که تکلیف را شناختند، با توجیهات مختلف درصدد بودند که تکلیف را از دوش خودشان بردارند. رهبر معظم انقلاب می فرمایند: « امام حسین هم در مقابل چنین انحرافی قرار گرفته است. پس باید آن تکلیف را انجام دهد. موقعیت هم مناسب است؛ پس دیگر عذرى وجود ندارد. لذا عبدالله بن جعفر و محمدبن حنفیه و عبدالله بن عباس - این ها که عام نبودند، همه دین شناس، آدم هاى عارف، عالم و چیزفهم بودند - وقتی به حضرت می گفتند که « آقا! خطر دارد، نروید.» می خواستند بگویند وقتی خطرى در سرراه تکلیف است، تکلیف، برداشته است. آن ها نمی فهمیدند که این تکلیف، تکلیفی نیست که با خطر برداشته شود.» « حسین بن علی کارى کرد که در همۀ دوران هاى حکومت طواغیت، کسانی پیدا شدند و با این که از دوران صدراسلام دورتر بودند، اراده شان از دوران امام حسن مجتبی براى مبارزۀ با دستگاه ظلم و فساد بیش تر بود. همه هم سرکوب شدند. از قضیۀ قیام مردم مدینه که به « حره» معروف است، شروع کنید تا قضایاى بعدى و قضایاى توابین و مختار، تا دوران بنی امیه و بنی عباس، مرتب در داخل ملت ها قیام به وجود آمد. این قیام ها را چه کسی به وجود آورد؟ حسین بن علی اگر امام حسین قیام نمی کرد، آیا روحیۀ تنبلی و گریز از مسؤولیت تبدیل به روحیۀ ظلم ستیزى و مسؤولیت پذیرى می شد؟ چرا می گوییم روحیه مسؤولیت پذیرى مرده بود؟ به دلیل این که امام حسین، از مدینه که مرکز بزرگ زادگان اسلام بود، به مکه رفت. فرزند عباس، فرزند زبیر، فرزند عمر، فرزند خلفاى صدراسلام، همۀ این ها در مدینه جمع بودند و هیچ کس حاضر نشد در آن قیام خونین و تاریخی، به امام حسین کمك کند.» ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن ◾️ولایت؛ عاملى موثر براى مقابله با توجیه بعضی وقت ها افراد دلیل انجام دادن کارشان را اهمیت آن کار می دانند. البته این اهمیت را خودشان توجیه کرده اند! برای مثال در جنگ احد، پیامبر به آن گروه گفته بود که تنگه احد را در هیچ شرایطی رها نکنید، ولی این گروه خودشان وقتی دیدند که مسلمانان پیروز شده اند و غنایم به دست آمده است، به بهانه این که جمع آوری غنایم اهمیتش بالا است، تنگه را رها کردند و به جمع آوری غنایم پرداختند. شاید دلیل شان این بود که: می توان با به دست آوری غنایم لشکر اسلام را برای جنگ های بعدی تقویت کرد. (و یا حتا از ترس خطر اسراف غنایم بر زمین مانده احساس تکلیف کردند!) با این توجیه از فرمان رسول الله سر باز زدند و باعث شدند که لشکر اسلام در آن جنگ متحمل شکست شود. نمونه دیگر این گونه توجیهات، توجیهی است که ابوبکر برای تخلف از جیش اسامه می کند. بعد از نماز، پیامبر رو به ابوبکر می کند و می فرماید: مگر من به شما نگفته بودم که به سپاه اسامه بپوندید؟ چرا از دستور من سرپیچی کردید و به مدینه برگشتید؟ ابوبکر در جواب می گوید: « من به اردوگاه اسامه رفته بودم، اما چون شنیدم حال شما بدتر شده است، با خود گفتم بیایم و یک بار دیگر شما را ببینم.» پیامبر رو به آن ها می کند و می فرماید: « هرچه سریع تر به سپاه اسامه ملحق شوید و به سوی روم حرکت کنید، بار خدایا! هرکس را از که از سپاه اسامه تخلف کند، لعنت کن!» راهی که برای مقابله با این توجیه بیان می شود، این است که افراد باید ولایت پذیر باشند و بر اساس نظرات ولی جامعه حرکت کنند تا مجالی برای این توجیهات و اثرات منفی آن پیش نیاید. این گونه است که ولایت پذیری مانعی بزرگ برای مقابله با توجیه می شود و برای همین از پنج رکن دین، محوری ترین رکن ولایت است: قالَ: بُنِیَ الْاسلام علی خمس ِ وَ الْوَلاَیَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ ءٍ عَلَی الصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْم ِ وَ الْحَجّ نُودِیَ بِالْوَلاَیَةِ. ولایت شاخصی برای محک زدن است، شاخصی برای فهم صحت و سقم و حجت بالغه ای برای بستن ابواب توجیه. ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن ◾️چرا امت از امام حسین حمایت نكردند؟ در ریشه یابی عقب نشینی امّت از حمایت امام حسین به نکاتی بر می خوریم که قابل تأمل است. 1⃣عقب گرد به جاهلیت الف) مال و منال و تعصبات قومی و عشیره ای که معیار ارزش در عصر جاهلی شمرده می شد، در این عصر بار دیگر ملاک ارزش گذاری اجتماعی قرار گرفت. از این رو افرادی پیدا شدند که با چند درهم و دینار بهترین بندگان خدا را سر می بریدند. ب) پایه های مفاسد اخلاق عرب روز به روز در جامعه محکم تر شد. شراب خواری، باده گساری، رقاصی، آوازه خوانی و... رونقی دوباره یافت و قبح خویش را از دست داد. حقه و حسد دوران جاهلی عرب جانی دوباره گرفت و غارت گری به گونه ای رسمی گسترش یافت و فجایع وحشتناکی به بار نشست. ج) امراض نظام اقتصادی عرب پیش از اسلام بار دیگر عود کرد و در اثر تبعیض و بی عدالتی جامعه به دو قشر اغنیای دنیاپرست و فقرای تهیدست مبدل شد. د) عصبیت قومی و اشرافیت میراث نظام سیاسی جاهلی دوباره در متن جامعه قرار گرفت و حاکمیت سیاسی در دست معاویه و یزید و فرزندان سرکرده سیاسی مخالفان اسلام در قبل از اسلام یعنی ابوسفیان قرار گرفت. حاکم شدن این ظلمت های جاهلیت بر فضای جامعه اسلامی و ظهور عوام زدگی و خفتگی وجدان در بین امّت اسلامی بستر مناسبی برای تغییر و تخریب دین پدید آورد و روز به روز احکام و عقاید شریعت دست خوش تأویل و تغییر شد. جامعه ای که جاهلیت، تمام ارکان آن را قبضه کرده بود و اصل دین در آن دچار تغییر و دگرگونی شده بود، معلوم بود که با پیشوایان و رهروان راستین اسلام ناب چه معامله ای می کند. جهل و نادانی و تعصبات جاهلی عصر امام حسین از میان امواج سهمگینی از مقاومت ها گذشت و به مراتب نیرومندتر و آب دیده تر و باصلابت تر از جاهلیت کهن ظاهر گردید که در آن جامعه مردم به اصل دین پای بند نبودند. از این رو امام مجبور شد برای شکستن این بت بزرگ به تنهایی دست به قیام بزند. با سلاح کتاب خدا و سنّت پیامبر و موعظه نمی شد به جنگ جهل رفت، چون مبارزه با جاهلیت نو سلاحی نو و کارآمدتر می طلبید. ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن 2⃣دنیاطلبی دل بستگی به دنیا و خو گرفتن به رفاه و لذائذ زندگی، سبب می شود که افراد در هنگام نیاز به فداکاری و جانبازی، حضور لازم را در صحنه دفاع از حق و مبارزه با باطل نداشته باشند. تأکیدهای فراوان پیامبر و پیشوایان دین در مورد دل بسته نشدن به زندگی مادی برای درمان همین درد است. خود سیدالشهدا نیز مردم را « بندگان دنیا» می شمارد که تا وقتی زندگی شان بر مدار دین بچرخد، دم از دین می زنند. امّا هرگاه که با بلاها و رنج ها و سختی ها آزموده شوند، دین داران واقعی اندک می شوند: « الناس عبید الدنیا... فاذا مُحِصّوا بالبلاء قَلَّ الدّیانون» به ویژه اگر این دنیاطلبی از راه حرام باشد و شکم ها را از حرام پر کرده باشد، هم دل ها از درک و دریافت هدایت و حق محروم می شود و هم دین داری و تعهد را کاهش می دهد. امام حسین در روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه و نکوهش از این که آنان به سخن حق حضرت گوش نمی دهند و دعوتش را نمی پذیرند، رمز این حالت را همین گرایش به دنیای حرام می داند و می فرماید: « همه شما فرمان مرا سرپیچی می کنید، به سخنم گوش فرا نمی دهید (حق دارید) چرا که تحفه ها و هدیه های تان از حرام است و شکم های تان از حرام پر شده است، پس بر دل های شما مهر خورده وای بر شما چرا ساکت نمی شوید و چرا گوش نمی دهید و نمی شنوید». علاه بر این که گرایش های دنیاخواهانه و ریاست طلبانه، گاهی انسان را از نصرت حق و مبارزه با باطل باز می دارد، گاهی هم از سوی ظالمان و اهل باطل، با بذل مال و وعده های دنیوی، دام بر سر افراد می گسترند و دل ها را به سوی خودشان جذب می کنند. در زیارت اربعین از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است: « کسانی برای کشتن امام حسین هم دست شدند که دنیا فریب شان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بی ارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر در هواپرستی خود غوطه خوردند و پیروی از اهل دشمن و نفاق کردند». ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن 3⃣رهاكردن تكلیف از سوى خواص آن چه از سوی خدا به عنوان « تکلیف» برعهده مسلمانان گذاشته شده، همواره برای رسیدن به « مصالح» و جلوگیری از مفاسد است. اگر افراد به تکلیف خویش عمل کنند، در ابعاد مختلف، جامعه رو به پاکی و تکامل معنوی خواهد رفت. مخصوصاً افرادی که در جامعه به عنوان شاخص یا خواص از آن ها یاد می شود. امام درباره کوتاهی ها و سستی ها و بی تکلیفی عالمان وابسته به دربار در عصر خویش می فرماید: « شما با دیدن عهد الهی که شکسته می شود، فریاد بر نمی آورید و با ستم گران با مداهنه و سازش کاری رفتار می کنید و جایگاه خود را از دست می دهید... آن چه به آنان این قدرت را بخشیده، فرار شما از مرگ و دل بستن به این زندگی ناپایدار بود. در نتیجه مستضعفان را در دست ستم گران سپردید که به بردگی کشیده شوند و ظالمان به رأی خویش رفتار کنند». در مورد نقش خواص بزرگانی چون علامه "مامقانی" در" تنقیح المقال" و علامه مجلسی در "بحارالانوار" حرکات افرادی چون عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه را توجیه می کنند. علامه « مامقانی» در تنقیح المقال بیان می دارد که: « امام حسین در مدینه یا مکه فردی را مکلف به هم راهی نکرد. او می نویسد: امام حسین هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، خود می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا بر همه مکلفان واجب شود که به عنوان جهاد، با او هم راه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم سفر شوند و اگر کسی هم هم راهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است» ادامه دارد... ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن علامه « مجلسی» نیز بیان می دارد: « امام دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییری بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی شود.» در مورد نقش خواص علی رغم نظراتی که بزرگانی چون علامه "مامقانی" در تنقیح المقال و علامه مجلسی در" بحارالانوار"، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای، در تحلیلی شفاف تر و زلال تر در این مورد می فرمایند: وضع زمان امام حسین این بوده است، خواص تسلیم بودند، حاضر نبودند حرکتی بکنند. لذا وقتی امام حسین قیام کرد با آن عظمتی که امام در جامعه اسلامی داشت، همین خواص خیلی ها پیش امام نیامدند تا به او کمک کنند. اینان که به خاطر دنیای شان، راحتی شان، مقام شان، به تکلیف عمل نکردند، عوام هم از این ها تبعیت کرده و به آن سو رفتند. آری تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم و اقدام آن ها برای خدا در لحظه لازم، این هاست که تاریخ را نجات می دهد. در این دوران در واقع تکلیف گریزی و بی طرفی بعضی ها سبب دوام سلطه ظالمان گشت و امام حسین در این مورد می فرماید: « این نیز درسی است بزرگ که هواداران حق، اگر از نصرت حق و پیشوای صالح و جبهه دین کوتاهی کنند، نتیجه اش تقویت ظالمان و موفقیت طاغوت ها و ریشه کن کردن حق و نابود ساختن پیروان آن خواهد بود». 4⃣غفلت انسان پیوسته نیازمند تذکر و یادآوری است. غفلت از اهداف و آرمان ها سبب در افتادن انسان به ورطه شوم بی تفاوتی می شود. مردم زمان امام حسین چنان در زندگی روزمره خود غرق شده بودند که اهداف والای دین و ارزش های متعالی مکتب و رسالتی را که در قبال دین خدا داشتند، از یاد برده بودند. دشمنان نیز از همین غفلت سوء استفاده کرده، بر آنان غلبه پیدا کردند و با به کار گرفتن نیروی مردم در زدودن حق و مقابله با امام معصوم به میدان آمدند، امام نیز پیوسته می کوشید تا پرده های غفلت را از برابر دیده و فهم و درک آنان کنار بزند. ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن 5⃣ترس از جان و مال یکی دیگر از عوامل، ترسی بود که دستگاه ابن زیاد و یزید بر مردم وارد کردند و آن ها از ترس جان و مال خود، به یاری فرزند رسول خدا نرفتند و بلکه برخی مقابل ایشان نیز ایستادند. گاهی این قدر خودمان را خوب توجیه می کنیم و عیبی را در وجودمان انکار می کنیم که خودمان هم باورمان می شود. همیشه باید از توجیه کردن عیوب مان مثل سم مهلک پرهیز کنیم. حتی اگر واقعا عیبی در درون ما نیست و ما را به آن متهم می کنند، شرط عقل و سلامت دل آن است که ولو موقت هم که شده آن را بپذیریم. 5⃣جهل و نادانى دیگر از عوامل، جهل و نادانی مردم نسبت به امور حکومت، دین و دنیای شان بود. اگر مردم امام زمان خود را به خوبی می شناختند و در صدد حمایت از او بودند، اگر چه صدها خواص و عالم دیگر، آن ها را نهی می کرد، حرف و فعل امام را حجت می دانستند نه قول و فعل آن ها را و دچار بدفهمی و کج اندیشی و سپس عمل کرد نادرست نمی شدند. چنان که، خاندان اموى براى توجیه جنایات خود به تأویل آیات قرآن کریم پرداختند و با همان توجیهات باطل در مقابل اهل بیت پیغمبر ایستادند. علی در این باره می فرماید: « ... اکنون با برادران اسلامی خویش به خاطر تمایلات نابه جا و کجی ها و انحرافات و شبهات و تأویلات ناروا می جنگیم.» به عبارت دیگر، مبناى فرهنگی و فکرى تخلّف هاى خلفاى بنی امیّه و بنی عبّاس از همین طریق فراهم آمد، و با توجیهات غلط مبانی اسلامی بود که فساد، جامعه اسلامی را فرا گرفت و حقّ و باطل مخلوط شد و معاویة بن ابی سفیان به عنوان امیرالمؤمنین معرّفی گردید و فرزند هوس باز او بر جایگاه رسول خدا تکیه زد و جامعه اسلامی را آن چنان به انحطاط کشیدند که قرآن کریم و سنّت پیامبر در آستانه نابودى قرار گرفت. چنان که امام حسین فرمود: « من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرامی خوانم. زیرا سنّت پیامبر از بین رفته و بدعت زنده شده است. ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن ◾️توجیه گر نباشیم؟! باید یک محاسبه بین خودمان و خدای متعال بکنیم. که اگر الآن واقعا سال ۶۱ هجری بود، ما با همین وضعیتی که داریم، کجا بودیم؟ با همین وضعیت، با همین دارایی ها و همین تعلقاتی که داریم. الحمدالله به برکت عاشورا قلوب نورانی است و به برکت سیدالشهداء محبّان حضرت خیلی از آمادگی ها را کسب کرده اند که سال ۶۱ فقط همان ۷۲ نفر کسب کرده بودند. بنابراین الآن حضرت جنودی دارند که واقعا حاضرند جان خودشان را کف دست بگذارند. ولی اگر صحنه مثل عاشورا سخت شد، چه؟! کار در عاشورا خیلی سخت بود و یک امتحان عادی نبود و صحنه ای که سیدالشهداء اصحابش را وسط آن فرستاد، از دستوری که امام صادق به ابوهارون مکفوف داد، سنگین تر بود. اوج و قله دستور خدا به اصحاب یمین در عالم ذر بود، که آتش برافروخت و به اصحاب یمین گفت: بفرمایید در آتش! همه رفتند و آتش، گلستان شد و اصحاب شمال تا نزدیک آتش آمدند و ترسیدند. بعد دیدند آتش بر آن ها گلستان شد. عذرخواهی کردند و گفتند: خدایا امتحان را تکرار کن. خدای متعال قبول کرد، برای بار دوم هم تا دم آتش رفتند و باز ترسیدند و باز اصحاب یمین رفتند و آتش بر آن ها گلستان شد. برای بار سوم که تکرار شد، خدای متعال صف ها را جدا کرد. گفت: تمام شد و امتحان دیگر قابل تکرار نیست. در این دنیا هم همین طور است، کوره هایی که خدا برای آدم آماده می کند، همیشگی نیست. یک بار، دو بار، سه بار امتحان های اصلی در عمر تکرار می شوند. هر صحنه، صحنه امتحان است. در دنیا هیچ چیز پیش نمی آید که امتحان نباشد. لقمه ای که جلوی آدم می گذارند، امتحان است که بخورد یا نخورد، درست بخورد یا غلط بخورد، برای خدا بخورد یا برای نفس بخورد. دو تا استکان که جلوی آدم می گذارند، امتحان است که سر پر را جلوی خودت بکشی یا سرخالی را. دنیا از کوچکش تا بزرگش امتحان است. سحر که بیدارت می کنند، امتحان است که بلند می شوی یا نه، حاضری این قدر از خوابت برای خدا بگذری؟ ولی امتحان های سنگین که مثل امتحان عالم میثاق است که آتش روشن کنند و بگویند برو وسط آتش، آن امتحانی که حضرت از ابوهارون مکفوف گرفت که گفتند برو در آتش. این امتحان تکرارپذیر نیست. جریان این است که فردی آمده بود از خراسان امام صادق را موعظه می کرد که آقا شما یاور دارید. می خواست امام صادق را آگاه کند. چرا نشسته اید؟ این قدر در خراسان لشکر دارید! حضرت فرمودند: خب، بلند شو، برو بنشین در تنور! گفت: آقا! ببخشید! ولی من که حرف بدی نزدم! حضرت مشغول شدند به صحبت تا حواسش را پرت کنند. ابوهارون مکفوف از در آمد، سلام کرد، بند کفشش دستش بود. حضرت فرمودند: علیکم السلام، بروید بنشینید در تنور. بند کفشش را ول کرد، رفت نشست در تنور. وقتی نشست در تنور، حضرت شروع کرد از خراسان گفتن، دیدم مثل کف دست خراسان را می شناسند، همه شان را می شناسند. بعد حضرت گفتند: برویم سری بزنیم، ببینیم این رفیق ما چه کار می کند! آمدم دیدم مثل گلستان وسط آتش نشسته. ادامه دارد... ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📚توجیه المسائل کربلا 🔻توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای باحسین نبودن بله وقتی وسطش رفتی، گلستان می شود. اصحاب عاشورا وقتی وسط این صحنه رفتند، از گلستان هم برای شان بهتر بود. « بریر» پیرمردی بود که قاری قرآن بود، شب عاشورا شوخی می کرد. گفت: اگر امشب مزاح نکنم، کی مزاح کنم؟ مگر ندیدی جایگاه مان را کنار امام حسین و یک قدم مانده ما به امام حسین برسیم، منزلت قرب در بهشت، خود امام حسین است. کسانی که در دنیا امام حسین را می شناسند، لحظه شماری می کنند سفره قیامتش را ببینند. دنیایش این گونه بود، ببینیم قیامتش چه خبر است. سبقت می گرفتند که خون شان را بدهند و بروند سر سفره بنشینند. شب عاشورا وقتی به اصحاب گفتند که بروید، ملتمسانه ماندند. بعد اشاره کردند و فرمودند بین دو انگشت من را ببینید. مقامات شان که مقام قرب سیدالشهداء است و نه بهشت معمولی را به آن ها نشان دادند. آن صحنه عاشورا که سیدالشهداء برای اصحابش پیش آورد، از صحنه ابوهارون مکفوف داغ تر بود. گفت بروید وسط آتش و رفتند. حالا سوال این است که اگر سال ۶۱ هجری بود، ما الان کجا بودیم؟ واقعا پیش روی امام حسین خون مان را به راحتی داده بودیم؟ به آن فوز « یا لیتنی کنت معکم فافوز معکم» رسیده بودیم؟ این باب بسته نیست، بنابراین امام رضا (ارواحنا فداه) فرمود، اگر می خواهید در ثواب شهداء امام حسین شریک باشید، هر وقت یاد امام حسین افتادید، بگویید: « یا لیتنی کنت معکم...» ای کاش من با شهدا هم راه شما بودم و من هم فائز می شدم. پیدا است که این باب باز است. اما نیت حقیقی می خواهد و نیت از روی هوس به درد نمی خورد. اگر کسی نیت هم راهی داشت، به فوز هم راهی می رسد. داستان امام حسین تمام شده نیست. هنوز دعوت حضرت هست که « هل من ناصر ینصرنی» و زائر روز اول رجب در زیارت ایشان در این روز به امام حسین می گوید « لبیک یا داعی الله». یعنی یک لبیک به امام حسین بگویید و رجب تان را با لبیک به امام حسین شروع کنید. این باب هنوز باز است. پس ما اگر سال ۶۱ هجری بود، واقعا لبیک گفته بودیم و خون مان را پیش روی امام حسین داده بودیم؟ یا این که طواف های مان را با همان قوت انجام می دادیم و می گفتیم موسم حج هست و بعد هم به خانه های مان می رفتیم؟! یا این که مثل « طرماح» هنوز داشتیم گندم به یمن می بردیم؟! یا این که ظهر عاشورا اسب مان را بر می داشتیم و می رفتیم؟! ضحاک مشرقی با حضرت برخورد، گفت: آقا! تا امید پیروزی هست، من با شما هستم. ظهر عاشورا گفت: آقا! دیگر امید پیروزی نیست. اسبش را سوار شد و رفت. ما جزء کدام ها بودیم؟ آن هایی بودیم که شب عاشورا صف مان را جدا می کردیم و می رفتیم؟ یا وقتی خبر شهادت مسلم رسید، صف مان را جدا می کردیم و می رفتیم؟ واقعا کجای کار بودیم؟ 🔹پایان🔹 ─┅─═इई 💠ईइ═─┅─ https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan