eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
688 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
سر پر نشئه ی ما شیشه ی پُر باده ی توست این هم از لطف تو و حسن خدا داده ی تو ست گردن جام نوشتند گناهی که مراست این هم از خاصیت ساغر آماده ی توست مست و طناز، سر معرکه باز آمده ای خون مگر مانده که با تیغ فراز آمده ای وصف قد تو محالی است که من می دانم سرو، پیش تو نهالی است که من می دانم ختم بر خیر شود گردن آهوی نظر ابرویت تیغ قتالی ست که من می دانم پدر خاک چو گفتند به داماد رسول نه فلک چرخ سفالی ست که من می دانم آن که در مهد، تو را خواند ز آیاتی چند بعد از این نیز شود بر سر دوش تو بلند هر کجا هست دم از شیر خدا باید زد چون به دخت تو جلالی است که من می دانم غرض از هر دو جهان قامت بالای تو بود غرض از خلق علی، خلقت زهرای تو بود دشمن شیر خدا نیز به پاکی برسد گر مطهر شود از آب مضاعف نَجسی یا بزن با دم خود یا به دم تیغ علی یسَّرَ الله طریقا بِکَ یا ملتَمَسی تو نبوغ ازلی، طیف خلایق ماتت انبیا کاسه به دستان صف خیراتت امرت از روز ازل بر همگان واجب شد پاسدار حرمت شخص ابوطالب شد با علی غار برو، با دگری غار مرو محرم خَشیتِ الله مکن ترسا را چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که نبی شد پسر آمنه، ماه عربی بعثتی کرد که ابلیس طمع کرد به عفو رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی بعثتی نیز رسول غم یحیی دارد جای حیدر شده همراه بر او زِینِ اَبی خوش رَوی ای پسر فاطمه اما به خدا طاقت زینب تو نیست کمی بی ادبی ترسم این بار اگر گوش به خواهر ندهی خون کند چوب یزیدی ز تو دندان و لبی چون که جان می دهد امروز ز تب کردن تو چه کند زینب تو با سر دور از تن تو
روضه ۲۸ رجب سالروز حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) از مدینه و شروع قیام سیدالشهدا(عليه السلام) _ استاد حاج منصور ارضی جدایی از مدینه باورم شد حرم غمخانۀ صاحب حرم شد همه حجاج زهرا بار بستند به این رفتن دل عالم شکستند به ناقه مادری و شیر خواری شود آمادۀ اُشْتُر سواری تمام مشک ها پُر آب باشد کمی آرام ، اصغر خواب باشد کناری باغبان سرگرم لاله کند بابا کُشی نازِ سه ساله کناری نجمه مست روی قاسم زند شانه سر گیسوی قاسم تماشا می کند با قلب شیدا قد و بالای اکبر ، اُمِّ لیلا ولی یک سو همه تصویر این شب شده وقتِ پریشانی زینب سر او بر سر دوش حسین است پناه او در آغوش حسین است شده ذکر لبش با چشم گریان عزیزم بی تو می میرم حسین جان تمام آرزوهایم تو هستی منم مجنون و لیلایم تو هستی همه شب روی سجاده نشینم الهی ای حسین داغت نبینم تمامی امانت های مادر میان بسته پیچیدم برادر جواب سید الشهدا : دلم را آب کردی گریه کم کن مرا بی تاب کردی گریه کم کن شده وقت سفر ای نور دیده نشین بالای محمل ای رشیده محارم دور محمل بی قرارت ابوفاضل بود چشم انتظارت یل ام البنین زانو گرفته علی اکبر به پای ناقه رفته به روی معجر تو حرز بستم خودم تا آخرش پای تو هستم همه رفتند اما غرق احساس پیامی آمد از مادر به عباس زمان حرفهای آخرین شد وصیت خوانی ام البنین شد صدا زد می روی ای نور عینم ولی جان تو و جانِ حسینم برو اما بدان شیر نبردی مبادا بی حسینم باز گردی بیا تا خوب من رویت ببوسم بلندی های ابرویت ببوسم به خلوت بوسه هایم درس دارد حیا کردم ، حسین مادر ندارد
شعر ۲۸ رجب خروج کاروان امام حسین(علیه السلام) از مدینه می خواست با مدینه خداحافظی کند بغضش گرفت و گفت: کجایی برادرم؟ از کوچه ها گذشت و غریبانه گریه کرد آهی کشید و گفت: جوان بود مادرم... شعر: مجید تال
شعر ۲۸ رجب خروج کاروان امام حسین(علیه السلام) از مدینه یا محمدای مرا نور دو عین  من حسینم من حسینم من حسین یا رسول الله نگر حال مرا  می روم من سوی دشت کربلا بهر من جدا وداع آخر است همره من زینب غم پرور است ظلم و کین دشمنان افزون شده این دلم از جور و کینه خون شده  بعد داغ مجتبی تنها شدم  من اسیر دست دشمن ها شدم  خون نموده دشمن بی دین دلم  آتشی زد از ستم بر حاصلم میروم با اهل بیت خانه ام  با گلان و غنچه ی گلخانه‌ام یا رسول الله نگر جان بر لبم داغدار گریه های زینبم  همرهم دارم علی اکبرم  شیردشت خون علی اصغرم  میبرم من کودک معصوم را  خواهرانم زینب وکلثوم را  با دلی خون از مدینه میروم با رباب و با سکینه میروم میبرم همره گلان یاس را  شیر دشت کربلا عباس را  در ره قرآن فدایی می شوم  شکرلله کربلایی می شوم در ره دین خدا جان میدهم جان ناقابل به جانان می دهم  در ره دین راس من گردد جدا  تن بروی خاک و سر بر نیزه ها  بررضای ذات حق هستم (رضا) دستگیر شیعیانم در جزا  شعر: رضا یعقوبیان
شعر ۲۸ رجب خروج کاروان امام حسین(علیه السلام) از مدینه مدینه! امامت کجا می رود؟ سفر کرده سوی خدا می رود دل شب، غریبانه تنها حسین نهان از همه چشم ها می رود مدینه! چه آرامی و ساکتی امام غریبت کجا می رود؟   مدینه ز عباس و اکبر بپرس اگر می رود، شب چرا می رود؟ مدینه! تماشاکن این قافله چه عاشق سوی کربلا می رود اگر جان به بزم بلا می برد علی اصغرش را کجا می برد؟ شعر : حاج غلامرضا سازگار
مثنوي وداع از مدينه جدايي از مدينه باورم شد حرم غمخانة صاحب حرم شد همه حجاج زهرا بار بستند به اين رفتن دل عالم شكستند به ناقه مادري‌ و شير خواري شود آمادة اُشْتُر سواري تمام مشك ها پُر آب باشد كمي آرام ، اصغر خواب باشد كناري باغبان سرگرم لاله كند بابا كُشي نازِ سه ساله كناري نجمه مست روي قاسم زند شانه سر گيسوي قاسم تماشا مي كند با قلب شيدا قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا ولي يك سو همه تصوير اين شب شده وقت پريشاني زينب سر او بر سر دوش حسين است پناه او در آغوش حسين است شده ذكر لبش با چشم گريان عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان نمام آرزوهايم تو هستي منم مجنون و ليلايم تو هستي همه شب روي سجاده نشينم الهي اي حسين داغت نبينم تمامي امانت هاي مادر ميان بسته پيچيدم برادر (( جواب سيد الشهدا )) دلم را آب كردي گريه كم كن مرا بي تاب كردي گريه كم كن شده وقت سفر اي نور ديده نشين بالاي محمل اي رشيده محارم دور محمل بي قرارت ابوفاضل بود چشم انتظارت يل ام البنين زانو گرفته علي اكبر به پاي ناقه رفته به روي معجر تو حرز بستم خودم تا آخرش پاي تو هستم همه رفتند اما غرق احساس پيامي آمد از مادر به عباس زمان حرفهاي آخرين شد وصيت خواني ام البنين شد صدا زد مي روي اي نور عينم ولي جان تو و جانِ حسينم برو اما بدان شير نبردي مبادا بي حسينم باز گردي بيا تا خوب من رويت ببوسم بلندي هاي ابرويت ببوسم به خلوت بوسه هايم درس دارد حيا كردم ، حسين مادر ندارد
سلام‌علیکم و رحمةالله گریز روضه‌ای به نظرم می‌رسه در شب وداع کاروان از مدینه که زبان حال هستش شاید سند مقتلی نداشته باشه ولی هیچ استبعادی نداره که این اتفاق افتاده باشه هدیه می‌کنم به همه امام حسنی ها و همه نوکرای خوبی که زیر خاکند فیض ببرند . هنگام وداع کاروان سحر ۲۸ رجب دیدند یه خانومی دست چند بچه رو گرفته و از کاروان جدا شد به سمت بقبع کنار قبر امام حسن علیه السلام ،عرضه‌داشت حسن‌جان ما همراه کاروان حسین طبق وصیت شما داریم میریم به مقصدی که حسین می‌رود ، حسن جان خودت منو کمک کن هرجا توی سفر گرفتار شدم کمکم کن این بانوی باعظمت نجمه خانم همسر امام مجتبی است، می‌دونید کجا این جلوه کرد وقتی‌که حضرت قاسم وارد خیمه شد گفت عموم بهم اجازه نمیده برم میدان حضرت فرمود عجله نکن یک دست‌نوشته ای را بازوبندی را که به بازوی تو کوچک‌شده بود کنار گذاشته بودم این‌جا به دردت می‌خوره بازکردند دست‌خط امام حسن بود «من الغریب الی الغریب » و یا در لحظه های شهادت حضرت عبدالله علیه‌السلام اون‌جام این خانم توسل به امام حسن کرد امام حسن کمکش کرد این گریز روضه‌ای که دوستان می‌تونن در جلساتشان تو این چند شب بخوانند . 🚩حرم و نام و‌وجودش همه شد وقف حسین هر حسینیه که بر پاست خیام حسن است این مطلب و به دست دوستان روضه خوان برسانید و درشادی دل امام حسن علیه السلام سهیم باشید نثار شادی روح تمام مادرها مخصوصا مادر دو شهید کربلا حضرت نجمه خانم سلام الله علیها صلوات 🖌 قاسم نعمتی
نسیمی جانفزا می آید بوی کرببلا می آید واویلا واویلا واویلا کاروانی به راه افتاده- مادری ناله ها سرداده شد حسین راهیِ کربلا واویلا واویلا واویلا نسیمی جانفزا.... آمده بدرقه یک مادر-می زند شانه مویِ اکبر کن تماشا به چشمان تر وداعِ اکبر ولیلا را واویلا واویلا واویلا می کند گریه ام البنبن-گوید عباس من دلغمین همه حرفم به تو باشد این جان تو جانِ پورِ زهرا واویلا واویلا واویلا بِکِش ناز همه دخترها-جان ِ تو جانِ این خواهرها نشکند غرور معجرها لحظة بی کسی در صحرا واویلا واویلا واویلا دورِ گهوارة اصغر باش-دائما دورِ این مادر باش فکرِ این رباب مضطر باش پرنگهداری تو مشکش را واویلا واویلا واویلا شب جمعه شد وغوغا شد- روضه خوانِ حرم زهرا شد واویلا واویلا واویلا مادرت روضه بر پا کرده-برایت ظرفِ آب آورده کرده با گریه محشر بر پا واویلا واویلا واویلا بُنَی بُنَی جان من-دورِ تو حلقه میزد دشمن وای از آن غارت پیراهن بر سر جسم تو شد دعوا واویلا واویلا واویلا رویِ نیزه سرت را بردند-باکتک خواهرت را بردند معجر دخترت را بردند وای از آن غروب عاشورا واویلا واویلا واویلا
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي(زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام) قافله رفت از شهر پیغمبر ناله خیزد از مرقد مادر نور عین من ای حسین من... می روی مادر سوی قربانگاه می کشم من از غربت تو آه نور عین من ای حسین من... حق نگهدارت ای گل زهرا وعده ی ما در عصر عاشورا نور عین من ای حسین من... بین آن گودال ای همه هستم غم مخور آنجا پیش تو هستم نور عین من ای حسین من... میشوی بی سر ای عزیز من بشکند دست شمرِ ذی الجوشن نور عین من ای حسین من...