#حضرت_زهرا_ولادت
#دوبیتی
امشب دل من که جز جنون یادش نیست:
صیدی است که غیر عشق صیادش نیست
الحق که به یُمن مقدمت بی بی جان:
دلشاد تر از علی و اولادش نیست
......
غیر از تو کسی بضعه ی پیغمبر نیست
هم رتبه و هم شان تو جز حیدر نیست
تو آمدی و زنی حسوده امشب:
فهمید که نسل عاشقی ابتر نیست!
#محمدحسین_مهدی_پناه
#حضرت_زهرا_ولادت
#دوبیتی
تا خیره بر آن ماهِ دل آرا میشد
خورشید، میان خانه پیدا میشد
هربار نبی فاطمه را می بوسید
در عرش، گل یاس شکوفا میشد!
#م_عاطفی
#حضرت_فاطمه_علیها_السلام
#غزل
🔹چراغ گل🔹
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
ز چشم گرم تو خورشید، نور میگیرد
چو مِهرِ روی تو بر شام تار میریزد
به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین
نسیم عشق، گل انتظار میریزد
چو عطر آمدنت را به سینه میکارند،
ز روی آینۀ دل، غبار میریزد
به باغ، حضرت گل دست و روی میشوید
چو طرح یاد تو در جویبار میریزد
نگاه عاطفه از بس به انتظار نشست
ز دست هر مژهاش آبشار میریزد
چراغ گل به شبستان باغ میتابد
چو اشک شوق تو، بر لالهزار میریزد
تو سر رسیدی و از شوق، گیسوان درخت
به روی آینۀ چشمهسار میریزد
شمیم نام تو وقتی سفر کند با باد
گلاب از نفس روزگار میریزد
#غلامرضا_شکوهی
از بس که نبودی، لقب شاه زیاد است
چندیست که بر آینهها آه زیاد است
یک راه فقط نیست مگر جادهی موعود؟
گفتند به ما بیتو ولی راه زیاد است
حرف است فقط... هیچکسی جمعه برایت
همآه نشد، گرچه که همراه زیاد است
میترسم ازآنروز که گویند که اینکیست!
اطراف شما آدم خودخواه زیاد است
برگرد و به این شبزدگان، ماه نشان دِه
در دور و بَرم عالِم گمراه زیاد است
هرچند که یوسفتری از یوسف کنعان
افسوس که در کشور ما چاه زیاد است...!
#محمد_شریف
#امام_زمان
شکوفایی عشق
آمد نسیم عشق از باغ دلبری
میلاد فاطمه ، دیدار رهبری
رونق گرفته جان از عطر روی یار
احیا شده به دل آئین حیدری
میلاد فاطمه میلاد مادر است
دارد یقین به ما احساس مادری
با مهر فاطمه هستیم سر بلند
تابیده سوی ما خورشید سروری
همچون قلندران دادیم دل به او
قدسی مکان شدیم از این قلندری
وقتی که چشم او وا شد به روی ما
ناگه ز عرش حق بگشوده شد دری
درهای آسمان وا شد به روی ما
در سایه سار او داریم برتری
کوثر شکفته شد در باغ مصطفی
باید که خنده زد جای سخنوری
از یُمن فاطمه پیچیده در فضا
عطر محمدی ، عطر صنوبری
هم روز زن بود ، هم روز مادر است
عالم منور است از لطف داوری
«یاسر» ازو گرفت آداب عشق را
هر کس به بزم دل گردیده منبری
**
محمود تاری «یاسر»
٢٢ دی ١۴٠١
#حضرت_زهرا_ولادت
به نام نور، به نام مطهّر زهرا
برای عرض ارادت به ساحت دریا
نشستهام بنویسم به نام مادر، تا
خدا مرا بنویسد به پای نام شما
اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی
خدا به امر خودش خواست مادرم باشی
شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد
خدا به نور خدا هدیهای منوّر داد
به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد:
پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد
قیام کرد زمین، نور منجلی آمد
دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد
خدا نوشت: بگویید مهربان بانو
خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو
قیامت است تمنّای این و آن، بانو
همیشه منبع الطاف بیکران! بانو!
اگر نفس بدهی، دست هم نمیخواهم
برای مدح تو گفتن، قلم نمیخواهم
عطای دست تو تفسیر کرده انسان را
بخاطر تو خدا وعده داده باران را
دعای نور تو تبدار کرده سلمان را
به باد داده دگر دودمان شیطان را
دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم
بخوان که ما همه ذریههای سلمانیم
دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن
کمی ملائکه را با خودت برابر کن
برای نافله، سجاده را معطر کن
خدا برای پیمبر نوشت: باور کن،
نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است
خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است
تمام قافله را وقف مرتضی کردی
همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی
و در جوار خدا، جار را دعا کردی
چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی
هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر
برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر
نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده
تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده
خدا وجود تو را منجی بشر کرده
علی کنار شما خستگی بِدَر کرده
غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت
طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت
در آتشی که تمامیِّ خانه میسوزد
به جان خلق بیفتد، زمانه میسوزد
در آتشی که نشان، بینشانه میسوزد
چرا قلم وسط شعلهها نمیسوزد؟
برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است
و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است
#حمید_رمی
#حضرت_زهرا_مدح
مَنصورهای که سِرِّ نهانخانهی خُداست
مَستوره کعبهایست که همسنگ مُرتضاست
فرمایش امام به دور از مُبالغه ست
این زن برای آل علی حُجّتِ خُداست
نَفْسِ نَفيسِ حضرت خاتم که حیدر است
او روحِ در میان دو پَهـلـوی مُصطفاست
نـامیـدهاند فاطمه او را؛ چرا که خَلق
درماندهاند از اینکه بُزرگیش تا کجاست؟
تا انتهای عُمرِ جهان حرف ما یکیست
او سَـرور زنـان عَـوالِـم از ابـتداست
نُـه سال با پیمبر و نُـه سال با علی
او فرصتش کم است ولیکن گرانبهاست
«صِدّیقهی مُطهّره ؛ حَوراءِ اِنسـیه»
جُز فاطمه مگو بهزنی؛چونکه نارواست
پا پس نمیکشد پی حفظ امام خویش
با خطّ مَشیِ فاطمه آنکس کهآشناست
ناخواسته رضایِ خدا روزیاش شدهست
هرکسکهشخصفاطمهاز دست او رضاست
این ریشههای چادر او ؛ رمز اتّصال
یا رشتهی نجات بشر در صف جَزاست؟
روزی که رو به عرصهی مَحشر میآورد
پُشت سرش سپاهِ عظیمِ فرشتههاست
اطراف ماست گرچه بلاهای بیـشمـار
از فاطمه بُریده شدن بدترین بلاست
جُز فاطمه؛ مباد به کس اقتدا کنیم
او الـگـوی امام زمان من و شماست
«یافـاطرُ بِفـاطمه عَجّل لَنا ظُهور»
آری دعا برای فرج بهترین دعاست
#محمد_قاسمی
میلاد کوثر مبارک
شام میلاد گل یاس نبی است
این شب میلاد، فرخنده شبی است
آن «شب قدر مبارک»۱ امشب است
شأن و تفسیر «تبارک»۲ امشب است
ماه در رقص آمده در آسمان
هر ستاره سوی تو چشمک زنان
آسمان غرق تماشایت شده
محو رخسار تو بابایت شده
روز میلادت مبارک، فاطمه
تا ابد یادت مبارک، فاطمه
روز میلاد گل پیغمبر است
روز تو عشق است، روز مادر است
*
وحی آمد سوی خیرالانبیا
کای ابوالقاسم، محمد، مصطفی
«یا نبی ما بر تو کوثر داده ایم
ما به تو زهرای اطهر داده ایم
پس تو بر پا کن نماز عشق را
روی شکر خود به سوی ما نما
می سزد اشتر به قربان آوری
تا به جا خود، حق رحمان آوری
او که خواند ابتر تو را، خود ابتر است
نسل تو از دامن این دختر است»۳
نسل فرزندان پاک فاطمه
چهره های تابناک فاطمه
نسلی از دامان زهرای بتول
می شود احیاگر نام رسول
*
فاطمه؛ تفسیر «ذا القربی»۴ تویی
«هل اتی»۵ و شاخه ی «طوبی»۶ تویی
«آیه ی تطهیر»۷، نازل از تو شد
«سوره ی انسان»۸، کامل از تو شد
«آیه ی ایثار»۹، تو، «اعطا»۱۰ تویی
ریسمان «عروه الوثقی» ۱۱ تویی
مایه ی تحکیمی و«حبل المتین»۱۲
فانی فی اللهی و «حق الیقین»۱۳
آیه ی ایزد نمایی فاطمه
معنی روح دعایی فاطمه
محوری در جمع اصحاب «کسا»۱۴
ای عمود خیمه ی «آل عبا»۱۵
فاطمه ای بهترین بانوی عشق
برترین اسطوره و الگوی عشق
عاشقان در پیش تو زانو زده
زیر چتر عشق تو گرد آمده
مکتب مهر تو عاشق پرور است
عاشقی در مکتب تو، دیگر است
عاشق این مدرسه جان می دهد
جان به پای عشق و ایمان می دهد
منشأ عشق تو عشق داور است
عاشق تو حضرت پیغمبر است
بوسه ی پیغمبر و دستان تو
اشک های حیدر و دستان تو
دست هایی کز فشار آسیاب
پینه بسته پیش چشم بو تراب
دست های حیدر و بازوی تو
اشک های حیدر و پهلوی تو
*
کی شود مهدی بیاید از سفر
جانب قبر تو بنماید نظر
قبر پنهان تو را پیدا کند
شادمان هر عاشق شیدا کند
*
آن «شب قدر مبارک در دخان»۱۶
بی گمان از فاطمه بگرفته جان
قدر را در فاطمه کن جستجو
«لیله القدر است و ما ادریک او»۱۷
محمدعلی یوسفی
۱- دخان ۳ ۲- مؤمنون ۱۴
۳- کوثر ۴- اسراء ۲۶
۵- انسان ۹-۸ ۶- رعد ۲۹
۷- احزاب ۳۳ ۸- انسان ۹-۸
۹- حشر ۹ ۱۰- ضحی ۱۵
۱۱- لقمان ۲۳ ۱۲- آل عمران ۱۰۳
۱۳- الحاقه ۵۱
۱۴ و ۱۵- حدیث شریف کسا
۱۶- دخان ۳ ۱۷- قدر ۲
.
#رباعی_فاطمی
امشب دل من که جز جنون یادش نیست:
صیدی است که غیر عشق صیادش نیست
الحق که به یُمن مقدمت بی بی جان:
دلشاد تر از علی و اولادش نیست
****
غیر از تو کسی بضعه ی پیغمبر نیست
هم رتبه و هم شان تو جز حیدر نیست
تو آمدی و زنی حسوده امشب:
فهمید که نسل عاشقی ابتر نیست!
#محمدحسین_مهدی_پناه
به نام خدا
چرا رهبر اندیشمند امام خامنه ای در یک بیت صائب مفهوم و محتوا را نادرست تلقی کردند.
نسازد لَن تَرانی چون کلیم از طور نومیدم
نمک پروده ی عشقم زبان ناز می دانم
صائب تبریزی
شرح بیت ،
١ - حضرت موسی با شنیدن لَن تَرانی هرگز نا امید نشد ، زیرا نا امید از لطف و رحمت حضرت حق ( جَلَ جَلالُه ) گناهی بزرگ و نا بخشودنی است که آن را همپایه ی کفر دانسته اند .
٢ - با تصریح قرآن کریم ،
اَللهُ نُورُ السموات وَ الاَرض ، آنجا که پیامبری چون موسی (ع) که انوار الهی را در همه آفاق می بیند ،
شاعر در ذهن خود این مقام را نادیده گرفته است و از زبان حضرت موسی که خطایی است بزرگ درخواست دیدار طلعت مادی و شیءای پروردگار را بیان کرده و معرفت الهی را در وجود حضرت موسی نادیده گرفته است .
باید دانست پیامبر خدا در این حد درک و معرفت دارد و بر خدا جسمیت متصور نیست و قطعا" به اسما و صفات خداوند واقف است ، زیرا داشتن این سطح از معرفت آن هم بر پیامبری از نوع اولوالعزم از ملزومات نبوت است .
٣ - اگر حضرت موسی نمک پرورده ی عشق پروردگار است چرا از متن معرفتی حضرت حق دور است ، در حالی که در عشق های زمینی و نفسانی ، عاشقان چنین نیستند .
به این بیت توجه کنید که شاعر از زبان عاشق بیچاره آورده است ،
روزی مجنون را دیدند که با انگشت سبابه روی خاک نام لیلی را نقش می کند ، او را گفتند چه می کنی گفت :
چون میسر نیست بر من کام او
عشق بازی می کنم با نام او
چگونه است که عاشق وامانده ای چون مجنون می داند باید با نام معشوقه اش لیلی عشق بازی کند ،
اما پیامبر بزرگی چون موسی نداند چگونه با خدای خویش سخن بگوید .
نمک پروده ی عشقم زبان ناز می دانم
دو سؤال :
اول ، آیا خداوند ناز کرده و موسی زبان ناز می داند ،
دوم ، آیا موسی می داند چگونه ناز کند که خداوند نیازش را بر طرف کند..
اگر مورد اول را در نظر بگیریم ، ذات پروردگار از این صفت مبراست ،
اگر مورد دوم مراد است ، که خداوند ناز کسی را نمی خرد ، بلکه در موضع بندگی ، عبادت بنده را برای تقرب به خویش گوشزد کرده است و فرموده :
اُدعونی اَستَجب لَکُم ،
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را .
و باز هم ، از باب معرفت الله که اوج آن در انبیاء الهی و ائمه هدی علیهم السلام متجلی است ، شاعر می بایست مقام عصمت را به این الفاظ آلوده نسازد و از زبان معصومین چنین کلام نسنجیده ای بیان نشود ، که این سَبُک سخنی در زبان و بیان انبیاء نگنجد .
با توجه به شرح مختصر پیرامون بیت صائب تبریزی که رهبر فرهیخته به لحاظ معنا و محتوا آن را فاقد وجاهت اعتقادی و دینی دانسته اند ، سخنی بجا و درست بوده است .
- محمود تاری
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زهرا_س_مدح
در آسمان ندیده کسی أختری چنین
یزدان نهفته در صدفش گوهری چنین
بعد از ظهور حضرت زهرا، دگر خدا
خِلقت نکرده جلوهی زیباتری چنین
سیب بهشتی است به دامان مصطفی
هرگز نداشته پدری دختری چنین
جز فاطمه که (أمّ أبیها) لقب گرفت؟
دیگر نبوده بهر پدر مادری چنین
مثل علی و فاطمه در زیر چرخ نیست
دنیا ندیده شوهری و همسری چنین
یک فاطمه برای ولایت کفایت است
دارد علی به خانهی خود یاوری چنین
دو گوشوارهاش حسنیناند، ای جهان…
…داری سراغ بهر کسی زیوری چنین؟!
زهرا نبود نخل امامت ثمر نداشت
از او به جلوه آمده برگوبَری چنین
زهرا شناس باش، حدیث کسا بخوان
بی او نداشت اهل کسا مِحوری چنین
بانوی بانوان جهان نیست غیر او
هرگز نبوده است زن دیگری چنین
پایش به روی بال فرشته نهاده است
عالم به حیرت آمده از مَعبری چنین
با چادرش چقدر مسلمان درست کرد
هستم دخیل چادری و مَعجری چنین
هرگز نماند سائل درمانده بیجواب
بايد كه سر نهاد فقط بر دری چنین
محشر بدون فاطمه محشر نمیشود
محشر به وَجْد آمده از محشری چنین
با دستهای ساقی کوثر به روز حَشْر
سیراب هست تشنه لبِ کوثری چنین
بگرفتهام ز درگه او تاج بندگی
بالاتر است از دو جهان أفسری چنین
ما عاقبتبهخیر شویم از محبتش
خوشبخت آنکه داشت دم آخری چنین
هرچه که داشته است همه خوب بودهاند
هرگز نداشته است ستایشگری چنین
شاعر: #على_اصغر_انصاريان
#حضرت_زهرا_س_مدح
دریایی و دل دادی یک روز، به دریایی
این شد که پدید آمد، از عشق تو، دنیایی
هم سرّ خدایی تو، هم باغ حیایی تو
هم نور دل ساقی، هم مادر سقایی
شیدای شکوه تو، تنها دل حیدر نیست
عالم همه مجنونند، وقتی که تو لیلایی
از نور تو یا کوثر! تا کور شود ابتر،
دارد دل پیغمبر، چه ام ابیهایی!
مرضیه و راضیه، ریحانه و حانیه
منصوره و مستوره، گلخانهی أسمائی
معصومهای و عصمت از نام تو میجوشد
هم کوثر و تسنیمی، هم سدره و طوبایی
باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنت
حالا که زمین دارد، انسیهی حَورایی
آن روز چرا محشر نامش نشود؟ آخر
آن روز تو میآیی، ای جلوهی زیبایی!
هم دختر طاهایی، هم همسر مولایی
قدر تو ولی این نیست، اینست که زهرایی
گفتند که پنهانی، اما به خدا دیدم
هر لحظه که درماندم، آن لحظه همان جایی
در خواندن تو سوزی است، با ما تو بخوان مادر!
«ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی»
شاعر: #قاسم_صرافان
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
خدا از عرش نازل کرد رودِ کوثر خود را
به دریا داد کامِ تشنهی پیغمبر خود را
زمین پرواز کرد از خاک تا افلاک، با زهرا
تماشا کرد با ناباوری دور و بر خود را
نه؛ او دنیا نیامد؛ بلکه دنیا رفت پابوسش
به عالم داد چندی افتخار محضر خود را
صدای صور اسرافیل غیر از ذکر زهرا نیست
خدا رو کرده قبل از آفرینش محشر خود را
میان رحلِ دستش بوسه مینوشید از کوثر
پدر وقتی که میبوسید روی دختر خود را
یتیمی سخت بود؛ اما به پایان آمد این سختی
یتیمِ مکه در آغوش دارد مادر خود را
پدر میگفت میدانی دلیلِ خلقتم هستی؟!
تکان میداد زهرایش به آرامی سر خود را
نگاهش رونما میداد و مروارید میبارید
امیرالمومنین تا دید روی همسر خود را
و زهرا و علی آیینههای روبروی هم
به قاب چشمِ هم دیدند وجه دیگر خود را
شاعر: #رضا_قاسمی
#حضرت_زهرا_س_مدح
محض وجود فاطمه، ماهمگی در عدمیم
هر چه نگارد او شود، ما اثر آن قلمیم
قدر و قضا ندیم او، خلق اثر قدیم او
مُلک مکان حریم او، ما همگی بیحرمیم
جان به جهانیان دمد، هر قدمی که مینهد
ما همه آفریدهی، خاک ره آن قدمیم
نامش اگر وصفکنان، به حق ادا کند زبان
در مد نام او زجان، تا به ابد «هو» بدمیم
جلوهای از خداست او، امام مرتضاست او
نبی مصطفاست او، مات مقام اعظمیم
در ید اوست ماسوا، از نم اوست بحرها
خاک رهش در گِل ما، از دم اوست آدمیم
شأن نزول کوثرش، مصحف اسرار مگو
کجاست پس صعود او، پُر از سؤال مبهمیم
چادر او عصمت کل، عصمت او بیرق گل
در این پناه چار قل، سایهنشین علمیم
قیمت این ملک عبس، غیر محبتش چه هست؟
رزق به دست فضه است، اگر به فکر کرمیم
اوست تمام لامکان، اوست حقیقت زمان
اوست اگر معنی جان، ما زعدم بیش کمیم
مرحمتی است مادری، شیعهی اثنی العشری
نیک اگر که بنگری، صاحب کل نعمیم
در همه جا از او نشان، در همه کس بُود نهان
ماهمه بندگانی از، پردهنشین عالمیم
فاطمه پشت ابرها، پای نهد در این سرا
گرکه عیان بتابد او، فانی او چو شبنمیم
قصه حُسن او اگر، موی به مو دهد خبر
تا به ابد دراین گذر، تازه سر زلف خمیم
مهرش اگر که آب شد، ساقی ابوتراب شد
ازبرکات مهر او، گریهکن محرمیم
شاعر: #موسی_علیمرادی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله تو
هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه تو
بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه تو
از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه تو
جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت
تا حشر از کرامتِ تو می توان نوشت
از ساقِ عرش از طرفی دیگر آمدی
در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی
حوریه ای به هیأتِ انسان در آمدی
بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی
اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی
«ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی»
ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما
بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما
«ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما
محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما
گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد
باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد
تو اُسوه ی عفاف و وقار و متانتی
بر هَلْ أَتای سـوره ی قـرآن دلالتی
بر بخشش و گذشت و کرامتْ تو آیتی
چشمِ امید ماست به لطفت، عنایتی
تو از ازل، پناهِ ابد، تا همیشه ای
بر نخلِ سبزِ پاکِ امامت، تو ریشه ای
سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیلِ فرشته از طرف ِ داور آمدند
در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند
بهرِ طوافِ شافعه ی محشر آمدند
سِّرِخفی در عالَمِ ایجاد شد عیان
گنجینه ای گشوده شد از غیبْ بر جهان
کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه
نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه
عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه
حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه
در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود
لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا آمده فرود *
جایت کجاست جانِ نبی، جز دلِ علی
تو پشت در به کوچه شدی حائلِ علی
اول شهیـدِ راهِ علی، واصـلِ علی
مشکلْ گشا علیست، غمت، مشکلِ علی
داغِ نشسته بر دلِ حیدر نمی رود
خونی که مانده بر روی این در نمی رود
شاعر: #وحید_دکامین
*بخشی از متن حدیث لولاک:
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما.
ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.
حضرت زهرا(س) ؛ مدح
زبان قاصر ما و بیان مدح این بانو
شبیه شاعری گُنگم زمان مدح این بانو
چه گویم ، وصف او وقتی به قرآن مُبین باشد
زمانی که ثناگویش امیرالمومنین باشد
چه بانویی که لبخندش نشاط قلب پیغمبر
وجود خیر او شان نزول سوره ی کوثر
رشیده ، طاهره ، عذراء ، سعیده ، عارفه ، نورا
علیمه ، فاطمه ، بُشری ، زکیّه ، ساجده ، زهرا
چه بانویی که بخشیده به عالَم نور عینش را
زده بر جان ما مُهر غلامیّ حسینش را
همان بانو که دامانش پناه اهل مکتب شد
همان مکتب که پرچمدار آن همواره زینب شد
همیشه نور می گیریم از این ایمان زهرایی
از این جمهوری اسلامی ایران زهرایی
**
منم از نسل باقرخان و سرداران ایرانی
منم از نسل دلواری و از نسل خیابانی
منم از پیروان مکتب پیر جمارانی
منم سرباز جان بر کف در این مُلک سلیمانی
گذشته رسم طاغوتی ، زمان خان و خان بازی
به جای کد خدا باید خدا از ما شود راضی
جهاد عرصه ی تبیین ، اصول امتحان ما
امید حضرت آقا به این نسل جوان ما
جوانانی که مشتاق امیرالمومنین هستند
همان هایی که در فتنه چو سدّ آهنین هستند
نشان عزم روح الله ، در ایران پاینده
که خون آرمان ها شد مسیر سبز آینده
اگر چه حاج قاسم نیست در پیکار با ظالم
ولی پیداست در دنیا خروش لشکر قاسم
یمن ، بحرین ، پاکستان ، دمشق و غزه و لبنان
جوانمرد حرم قاسم حضورش هست در میدان
اگر چه نقشه ی دشمن به رنگ وسوسه باشد
برای نوجوان ما یقیناً مخمصه باشد
خدا با فتنه ی دوران بگیرد آزمونش را
رجوعی کن به قرآن تا بدانی چند و چونش را
کسی که دل به شیطان داده بین راه می ماند
کسی که با خدا شد با ولی الله می ماند
طلوع روشن بهمن از آن پنجاه و هفت ما
شروع انقلاب ما شروع پیشرفت ما
چه غمگین گشته استکبار از این رشد جانانه
توان موشک و پهپاد و تأسیس رصدخانه
کووید ۱۹ آمد ، ولی با دیده ای روشن
در اوج دوره ی تحریم ما ، تولید شد واکسن
اروپایی که در سرما اسیر نفت و هیزم شد
به جای رفع این مشکل چرا دلسوز مردم شد؟!!
همان غربی که خود را نقطه ی پرگار می بیند!!
همان غربی که زن ها را فقط ابزار می بیند
ولی زن در نگاه ما شکوه جامعه باشد
در این دنیای بی احساس ، روح جامعه باشد
نباید خانه بی فرزند باشد جمعیت ، محدود !
نباید آسمان شهرمان باشد غبارآلود
دعای خیر این مردم زمان سخت و آسایش
برای رهبر دلسوز و مسئولان زحمت کش
نباید دل به دشمن بست این یعنی همان غفلت
نباید فکر دیگر بود غیر از همت و خدمت
جهاد فی سبیل الله یعنی حمله ی طوفان
رسیده فصل نابودی برای ابن جهانخواران
دوباره قصه ی موسی ، دوباره ماجرای نیل
رسیده مرگ آمریکا ، رسیده مرگ اسرائیل
نمانَد نامی از دشمن نشانی از سُعودی ها
شود نقش ِ بر آب این نقشه ی شوم یهودی ها
شهیدان می رسند از راه ، در دوران هم عهدی
هوای جمعه ی موعود یعنی می رسد مهدی
اگر سرمشق می گیری همیشه فاطمی باشی
بدان باید که سرباز جهاد دائمی باشی
سپاه سرخ حزب الله می آید کنار او
دعای خیر مادر هست ، در هر لحظه یار او
اگر در سینه دل داری و آن دل هست با مهدی
به عشق حضرت زهرا ، بگو لبیک یا مهدی
شاعر: اسماعیل شبرنگ
#حضرت_زهرا_ولادت
یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید
حق هرچه آفرید از این دختر آفرید...
جوشید چشمه در دل قرآن به نام او
اعجاز، تشنه بود و خدا کوثر آفرید
یک ذره نور فاطمه را ریخت روی خاک
لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید...
از عرش تا به فرش کسی لایقش نبود
از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید
میخواست تا خلاصه شود عشق در کلام
از بین واژههای جهان مادر آفرید
#مهدی_مردانی
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر
چه در رکوع و سجود و چه در قعود و قیام است
علیست آن که به هرحالتی که هست "امام" است
بهجز علی را "مولا" نخوانده است پیمبر
که این کلام برازندهی امیر کلام است
برای هرچه اسیر و یتیم و سائل و مسکین
نماز و روزهی او آستان فیض مدام است
آهای مردم احرام بسته رهبرتان کیست؟
بدون عشق علی حج کجاست؟ کعبه کدام است؟
عذاب "لَیسَ لَهُ دافِع" است هر احدی را
سر مباهله با آل این امام همام است
پرندهی دل خود را به هر طریق بیاموز
که غیر بام علی هرکجا نشست، بهدام است
به هوش باش که بیش از هزار سال گذشتهست
ولی هنوز شراب خم غدیر به جام است
"من آن نیام که حلال از حرام [را] نشناسم
شراب باتو حلالاست و آببیتو حرام [است]"
علی -علیهالسلام- است حُسن مطلع و روزی
ظهور میکند از کعبه آن که حسن ختام است
#مجتبی_خرسندی
#تک_بیتی_علوی
مشکل گشای بی سر و پایان عالمی
خوش گشتهایم بی سر و پا یاعلی مدد
#اسیر_شهرستانی
بسم الله الرحمن الرحیم
دو مصرع از تو نوشتم، قصیده شد هردو
برای خوانده شدن برگزیده شد هردو
فضائل علی و تیغ ذوالفقار علی
دوسیب بود که از عرش چیده شد هردو
علی که نیست خدا و علی که نیست بشر
چگونه در شب معراج دیده شد هردو؟
صدا صدای خدا بود یا صدای علی؟
که خود به گوش پیمبر شنیده شد هردو
علی است نفس نبی و نبی است جان علی
دو روح بود و به یک تن دمیده شد هردو
شب سیاههی ظلم و شب غم مظلوم
به یُمن مقدم مولا سپیده شد هردو
به حکم آیهی "تَبَّت یَدا أبیلَهب" است
که دست دشمن مولا بریده شد هردو
فقط برای عبادت؟ فقط برای نبرد؟
علی برای کدام آفریده شد...؟ هردو.
#مجتبی_خرسندی
#مدح_امیرالمومنین
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
تا بوسهی خنجری به حلقوم نشست
بر نیزه، سر امام مظلوم نشست
تنها نه فقط میان رگهای حسین
آن نیز به قلب «امّکلثوم» نشست
#قاسم_صرافان
#######
شأن تو و درک ما، همان سنگ و سبوست
نشناختهایمت آن چنانی که نکوست
در نای تو، نطق مرتضی جاری بود
«از کوزه همان برون تراود که در اوست»
#علی_زمانیان_عارف
######
او نور چراغ خانهی حیدر بود
در شام ستم، چراغ روشنگر بود
آن روز که تکیهگاه آن قافله شد
یک شانه برای گریهی خواهر بود
#قنبر_یوسفی
#######
الگوی فرشتگان معصوم است او
بر واژهی صبر و عشق، مفهوم است او
از خطبهی آتشین او پیدا شد
بانوی قیام، «امّکلثوم» است او
#سید_محمد_میرهاشمی
#######
در چرخ وجود، محور خورشید است
خاک قدمش تاج سر خورشید است
باید که فروغ چشم زهرا باشد
در خانهی ماه، دختر خورشید است
#سید_محمد_رستگار
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
از گُل یاس یاد باید کرد
یاد کوثر زیاد باید کرد
یاد کن اَختران مولا را
روضۀ دختران زهرا را
یاد اُخت الحسین یاد حسین
مونس زینب ، امتداد حسین
بانوی بانوان هر دو جهان
ام کلثوم ، تاجدارِ جنان
همه جا مثل سایه با زینب
بر لبش صبح و شام یا زینب
کیست این سایه ، شاخۀ طوبا
اولین روضه خوان عاشورا
یا حسینش همیشه بر لب بود
اولین نوحه خوان زینب بود
داشت بر لب میان اهل حرم
درد دل با پیمبر اکرم
ما که مهمان کربلا بودیم
ما گرفتار هر بلا بودیم
خون ز دلها چکید یا جدّا
جان به لبها رسید یا جدّا
ظلم و جورِ حرامیان دیدیم
سنگ باران ز کوفیان دیدیم
وای از کوفه و پذیرایی
دخترانت همه تماشایی
دید چشمان ما جنایت را
معجر زخم آل عصمت را
روز پَرده نشینی از ما رفت
آبرویی ز آل طاها رفت
ناقه ها بی جهاز و ما خسته
دستهامان به ریسمان بسته
بود چشمان مَردمان بر ما
پوستها سوخته شد از گرما
بهتر ای مادرا نبودی تو
وسط ماجرا نبودی تو
حَرمی را که هیچ مَحرم نیست
غیر نامَحرمش مجسّم نیست
بعد ظلم حرامیِ ملعون
همه غارت زده همه محزون
بود بی سایۀ برادرها
گریه ها گریه های دخترها
شاهد ظلم بی حساب شدیم
وارد مجلس شراب شدیم
لب و دندان ز چوب کینه شکست
مادرا حرمت سکینه شکست
نام او را چه زشت می بردند
پیش زینب شراب می خوردند
روز ما سخت روزگاری شد
که حسینت به طشت قاری شد
چشم تو در عزای او گرید
تا قیامت برای او گرید
دخترانت بلند می گِریند
نوحه سر می دهند می گریند
نام ما تا ابد به شام آید
منتقم روز انتقام آید
#محمود_ژولیده
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
تربیت را تو به دامان پیمبر دیدی
عفت وپاکی زهرای مطهر دیدی
زینب دوم بیت علی وفاطمه ای
که غم فاطمه و غصه ی حیدر دیدی
پیش چشمان تو آتش به در خانه زدند
چه بگویم که چها در پس آن در دیدی
مات و مبهوت در آن کوچه نظر میکردی
طفل بودی که کتک خوردن مادر دیدی
ام کلثوم!دعا کن که نبیند چشمی
صحنه هایی که تو با چشم ز خون تر دیدی
نه فقط شاهد غارت شدن پیرهنی
که تو در کرب و بلا غارت معجر دیدی
آسمان تیره شد آندم که به پشت خیمه
دست یک مشت حرامی سر اصغر دیدی
ام کلثوم!به شائق بگو از سوز جگر
که در آن دشت چها با دل مضطر دیدی
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن
چهل نفر همه را شعله ور تصور کن
ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده
و بعد فاطمه را پشت در تصور کن
برای اینکه بفهمی چطور شد روضه
فضای حادثه را تنگ تر تصور کن
برای خاطر محسن بیا و حیدر را
برای دفعه پنجم پدر تصور کن
و بعد حادثه را تا به کربلا برسان
کنار عمه ولی همسفر تصور کن
برای این زن تنها که ام کلثوم است
به وقت جنگ عمو را پسر تصور کن
برای آنکه بفهمی کی است این خانم
فرشته را به لباس بشر تصور کن
علی و فاطمه و زینب و حسین و حسن
خلاصه کن همه را یک نفر تصور کن
کنار زینب کبری به هر فراز و فرود
از این به بعد علیِّ دگر تصور کن
از این به بعد هر آنجا که می زنند او را
کنار زینب کبری سپر تصور کن
پس از حسین بمیرم مخدراتش را
به مجلسی همه را در خطر تصور کن
#مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
می نویسم به اذن ثارالله
از زنی با وقار همچون ماه
راوی صادق بنی هاشم
از علوم خفی حق آگاه
مهد علم و مفسر قرآن
کوه عصمت، مقرب درگاه
چون حسین و حسن سخاوتمند
مثل زینب صبور آل الله
مثل زینب بلا چشیدن را
ام کلثوم بوده خاطرخواه
با صلابت مبارزه می کرد
با سلاح دعا و اشک و آه
خطبه مانند مرتضی می خواند
خطبه هایی پر از غم جانکاه
مدح او را بس است چون بوده
دختر فاطمه، سخن کوتاه
دختر دوم ولی خدا
ام کلثومِ حضرت زهرا
آن قدر داغ و دردسر دیده
قد کمان و نحیف گردیده
بعد داغ غم رسول الله
یاس را در دل شرر دیده
وسط کوچه ی بنی هاشم
یک نفر به چهل نفر دیده
خاک غم روی چادرش مانده
چون شکاف سر پدر دیده
جگرش پاره شد کنار حسن
طشت لبریز از جگر دیده
چادر خواهر بزرگش را
وسط خیمه شعله ور دیده
لب گودال بر زمین خورده
غارت جسم محتضر دیده
کوفه و شام پر بلا رفته
بر سر نیزه ها قمر دیده
نیزه ها را ببر از این جا شمر
دور کن چشم بی حیا را شمر
با دلی پر شراره و گریان
لقمه ها را گرفت از طفلان
خطبه اش شام و کوفه را لرزاند
دشمنش شد از این بیان حیران
داغ بازار شام را حس کرد
وسط چشم های بی ایمان
با دو چشم خودش تماشا کرد
خیزران خورد بر لب و دندان
رفت ویرانه ای که شامش بود
سرد و روزش جهنمی سوزان
گریه می کرد پا به پای رباب
تا دهد بر دلش سر و سامان
چه فراقی کشید این خواهر
اربعین بود آخر هجران
درد، این است قدر این بانو
مانده حتی میان ما پنهان
ما بدهکار ام کلثومیم
عبد دربار ام کلثومیم
#محمد_جواد_شیرازی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادریّ و هم یار پدر
در لیلهی قدرِ آخرِ عمرِ علی
شد مهر تو، سفرهدار افطار پدر
#سید_رضا_مؤید
######
داغ است، دل لالهی صد چاک دمشق
زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق
خورشید به سوگ «امّکلثوم» گریست
تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق
#سید_محمد_رستگار
#######
هم ماه مدینه است و هم زهرهی شام
همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام
ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان
از جانب ما به «امّکلثوم»، سلام
#سید_محمد_رستگار
########
در دفتر عشق، حرف منظوم شدم
تا آینهدار پنج معصوم شدم
هر کس به ردیف عشق نامی را خواند
من خادم بیت «امّکلثوم» شدم
#حسین_دیلم_کتولی
######
هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه
هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه
بعد از سخنان تو بگفتا زینب:
لا حول و لا قوّة الّا بالله
#محمدرضا_یزدی_آینه
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
چون در آغاز،که اسلام پیمبر مخفی ست
جایگاه تو در اوهام سخنور مخفی ست
طبع را تیشه زدم تا که به گنج تو رسم
رگه در معدن یاقوت سراسر مخفی ست
کم نوشته ست ز تو در دل تاریخ قلم
در دل خاک سیه چهره ی گوهر مخفی ست
فاطمه چون شب قدر است اگر پنهانی
تو شدی آیه ی چارم که به کوثر مخفی ست
رؤیت رب ز بزرگیش نگردد حاصل
شأن تو نیز چنان مرقد مادر مخفی ست
ذره دانست اگر مدعی وصل شود
آتش کینه ی خورشید مطهر مخفی ست
پس نگویید که مرداب به مهتاب رسید
دوزخی پشت همین تهمت ابتر مخفی ست
ناخدا هست اگر زینب و کشتی ست حسین
ام کلثوم در این بحر چو لنگر مخفی ست
خواهر کوچک زینب شده کز روی ادب
هرچه شمشیر برافراخته خنجر مخفی ست
نعره ی شیر نگردید به زنجیر مهار
پشت هر خطبه ی او جلوه ی حیدر مخفی ست
قدرت نطق تو از کوفه خرابه سازد
زور بازوی علی بر در خبیر مخفی ست
دامن عصمت تو در دل بازار سرود
شرف زن به همین ساحت معجر مخفی ست
مادرانه تو مرا لطف نمودی که مدام
پشت ارباب کرم داشته نوکر مخفی ست
با تو وحشت ز قیامت ننموده ست غریب
دانه کی از نظر لطف کبوتر مخفی ست
#محسن_قاسمی_غریب
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
بايد اول به او كرَم بشود
تامگر دست بر قلم بشود
كارما نيست لااقل بايد
شاعرت شخص محتشم بشود
كاش مى شد كه تا در اين شبها
دورقبرت پُر ازعلم بشود
بانوى با وقار عاشورا
كه بنا نيست بى حرم بشود
دورقبر تو روضه خوانى هم
اخرش قول مى دهم بشود
دورماندم از اب تا حالا
بس كه ديدم سراب تا حالا
از تو كم گفته اند شاعرها
دختر بوتراب تا حالا
ناقه ات را بدون شك بوده
پاى اكبر ركاب تا حالا
سايه ات رانديده،اى بانو
لحظه اى افتاب تا حالا
سعى كردم كه روضه ام نرود
سمت بزم شراب تا حالا...
تو و زينب دوهمسفر باهم
بوده ايد ازهمه نظرباهم
لحظه رفت و امد نيزه
گريه كرديد پاى سرباهم
هر دوتا روى ناقه عريان
ردشديد از سرگذر باهم
تاكه دردانه ها كتك نخورند
گشته بازويتان سپرباهم
مثل زهرا تو را زدند انجا
يك نفرنه!چهل نفر باهم
رفت ازپيكرتوجان كم كم
امد از راه خيزران كم كم
رفت بالا ولى فرود امد
خورد روى لب و دهان كم كم
با لب چوب لب تَرك برداشت
پيش چشمان بانوان كم كم
خيزران جاى خويش را وا كرد
روى لبها در ان ميان كم كم...
#على_زمانيان
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
دلم دوباره گرفتار ام کلثوم است
که فصل رونق بازار ام کلثوم است
به روز آخر ماه جمادی الثانی
تمام شیعه عزادار ام کلثوم است
گرفته است ز حیدر مدال آقایی
کسی که خادم دربار ام کلثوم است
همیشه سفره ی شیعه اگر نمک دارد
به لطف سفره ی افطار ام کلثوم است
اگر من اهل بکائم عنایت زهراست
و سینه زن شدنم کار ام کلثوم است
قیام سرخ حسینی همیشه مدیونِ
کلام ناب و گهربار ام کلثوم است
درخت کرب و بلا پر ثمر اگر گشته
ز جانفشانی و ایثار ام کلثوم است
تمام گریه ی ما در مصیبت ارباب
نَمی ز دیده ی خونبار ام کلثوم است
یقین قلبی اَم این است حضرت عباس
ز روی نیزه نگهدار ام کلثوم است
میان مجلس نامحرمان و بزم شراب
سر بریده مددکار ام کلثوم است
#محمود_مربوبی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن
دختر دومی ِحضرت حیدر بودن
صدق الله العلی نام پدر بود و چنین
آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن
ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن
شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن
شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد
بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن
جزو آموختگان وصیت نامه ی او
جزو تشییع کنان تن مادر بودن
پشت تابوت به همراه حسین و زینب
جزو آن چندنفر در شب آخر بودن
درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت
ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن
دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما
عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن
می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط
لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن
می کند خم کمرش را به خدا درآنی
روی تل گریه کنان محو برادر بودن
چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب
در هیاهوی حرم دست به معجر بودن
#مهدی_رحیمی_زمستان