#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله تو
هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه تو
بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه تو
از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه تو
جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت
تا حشر از کرامتِ تو می توان نوشت
از ساقِ عرش از طرفی دیگر آمدی
در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی
حوریه ای به هیأتِ انسان در آمدی
بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی
اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی
«ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی»
ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما
بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما
«ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما
محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما
گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد
باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد
تو اُسوه ی عفاف و وقار و متانتی
بر هَلْ أَتای سـوره ی قـرآن دلالتی
بر بخشش و گذشت و کرامتْ تو آیتی
چشمِ امید ماست به لطفت، عنایتی
تو از ازل، پناهِ ابد، تا همیشه ای
بر نخلِ سبزِ پاکِ امامت، تو ریشه ای
سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیلِ فرشته از طرف ِ داور آمدند
در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند
بهرِ طوافِ شافعه ی محشر آمدند
سِّرِخفی در عالَمِ ایجاد شد عیان
گنجینه ای گشوده شد از غیبْ بر جهان
کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه
نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه
عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه
حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه
در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود
لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا آمده فرود *
جایت کجاست جانِ نبی، جز دلِ علی
تو پشت در به کوچه شدی حائلِ علی
اول شهیـدِ راهِ علی، واصـلِ علی
مشکلْ گشا علیست، غمت، مشکلِ علی
داغِ نشسته بر دلِ حیدر نمی رود
خونی که مانده بر روی این در نمی رود
شاعر: #وحید_دکامین
*بخشی از متن حدیث لولاک:
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما.
ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
"ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد"
آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان
مردی که در سیه چال، از یاد رفته باشد
از بس ز ضرب سیلی،او ناله زد"یازهرا"
از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد
با تازیانه ی کین، آزرده کرده او را
هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد
از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره
از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد
ساق شکسته ی او، مرهم نمی پذیرد
آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد
چون روی تخته ی در، باب الحوائج آید
جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد
برروی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده
این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد
#وحید_دکامین
#اربعین
#مناجات
عاشقان دارند در میخانه مأوا میکنند
خانه ی غم را خراب از سیلِ صهبا می کنند
خوب ها گلچین شدند و در مسیر کربلا
شرح شور عشق را با اشکْ معنا می کنند
اذن از مولا گرفته از نجف راهی شدند
این چنین در عاشقی دل را مهیّا می کنند
سودها دارد مَشایه در طریقِ کربلا
نقدِ جان را با متاع عشق سودا می کنند
پابرهنه چون رقیّه، سرسپرده، جان به کف
هر دلی را در طریقِ دوست شیدا می کنند
در عمود آخرین عشّاق دلداده به ماه
با دمِ "عباس جیٖبِ الْمٰای" غوغا می کنند
در جواب آنکه روزی یار می کردی طلب
با لَکَ لَبیک، اعجاز مسیحا می کنند
التفاتی نیست عشّاق شما را با بهشت
در میان دو حرم، فردوس پیدا می کنند
#وحید_دکامین
#امام_عسکری_شهادت
امشب دو دیدهام ز غمت پُر ستاره است
آن را که نیست چاره بهجز این، چه چاره است؟
در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است
با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است
مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است
در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است
گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است
هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان
#وحید_دکامین
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله تو
هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه تو
بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه تو
از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه تو
جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت
تا حشر از کرامتِ تو می توان نوشت
از ساقِ عرش از طرفی دیگر آمدی
در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی
حوریه ای به هیأتِ انسان در آمدی
بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی
اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی
«ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی»
ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما
بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما
«ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما
محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما
گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد
باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد
تو اُسوه ی عفاف و وقار و متانتی
بر هَلْ أَتای سـوره ی قـرآن دلالتی
بر بخشش و گذشت و کرامتْ تو آیتی
چشمِ امید ماست به لطفت، عنایتی
تو از ازل، پناهِ ابد، تا همیشه ای
بر نخلِ سبزِ پاکِ امامت، تو ریشه ای
سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیلِ فرشته از طرف ِ داور آمدند
در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند
بهرِ طوافِ شافعه ی محشر آمدند
سِّرِخفی در عالَمِ ایجاد شد عیان
گنجینه ای گشوده شد از غیبْ بر جهان
کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه
نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه
عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه
حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه
در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود
لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا آمده فرود *
جایت کجاست جانِ نبی، جز دلِ علی
تو پشت در به کوچه شدی حائلِ علی
اول شهیـدِ راهِ علی، واصـلِ علی
مشکلْ گشا علیست، غمت، مشکلِ علی
داغِ نشسته بر دلِ حیدر نمی رود
خونی که مانده بر روی این در نمی رود
شاعر: #وحید_دکامین
*بخشی از متن حدیث لولاک:
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما.
ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
"ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد"
آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان
مردی که در سیه چال، از یاد رفته باشد
از بس ز ضرب سیلی،او ناله زد"یازهرا"
از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد
با تازیانه ی کین، آزرده کرده او را
هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد
از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره
از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد
ساق شکسته ی او، مرهم نمی پذیرد
آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد
چون روی تخته ی در، باب الحوائج آید
جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد
برروی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده
این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد
#وحید_دکامین
#اربعین
#مناجات
عاشقان دارند در میخانه مأوا میکنند
خانه ی غم را خراب از سیلِ صهبا می کنند
خوب ها گلچین شدند و در مسیر کربلا
شرح شور عشق را با اشکْ معنا می کنند
اذن از مولا گرفته از نجف راهی شدند
این چنین در عاشقی دل را مهیّا می کنند
سودها دارد مَشایه در طریقِ کربلا
نقدِ جان را با متاع عشق سودا می کنند
پابرهنه چون رقیّه، سرسپرده، جان به کف
هر دلی را در طریقِ دوست شیدا می کنند
در عمود آخرین عشّاق دلداده به ماه
با دمِ "عباس جیٖبِ الْمٰای" غوغا می کنند
در جواب آنکه روزی یار می کردی طلب
با لَکَ لَبیک، اعجاز مسیحا می کنند
التفاتی نیست عشّاق شما را با بهشت
در میان دو حرم، فردوس پیدا می کنند
#وحید_دکامین
#حضرت_زینب_س_اربعین
...من در پی هر کودک تنها دویدم
بعد از تو یک روزِ خوش از دنیا ندیدم
آتشْ پرستار تن سجاد بود و ...
کار همه اهل حرم فریاد بود و ...
از دردِ کعب نی، یکی فریاد میزد
او سوی مقتل میدوید و داد میزد
دستی به رخسار سهساله قاب گردید
سیلی به گوش کودکانت باب گردید
دیدم سکینه رو به سوی علقمه داشت
"بنگر عموجان حال ما را" زمزمه داشت
بار غمت بر شانهها تا شام بردم
سنگ از عدوی مرتضی، از بام خوردم
بزم شراب و خیزران و رأس در طشت
طفل سهساله و خرابه، یادِ آن دشت
یک یادگارت در خرابه ماندْ، بی من
اما به زودی در کنارش میرسم من
درکوفه هم برحال ما رحمی نکردند
بر آل پاک مصطفی رحمی نکردند
محزون شدم اما اسیر غم نگشتم
غم روی غم دیدم ولیکن خم نگشتم
من هرچه دیدم غیر زیبایی ندیدم
از قتلگاه تو به عرش حقّ رسیدم
#وحید_دکامین
#امام_عسکری_شهادت
امشب دو دیدهام ز غمت پُر ستاره است
آن را که نیست چاره بهجز این، چه چاره است؟
در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است
با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است
مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است
در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است
گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است
هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان
#وحید_دکامین
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله تو
هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه تو
بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه تو
از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه تو
جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت
تا حشر از کرامتِ تو می توان نوشت
از ساقِ عرش از طرفی دیگر آمدی
در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی
حوریه ای به هیأتِ انسان در آمدی
بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی
اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی
«ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی»
ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما
بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما
«ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما
محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما
گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد
باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد
تو اُسوه ی عفاف و وقار و متانتی
بر هَلْ أَتای سـوره ی قـرآن دلالتی
بر بخشش و گذشت و کرامتْ تو آیتی
چشمِ امید ماست به لطفت، عنایتی
تو از ازل، پناهِ ابد، تا همیشه ای
بر نخلِ سبزِ پاکِ امامت، تو ریشه ای
سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیلِ فرشته از طرف ِ داور آمدند
در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند
بهرِ طوافِ شافعه ی محشر آمدند
سِّرِخفی در عالَمِ ایجاد شد عیان
گنجینه ای گشوده شد از غیبْ بر جهان
کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه
نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه
عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه
حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه
در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود
لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا آمده فرود *
جایت کجاست جانِ نبی، جز دلِ علی
تو پشت در به کوچه شدی حائلِ علی
اول شهیـدِ راهِ علی، واصـلِ علی
مشکلْ گشا علیست، غمت، مشکلِ علی
داغِ نشسته بر دلِ حیدر نمی رود
خونی که مانده بر روی این در نمی رود
شاعر: #وحید_دکامین
*بخشی از متن حدیث لولاک:
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما.
ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.