eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
937 دنبال‌کننده
31 عکس
6 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روشن شده در شهر ، چراغ صلوات گیرند فرشتگان سراغ صلوات تقدیم به یک نگاه گرم مولا صد دسته گل از بهار باغ صلوات
ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم با نام تو تقویم پر از ماه ربیع است با یاد تو لبریز بهار است خزانم هر گل که شکفته‌ست ز لبخند تو گفته‌ست لبخند تو، لبخند تو، ای ماه نهانم روی تو و خورشید، نه، روشن‌تر از آنی چشم من و آیینه، نه، حیران‌تر از آنم تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد باید که شب چشم تو را قدر بدانم در سایهٔ قرآن نگاه تو نشستم باران زد و برخاست غبار از دل و جانم برخاست جهان با من برخاسته از شوق تا معجزۀ نام تو آمد به زبانم عید است و سعید است، اگر ماه تو باشی ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم
از سامره جلوه بر رُسُل کرد خدا شب را به سوی بهشت پُل کرد خدا می‌رفت که کفر، باغ را خشک کند از بیت حَسَن دوباره گُل کرد خدا ....... نه نوحی و نه خلیل و نه موسایی نه شیثی و نه شعیب و نه عیسایی من ماه ندیده‌ام شبیهت کامل خورشید ندیده‌ام به این زیبایی ....... یک روز شبیه ابرها گریانم یک روز چنان شکوفه‌ها خندانم دیروز کتیبه‌ی محرم بودم امروز چراغ نیمه‌ی شعبانم ...... از بدر، هنوز هم خبر می‌آید با سیصد و سیزده نفر می‌آید تا پر شود از قسط و عدالت دنیا تیغ دو سر از غلاف در می‌آید
فدای آن سواره که علی الصباح روشنش دل تمام انبیا شود دخیل توسنش نهاده اند از ازل، میان طور ایمنش مسیح، جان خلیل، دل ذبیح، سر به دامنش دمی که وا کند گره ز شال سبز گردنش بهار می دود به سر از اشتیاق دیدنش علیست او فدای آن دلیل های متقنش علیست او فدای آن خطابه ی مُطنطنش کفایت است جنگ را قسم به جوشن تنش همینکه ذوالفقار را نشان دهد به دشمنش خبر دهید کعبه امید مردم آمده آب زنید راه را علی دوم آمده زمان به اختیار او، جهان در انتظار او فدای اقتدار او، شکوه او وقار او چهار نائبی که رفته اند در مدار او مفید شهره می شود فقط به اعتبار او صدوق رزق می خورد هماره از کنار او کلینی است یک نفر ز خیل بی شمار او شده ست شیخ طوسی اش مرید و بی قرار او فدائی ام فدائی هرآنکه هست یار او زعیم های شیعه خود شدند ریزه خوار او فدای مرجعیتی که هست وامدار او فدای خال مشکی اش شب فراق عاشقان شبی ست گیسوان او که قدرش از بشر نهان مهار اسب خویش را چو مرتضا رها کند چه مرزها که سربه سر به تیغ جابه جا کند میاید او که مکه را به قبله آشنا کند پی نماز می رسد مسیح اقتدا کند به بانگ خویش هر که هست و نیست را صدا کند حسینیان دهر را دوباره مبتلا کند هر آن کجا که پا نهد شبیه کربلا کند به انتقام خون مادرش ببین چه ها کند امان از آنکه از غلاف تیغ را جدا کند کنار نعش آن دو تا چه آتشی به پا کند علیست او و می رسد سپاه کفر جان دهد که انتقام سخت را به عالمی نشان دهد علیست راه و رهبرش علیست روح و پیکرش علیست پای تا سرش علیست نام دیگرش علیست زیب و زیورش علیست تاج بر سرش علیست جام و ساغرش علیست جان و دلبرش علیست فتح کشورش علیست حرف آخرش علیست رای و منظرش علیست لوح و دفترش علیست ماه و اخترش علیست سایه گسترش علیست دست داورش علیست نقش چنبرش علیست عمق باورش علیست نطق منبرش علیست بانگ حنجرش علیست برق خنجرش علی علی علی علی علی علی علی علی خمار نام حیدرم بر آن سرم که بشکنم قالب شعر مست را وزن و هر آنچه هست را جان به فدای جبروت و جنم و تیغ خم و رشته ی سبز علم حضرت مهدی به فدای قدم حضرت مهدی نرسد طبع من مست به توصیف مقامش قلمی نیست هم اندازه نامش به بلندای قیامش شده کانون توجه به علی دارد از آن رو که تشبه چه بگوییم همین بس که بگوید به کسی حضرت صادق لَخَدِمْتُه! گفت علامه امینی که شریکی به کتابم تب و تابم همه خیر و ثوابم فقط این بس که شود ذکر در این مرتبه کامل بفرستید عزیزان صلواتی به وعجل!
صبحدم پیک مسيحا دم جانان آمد گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد سحر از پرده نشينان حريم خلوت نغمه برخواست كه شاهنشه خوبان آمد عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد مى ‏كند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق بهر افراشتن پرچم قرآن آمد شهسواريست كه با صولت و بازوى على از پى كشتن كفار به ميدان آمد مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن پى آرامش دلهاى پريشان آمد آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست پى خونخواهى سالار شهيدان آمد در ره زهد و پرستش چو على بن حسين سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد علم باقر همه در اوست كه با مشعل علم رهبر جامعه بى سر و سامان آمد تا ز ناپاک كند مذهب صادق را پاك مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد همچو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد دردمندان جهان را پى درمان آمد چون رضا تا كه كند از رنگ علوم وارث افسر سلطان خراسان آمد اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد يادگار حسن عسکرى پاك سرشت كه جهان را كند از عدل گلستان آمد قائم آل محمد شه اقليم وجود كه بفرمانده ى عالم امكان آمد طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن پى تبريک چنين شاد و غزلخوان آمد
  خورشیدِ امید، جلوه گر آمده است میلاد امامِ منتظَر آمده است با اینکه دو روز مانده تا فروردین امسال بهار زودتر آمده است ....... خورشید فدای روی تابان تو باد جان همه ی جهان به قربان تو باد تو حضرت صاحب الزمان هستی پس هر ماه فدای ماه شعبان تو باد ...... برگمشده گان نشانگرراه آمد مهدی امم رهبرآگاه آمد لاحول ولاقوه الابالله (عطرنفس بقیت الله آمد)
باید ز اشک دیده دل را شستشو داد بهر نماز عشق از کوثر وضو داد باید که خاک مقدم موعود گردید از فيض او بر خویش قدری آبرو داد ما رشته ی غیر خدا از دل گسستيم ما قرن ها پشت همین خانه نشستیم مثل تمام انبیا و اولیا ما در انتظار مهدی موعود هستیم مهدی است راز عَلَّمَ الأسماي آدم آئینه دار چهره ی زیبای خاتم روز ظهورش دیدنی باشد نمازش چون اقتدا بر او کند عیسی ابن مریم هستی هر آنچه هست از هست تو باشد سر رشته ی افلاک در دست تو باشد این نکته از روز ازل شد باور من آقا شود هرکس که پابست تو باشد ای آنکه بر خاتم درخشنده نگینی ای آنکه مصداق هُدىً لِلْمُتَّقيني در بند تو هرکس که باشد هست آزاد تو مونس جان، یاور مُستَضعفینی سمت خدا ما را تو بنمایی دلالت هر جلوه ای مبهوت باشد از جلالت تا تو نیایی ظلم پابرجاست مهدی تنها به دست توست اجرای عدالت از دیده ها هستی نهان، اما عیانی تو نور هستی، سایبان آسمانی وقتی که می دانم ظهور توست حتمی دیگر همین کافی است بهر شادمانی در آسمان تیره ام مهتاب دارم مهر تو را دارم،طلای ناب دارم هر سال وقتی نیمه ی شعبان می آید در سر هوای دیدن سرداب دارم هر چند بی تو فصل پائیزیم و زردیم هر چند بي انفاس گرمت سردِ سرديم تو معنی لطفی ولی بهر ظهورت شرمنده ایم از اینکه ما کاری نکردیم هر چند پیش گلبن روی تو خارم خاري گلزار تو باشد افتخارم می دانم اینکه پیرو خوبی نبودم اما شما را از دل و جان دوست دارم ای آنکه تو مشکل گشای شیعیانی باید خودت من را ز غفلت وارَهانی هر جا زمین خوردم تو دستم را گرفتی قربان این آقائی و این مهربانی سخت است بر بنده ز مولايش جدائی ای آخرین منجی خلقت در کجائی؟ گفتم کجا باید به دنبالت بگردم؟ دیدم شب جمعه است، حالا كربلائي ای من فدای آن دو چشم اشکبارت از داغ لاله شد خزان باغ بهارت تنها تو باید انتقام از خصم گیری هستند اجدادت همه در انتظارت باشد ظهور تو همه آمال زينب اشک شب و روزت بود دنبال زینب دلهای ما را کربلائی کرده ای تا با هم بگریيم از زبان حال زینب: (تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب از این به بعد و بعد از این آواره زینب باید خودت یاری کنی ورنه محال است بوسه بگیرد از گلوی پاره زينب) -
پلکی زدی و صبح زمستان بهار شد خورشید در حرارت چشمت غبار شد تقدیر خاک روشنی انتظار شد تیغ نگات خاطره ی ذولفقار شد چشم تو بهترین هنر آفرینش ست نامت همیشه تاج سر آفرینش ست عصر سیاه رنج به پایان رسیده است بر دست باد زلف پریشان رسیده است جان جهان و حضرت جانان رسیده است دیگر چه غم که صاحب دوران رسیده است دنیا رسیده است به پایان خط خون ای رستگاری دل تنهای مؤمنون چشمت بهشت را به تماشا گذاشته ست آیینه ای برابر زهرا گذاشته ست نقاش دهر نقش تو یکتا گذاشته ست با تو چه منتی سر دنیا گذاشته ست ای نام دلربای تو تسبیح فاطمه ذکر قنوت و جان مفاتیح فاطمه ای انتظار سبز تمام پیمبران تنها امید و روزنه ی آخرالزمان باز است با تو پنجره ای رو به آسمان جاءَالحقِ خدا زَهقَ الباطلی بخوان ای مرهم جریحه ی اعصار بردگی بشکن خلیل معجزه دیوار بردگی کوه گناه در غم عشقت مذاب شد سقف بلند دلهره هایم خراب شد خال سیاه روی لبت آفتاب شد یک قطره از وضوت چکید و شراب شد "ساقی به نور عشق برافروخت جام ما تو آمدی و کار جهان شد به کام ما" ماییم  همیشه ریزه خور رحمت شما سلطان تویی و ما همگی رعیت شما احسان_عروج آدمیان_عادت شما حیف است جان ما نشود قسمت شما قلبم فقط به یاد تو آرام می شود هر روز با خیال تو همگام می شود بی اختیار قلب خرابم دچار توست هر چند سر به کار ولی بی قرار توست "با تو سفر نکرده ولی در کنار توست" عاشق که می شوم به خدا کار کار توست عاشق که می شوم نفسم خوب می زند نبضم فقط به یاد تو مطلوب می زند بر خاک تا که گوشه ی چشمی نشان دهی جان جهان بی حرکت را تکان دهی از کعبه با صلابت حیدر اذان دهی لرزه به قاب هرزگی دشمنان دهی ما زنده ایم صبح ظهور تو را بگو؟ غائب نمی شویم حضور تو را بگو؟ با ندبه ی فراق نفس تازه می شود فرزند مهزیار پر آوازه می شود قران به محض نور تو شیرازه می شود معیار دین به مهر تو اندازه می شود ماییم و رنج برزخ این آخرالزمان محتاج یک نگاه تو الغوث و الامان بی تو شب جهان به تألم گذشته است دریای درد از سر مردم گذشته است دور از نگات دور تفاهم گذشته است امواج حادثه ز تلاطم گذشته است ای عشق خسته جان همه منزلت کجاست؟ آقای مهربان من امشب دلت کجاست؟ دیگر بس است هر چه که بی تو به سر شده است عمری که بی تو لحظه به لحظه هدر شده ست قلبی که در خیال سفر در به در شده ست این زندگی برای همه درد سر شده است بی تو گذشته حال و هوای جوانی ام "شرمنده ی جوانی از این زندگانی ام" دیگر هوای عشق تحمل نمی شود بذر امید هیچ کسی گل نمی شود چشمی دوباره خیس توسل نمی شود دستی برای آمدنت پل نمی شود یعقوب وار نیست دلی بی قرار تو یوسف چرا نکشته مرا انتظار تو؟ ذکر قیام فاطمه یا صاحب الزمان کار علی ست زمزمه یا صاحب الزمان شعر امیر علقمه یا صاحب الزمان باشد امید ما همه یا صاحب الزمان دریاب این زمانه ی از بد گذشته را اندوه بی کرانه ی از حد گذشته را مادر کنار راه تو را میزند صدا تنها و بی پناه تو را میزند صدا با بازوی سیاه تو را میزند صدا خون ناله های چاه تو را میزند صدا جان حسین و لحظه ی آخر شتاب کن جان گلوی کوچک اصغر شتاب کن
در چرخ امامت است اَنجُم مهدی ماه  فلکِ  یُذهِبَ  عنکُم   مهدی تنها  دو نفر شبیه احمد  هستند اول علی اکبراست و دوم مهدی مرحوم ..... شادے و شَعف بہ جاےِ غم مےآید رحمٺ عوضِ ظُلم و ستم مےآید اےڪاش بگویند شب میلادت دارد پسر فاطمہ هم مےآید ...... باران شده و هوای نم نم داریم درد وغم وغصه های مبهم داریم در جشن تولدی که برپا کردیم آقا بخدا فقط تورا کم داریم  
امشب به نگاه خسته جان می آید شوری به تن خسته دلان می آید آورد صبا مژده که ای منتظران الوعده که صاحب الزمان می آید
دوباره رحمـت حـق بر زمیــن حواله شده به یُمـن مقــدم او خاک فــرشِ لاله شــده «وَ إنْ یَکـاد...» بخـوانیــد یارِ ما امشــب، هزار و یکصد و هشتاد و هفت ساله شده محمدعلی انصاری
صبحدم پیک مسيحا دم جانان آمد گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد سحر از پرده نشينان حريم خلوت نغمه برخواست كه شاهنشه خوبان آمد عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد مى ‏كند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق بهر افراشتن پرچم قرآن آمد شهسواريست كه با صولت و بازوى على از پى كشتن كفار به ميدان آمد مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن پى آرامش دلهاى پريشان آمد آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست پى خونخواهى سالار شهيدان آمد در ره زهد و پرستش چو على بن حسين سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد علم باقر همه در اوست كه با مشعل علم رهبر جامعه بى سر و سامان آمد تا ز ناپاک كند مذهب صادق را پاك مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد همچو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد دردمندان جهان را پى درمان آمد چون رضا تا كه كند از رنگ علوم وارث افسر سلطان خراسان آمد اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد يادگار حسن عسکرى پاك سرشت كه جهان را كند از عدل گلستان آمد قائم آل محمد شه اقليم وجود كه بفرمانده ى عالم امكان آمد طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن پى تبريک چنين شاد و غزلخوان آمد