eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
663 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نخواهد شیعه جنّت، بی‌لقای حضرت هادی نجوید توشۀ ره جز ولای حضرت هادی خدا بی‌مهر او از بنده‌ای راضی نخواهد شد که باشد روضۀ رضوان، رضای حضرت هادی ز بام آسمان‌ها هم گذشته پایۀ قدرش که عرش حق نهاده سر به پای حضرت هادی خدا را! شیعه امشب شور و حال دیگری دارد که مرغ دل زند پر در هوای حضرت هادی به یاد سامرایش شیعه را جاری است اشک غم که باشد سامرا خود کربلای حضرت هادی چه خون‌هایی که رفت او را به‌دل از کینۀ دشمن که داند از غم او؟ جز خدای حضرت هادی به بزم خود به مستی خوانَدَش خصم و نمی‌داند که نَبوَد بزم شرب خمر، جای حضرت هادی تن مسموم او آخر چو گل در گِل نهان گردید بریز از دیده اشک، ای دل! برای حضرت هادی امام عصر هم امشب عزادار است و می‌داند امام عسکری دارد عزای حضرت هادی بخواه ای «رستگار»! از آستان ثامن‌الاطهار ظهور حضرت مهدی، لقای حضرت هادی
جاری به تن زمان چو روح است علی در موج بلا ناجی نوح است علی حلاّل تمام مشکلاتش خواندند شک نیست که مفتاح فتوح است علی قرآن ز علی مدح به هر آیه کند آن آیه ،جمال خویش پیرایه کند تا ذره ای از مهر علی در دلِ ماست قرآن همه جا بر سرِ ما سایه کند ظلم است به سوی ظلمت از نور شدن در دایره ی گناه محصور شدن هر چند شفاعتش به ما نزدیک است انصاف نباشد از علی دور شدن حق چون به وجود از عدم آورد مرا در دوستیِ فاطمه پرورد مرا چون دید نمک گیر غمِ فاطمه ام مهمان،سرِ سفره ی علی کرد مرا ماه است و به هر آینه دیدن دارد مهرش ز دو کون برگزیدن دارد احمد که به معراج شده میداند وصف علی از خدا شنیدن دارد
بر شمس شموس نورعین است جواد خورشید سپهر کاظمین است جواد تا حشر سزد که شیعه گرید بر او لب تشنه چو جدّخود حسین ست جواد چرخ از غم زندگانی‌ات گریه کند از کینۀ خصم جانی‌ات گریه کند کم عُمرترین امامِ‌معصوم تویی زهرا به تو و جوانی‌ات گریه کند امروز در اضطراب باشد خورشید درسایۀ التهاب باشد خورشید بر شمس‌شموس تسلیت باید گفت زین غم که در آفتاب باشد خورشید از آتش غم، سینه کباب ست امروز بغداد ز سیل غم، خراب ست امروز جا دارد اگر کبوتران سایه کنند خورشید میان آفتاب ست امروز
   خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین
بر شمس شموس نورعین است جواد خورشید سپهر کاظمین است جواد تا حشر سزد که شیعه گرید بر او لب تشنه چو جدّخود حسین ست جواد چرخ از غم زندگانی‌ات گریه کند از کینۀ خصم جانی‌ات گریه کند کم عُمرترین امامِ‌معصوم تویی زهرا به تو و جوانی‌ات گریه کند امروز در اضطراب باشد خورشید درسایۀ التهاب باشد خورشید بر شمس‌شموس تسلیت باید گفت زین غم که در آفتاب باشد خورشید از آتش غم، سینه کباب ست امروز بغداد ز سیل غم، خراب ست امروز جا دارد اگر کبوتران سایه کنند خورشید میان آفتاب ست امروز
خُوشا سَری کِه شَود خاکِ پای حَضرَتِ هادِی خُوشا دِلی کِه پَرَد دَر هَوای حَضرَتِ هادِی به چِشمِ بَستِه خُدا را به رُوی باز بِبینَد به دِیدِه هَر کِه نَهَد خاکِ پای حَضرَتِ هادِی زِ قَبر و بَرزَخ و فَردای مَحشَرَش نَبُود غَم کَسی که زادِ رَهَش شُد وِلای حَضرَتِ هادِی به سِیم و زَر نَکُند اِعتنا کَسی کِه به عالَم طَلب کُند نظرِ کیمِیای حَضرَتِ هادِی به سَعی بَندِه نَیایَد به دستِ، قُربِ خُداوَند مَگر کِه دَرک کُند دِل، صَفای حَضرَتِ هادِی کَسی که جانِ جَهان بُود، داد جان به غَرِیبی هِزار جانِ مُقدّس فَدای حَضرَتِ هادِی نَدانَم اِین کِه به دُوران چِه ها رَسید به جانَش زِ کینهء مُتوَکّل، دَغای حَضرَتِ هادِی به یادِ بَزمِ شَرابِ یَزیدِ سُفلَه فِتادَم کِه بِزمِ خَمر شُد از کِینِه، حَضرَتِ هادِی به یادِ چُوب و لَبانِ حُسین گِریَم و گُویَم نبُود چُوبِ جَفا از بَرای حَضرَتِ هادِی چِه خِیر بِهتَر از اِین رستگار را کِه زِ تُوفِیق رِسید بر دَرِ سُلطان، گِدای حَضرَتِ هادِی
علیه‌السلام حیات آب بقا جز غم تو نیست، حسین نمیرد آن‌که دلش با غم تو زیست، حسین صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو به قدر یک مژه بر هم زدن گریست، حسین به روز حشر که محشر کند شفاعت تو کسی که سایه‌نشین تو نیست، کیست؟ حسین جهنم است بهشتی که خالی از تو بُوَد بهشت بی گل رویت بهشت نیست، حسین تویی که آیت حُرّیت از رخت پیداست خوشا کسی که چو حر بر تو بنگریست، حسین گدای راه تو هر کس که گشت آقا شد که گرد خاک رهت تاج سروری‌ست، حسین نشسته بر سر راه تو «رستگار» مدام به دستگیری او لحظه‌ای بایست، حسین
حیات آب بقا جز غم تو نیست، حسین نمیرد آن‌که دلش با غم تو زیست، حسین صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو به قدر یک مژه بر هم زدن گریست، حسین به روز حشر که محشر کند شفاعت تو کسی که سایه‌نشین تو نیست، کیست؟ حسین جهنم است بهشتی که خالی از تو بُوَد بهشت بی گل رویت بهشت نیست، حسین تویی که آیت حُرّیت از رخت پیداست خوشا کسی که چو حر بر تو بنگریست، حسین گدای راه تو هر کس که گشت آقا شد که گرد خاک رهت تاج سروری‌ست، حسین نشسته بر سر راه تو «رستگار» مدام به دستگیری او لحظه‌ای بایست، حسین
زندگی با من مظلوم مدارا نکند مرگ هم عقده‌ای از مشکل من وا نکند ای امید دل من تا که تو رفتی ز برم دل ماتم‌ زده‌ام جز تو تمنّا نکند کارم از گریه گذشته‌ست، غمم نیز ز حد دل غمگین مرا نیز تسلّی نکند غمگسار دل من بعد تو جز زینب نیست غیر از او اشک مرا پاک ز سیما نکند شمع‌سان سوزم و زینب شده پروانۀ من آخر از سوختن، این غمزده پروا نکند این در سوخته را کز تو نشان‌ها دارد چه کنم تا که حسین تو تماشا نکند مخفیانه دل شب سوی مزارت آیم که کسی قبر تو را فاطمه! پیدا نکند «رستگار» آرزوی طوف حریمت دارد در ره کعبه جز این قبله تماشا نکند
خوشا سری که شود خاک پای حضرت هادی خوشا دلی که پرد در هوای حضرت هادی به چشم بسته خدا را به روی باز ببیند به دیده هر که نهد خاک پای حضرت هادی ز قبر و برزخ و فردای محشرش نَبُود غم کسی که زاد رهش شد ولای حضرت هادی به سیم و زر نکند اعتنا کسی که به عالم طلب کند نظر کیمیای حضرت هادی به سعی بنده نیاید به دست، قرب خداوند مگر که درک کند دل، صفای حضرت هادی کسی که جان جهان بود، داد جان به غریبی هزار جان مقدّس فدای حضرت هادی ندانم این که به دوران چه‌ها رسید به جانش ز کینۀ متوکّل، دغای حضرت هادی به یاد بزم شراب یزید سفله فتادم که بزم خمر شد از کینه، حضرت هادی به یاد چوب و لبان حسین گریم و گویم نبود چوب جفا از برای حضرت هادی چه خیر بهتر از این «رستگار» را که ز توفیق رسید بر در سلطان، گدای حضرت هادی