eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
660 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشید آسمان بیان مرتضی علیست جمشیدِ دارِ مُلک امان مرتضی علیست اصل وجود و مایه جود و جهان جود نور زمین و زین زمان مرتضی علیست با صد هزار نور و براهین و عقل و نقل بگذشته از صفات و بیان مرتضی علیست شاهی که در قبیله آدم نیافرید همتای او خدای جهان، مرتضی علیست میری که زیر سایه فرّ همای اوست عرش برین چو سایه نهان مرتضی علیست آن منبع کمال که همتای او به فضل جز مصطفی دگر نتوان مرتضی علیست آن گوهری که مایه اقبال آدم است این را خلاف نیست که آن مرتضی علیست نوری که استقامت عالم به ذات اوست نزدیک اهل عقل عیان مرتضی علیست قدرش ز قدر صدر نشینان سدره را بر آستان نداده مکان مرتضی علیست ارواح انبيا همه در بارگاه قدس در مدح او گشاده زبان مرتضی علیست اندر دل موحد پاکیزه اعتقاد خوش‌تر هزار بار ز جان مرتضی علیست در سینهٔ مشبّهیِ ناصبی به درد جانسوزتر ز تیغ و سنان مرتضی علیست داده طلاق دنیی و بخریده هشت خلد اندر سه شب به بيع سه نان مرتضی علیست مال قطار چهارصد اشتر به یک سؤال داده به دست سايل نان مرتضی علیست دریادلی که سایل یک نان به یک سؤال برد از كفش ذخایر كان مرتضی علیست اصل همه فضایل و فهرست هر هنر در ذات او روان چو روان مرتضی علیست ناسوده از عبادت و ننشسته از جهاد نامیخته يقين به گمان مرتضی علیست از گفته قدیم در این شعر مصرعی می آورم که مقصد از آن مرتضی علیست «آن بیش از آفرینش و کم ز آفریدگار» میدان ز روی فایده كان مرتضی علیست نفس رسول بوده و دیده پس از رسول ظلمی صریح از همگان مرتضی علیست در دست او نهاده خداوند لم يزل روز جزا جواز جنان مرتضی علیست "سالار "لافتی" و خداوند "هل اتی بی شایبه همین و همان مرتضی علیست کاشی" به اعتقاد چو بعد از نبی تو را" عقل و ضمیر و هوش و توان مرتضی علیست چون عین فرض دان تو خود فرض عین دان شعری که اعتقاد در آن مرتضی علیست پوشیده دار حال و مخور غم که رزق را از روی لطف کرده ضمان مرتضی علیست
دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد من از "الیوم اکملت لکم" اینگونه فهمیدم خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد زمین خرسند از گمنامی ما میشود, باشد که در اوج فلک مداح او اوازه میگیرد جهان هر چند جولانگاه خصم مرتضی باشد خدا اما گلویش را درِ دروازه میگیرد علی میگویم و هر لحظه از این عشق سرشارم دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد
بسم علی حضرت رحمان علی باطن نورانی قرآن علی نفس علی روح علی جان‌علی منکر تو نیست‌ مسلمان علی بنده الله شدم‌ با علی یا علی یا علی‌ و یا علی کیست علی آینه دار خدا جان‌ نبی بود و نگار خدا بوده به دستش همه کار خدا در دل ما هست کنار خدا ای نجفت کعبه دلها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی هرکه نشد خوار درت خوار شد حب تو میزان شد و‌ معیار شد خال لبت کعبه ی سیار شد شیعه تو اصل و نسب دار شد خورده به قنبر نسب ما علی یاعلی و یاعلی و یاعلی صدق تویی صادق و اصدق تویی حیدری و قادر مطلق تویی فاتح کارزار خندق تویی حکم رسول است فقط حق تویی پس همه باطلند الا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی گوش بفرمان لبت آفتاب حب تو ایمان  شد و بغصت عذاب باتو حساب بدی ام بی حساب جای نبی در شب هجرت بخواب گفت نبی بین خطرها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی سنگ تو بر سینه زدن دین ما نوکریت مذهب و آیین ما سر بزن ای شاه به تدفین‌ ما کاش بیایی دم تلقین‌ ما زود به دادم برس آنجا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی روی جهاز شتران‌ ماه شو روشنی آخر این راه شو کوری آن‌ چند نفر شاه شو رخ‌بنما و ولی الله شو نیست کسی غیر تو مولا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی آه که هنگام‌ عداوت شد و.. بر ولی الله خیانت شدو.. پشت علی خلوت خلوت شدو.. پشت در خانه قیامت شدو.. گفت‌ در آن فاجعه زهرا علی.. یاعلی و یاعلی و یاعلی..
پاي مرا به ساحت قُدس حرم كشيد یعنی مرا ز لطف به دارالكرم كشيد از روي مِهر دست بروي سرم كشيد بعدش به نامه ي عمل من قلم كشيد پاكم كه كرد ، گفت بگو بي حد و عدد "من كلب آستان توأم يا علي مدد" اي دل بيا و حشمت دادار را ببين ايوانْ طلاي حضرت كرار را ببين در صحن او زيارت ابرار را ببين سلمان و حُجر و مالك و عمّار را ببين هركس ابوذرانه پي يار ميرود چون ميثم عاقبت به سرِ دار ميرود وقت اذان صبح نجف ، آه مي كشم همراه آه ، ناله ي جانكاه مي كشم حسرت براي سجده به درگاه مي كشم گر نعره ي علي ولي الله مي كشم اين نعره ام به كوري اهل سقيفه است بيزاري از سقيفه نشينان ، وظيفه است اي دل بگو فضائل مولا شنيدني ست مدح و ثناي همسر زهرا شنيدني ست اوصاف نفس خالق يكتا شنيدني ست القاب جانِ حضرت طاها شنيدني ست اي دل مناقب اسدالله را بگو يك گوشه از مقام يدالله را بگو سعي و صفا عليست به سعي و صفا قسم ركن و منا عليست به ركن و منا قسم ذكر و دعا عليست به ذكر و دعا قسم درد و دوا عليست به درد و دوا قسم دُرّ نجف اگر كه چنين صاف و صيقلي ست ذكرش به عشق فاطمه يامرتضي علي ست حبل المتين علي ست به حبل المتين قسم يعسوب دين علي ست به يعسوب دين قسم حقّ اليقين علي ست به حقّ اليقين قسم عرش آفرين علي ست به عرش آفرين قسم از نور روي اوست كه عرش آفريده شد از خاك پاي اوست كه فرش آفريده شد سِرّ خفي يكي ست و نور جلي ، يكي ست با حق كسي كه گفته از اوّل بلي ، يكي ست از عالم اَلَـست به عالم ولي ، يكي ست ذات خداكه هست احد پس علي ، يكي ست آن هم امام اول ما بچّه شيعه هاست شُكر خُدا كه نامِ عـلي در اذان ماست خوشبخت كيست آنكه به پايش نثار شد خوشبخت كيست آنكه به عشقش دچار شد خوشبخت تر كسي كه به تیرش شكار شد در زير سُـمّ مَركب حيـدر غُـبـار شد دُلدُل به مرتبت ز بُراق جَنان سر است نَعلي كه خورده بر سُمِ او كيمياگر است بي او نبي كه ميل پيمبر شدن نداشت زهرايش ، اشتياق به كوثرشدن نداشت بي او كسي اجازه ي بهتر شدن نداشت هر نوكري لياقت قنبر شدن نداشت قنبر چه كرد ؟ صاحبش اورا بغل گرفت جاي شراب ناب ز ساقي عسل گرفت هركس كه در مقابل او خَـم نمي شود گر عمر نوح هم كند آدم نمي شود حرفي به حرف عشق ، مُقّدم نمي شود بي عشق او بهشت فراهم نمي شود خواهي كه بگذري به سهولت از اين مسير روي پل صراط دم يا علي بگير
کسی نیامده او را علی جواب کند علی به سمت گدایان خودش شتاب کند کسی که روی علی ذره ای حساب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند علی فقط که علی نیست، چارده نور است از او جدا شدن از هفت پشت ما دور است برای دایره ی شاعران بی تکرار شده ست خطبه ی بی نقطه، نقطه ی پرگار در اولین خم زلفش اسیر شد عطار هزار شاعر مضمون سرا هزاران بار خیال وصف علی را قلم به دست شدند شراب عشق علی را نخورده مست شدند علی، علی ست و زهرا شناسنامه ی اوست شروع او حسن است و حسین ادامه ی اوست صفات خاص ملایک صفات عامه ی اوست من از خودم که نمی گویم، این چکامه ی اوست برای او و خدا، دل، شریک قایل نیست میان عاشق و معشوق،هیچ حایل نیست که گفته روی زمین قرن هاست گم شده ایم؟ نه! ما مجاور کوی صد و دهم شده ایم مسافر نجف و کربلا و قم شده ایم مبلغ جریان غدیر خم شده ایم غدیر از نظر شیعه عید الاعیاد است خدا ولایت خود را به شیعیان داده ست به هر که عاشق او شد اسیر می گویند به دست های علی دستگیر می گویند و اهل عرش، علی را امیر می گویند هنوز جن و ملک از غدیر می گویند جماعت این دو سه خط را ولی نمی فهمند که چیزی از درجات علی نمی فهمند علی که بود؟ نه می دانم و نه می دانی محب او چه عرب باشد و چه ایرانی چه آشکار سلامش کند چه پنهانی چه در سلامت کامل چه در پریشانی جواب می شنود از علی: سلام علیک اگر مرید مرامش شدی بگو لبیک به پاست تیر و علی روی پاست وقت نماز نماز اوست زکات و گداست غرق نیاز دهان کعبه از این کارهای او شده باز که در نهایت ایجاز می کند اعجاز؟ به جز علی، که هر انگشت او هنرمند است برای او در خیبر به تار مو بند است اگر که دشمن او تیغ را غلاف کند علی که جنگ ندارد، چرا مصاف کند؟ عمر به خوبی او باید اعتراف کند؟!! رواست کعبه نجف را اگر طواف کند کجا شبیه به نهج البلاغه آمده است؟ کتاب های جهان را کسی ورق زده است؟ ستاره ای ست برای خودش ابوریحان ولی کنار علی می شود ابوحیران که گفته نام علی نیست داخل قرآن؟! هزار بار بخوان از شروع تا پایان قسم به نقطه ی زیرین باء بسم الله علی ست معنی قرآن، سخن کنم کوتاه ستاره روزنی از وصله ی عبای علی ست روایت است سماوات زیر پای علی ست به عرش رفته محمد، پی خدای علی ست به نقل قول، صدای خدا صدای علی ست قرار شعر بر این شد سخن شود کوتاه چه "یاعلی" بنویسم چه "فی امان الله"
به دستم جز ولایت مشعلی نیست که جز حیدر امام اوّلی نیست بخوان قرانِ ناطق را که والله... امیرالمومنینی جز علی نیست
  گفتم که خدایابرکاتی بفرست گفتا که تو اول حسناتی بفرست گفتم حسنات من بود مهرعلی گفتا به جمالش صلواتی بفرست
چیزی به جز نامت برای ما سند نیست جز حرف عاشق هیچ چیزی مستند نیست این خانه لو رفته ست در جمع گدایان اینجا کسى که دست خالى می رود نیست بیچاره ای دیدم نشسته در مسیرت بیچاره جز اینجا که جایی را بلد نیست گیرم بخواهم بشمرم فضل على را اندازه ی فضل و کراماتش عدد نیست وقتى شنیدم مادر شیر است نامش فهمیدم اصلا فاطمه ، بنت اسد نیست به وصف ذاتش آیه اى نزدیک تر از این آیه هاى قل هو الله احد نیست این قلب من میل نجف دارد دوباره راهی برای این دلی که می طپد نیست ؟ ما تجربه کردیم چندین بار ، دیدیم پشت در این خانه هم انگار بد نیست این آبروداری که ماها می شناسیم هر چه بلد هست آبروریزی بلد نیست ...
  گرفته یا علی لبهای ما را ندارد هیچ کس مولای ما را اگر می شد غزل می گفتم اما «دوبیتی» بسته دست و پای ما را من آوای جلی را دوست دارم دعای «ینجلی »را دوست دارم «دوبیتی» جا ندارد تا بگویم چقدر آقا علی را دوست دارم خدا نام ولی را برد بالا پیام ینجلی را برد بالا تمام دست ها بودند آنجا ولی دست علی را برد بالا خدایا ذکر مان را یا علی کن سرود بکرمان را یا علی کن غم امروز و فردا خوردنی نیست تمام فکرمان را یا علی کن جهان مثل علی مولا ندارد علیّ عالی اعلا ندارد خدا گفتن به او کفر است اما خدامی داند او همتا ندارد به هر جا رفت دل حرف از علی بود که قبل از آب و گل حرف از علی بود از آن روزی که آدم شعر می گفت مفاعیلن فَعِل حرف ازعلی بود به بام کعبه بانگ یا علی بود امام بت شکن مولا علی بود همان بت هم که یک روزی خدا بود دلش خوش بود یکجا با علی بود
...می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت اینبار ز پایان سفر می گویم بارها گفته ام و بار دگر می گویم راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش بگذارید که یک شمه بگویم دستش هرچه در عالم بالاست تصرف کرده شب معراج به من سیب تعارف کرده گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما واژه در واژه شنیدند صدا را اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می رود قصه ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
تو را از آسمان آورد، تا که روشنای این زمین باشی خدا می خواست تا تفسیری از نورِ مبین باشی تو را آورد و با تو عشق را معنای دیگر داد خودت عشقی خدا می خواست تا عشق آفرین باشی فراتر از بشر هستی نمی گویم خدا هستی "خدا می خواست آن باشی، خدا می خواست این باشی" امام المتقین باشی اساس و رکن دین باشی امامت را نگین باشی خدا را همنشین باشی یداللهی و دستی نیست بالاتر ز دست تو "خدا میخواست تا دستِ خودش در آستین باشی" شبی که غرق وحشت بود جسم و جانِ بزدل ها تو ماندی تا که آن شب جای ختم المرسلین باشی پر است از نام حیدر معرکه مولا به یک لحظه چگونه میتوانی در یسار و در یمین باشی الا ای دلبر زهرا بخوان "من کنت مولا" را فقط تو می توانستی نبی را جانشین باشی خلاصه می شود تفسیرِ قرآن در همین جمله خدا میخواست تنها تو امیرالمومنین باشی نمی دانم چرا اینگونه مجنون و پریشانم گهی محزون و غمگینم؛ زمانی شاد و خندانم الا یا ایهاالساقی بیا با ما مدارا کن بریز از باده ی کوثر که امشب مست و حیرانم چه گویم از کمالاتت که تو فوق کمالاتی و من هم چیزی از شان و مقامِ تو نمی دانم اذان گفتم پس از ذکرِ خدا و نام پیغمبر به نام تو رسیدم تازه فهمیدم مسلمانم علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن بدونِ تو همه کفرم و با تو عین ایمانم به وقت رزم با هر ضربه ی تیغ دودم مولا نبی می گفت: "یا حیدر" خدا می گفت: "ای جانم" غدیرِ تو شده اذنِ ورودِ ما به عاشورا همانگونه که قبل از اربعین پیش تو مهمانم شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم نشستم گوشه ی صحنت امین الله می خوانم حریمت برده دل ها را نجف کی می بری ما را؟! خودت می دانی آقا جان که من دلتنگ ایوانم...
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد، در پناه اوست شاهی که عرش ِ دوش ِ نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح ِ نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه چون سیاهی لشکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخار نیست کرّار در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً مطهّرند قرآن ناطقند و شفیعان محشرند شاهان روزگار، غلامان قنبرند خدّام عرش، گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده هرگز نمی‌شود عَلَم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد ِ خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی ِ نبی که بود مسند نشین ِ بی‌بدل ِ این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه‌ی انسان کامل است دل جای او نباشد اگر، کمتر از گل است طوف بدون عشق علی دور باطل است این سعی باصفاست؛ به کافر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ او اصلاً هدایت است فقط کار تیغ او هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ او دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ او با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم، تر بعد از تو می‌شوند یتیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر؟ ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده
نفس نفیس مصطفی یا علی  کعبه گرفت از تو صفا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  تو در زمین و آسمان رهبری  عقده گشای دل پیغمبری  تو شهر علم نبوی را دری  پشت نبی روی خدا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  یاد تو ذکر لب خاموش من  مدح تو هنگام سخن نوش من  لحمک لحمی است دُر گوش من  از لب ختم الانبیا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  وجه خداوند تعالی تویی  غیر نبی بر همه اولا تویی  شیر خدا علی اعلا تویی  یار نبی در همه جا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  ای حرم از مقدم تو محترم  مادر تو زاده تو را در حرم  مکه ز میلاد تو رشگ ارم  جان جهانت به فدا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  ما زترابیم و تویی بو تراب  ما همگان ذره و تو آفتاب  آیه ی مدح تو بود در کتاب  نص صریح انما یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  بعد نبی حضرت خیرالانام  فاطمه را کیست بجز تو امام  ای بتو از قادر منان سلام  تویی تویی تو مقتدا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  گاه سخن نوش محمد تویی  یار و هم آغوش محمد تویی  بت شکن دوش محمد تویی  به بیت ذات کبریا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  با که نبی همدم و همراز بود؟  بیت که بر بیت خدا باز بود؟  دین زنبرد که سر افراز بود؟  نبی که را گفته ثنا یا علی؟  یا علی و یا علی و یا علی  کی به احد جان نبی را خرید؟  کی به احد جز تو نود زخم دید؟  بدر به شمشیر که فتح آفرید؟  جز تو که بد شیر خدا یا علی؟  یا علی و یا علی و یا علی  جز تو خدا را که ید و عین بود؟  مهر که غیر از تو بما دین بود؟  بازوی کی، بازوی ثقلین بود؟  در صف پیکار و غزا یا علی؟  یا علی و یا علی و یا علی  ای که خرد گشته بوصف تو گم  آیه اکملت لکم دینکم  مدح چه کس بوده به صحرای خم؟  از تو نمی شوم جدا یا علی  یاعلی و یاعلی و یاعلی
درمانده ای و اگر به دنبال نجات دل خسته ای و چشم به راه برکات تا حال دلت خوب شود پس بفرست بر شمس جمال شاه مردان صلوات ....... برشیرخداحضرت حیدرصلوات برلحم ودم ونفس پیمبرصلوات درروزغدیرخم نجف میخواهی بفرست به صدیقه اطهرصلوات
بر معرفت علی کسی را ره نیست هر کور دلی محرم این درگه نیست سربسته بگویمت: علی سِرِّ خداست از سر خدا به جز خدا آگه نیست شادی روح شاعر اهلبیت سید مصطفی آرنگ صلواتی هدیه نمائید
"در رهِ اِبقای ولای علی" عالم و آدم به‌فدای علی گر شهدایند همه فاطمی فاطمه هست از شهدای علی کارِ رسالت به چه تایید شد؟ مُهرِ ولای کفِ پای علی وحی به آوای که نازل شده؟ صوتِ الهی‌ست، صدای علی چیست که اِتمامِ همه نعمت است؟ نورِ ولایت، ز عطای علی سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اول و آخر به حقیقت علی است حافظ قرآن و شریعت علی است راهِ صراط است اگر مستقیمِ سلسله جنبانِ طریقت علی است پرتوِ خورشیدِ فروزانِ عدل ضامنِ اجرای عدالت علی است بابِ علومِ نبوی، قلبِ او ماهِ شبستان هدایت علی است سَروَر و مولای همه اولیاء قافله سالارِ ولایت علی است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم غدیر، شیرازه‌ی دینِ خداست غدیر، نوروزِ همه انبیاست غدیر، معراجِ رسول خدا غدیر، روزِ سِدرةُ المُنتهاست غدیر اُستوانه‌ی دینِ حق غدیر پشتوانه‌ی اولیاست غدیر اِحرازِ امامت به خلق غدیر جاودانه در نسل‌هاست غدیر ضامنِ بقای ولی غدیر ضامنِ بقای وِلاست سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست علی؟ جلوه‌گرِ آفتاب کیست علی؟ نوردِهِ ماهتاب کیست علی؟ زمزمه‌ی فاطمه کیست علی؟ خواسته‌ی مستجاب کیست علی؟ مالکِ روزِ جزا کیست علی؟ بوالحسن و بوتراب کیست علی؟ فصلِ حق و باطل است کیست علی؟ مَرزِ ثواب و عِقاب سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم جانِ جهان، علی علیه السلام شاهِ شهان، علی علیه السلام مظهر اَسماءِ خدای بزرگ نورِ جنان، علی علیه السلام آن نَبَاءِ عظیم در عالمین نبضِ زمان، علی علیه السلام هم شهِ مردانِ جوانمرد، هم... سِرّ نهان علی، علیه السلام علی سایه ی سبحان به سرِ بندگان اَمن و اَمان، علی علیه السلام سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست معمای خدا؟ حیدر است عبدِ سراپای خدا حیدر است مَحرمِ اَسرارِ اَزل تا اَبد مَردِ سحرهای خدا حیدر است زینتِ محراب جمال علی دستِ تمنای خدا حیدر است عارفِ بِالله، بِوَالله اوست عاشق و شیدای خدا حیدر است دستِ خدا، چشمِ خدا، گوشِ حق دیده ی بینای خدا حیدر است سِرِ خداوند غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لِکُم دینَکُم اُلگوی هر مؤمنِ پرهیزگار اُسوه‌ی اخلاص و شکیب و قرار محنتِ او محو کند از مُحِب کوه‌ترین سَیئه‌ی روزگار مُظهِرِ ایمان به همه مؤمنین کاتبِ وحی و شهِ دُل دُل سوار کاشفِ کرب از سَر و روی نبی جانِ محمد، سپرِ جانِ یار شیر خدا، دَمدَمه‌ی لافتی صاحبِ تیغِ دو دمِ ذوالفقار سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اوست امیرِ همه‌ی مؤمنین اوست مبیرِ همه‌ی مشرکین اوست مجیرِ همه پیغمبران اوست مجیبِ همه‌ی مرسلین اوست امیدِ همه مستضعفان اوست کمینِ همه مستکبرین اوست براتِ همه یاران ز نار اوست نجاتِ همه اصحابِ دین ختم کُنِ قائله‌ی نَهرَوان کور کُنِ فتنه‌گر و قاسطین سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم "آنچه ز مخلوق، خدا طالب است حبِ علی بنِ ابیطالب است" وجهِ جمالِ اَزلی روی او وَه که چه رخسارِ علی جاذب است هر چه سئوال است بپرسید از او پاسخِ او بر همگان جالب است فاتحِ خیبر، همه جا پهلوان مَرحب، مغلوب و علی غالب است طبقِ فرامینِ رسولِ خدا نشرِ غدیرِ علوی واجب است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم قدرِ غدیر از چه شناسا نشد؟ اُمتِ دین، یاورِ مولا نشد! بعدِ پیمبر، ز چه رو هیچکس بر سرِ آن عهد، مهیا نشد؟ روزِ حمایت ز ولایت، چرا یارِ علی، جز دلِ زهرا نشد؟ خانه نشین شد ولی الله، آه... شیعه که جز فاطمه اِحیا نشد! سیلیِ محکم که به رویش زدند خورد زمین، جز به عصا پا نشد! شد در و دیوارِ حرم شعله‌ور هیچکسی مُعترضْ آنجا نشد! در وسطِ شعله در آن اِزدحام جز به لگد، دربِ حرم وا نشد! دستِ علی بسته شد و باز هم مردِ رهی، مانعِ شورا نشد! باز کمربندِ علی را گرفت مانعِ او صد صفِ اعدا نشد! ضربِ غلاف آمد و دستش فتاد باز علی یکه و تنها نشد! قامت زهرا وسطِ کوچه‌ها جز به غمِ غربتِ او تا نشد! باز خروشید چو آتشفشان کار بجز خطبه‌ی غرّا نشد! با همه تأکیدِ رسول خدا مزدِ رسالت ز چه اجرا نشد؟! وای به بیعت‌شکنانِ غدیر بیعتشان بهر چه ابقا نشد؟! بعدِ علی و حسن و فاطمه پرچمِ دین، جز به حسین پا نشد کرب و بلا، یارِ غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
دروصفِ علی خرد فرو می ماند خاکِ قدمش به آبرو می ماند ازراهِ نجف به کعبه هرکس نرود حجّش به نمازِ بی وضو می ماند ..... آن را که خرد دلیل و حرز راه است بی شک که از این واقعه نیک آگاه است کـز بعـد نبـی خـلافت و مـولایی با نص نبی، علی ـ ولی الله ـ است ...... جایی نروم که حقّ ،جلیّ نتوان گفت دامادِ رسول را ولیّ نتوان گفت بیزارم ازآن شهرودیاری که درآن الله ومحمّد وعلی نتوان گفت ....... از شان علی فقط خدا آگاه است از دامن او دست خرد کوتاه است گفتیم علی بن ابی طالب کیست گفتند محمد بن عبدالله است ....... یاشاهِ نجف آبِ حیاتِ همه ای حاضر زکرم وقتِ مماتِ همه ای آورده ازآن به مرقدت نوح پناه یعنی که سفینهء نجات همه ای
نوری به شبِ تار و سیاهش ندهند در سایه ی امن حق پناهش ندهند هرکس که نداشت "مهر حیدر" در دل محشر که شود، بهشت راهش ندهند ...... با نام علی شیعه مدد خواهد شد بی مهر علی زمانه بد خواهد شد هرکس که علی دوست بُوَد در محشر از روی پل صراط رد خواهد شد
سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد قسم به مالک قسم به قنبر "ولی" فقط حیدر است حیدر موالیِ هیچکس نباشم اگر ولای علی نباشد به شام معراج و عرش اعلی، خدایِ از گفت و گو مبرّا چگونه خوانَد پیمبرش را اگر صدای علی نباشد؟ نه چون غُلاتش علی پرستم نه از خداییش دل گسستم که من خدا را نمی پرستم اگر خدای علی نباشد! عدو بغل در خرافه آمد، شمارشش در گزافه آمد سه تا خلیفه اضافه آمد! عمر که جای علی نباشد! علی شریعت علی طریقت علیست لا ینفک از حقیقت علی قسیمِ جحیم و جنت، عمر که جای علی نباشد علی ولایت علی عدالت علی صداقت علی اصالت علی کند رزق را حوالت، عمر که جای علی نباشد علی شفاعت علی سیادت علی سخاوت علی عبادت علی ست در کعبه اش ولادت، عمر که جای علی نباشد علی به لیل المبیت خفته، علیست سِرّ از نبی شنفته علی شهادت نخست گفته، عمر که جای علی نباشد علی ز موسی و آدم اکمل علی ز عیسی و نوح افضل بگو برادر! مکن معطل، عمر که جای علی نباشد شدم سراپا خجالت آن دم، که نام سگ نزد شیر خواندم بسوزدم این سخن که راندم اگر سخای علی نباشد...
ای دل به هوای حضرت صاحب باش دلداده ی یار از نظر غایب باش هر وقت دلت گرفت رو کن به نجف دلخوش به علی ابن ابی طالب باش **** توحید،  ولایت علی می باشد اسلام،  محبت علی می باشد سرمایه ی عاقبت بخیری خواهی در سایه ی خدمت علی می باشد‌
با رحمت و لطفِ خویش درگیرم کن از باده ی نابِ ازلی سیرم کن یاربّ قَسَمَت به نامِ حیدر دادم با عشق و محبتِ علی پیرم کن... ..... در ظلمت و تاریکی شب، ماه علیست از سر خداست آنکه آگاه، علیست در روز غدیر حق به عالم فهماند ای خلق! فقط خلیفة الله علیست ...... جز عشق علی آب حیاتی نَبُوَد جز راه علی راه نجاتی نَبُوَد یک فاطمه  شد فدا که تفهیم کند والله به جز علی صراطی نَبُوَد ....... هَر حَنجَره ای که از عَلی دَم بزند آتَش به دِلِ عالَم و آدَم بزند این آرزوی ماست که هِنگامِ مَمات مولا زِ کَرَم سَری به ما هَم بزند
ازسوی خدا تو مورد تأییدی درظلمت شب مثل قمرتابیدی دادند ملائکه سلامت امشب تا جای پیمبر خدا خوابیدی
شمشیرها به فرق سر دشمن علی نفرین به مادر و پدر دشمن علی گفتند با خدا و پیمبر مخالف است هرکس که هست هم‌نظر دشمن علی هستیم روز حشر به دور و بر علی کفار هم به دور و بر دشمن علی وقتی شکسته شد در خیبر به دست او درجا شکسته شد کمر دشمن علی حب علی محافظ ما از جهنم است محشر چه می‌شود سپر دشمن علی؟ با خواست علی همه تغییر می‌کنند عبد علی شود پسر دشمن علی تا سایه علی به سر شیعیانش است پس دفع می‌شود خطر دشمن علی هربار مثل باز شکاری هجوم برد هر بار ریخت کرک و پر دشمن علی شیعه صدا بزن که «علی یا علی مدد» سیلی بزن به گوش کر دشمن علی
از ازل بر حسب ظرف توانهای همه ریخت مهر تو خداوند به جانهای همه جلوه ای کرد خدا نام نهادند "علی" تا که انگشت بماند به دهانهای همه همه ی نسل من ای دوست علی ع دوست شدند می درخشد قمرت بین زمانهای همه حرف جود و کرمت صحبت دیرینه شهر نقل انگشتری ات ورد زبانهای همه باور ما همه این است که تو حق هستی بی خیال همه ی حدس و گمانهای همه تو عبایت بتکاندی و در خیبر کند شد تکانت به خدا فوق تکانهای همه تا تو در طایفه ات اکبر واصغر داری چه نیازیست به این خرد و کلانهای همه گل پسرهای تو آقای جوانان بهشت به فدای پسران تو جوان های همه پسرت در رجزش گفت انا بن الحیدرع به فنا رفت دگر نام و نشانهای همه از فلانی و فلانی و فلانی بری ام تو فقط رهبر مایی نه فلانهای همه
پروانه می سوزد که خاکستر نشین باشد خوب است حال و روز عاشق اینچنین باشد رو به کس دیگر نخواهد زد هرآنکس که محتاج اولاد امیرالمومنین باشد
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام
نوکر همیشه در تب عرض ارادت است نوکر نگو که نام درستش سیادت است شیعه به خودبناز که ارباب تو علیست آن دلبری که بردن نامش عبادت است
طریق بندگی غیر از مسیر شیعه بیراه است هر آنکس با علی باشد خدا را نیز همراه است به کعبه از علی گویم خدا را در نجف جویم لک لبیک یا حیدر لک لبیک الله است بنازم پادشاهی که کشد ناز فقیران را بنازم دولتی  را که رفیق سائلان شاه است علی حق است و با حق است آنکه با علی باشد یقین بر قنبرش هر کس ندارد نیز گمراه است ستون عرش را قائم یدالله فوق ایدیهم فلک می‌چرخد ار دائم به انگشت یدالله است زمانی که نجف رفتم به ایوان یک قدم مانده عیانم شد مسیر قوس او ادنی چه کوتاه است به دنبال شرف هستم که دل بر این سخن بستم منم کلب در آنکه نجف را کلب درگاه است  من و وحدت به غیر از دوستان او معاذ الله هر آن کس با عدویش  میل وحدت  کرد گمراه است
همیشه جوشش عشق علی ست در کارم به لطف اوست که رونق گرفته بازارم اگر که سلطنت این جهان دهند به من جز آستان علی سر فرو نمی آرم به هر کسی که محب علی ست، مدیونم ز هر کسی که علی دوست نیست، بیزارم نجف نرفته، خبردار نیست جنت چیست به موج وادی حیرت مکن تو انکارم نماز مست علی، سوی قبلةالنجف است جز این عبادت دیگر به شرع مشمارم علی ست آنکه خدا گفته بود با احمد؛ به روح بندگی مرتضی بدهکارم! علی ست آنکه محبت به اهل بیتش را برای روز کفن پوشی ام نگهدارم
روز وشب بر لب خود آیه ی لبخندی داشت در فراوانی غمها دل خرسندی داشت عرش از روز ازل خانه ی او بود ولی در شگفتیم که با خاک چه پیوندی داشت از در قلعه بپرسید خودش خواهد گفت فاتح قلعه چه بازوی تنومندی داشت شرط توحید حقیقی ست ارادت به علی هر که شد بنده ی مولا چه خداوندی داشت مادرم در شرف مرگ فقط گفت علی پدرم موقع مردن به لبش پندی داشت که به این طایفه در هر دو جهان راغب باش پسرم طالب فرزند ابوطالب باش