eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
662 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گربعدرسول ديده تركردحسين باغم شب خويش راسحركردحسين هرگاه كه دلتنگ رسول الله شد برچهره اكبرش نظركردحسين ....... آیینه وجه ازلی می آید مرآت رسول و هم ولی می آید از کعبه خانه اباعبدالله چون کعبه ببین فقط علی می آید ...... از هر چه جوان در عالم او سَرتر بود حیدر صفت و دلاور و دلبر بود با چهره ی او "غدیر" ثابت میشد از بس که "علی" شبیه "پیغمبر" بود...! ....... این لیله میلاد مبارک ارباب این شاخه شمشاد مبارک ارباب لیلا پسر آورده برایت امشب بابا شدنت باد مبارک ارباب ....... نوزاد حسین جلوه اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست تبریک بگویید به ارباب که او نامش ، نسبش ، خودش ، جمالش علویست
نوزاد حسین جلوه‌اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست تبریک بگویید به ارباب که او نامش، نسبش، خودش، جمالش علویست
﷽ دوبیتی_حضرت_علی_اکبر_ع صلوات_حضرت_علی_اکبر_ع   در روز جوان بگو مکرّر صلوات بر اشبه ناس، بر پیمبر صلوات میلاد علی بن حسین بن علی است ناز قدم علیِ اکبر صلوات   🔰🌺🔰🌺🔰 بر قامت دلربای دلبر صلوات بر نور جمال علی اکبر صلوات او بود خلاصه علی و احمد بفرست به پیغمبر و حیدر صلوات   🔰🌺🔰🌺🔰 برجلوه و اجلال محّمد صلوات بر چهره و تمثال محّمد صلوات دیدند چو رخسار علی اکبر را گفتند که بر آل محّمد صلوات آئینۀ غرق نور ایزد آمد؟ یا جلوه ای از بهشت سرمد آمد با دیدن اکبرش چنین گفت حسین یک بار دگر بوی محمّد آمد   🔰🌺🔰🌺🔰 بر جلوه‌ی خِلقت پیمبر صلوات بر چهره‌ی غرق نور اکبر صلوات تقدیم به آن جوان رعنا، که بُوَد سر تا به قدم شبیه حیدر، صلوات ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 شادی همه دراین شب مسعود کنید همراه حسین روبه معبود کنید چشمان حسود کور، بایک صلوات اسپند برای اکبرش دود کنید   🔰🌺🔰🌺🔰 سر تا به قدم نور خدایی، اکبر! مثل پدرت گره گشایی اکبر نام تو علی و خُلق تو مصطفوی تلفیق علی و مصطفایی اکبر   🔰🌺🔰🌺🔰 در روز جوان از شهدا باید گفت از گل پسر خون خدا باید گفت فرخنده ولادت علی اکبر را تبریک به شاه کربلا باید گفت   🔰🌺🔰🌺🔰 ما پیرو قرآن و پیمبر هستیم ما شیفتگان علی اکبر هستیم در روز جوان به دشمنان می گوییم ما نسل جوان، مطیع رهبر هستیم ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 در سحر گاهی از مه برکات چون به مسجد شدم به شوق صلاة هاتفی با نوای زیبا گفت بر اذان گوی کربلا صلوات ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 گُل از نفس بهار، چیدن دارد اوصاف گُل سُرخ، شنیدن دارد با دیدن اکبرش شکفت و گفتند خنده به لب حسین، دیدن دارد ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 شادی ز رخ حسین پیدا شده است برچهره ی گُل، غرق تماشا شده است با آمدن علیِ اکبر، دیدند فصلی ز کتاب کربلا وا شده است ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 این گُل که شکفته عطر جنّت دارد اندازه‌ی فردوس، طراوت دارد از یُمنِ شکفتن علی اکبر ارباب به خانه اش، ضیافت دارد ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 ادب را حد اعلا می‌پسندد قدم را پشت بابا می‌پسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا می‌پسندد ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 باخلق پیمبر آمده...ای جانم باهیبت حیدر آمده... ای جانم تبریک ملائکه بهم می‌گویند زیرا علی اکبر آمده...ای جانم ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 از ذکرِ شهید، سینه بی‌تاب شده عکسِ شهدا در دلمان قاب شده ای نسل جوانانِ جهادی تبریک میلادِ علیْ اکبرِ ارباب شده   🔰🌺🔰🌺🔰 نوزاد حسین جلوه اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست تبریک بگویید به ارباب که او نامش ، نسبش ، خودش ، جمالش علویست   🔰🌺🔰🌺🔰 از صورت چون ماه پيمبر خواندند از هيبت و اقتدار حيدر خواندند شد جلو‌ه‌ی احمد و على، آینه‌ای آن آينه را علیِّ اکبر خواندند   🔰🌺🔰🌺🔰 شد غُرّش رَعد، مست از تکبیرت شد صاعقه، ماتِ ضربت شمشيرت با جذبه ي حيدرانه ي چشمانت مُلک و ملکوت مي‌شود تسخيرت   🔰🌺🔰🌺🔰 لرزانده شکوهت تنه‌ی لشکر را بر هم زده‌اي هيمنه‌ی لشکر را طوفان نگاه تو ز هم پاشيده‌ست از ميسره تا ميمنه‌ی لشکر را   🔰🌺🔰🌺🔰 صوت نبوی‌ست جاری از هر سخنش صد یوسف مصر، خفته در پیرهنش در شهر، کرمخانه‌ی او شهره شده ست این است که خوانده اند، ابن الحسنش   🔰🌺🔰🌺🔰 با خُلق خود به خَلقِ دو عالم سرآمدی با هیبتی و بین شجاعان زبانزدی آیینه را گذاشته ام در مقابلت حالا خودت بگو که علی یا محمدی؟   🔰🌺🔰🌺🔰 از بهر نظاره آمده پیغمبر با ماه و ستاره آمده پیغمبر ذکر لب هر فرشته باشد انگار دوباره آمده پیغمبر   🔰🌺🔰🌺🔰 می‌بارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قدم، علی می‌آید از راه حق است اگر کعبه ترک بردارد لا حول و لا قوة الا بالله ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 از خانه‌ی ارباب خبر می‌آید بر آل علی تازه پسر می‌آید در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انگار محمدی دگر می‌آید ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 این شعر ، سرود عالم بالا شد تبریک، حسین بن علی بابا شد همنام علی، شِبْهِ محمد یعنی میلاد علیِ اکبرِ لیلا شد ✍   🔰🌺🔰🌺🔰 بعد از تولد، هر كسى كه ديد او را مى گفت: گويا خواب مى بينم خدايا الله اكبر! بر سراپاى وجودش يكجا پيمبر بود و حيدر بود و زهرا  
بر تو و بوی آشنات ، سلام بر تو و شهر سامرات سلام بر تو و بر محبت تو درود بر تو و بر نشانه هات سلام خانه های شما فراوانند هم نجف هم به کربلات سلام مسجد سهله مسجد کوفه به قم و مشهدالرضات سلام تو ستاره تو مهری و ماهی تو عزیزی بقیت اللهی ای برازندهء وجود شما لفظ مولا و واژهء آقا جان فدا می کند به روز ظهور در رکاب تو حضرت عیسی بند قنداقۀ بهشتی تو می دهد بوی مادرت زهرا چهرهء تو به مادرت رفته قد و بالا به حضرت سقا مات مانده امام عسکریت از جمالِ چو ماه حیدریت آیت اللهِ بی کرانِ خدا حضرت صاحب الزمانِ خدا عرش حق آستان خانۀ توست خانۀ توست جمکران خدا نورِ امّیدِ آخر زهرا آخرین تیر در کمان خدا دست خالق کشیده ریسۀ نور از زمین سمت آسمان خدا چه کسی هم تراز و پایۀ توست شمس ، یک گوشه ای ز سایۀ توست آسمان ، مِی اگر ببارد ، کم سر به پایش اگر گذارد ، کم بر قدومش تمام سطح زمین یاس و نرگس اگر بکارد ، کم سرِ تعظیم ، پایِ آقائیش خلق عالم فرو بیارد ،کم درب و دیوار شهر ثابت کرد عاشقِ در به در ندارد ، کم شامل ما عنایت و بذلش جان فدای عمو ابالفضلش چه بزرگان که در برت بودند خادمِ دست پرورت بودند چه کسانی که مثل بحرالعلوم همۀ عمر نوکرت بودند حائری ها طباطبائی ها همه خدّام محضرت بودند علمایی که با تمام وجود خاک پاهای مادرت بودند در رثای تو خطبه ها خواندند عهد خواندند ، ندبه ها خواندند ای همه شور ای سراسر نور چشم بد از تو تا قیامت دور ماکه خواهان روز موعودیم چشم هر کس تو را نخواهد کور تا سپاهی به مثل ما داری پای خصم تو هست در لب گور گرچه داری حضور بین ما هست شیرینی حضور ، ظهور گر اشاره کنی به پا خیزیم سرِ دشمن به پای تو ریزیم عرشیان باید اعتکاف کنند دور قنداقه اش طواف کنند به بزرگیّ و بی نظیریِ او همگی باید اعتراف کنند در ظهورش که تیغ بر دارد همه شمشیرها غلاف کنند ناتوانند دشمنانش تا با یل فاطمه مصاف کنند پشت ، بر کعبه می دهد آن روز ریشۀ ظلم می کَند آن روز عاقبت تکسوار می آید شیر حیدر تبار می آید پرچم یا حسین بر دوشش در کفش ذوالفقار می آید سیصد و سیبزده نفر دارد با همه اقتدار می آید وعدهء حق شود برآورده این زمین را قرار می آید پس بخوانید در همه ساعات یک دعای فرج پس از صلوات
خورشید ز پشت ابر بیرون آمد در جلوه دوباره ماه گردون آمد با دسته گل برو به پابوس حسین تبریک بگو رقیه خاتون آمد ...... این طفل سرور قلب ثارالله است آیینه فاطمه سلام الله است وقتی که در آغوش حسین است انگار.... زهرا به روی دست رسول الله است ..... ریحانه ریحانه زهرا آمد دردانه دردانه طاها آمد می دید اگر خدیجه روی او را میگفت که فاطمه به دنیا آمد ....... در چهرهء خود هیبت زهرا دارد بر دوش ابالفضل علی جا دارد با این که سه ساله است مانند عمو در دادن حاجت ید طولا دارد ..... آنروز که احرام تمتع می بست برشانه ی عرشیه ی عباس نشست با آنکه سه سال بیشتر جلوه نکرد گفتند که فاطمه است دیدند که هست
خورده گره به مویش دلهای خانواده تعبیر شد به خوبی رویای خانواده در این سه سال آخر باور کنید عوض شد با بودنِ رقیه دنیای خانواده یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم وقتی که شد رقیه زهرای خانواده زینب حسین  عباس ، اکبر رباب قاسم مجنون زیاد دارد  لیلای خانواده می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته پر شور تر از امروز ، فردای خانواده دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد دختر دلش بُود با ، بابای خانواده یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد او را بغل گرفته سقای خانواده بس که شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل دُردانۀ حسین و یکتای خانواده هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده
حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه آرام دل عمه و باباست رقیه دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب تا آینهء حضرت زهراست رقیه جز او چه کسی لایق این جملهء زیباست دردانهء یکدانهء مولاست رقیه انگار خداوند به او داده جنان را وقتی که روی شانهء سقاست رقیه یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار بر دوش علی اکبر لیلاست رقیه گر طفل سه ساله است تو کوچک مشمارش آثار بزرگیش هویداست رقیه یک قطره  ز دریای حسین است ولیکن در نوع خودش وسعت دریاست رقیه در سوریه تا صبح قیامت همه فخرش همسایگی زینب کبراست رقیه
خاکیست ، بی ریاست ، صفا دارد این حرم بر خاکِ با صفاش قسم دوست دارمش مضمون نابِ اهل قلم بوده این بقیع من هم شبیهِ اهل قلم دوست دارمش آباد یا خراب ، تفاوت نمی کند این خاک را برای دلم دوست دارمش گیرم که بسته اند درش را شبانه روز حتی زِ پشت پنجره هم دوست دارمش قُم ، کاظمین ، کرببلا ، مشهدالرضا اصلاً شبیهِ هر چه حرم دوست دارمش مثل مقدسّاتِ دگر مثل کربلا مثل کتیبه ، بیرق ، علم ، دوست دارمش این خاک ، خاکِ پاکِ کریمِ دو عالم است من هم به عشق شاه کرم دوست دارمش
✅ شد تداعی ولادت زینب 🔺 ترکیب‌بند ولادت حضرت معصومه (س) 🔻 شاعر: مهدی مقیمی ای جمالت بهار، معصومه کرمت ماندگار، معصومه یادگار امام هفتم ما ای رضا را قرار، معصومه صلوات خدا به روح شما بی‌حد و بی‌شمار، معصومه نذر ایل و تبار تو جانِ هرچه ایل و تبار، معصومه ابر رحمت همان دودست شماست من کویرم ببار، معصومه خواهری مثل زینب و تو ندید دیدهء روزگار، معصومه تا گدای کریمه هستم من همهء عمر بیمه هستم من قلب عالم پر از تلاطم شد لب دنیا پر از تبسم شد عشق موسی‌بن‌جعفر است اینکه نور چشم امام هشتم شد قلب ما رفت تا درون حرم بین امواج جمعیت گم شد بابهای حریم او یک‌یک باب حاجات کل مردم شد قبلهء دل همیشه مشهد بود قبله چرخید و قبله‌ها قم شد در جوارش کسی نشد آقا غیر از آنکه گدای خانم شد حق او کن ادا تو با صلوات یک نه صد نه هزار تا صلوات ماه زیبا و انورش دادند هرچه از خوب، بهترش دادند پسری خوب داشت مثل رضا مثل معصومه دخترش دادند یاد زهرا دوباره غوغا کرد تا به موسی‌بن‌جعفرش دادند شد تداعی ولادت زینب تا به دست برادرش دادند هرکه آمد ولادتش به حرم از حرم تا حرم پرش دادند یِکُم ماه تا به یازدهم یک دهه می ‌زکوثرش دادند هرکه در بند بانوی دوسراست دوستدارش خود امام رضاست نور عشق است نور ایمان است قدر و شأنش هنوز پنهان است از حرم تا حرم در این ایام غرق نور است ریسهبندان است مشهد و قم دو بال کشور ماست عالم از این دو بال حیران است چشم سلطان همیشه سمت قم و چشم بی‌بی سوی خراسان است تا قیامت به عصمتش سوگند بانوی یکه‌تاز ایران است این هم از دولت کریمهء اوست قندِ چایِ بهشت سوهان است پیش خالق چه حرمتی دارد به کرامت چه شهرتی دارد ساقی امشب چه ناب پرکرده کاسه را بی‌حساب پر کرده به شراب طهور مهمانیم جانمان را شراب پر کرده حرمش را زنورِ مِهرِ رُخش روز و شب آفتاب پر کرده چه همه باصفاست، خادم او حوضها را ز آب پر کرده حرمش را به یمن میلادش بوی عطر و گلاب پر کرده خوش بحال کسی که جمع کند حرمش را ثواب پر کرده اهل بیتند همچو منظومه ماهِ منظومه است معصومه مرتضی رنگ و فاطمه سیماست قطرهای از کرامتش دریاست شهر قم، حوزه‌های علمیه با تمسک به نام او برپاست هر رواقش بهشت موعود است این حرم نیست جنت‌الاعلاست این حرم تا خدا خدا باشد در زمین پایگاه عرش خداست زائر قبر او به شهر قم زائر قبر حضرت زهراست عمه معصومهء امام زمان عمهء هرچه شیعه در دنیاست می‌رسد این پیام از هر سو السلام علیکِ یا بانو
غرق عصیانم ولی پای تو گیرم  لااقل عاشق روی تو ای ماه منیرم لااقل تا مسیر عاشقی سمت خراسان شماست من هم از آوارگان این مسیرم لااقل کاشکی می شد که یک ساعت نشانِ خدمتِ خادمان افتخاری را بگیرم لااقل گر نشد توفیق تا من کشتۀ عشقش شوم دلخوشم از اینکه بر عشقش اسیرم لااقل ساکن صحن رضا بودن اگر ممکن نشد کاش می شد در رواق او بمیرم لااقل من ندارم جز گدایی بر درش سرمایه ای باز هم شکرانه دارد من فقیرم لااقل وعده داده در سه جا آید به دیدارم رضا می شود در روز محشر دستگیرم لااقل تا ابد این حیدری بودن برای ما بس است هر که هستم عبد مولای غدیرم لااقل شد علی نامش که جاویدان شود یاد علی عمر ما خورده گره با یاد اولاد علی
مهر علی امشب به دل فاطمه افتاد پیغمبر اسلام شده صاحب داماد در عرش خداوند عجب ولوله ای شد دست علی و فاطمه را تا که به هم داد از عرش فرشته ها اگر می آیند به جشنِ دلِ پیامبر می آیند  زهراست عروس و شاه داماد علی این دو چقدر به یکدگر می آیند!
همه ذرات عالم خاکسار مادرت بودند ملائک دستبوس خاندان اطهرت بودند چه بسیار عالمانی که مُحرم‌ها همه خادم چه آیات عظامی که صَفَرها نوکرت بودند همان‌هایی که می‌خواندند مدح از بخشش حاتم همان‌ها هم گداهای علیِ اصغرت بودند منِ بی دست و پا را گر نخواهی نیز حق داری که شاهان جهان از خادمان محضرت بودند ولی پایین طومارت کناری گوشه‌ای بنویس که این بی دست و پاها هم غلام خواهرت بودند :: ورق هرچه زدم بالا و پایینِ مقاتل را تمام سطرهایش روضه‌های پیکرت بودند بنی هاشم میان خاک دنبال چه می‌گشتند گمانم که به دنبال علیِ اکبرت بودند..
صبری کنید این کشته‌ها را می‌شناسم جاماندگان نینوا را می‌شناسم من زاده‌ی زهرا علی بن الحسینم هم زخم‌ها را، هم شفا را می‌شناسم گرچه شناسایی کمی سخت است اما من دو یتیم مجتبی را می‌شناسم این پیکر مُثله که مانده روی خاک و رفته سرش بر نیزه‌ها را می‌شناسم از عمه‌جانم مانده اینجا یادگاری طفلان اویند این دو تا را می‌شناسم از علقمه بوی عمو جانم می‌آید ای قوم! بوی آشنا را می‌شناسم من تک‌تک این تکه‌تکه جسم‌های از هم جدا، از سر جدا را می‌شناسم یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما من یوسف کرببلا را می‌شناسم دفنش بدون بوریا امکان ندارد من پیکر خون خدا را می‌شناسم بر جسم بابای غریبم یک نشانی است بر سینه‌ی او جای پا را می‌شناسم
توفیق یک سلامِ حضوری نداشتم آن هم منی که طاقت دوری نداشتم شیرین نبود زندگیِ من اگر حسین در مجلس عزای تو شوری نداشتم حس غرور من همه‌ی علتش توئی این نوکری نبود، غروری نداشتم من با غمت، که گفته که افسرده می‌شوم؟ این غم نبود هیچ سُروری نداشتم شکر خدا که روضه و هیأت همیشه هست هیات اگر نبود، صبوری نداشتم چای و نباتِ روضه و نان و نمک ز توست روضه نبود سفره‌ی جوری نداشتم ای کاش غیر شارعِ قبله تمام عمر از هیچ راهِ دیگر عبوری نداشتم . . می‌گفت زیر لب زنِ خولی دمِ سحر در خانه کاش اینکه تنوری نداشتم
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام به روی نیزه سر دو برادرت باشد فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست و جمله‌های "حواست به معجرت باشد" خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد به روی نی سر سردار لشگرت باشد کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد خیال کن که علی باشی و به مثل علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند علاوه بر همه توهین به مادرت باشد یزید باشد و بزم شراب باشد و وای به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است اولین ام ابیها حضرت صدیقه بود شک ندارم دومین ام ابیها زینب است هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است منعکس گردیده مادر در وجود دخترش حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین او سراپایش حسین و این سراپا زینب است جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود پس تو دنبال چه می گردی مسیحا زینب است کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است " لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است
حسین گفتم و دل باز در کمند شماست که بند بندِ وجودم به بند بندِ شماست پدر به تربت تو باز کرده کامِ مرا دلم زِ بدوِ تولد، علاقه‌مند شماست دو چشمِ هر چه گرفتار بعدِ هر روضه پیِ شفا و تبرک، به چای و قند شماست کسی که مادرتان فاطمه پسندش کرد به صبحگاه جزا موردِ پسند شماست به اهل روضه بگویید روز رستاخیز به زیر سایه‌ای از پرچمِ بلند شماست همیشه معتقدم وقت مرگ می‌آیی مبر زِ یاد، کسی را که مستمند شماست
این داستان زهر و جگر مستمر شده چشم پسر برای پدر باز ، تر شده تغییر کرده رنگ رخت یابن فاطمه کز سوز سینه ات پسرت با خبر شده آثار زهر، صورتتان را کبود کرد معلوم شد که هرچه شده با جگر شده این تب که سوخت جسم تو تأثیر زهر بود؟ یا شعلۀ در است ز تو شعله ور شده این تازگی نداشت که با یاد مادری در کوچه ، قاتل پسری میخ در شده آه ای امام  یازدهم ارث فاطمه است این گونه گر که عمر شما مختصر شده آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟ که لحظه لحظه داغ دلت بیشتر شده خنجر نمی برید گلوی حسین را اما به روی گردن او کارگر شده خواهر که اِن یَکاد برای تو خوانده بود ! دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟ ای بی ادب بلند شو از روی سینه اش سنگینی ات مصیبت این محتضر شده اوج مصیبت تو همین است خواهرت با کاروان شمر و سنان همسفر شده
نوکر همیشه در تب عرض ارادت است نوکر نگو که نام درستش سیادت است شیعه به خودبناز که ارباب تو علیست آن دلبری که بردن نامش عبادت است
ای که رخت از خدا کرده حکایت گری هست برازنده ات رهبری و سروری چهرهء ماهِ تو را ماه بُود مشتری من نزدم هیچ وقت غیر درِ تو دری جلوه گهِ ساحتِ حضرت پیغمبری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری نور دل فاطمه آینۀ بوتراب پیش تو زانو زند صبح و غروب آفتاب بر دل بی تاب ما بیشتر از این بتاب هر چه که دادم سلام از تو گرفتم جواب بر همه دلها مقیم از همه عالم سری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری وسعتِ بی انتها رحمت جاری شدی بر دلِ پائیزیان پیک بهاری شدی سوژهء نابِ لبِ ذاکر و قاری شدی مثل عمویت حسن نامگذاری شدی تو حسنِ دومِ فاطمۀ اطهری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری زنده و جاوید شد تا ابد آثار تو کرده به دلها اثر نرمیِ گفتار تو مهدیِ صاحب زمان دلبر و دلدار تو تا به ابد کعبه سوخت در تبِ دیدار تو سعی و صفا مروه ای کعبه منا مشعری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری هم حرمت دلرباست هم حرمت با صفاست یک حرمِ ساده نیست جلوه گر کبریاست معتقدم تا ابد قبلۀ دل سامراست زائر تو در حرم زائر عرش خداست تو پسر فاطمه تو پسر حیدری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری هم دل هفت آسمان هست زمین گیرِ تو هم همۀ کائنات در یَدِ  تسخیر تو قلب تمام وجود بسته به زنجیر تو گردشِ چرخ و فلک هست به تأثیر تو فاطمه کوثر ، شما آیه ای از کوثری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری در همۀ آسمان تو قمرت مهدی است تاج سرِ عالمی تاج سرت مهدی است باعث فخرت شده که ثمرت مهدی است تو پدرت " هادی " و تو پسرت " مهدی"  است پس تویی با این حساب قطب هدایتگری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری آل علی بوده اید بانیِ شور و شعور از برکات شما نور کند کسب نور نذر شما " أِن یکاد "  چشم بدان از تو دور نوکریِ درگهت باعثِ حسِّ غرور ماهِ نکو منظری مثل علی محشری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری
هم غمِ اشک دو خواهر ، دو برادر راکشت هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت هر دو تا داغِ  بزرگیست برای زهرا وای از غصّۀ اولاد که مادر را کشت خواهری در قُم و از هجرِ برادر جان داد کوفه و شام هم آن خواهرِ دیگر را کشت آه ای حضرت معصومه بمیرم بی بی غربت تو به خدا شیعۀ حیدر را کشت پیش چشمت به رضای تو جسارت شد ؟ ... نه دید زینب که عدو سبط پیمبر را کشت کرد خورشیدِ سرش بر افقِ نیزه طلوع گیسوی درهمِ او خواهرِ مضطر را کشت جان گرفت و به لبش آیۀ قرآن گل کرد خیزران صوت رسای لب و حنجر را کشت دلِ شب داخلِ ویران ، سر خونینِ حسین در طبق آمد و این منظره دختر را کشت
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است اولین ام ابیها حضرت صدیقه بود شک ندارم دومین ام ابیها زینب است هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است منعکس گردیده مادر در وجود دخترش حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین او سراپایش حسین و این سراپا زینب است جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود پس تو دنبال چه می گردی مسیحا زینب است کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است " لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است
دختر نگو ، بگو گُهرِ مرتضی علی زینت نگو که تاج سرِ مرتضی علی أولادُهُم  مساویِ أکبادُهُم ، لذا دختر نگو ، بگو جگر مرتضی علی حق داشت افتخار کند بر تو بوتراب ای میوهء دل و ثمرِ مرتضی علی نوع نگاهِ او به تو ، اثبات می کند زهراست زنده در نظرِ مرتضی علی زهراست آسمان علی آسمان عشق زینب ستارهء سحرِ مرتضی علی غم از میان خانۀ مولا جواب شد تا بوده ای تو دور و برِ مرتضی علی ارباب با نگاه تو اُنسی عجیب داشت آرامشِ دل پسرِ مرتضی علی عباس آمد و قمرِ این عشیره شد تو آسمانِ آن قمرِ مرتضی علی کرببلا به پای شکوه تو سجده کرد ای در وجود تو اثرِ مرتضی علی لرزید پشت کوفه به هنگام خطبه ات وقتی شدی تو جلوه گر مرتضی علی شد شام و کوفه زیر و زِبَر با کلام تو اما به شیوه و هنرِ مرتضی علی
آتشی در خانۀ اهل کسا انداختند ریسمان بر گردن شیر خدا انداختند بدتر از آن ریسمان این بود که ، در پشت در یاس هجده سالۀ او را ز پا انداختند با لگد گیرم چنان انداختندش بر زمین پیش چشم دخترش زینب چرا انداختند فرصتِ آنکه سرش را خم کند پیدا نکرد دست ، سمت صورت او بی هوا انداختند دور از چشم علی فضه بیا امداد کن با لگد هم طفل من را هم مرا انداختند از علی شد هتک حرمت وقت مسجد بردنش از سرش عمّامه از دوشش عبا انداختند دیدنِ این چادر خاکی علی را می کشد روی چادر چند تایی ردِّ پا انداختند آتشی را کز درِ این خانه شعله می کشید بعدها در خیمه های کربلا انداختند دیدهء عباس روی نیزه ها پُر آب شد دختری را بی هوا از ناقه تا انداختند جان فدای آن سری که شامیان با سنگها شرط بستند و ز رویِ نیزه ها انداختند گشت آقایی میان خاکها با گریه گفت : ... خاتمت بردند ، انگشتت کجا انداختند
نیمۀ شب امام رابردند خانه و خانواده مضطرب است نگرانِ امامِ هادی شد سامرا بی قرار و ملتهب است من بمیرم که پیش چشمانش سَبِّ جدِّ گرامی اش کردند دل هفت آسمان به درد آمد بس که بی احترامی اش کردند می بَرَندش بدونِ عمامه غربت از چشمهاش معلوم است خوب که ،  در رُخش نگاه کنی مثل جدّش علیست مظلوم است جان به قربان آن امامی که دستهایش به غصه زنجیر است علتِ بردنش به بزم شراب به گمانم به قصد تحقیر است متوکل مقابل حضار اندکی آمد و توقف کرد بی حیا از شرابِ در دستش به امام دهم تعارف کرد خواست تا که امام هادی را نحوهء دیگری عذاب دهد گفت با او که شعر میخوانی منتظر ماند تا جواب دهد حضرتش قصد شعر خواندن کرد کرد آغاز معجزاتِ کلام سخنش مثل تیغ حیدر بود محشری شد به پا زِ شعر امام بر سرِ دشمنش خراب ، آقا گویی آن خانۀ مجلل کرد شعرها در مَذَمّتِ دنیا عیش او را به غم مبدل کرد متوکل که منقلب گردید در خود احساس روسیاهی کرد لااقل در میان آن مجلس از امام آمد عذرخواهی کرد دشمنی هم سراغ دارم که پرچم ظلمِ بی امان برداشت در قبال سری که قرآن خواند بی حیا چوب خیزران برداشت پیش زنها و بچه ها ، ملعون پستی اش را به خلق ثابت کرد ضربه را بر لب و دهانش زد صوت قرآن به چوب ساکت کرد گریه کردیم بر حسین ، ولی حال زینب کجا و ما ؟ هیهات ما شنیدیم و خواهرش دیده وای بر حال عمۀ سادات
نیمۀ شب امام رابردند خانه و خانواده مضطرب است نگرانِ امامِ هادی شد سامرا بی قرار و ملتهب است من بمیرم که پیش چشمانش سَبِّ جدِّ گرامی اش کردند دل هفت آسمان به درد آمد بس که بی احترامی اش کردند می بَرَندش بدونِ عمامه غربت از چشمهاش معلوم است خوب که ، در رُخش نگاه کنی مثل جدّش علیست مظلوم است جان به قربان آن امامی که دستهایش به غصه زنجیر است علتِ بردنش به بزم شراب به گمانم به قصد تحقیر است متوکل مقابل حضار اندکی آمد و توقف کرد بی حیا از شرابِ در دستش به امام دهم تعارف کرد خواست تا که امام هادی را نحوهء دیگری عذاب دهد گفت با او که شعر میخوانی منتظر ماند تا جواب دهد حضرتش قصد شعر خواندن کرد کرد آغاز معجزاتِ کلام سخنش مثل تیغ حیدر بود محشری شد به پا زِ شعر امام بر سرِ دشمنش خراب ، آقا گویی آن خانۀ مجلل کرد شعرها در مَذَمّتِ دنیا عیش او را به غم مبدل کرد متوکل که منقلب گردید در خود احساس روسیاهی کرد لااقل در میان آن مجلس از امام آمد عذرخواهی کرد دشمنی هم سراغ دارم که پرچم ظلمِ بی امان برداشت در قبال سری که قرآن خواند بی حیا چوب خیزران برداشت پیش زنها و بچه ها ، ملعون پستی اش را به خلق ثابت کرد ضربه را بر لب و دهانش زد صوت قرآن به چوب ساکت کرد گریه کردیم بر حسین ، ولی حال زینب کجا و ما ؟ هیهات ما شنیدیم و خواهرش دیده وای بر حال عمۀ سادات
ز فهمم فراتر جوادالائمه هزاران برابر جوادالائمه ز هر خوب ، بهتر جوادالائمه ز هر بهترى ، سر جوادالائمه شَهِ ذره پرور جوادالائمه همه دُرّ و گوهر جوادالائمه هم اول هم آخر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه خبر دار سازید هر چه گدا را که باید ببینند آقای ما را ببینند در چهره اش مصطفی را جمالِ علی ابن موسی الرضا را ببینند اعجاز دست خدا را ببینند سیمای مشکل گشا را به دامانِ مادر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ارادت چه خوب است ابراز گردد ببر نام او تا که اعجاز گردد خوشا نوکری هایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگر صبح آغاز گردد زِ کارم هزاران گره باز گردد دعایی کند گر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سینۀ بی قراری که مانده تو و بخششِ بی شماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده ز زهرا و حیدر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مرا مادرم نوکری داد یادم برای غلامیِّ این خانه زادم به فکر زیارت اگر اوفتادم مقیّد به رفتن زِ باب الجوادم شفیع است محشر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ز ماهِ رخش نور تابیده می شد طراوت به آفاق پاشیده می شد اگر شاخصِ جود سنجیده می شد شه کشور جود نامیده می شد گر از بخشش و جود پرسیده می شد همه در امامانِ ما دیده می شد ولی بیشتر در جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ازل تا ابد از خدایش سلامش یَمِ علم ، می بارد از هر کلامش ز دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگنجد فقط ذره ای از مقامش به هفتاد منبر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه دگر روز آمد شبِ تار رفته دگر خواب از چشم بیدار رفته دلم هر کجا در پیِ یار رفته نه یک بار و ده بار ، صد بار رفته جمالش گمانم به کرار رفته و در زهد و تقواش انگار رفته به موسی ابن جعفر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه 🔸شاعر:
عشق می کند به تار تارِ زلفت استناد دل به حرف حرفِ بخششِ تو دارد اعتقاد لحظه لحظه، موج موج و فوج فوج، اعتماد خانه خانه کوچه کوچه جاده جاده امتداد بندهء محبت توایم هر چه باد باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد نیست کار هر قلم که رو کند نشانه ای روی کاغذ آورد سرود عاشقانه ای خط به خط رقم زند چکامه ای ترانه ای مدحِ بی کرانه ایّ و متن عارفانه ای در ثنای آن کسی که هست جود را نماد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم بهشت آفرینش از رُخت حکایتی هم رُخت ز نور حضرت رضا روایتی هم که بخششت ز بخشش خداست آیتی آیت سخاوتیّ و لنگر هدایتی من فقیر و تو جواد و من مُرید و تو مراد جان عالمی فدای نام حضرت جواد ای که در نسب سلالهء ابوالعجائبی نورِ نجمِ ثاقبیّ و جلوهء کواکبی در شگفتم از چنین مواهب و مناقبی درخورِ تو نیست هیچ شعر و هیچ قالبی نه غزل نه مثنوی نه شعرِنو نه مستزاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد گرچه آفتاب پیش نور تو ز پا نشست گرچه ماه دید حُسن صورتت، به جا نشست گرچه کوه دید هیبت تو بی هوا نشست ابن أکثم از جواب ماند و بی صدا نشست هفت آسمان ولی به احترامت ایستاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد حرز تو برای رفع هر بلا مجرب است خوش به حال هر که در بساط تو مقرب است یا کسی که پیش تو به نوکری ملقب است نوکر تو منتسب به توست پس مهذب است خادمت همیشه شاد و نوکر تو زنده باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم به قلب شیعه نور عشق را نهاده ای هم بزرگِ اهل جود و هم بزرگ زاده ای اعتبار و آبرو به اهل جود داده ای سومین محمدِ عزیزِ خانواده ای حرف عاشق است ظهر و عصر و شام و بامداد جان عالمی فدای نام حضرت جواد
زِ فهمم فراتر جوادالائمه هزاران برابر جوادالائمه زِ هر خوب ، بهتر جوادالائمه زِ هر بهتری ، سر ، جوادالائمه شَهِ ذره پرور جوادالائمه همه دُرّ و گوهر جوادالائمه هم اول هم آخر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه خبر دار سازید هر چه گدا را که باید ببینند آقای ما را ببینند در چهره اش مصطفی را جمالِ علی ابن موسی الرضا را ببینند اعجاز دست خدا را ببینند سیمای مشکل گشا را به دامانِ مادر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ارادت چه خوب است ابراز گردد ببر نام او تا که اعجاز گردد خوشا نوکری هایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگر صبح آغاز گردد زِ کارم هزاران گره باز گردد دعایی کند گر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده ... زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سینۀ بی قراری که مانده تو و بخششِ بی شماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده... زِ زهرا و حیدر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مرا مادرم نوکری داد یادم برای غلامیِّ این خانه زادم به فکر زیارت اگر اوفتادم مقیّد به رفتن زِ باب الجوادم شفیع است محشر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه زِ ماهِ رخش نور تابیده می شد طراوت به آفاق پاشیده می شد اگر شاخصِ جود سنجیده می شد شهِ کشور جود نامیده می شد گر از بخشش و جود پرسیده می شد همه در امامانِ ما دیده می شد ولی بیشتر در جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ازل تا ابد از خدایش سلامش یَمِ علم ، می بارد از هر کلامش زِ دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگنجد فقط ذره ای از مقامش به هفتاد منبر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه دگر روز آمد شبِ تار رفته دگر خواب از چشم بیدار رفته دلم هر کجا در پِیِ یار رفته نه یک بار و ده بار ، صد بار رفته جمالش گمانم به کرار رفته و در زُهد و تقواش انگار رفته به موسی ابن جعفر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه
زِ فهمم فراتر جوادالائمه هزاران برابر جوادالائمه زِ هر خوب ، بهتر جوادالائمه زِ هر بهتری ، سر ، جوادالائمه شَهِ ذره پرور جوادالائمه همه دُرّ و گوهر جوادالائمه هم اول هم آخر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه خبر دار سازید هر چه گدا را که باید ببینند آقای ما را ببینند در چهره اش مصطفی را جمالِ علی ابن موسی الرضا را ببینند اعجاز دست خدا را ببینند سیمای مشکل گشا را به دامانِ مادر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ارادت چه خوب است ابراز گردد ببر نام او تا که اعجاز گردد خوشا نوکری هایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگر صبح آغاز گردد زِ کارم هزاران گره باز گردد دعایی کند گر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده ... زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سینۀ بی قراری که مانده تو و بخششِ بی شماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده... زِ زهرا و حیدر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مرا مادرم نوکری داد یادم برای غلامیِّ این خانه زادم به فکر زیارت اگر اوفتادم مقیّد به رفتن زِ باب الجوادم شفیع است محشر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه زِ ماهِ رخش نور تابیده می شد طراوت به آفاق پاشیده می شد اگر شاخصِ جود سنجیده می شد شهِ کشور جود نامیده می شد گر از بخشش و جود پرسیده می شد همه در امامانِ ما دیده می شد ولی بیشتر در جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ازل تا ابد از خدایش سلامش یَمِ علم ، می بارد از هر کلامش زِ دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگنجد فقط ذره ای از مقامش به هفتاد منبر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه دگر روز آمد شبِ تار رفته دگر خواب از چشم بیدار رفته دلم هر کجا در پِیِ یار رفته نه یک بار و ده بار ، صد بار رفته جمالش گمانم به کرار رفته و در زُهد و تقواش انگار رفته به موسی ابن جعفر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه