#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت #شام #مجلس_یزید
پس از تو، جان برادر! چه رنجها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچهها که ندیدم
به سختجانی خود آن قَدَر نبود گمانم
که بیتو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم
برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را
به تن ز پنجهی غم، جامه هر زمان بدریدم
چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی
هلالوار ز بار مصیبت تو، خمیدم
زدم به چوبهی محمل سر، آن زمان که سر نی
به نوک نیزهی خولی، سر چو ماه تو دیدم
ز تازیانه و طعن سنان و طعنهی دشمن
دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم
شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم
هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست
به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم
ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان!
که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم
ازین حکایت جانسوز، «جودیا»! صف محشر
به نزد شاه شهیدان، شریک، همچو شهیدم
#جودی_خراسانی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت #کوفه #شام
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب
نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب
نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی
ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب
فغان و آه از آن دم! که خصمدون به لبشط
بُرید سر ز قفای حسین، مقابل زینب
فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر
قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب
میان لشگر اعدا به راه شام نبودی
به غیر معجر نیلی، به چهره حائل زینب
به گِرد ناقۀ او، کوفیان به عشرت و امّا
سر حسین به سِنان، پیش روی محمل زینب
نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی
چو گشت کنج خرابه، مقام و منزل زینب
#جودی_خراسانی
#اسارت #شام
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت
وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت
دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند
پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت
کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را
بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت
وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا
سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت
آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد
ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت
هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد
پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت
دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب
بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت
سر ببریده درآورد سر از طشت طلا
خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت
چوب میخورد حسین و دل زینب می سوخت
وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت
#عبدالحسین
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #کوفه #شام
هرلحظه یک جوری بساط گریه جور است
می خواهم از رویت ببوسم نیزه دور است
ای رنگ برگشته ترین سرگشته ی من
نفرین و آه من به دنبال تنور است
اینقدر خود را از روى نیزه نینداز
فکر مرا اصلاً مکن ، زینب صبور است
ما میل در بازار رفتن را نداریم
اما به میل ما نمی باشد، به زور است
بی پوشیه محرم کنار ما نباشد
این کوچه و بازارها صعب العبور است
نان تصدق پیش ما آورده بودند
این چیزها از خاندان ما به دور است
حال ربابَت هیچ تعریفی ندارد
مادر بدون بچه اش زنده به گور است
از کربلا تا شام صد بار اصغر افتاد
خیلی برای حنجرش نیزه قطور است
#یا_مظلوم
#امام_حسین_علیه_السلام
#آخر_محرم
#اسارت #شام
عزای ماه محرم، عزای فاطمه است
حسین گفتن ما، با نوای فاطمه است
به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود
که خرج روضه هرسال، پای فاطمه است
اگرچه در ته گودال، دست و پا میزد
بهای سرخی خونش، خدای فاطمه است
حسین مثل حسن مادریست، گریه کنید
حسین، عاشق اشک گدای فاطمه است
اگر صدای علی را شنیدی از زینب
فقط صدای رقیه صدای فاطمه است
دلم به کرببلا و به اربعین خوش بود
هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است
خدا قبول کُند از همه حسینی ها
همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است
همیشه جمع شده روضه با سلیقه او
همیشه گوشهء هر روضه جای فاطمه است
به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد
شروع روضهء فضه بیای فاطمه است
خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند
خلاصه بیت علی، کربلای فاطمه است
لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد
همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است
زنی که خورده زمین، مردِ خانهء علی است
یلی که خورده زمین، مرتضای فاطمه است
یکی نبود بگوید محله های شلوغ
چه جای آمدن بچه های فاطمه است
کجاست فاطمه در شام ازدحام شده
عقیله وارد دروازه عوام شده
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_مناجات
#اسارت #شام
سر منشأ تمام عنایات یا حسین
ای مقتدای مکتب هیهات یا حسین
حتی خدا در اول خَلقَت، ز خلقتت
بر کل خَلْق کرده مباهات یا حسین
ای مظهر صفات خداوندگار تو
ای معنی تمام عبادات یا حسین
گریه برای توست همان اصل دین ما
شیرین ترین دلیل مناجات یا حسین
تا بوده، بوده پرچم سرخ خدایی ات
بالاتر از تمامی رایات یا حسین
خوردی زمین و زینب تو بی پناه شد
ای تکیه گاه عمه سادات یا حسین
دارد هنوز از غم تو گریه می کند
دیواره های مدخل ساعات یا حسین
با سنگ زخم روی سرت را شکافتند
زن ها برای غارت معجر شتافتند
#وحید_محمدی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#کوفه
#شام
#مثنوی
همینکه سایهات را بر سرم دارم، خدا را شکر
همینکه در هوای تو گرفتارم، خدا را شکر
نبینم گریهباران است چشمت، آسمان من!
مزن آتش به جان عالم و آدم، جهان من!
اگر زینب نبیند اشکهایت را که زینب نیست
اگر نشناسد آن سوز صدایت را که زینب نیست
خیالش سخت بود آری که روزی سر کنم بی تو
چگونه بودنم را بعد از این باور کنم بی تو؟..
سرت را در خیالم شانه میکردم که طوفان شد
کمی آهستهتر ای باد! گیسویش پریشان شد
بهروی نیزه چشمان تو را پردرد میبینم
در اطراف خودم تا میشود نامرد میبینم..
و من ناباورانه خیره میمانم به جایی که
شکسته حرمت قاری و شأن آیههایی که
برای قوّت قلبم ز لبهای تو نازل شد
بخوان جانم فدایت، سوز صوتت مرهم دل شد
بخوان قرآن برای کودکی که پای تو جان داد
به این قصه چگونه میشود امروز پایان داد
که هم تو باشی و هم من شبیه روزهایی که
حیاط خانۀ ما بود و آن حال و هوایی که...
#رضا_یزدانی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#اسارت
#کوفه
#شام
#قصیده
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها ملائک می فرستند
صدها درود از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر می رسد "صدیقه ی کبری" به زهرا
پس می رسد "صدیقه ی صغری" به زینب
" عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی
داده خدا علم لدّنی را به زینب
عون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای " اَعطَینا بِزینب..."
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
" اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا "
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم می سپارد
روز جزا انسیة الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که می رسد "حلما" به "زینب"
"امُّ المَصائب" را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ؟
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
در هرنماز شب برای من دعا کن
عرض توسل می کند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت می دهد سقا به زینب
او به اسیری رفته ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
ای اهل گریه کار دنیا را ببینید
شاگرد زینب می دهد خرما به زینب
منزل به منزل می رود با دست بسته
خون گریه دارد می کند صحرا به زینب
منزل به منزل در بیابان ها رقیه
هرشب پناه آورده از سرما به زینب
پا جای پای مادر خود می گذارد
روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب
از ظلم کردن حرمله سیری ندارد
ملعون جسارت می کند حتی به زینب
سر های رو نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت می زند اما به زینب
سرهای روی نیزه می بارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#شام
#قصیده
سفر رسید به ماه صفر به شام خراب
به روز اول ماه صفر بدون نقاب
سه روز پشت در شهر منتظر ماندند
که شهر را برسانند تا کمال عذاب
به چهره های عطش بارشان ، شلوغی شام
به غیر شبنم شرم و حیا نمیزند آب
به سنگ بسته بود بخت شام تا محشر
چرا که ناله یشان را به سنگ داده جواب
شمار زخم زبان ها و زخم سنگ از بام
روی دل و سرشان میزند برون ز حساب
مرارتی که به ایشان رسیده از امت
نشان نداده به اولاد مرسل اهل کتاب
بساط عیش مهیا مغنیان سرگرم
اسیر آمده در شهر اف بر این آداب
بدا که قوم چُنان کشتن حسین شهید
کشیده اند عیالش به بند بهر ثواب
به یک طناب تمام قبیله بسته شده است
قرار عرش خدا میرود از این اطناب
به دور گردن زین العباد و پرده گیان
به دور بازوی زینب دخیل بسته طناب
ابوتراب کجایی ابوتراب بیا
که دختران تو را شام میکشد به تراب
چه دختران...؟که سه لاپرده داشت محملشان
رسیده اند به انظار دون بدون حجاب
سزاست پرده بیفتد ز روی بیت الله
که غیر نور ندارند روی چهره نقاب
به روزگار خرابی رسیده اند به شام
که هست بر سر هر کوچه ای دکان شراب
عفیفه های نجیبی که بر سر بازار
ربوده از دلشان های و هوی هلهله تاب
چقدر رو زده زینب...که یا ابوالغیره
ز روی نیزه نوامیس خویش را در یاب
محله های یهودی که میرود زینب
نظاره میشود از روی کینه باب به باب
دوباره کم شده از کاروان یکی... زینب
به دست بسته چگونه کند حضور و غیاب
بس است روضه در این حد که زینب کبری
در آمده است به بزمی که میخورند شراب
از این ستم که به زینب روا نبود و رَوَد
بنای خانه هستی خراب باد خراب
ز آه غیرت شیر خدا ز ماتم شام
میان سینه نمانده است هیچ غیر کباب
همین که چشم بدوزد به نیزه حق دارد
اگر که جان بسپارد در این میانه رباب
نهیب میرسد از هر طرف تشر پیداست
مگر چه دل دارد دختری برای عتاب...؟
بنات شاه شهیدان به وصل او نرسند
مگر به نیزه ی روز و شباشب اندر خواب
اگر چه سنگ خورند و اگرچه مشت اما
به غیر دیدن بابا نمیشوند مجاب
سری به دست سه ساله است ، مرحبا تصویر
دودست زخمی و کوچک خوشاخوشا این قاب
رسیده دخترکی به پدر و یا بر عکس
رسیده اند ز ویرانه ها به حُسنُ مآب
#محمد_علی_بقایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#شام
#چارپاره
من زینبم که میشکنم پشتِ زور را
بر باد میدهم ز تو کاخِ غرور را
اعلام میکنم همه ی شهر بشنوند
باید ادب کنید یزید شرور را
من زینبم که گشته اسیرم بِلاد شام
آنم که جبرئیل ز من گیرد احترام
من زاده ی بتولَمو تو هِنده زاده ای
شانم نبود اینکه شوم با تو همکلام
رنجم نداد راه عبور و مسیر سخت
رنجم نداد طعنه ی اغیار تیره بخت
رنجیده ام که راس عزیز برادرم
در بین تشت باشد و جای تو روی تخت
آشفته ام نکرد هیاهوی دردها
خسته نگشته ام نفسی از نبردها
اُفّ بر زمانه ای که ز عدلش زن یزید
در پشت پرده باشد و من بین مردها
نَسلت بریده باد که اسلام را فروخت
دستت شکسته باد که جز کینه را ندوخت
از بس که چوب را به لب پرپرش زدی
رومی دلش شکست دلِ تو ولی نسوخت
با خیزران که بر لب عطشان نمیزنند
لطمه به زخم های فراوان نمیزنند
جام شراب در بر قرآن نمیبرند
قاری که خواند چوب به دندان نمیزنند
رویت سیاه باد که در محضرِ حسین
طعنه زنی به موی سپید سَرِ حسین
من دیده ام مقابل چشمان این پدر
صدپاره بود جسم علی اکبر حسین
ناموس خویش جا به نهانخانه داده ای
ما را مکان به گوشه ی ویرانه داده ای
ما دختران آل علی را عبورمان
از لابه لای مجلس مردانه داده ای
#محمد_جواد_مطیع_ها
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
#محمد_جواد_غفورزاده_شفق
#اسارت_شام
#شام #مجلس_یزید
حورا و طناب؟ وای بر من
قرآن و شراب؟ وای بر من
ناموس پیمبر و کنیزی
در شام خراب؟ وای بر من
در پیش نگاه چند دختر
چوب و لب باب؟ وای بر من
پیشانی ماه و ضربت سنگ
خورشید و خضاب؟ وای بر من
در بزم شراب، کس ندیده
ریزند گلاب، وای بر من
ده طایر پرشکسته، با هم
بسته به طناب، وای بر من
گیسوی به خونْکشیده بر رخ
گردیده حجاب، وای بر من
کی دیده کسی دهد به قرآن
با چوب جواب، وای بر من
در بزم شراب قلب زینب
گردیده کباب، وای بر من
پوشیده سکینه از کف دست
بر چهره نقاب، وای بر من
شد ظلم به اهل بیت میثم
بی حدّ و حساب، وای بر من
#غلامرضا_سازگار