حضرت زهرا(س)-شام غریبان
کاش حنانه ی من لب به سخن باز کند
گره از کار من و بند کفن باز کند
دست از جان خودم شستم و او را شستم
ترسم این بود که این زخم دهن باز کند
خاطرم هست پرش را سپرم کرد مگر
ریسمان لااقل ازگردن من باز کند
تازه دیدم وَرم بازوی او را اما
کاش آغوش خودش را به حسن باز کند
چون که صورت به کف پاش نهاده است حسین
پلک زخمی شده را مطمئنا باز کند
وای اگر باز بگوید که بُنی، ذبحوک
روضه را با دم پر سوز و محن باز کند
حرزی از بوسه به دور گلوی یوسف بست
وای از گرگ که با چنگ زدن باز کند
#محسن-حنیفی
حضرت زهرا(س)-شام غریبان
در کوچه ای شد راه بندان گریه کردم
با روضه زهرا فراوان گریه کردم
تصویر جنگ سنگ و شیشه دردناک است
میزد به پشت شیشه باران ، گریه کردم
من با لهوف روضه هایش خو گرفتم
با خط به خط بیت الاحزان گریه کردم
در اوج گریه روضه را انکار کردم
آتش برایش شد گلستان ، گریه کردم
دیدم که زیر روسریش گریه می کرد
من نیز چندین بار پنهان گریه کردم
وقتی صدای گریه ام میرفت بالا
با آستین در بین دندان گریه کردم
شد روضه ی غسلش تمام و مثل زخمش
من بعد از آن روضه کماکان گریه کردم
#محسن-حنیفی
#روضه_حضرت_زهرا
گیرم آتش به جفا،در که نباید می سوخت
آشیان سوخت،کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
#محسن -ناصحی
#یا_علی
یکی خیریّه برپا کرد و با مردم دعا می خواند
یکی بر روی منبر از مضرّات ریا می خواند
دهان باز دکّان شاهد اخلاص حاجی بود
که نزد مشتری اذکار خود را پر صدا می خواند
به حکم اینکه اَلکاسب حبیبُ الله ، در بازار
اذان را بر در دکّان به آواز رها می خواند
صف اوّل ، صف مدّ والضّالین مؤمن هاست
به این علّت نماز ظهر را حاجی رسا می خواند
یتیم خانه ی همسایه ، نا آرام می خوابید
ولی شیخ محل با صوت غلوش هل أتی می خواند
در این هنگامه ها از ماورای غفلت تاریخ
علی در کوچههای کوفه از خوف و رجا می خواند
علی مشغول بازی با یتیمان بود ، وقتی که
کسی چون إبن ملجم در نمازش إهدنا می خواند
به گمنامی علی سر در تنور خانه ها می برد
و از شرمندگی هایش به گوش شعله ها می خواند
علی خیریّه اش را روی دوش خود بنا می کرد
کُمیلش را به زیر کوله باری از غذا می خواند
بپرس از پیرمرد کور ساکن کنج ویرانه
که بود ؟ آن ناخدایی که برایش از خدا می خواند
تنالوا البرَّ حتی تُنفقوا ممّا تحبّون را
علی در همنشینی با فقیر بینوا می خواند
نماز زاهدان صرف ادای طا و ظا می شد
علی ذکر رکوعش را در احسان و عطا می خواند
اگر ایثار چون انسان زبان می داشت ، می دیدی
که در تعریف انفاق از علی ّ مرتضی می خواند
مگر جای قدمهایش بیاموزد به ما او را
که سلمان هم علی را از زبان ردّ پا می خواند
شب قدر از کنار کوچه ی تاریخ رد می شد
صدای فُزتُ می آمد ، نفهمیدم ، مرا می خواند
#محسن ناصحی
#حضرت_زینب
همه رفتند و من جا ماندم اي دوست
ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست
چرا رفتي مرا با خود نبردي
ببين بعد از تو تنها ماندم اي دوست
عزيز بي گناهم كي مي آيي
پناه بي پناهم كي مي آيي
به در مانده هنوز اي يار چشمم
رفيق نيمه راهم كي مي آيي
ببين از داغ تو درهم شكستم
شكستم كه چنين از پا نشستم
شكسته دشمنت از بس دلم را
چنان گشتم كه نشناسي كه هستم
به يادت در نواي آب آبم
چنان تو زير تيغ آفتابم
تو راحت خفته اي در خانه ي قبر
ولي من از غمت خانه خرابم
لباس تو در آغوشم برادر
صدايت مانده در گوشم برادر
تو ماندي بي كفن بر خاك صحرا
چگونه من كفن پوشم برادر
ببين در ديده سوي ديدنم نيست
توان دادن جان در تنم نيست
چنان آبم نموده آتش تو
گمانم جسم در پيراهنم نيست
من وكابوس شمشير و تن تو
تماشاي به غارت رفتن تو
تورا سر نيزه ها بردند و مانده
براي من فقط پيراهن تو
سراسر نيزه ميبينم به خوابم
سر و سرنيزه ميبينم به خوابم
همين كه پلك بر هم مي گذارم
تورا بر نيزه ميبينم به خوابم
دلم هر روز سوي نيزه ميرفت
كه خونت در گلوي نيزه ميرفت
چه مي شد مثل سرهاي شهيدان
سر من هم به روي نيزه ميرفت
#محسن عرب خالقي
#اربعین_حسینی
#جامانده
رفته از دست..قرارِ من و تو ..زائرِ عشق
فصلِ گریه ست ..بهارِ من و تو زائرِ عشق
اربعین آمد و دوریم ز فیضِ حرمش..
گره افتاده به کارِ من و تو..زائرِ عشق
خاطرت هست نجف در دل مان عشقِ علی
شده بود عینِ حصارِ من و تو زائرِ عشق
پشت مان گرم به الطافِ شهنشاهِ نجف
فاطمه بود کنارِ من و تو زائرِ عشق
راهی جاده شدیم و به تمّنا رفتیم..
وَ هدف بود نگارِ من و تو زائرِ عشق
(همگی گم شده بودیم در آنجمعِ کثیر )
(روی دلها همه حک بود حسین نعم الامیر)
واردِ راه شدیم و دلِ آگاه شکست..
هرچه اوهام و خطا بود در این راه شکست
در صراطی که فقط موج زند لطفِ خدا
دیدم انگار که کج فکری گمراه شکست
خاطرت هست عَلَم های به دوشِ من وتو
وَ دلِ هر دو که با نغمه ی ای شاه شکست
در شلوغی چه صفا داشت کمی سینه زنی
وَ غرورِ من و تو رفت سپس جاه شکست
خاطرت هست پسربچه به سر داشت رطب
هر دو خوردیم در این راه..ز ما آه شکست
(جاده ای بود پر از شور و نوا عشق و صفا)
(همه بودند روان با هیجان ..کرببلا)
چه بگویم ز مواکب که همه خاطره است
ز عنایات و مواهب که همه خاطره است
چای شیرینِ عراقی به دهان معجزه کرد
چه بگویم ز عجایب که همه خاطره است
هلبیکم..هلبیکم..چه نواهای خوشی
دیدنِ لطفِ غرایب که همه خاطره است
صاحبِ عصر و زمان هست حضورش قطعی
هر قدم رویتِ غائب که همه خاطره است
چه مسیری که صراط است صراطی به بهشت
منظره ها همه جالب که همه خاطره است
(،اربعین آمد و این خاطره ها مانده فقط)
(داغِ یک تذکره ی کرببلا مانده فقط..،)
#محسن راحت حق
#امام_رضا
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
ماجرایم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم دلم گنجینهی اسرار شد
از گداها شهر ما یکباره خالی تر شد و
در حرم کم کم گداهای شما بسیار شد
چون دلش می خواست راه گفتگویش وا شود
زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد
پیش تو فرقی ندارد حال دارا با فقیر
هرکسی بار دعا آورد بارش بار شد
یک ضمانت کردی و صیّاد آهو را رهاند
چاقوی صیاد از آن تاریخ ضامن دار شد...
#محسن ناصحی
#امام_رضا
يا لايق زيارت تان اين غلام نيست
يا گم شده ارادت من در ميان ليست
در ايستگاه آرزويم ايستاده ام
دست دعا گرفته ام اما بليط نيست
اين بار هم قطار زيارت بدون من
رفت و دلم دوباره پی اش بی صدا گريست
ما را ببر به دامنه گنبد طلا
آنجا كه كوهپايه آن اوج عاشقيست
اين كوه ها به عشق شما هشت می شوند
هشت مقدسی كه بود آرزوی بيست
ای هشتمين مسير رسيدن به آسمان
ما را به خاكبوسی آن آستان بخوان
#محسن عرب خالقی
#امام_حسن_عسکری
به شوق از تو سرودن حروف جان بدهند
اگر اجازه مدحت به این زبان بدهند
تمام ثانیه ها گریه برغمت کردند
که تسلیت به دل صاحب الزمان بدهند
تنت میان تب است و دو دست لرزانت
ستون عرش خداوند را تکان بدهند
سوال کرده ام از نام قاتلت اما
مقاتل حسنی کوچه را نشان بدهند
هجوم برجگرت برده زهر بامسمار
خداکند به جگر گوشه ات امان بدهند
چقدر کاسه خودش را روی لبت زدتا
عنان مرثیه ات را به خیزران بدهند
تقاص جانتورا زهر میدهد ؟هرگز
تقاص جان تورا خولی و سنان بدهند
به سمت روضه ی سر می دوند مصرع ها
اگر اجازه ی روضه به روضه خوان بدهند
دوید خواهر اوتا سر ازتنش نبرند
سربریده ی اورا به این و آن بدهند
عبا و پیرهنش را که گرگها بردند
عقیق سرخ یمن را به ساربان بدهند...
#محسن حنیفی
#حضرت_زهرا
منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد
به روی گونههایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد
دل ویرانهام از دیدن بیگانه میلرزد
چرا از من حسن حرف دلش را میکند پنهان
چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه میلرزد
حسینم روضهی دیوار و در هر لحظه میخواند
زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد
ببین با آه طفلان تو دارد شانه میلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صدای در که میآید تمام خانه میلرزد
#محسن درویش
#حضرت_زهرا
درد من اين روزها از درد پهلو بدتر است
دردهاي مرتضي از درد بازو بدتر است
حال من خوب است وقتي خوب باشد حال او
حال من وقتي بگيرد سر به زانو بدتر است
گوئيا مانده سلامش بي جواب اين روزها
تازه وقتي بشنود حرف دو پهلو بدتر است
كاش ميزد بي حيا خنجر فقط از پشت سر
خنجر از اين نامسلمان خوردن از رو بدتر است
من براي او فقط اينقدر گريه ميكنم
از تمام دردهايم گريه ي او بدتر است
چشم خورده، بودن ما در كنار يكدگر
چشم هاي شورشان از سحر و جادو بدتر است
ميكشم بار غم حيدر به تنهائي به دوش
درد من اين روزها از درد پهلو بدتر است...
#محسن صرامی
#حضرت_زینب
همه رفتند و من جا ماندم اي دوست
ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست
چرا رفتي مرا با خود نبردي
ببين بعد از تو تنها ماندم اي دوست
عزيز بي گناهم كي مي آيي
پناه بي پناهم كي مي آيي
به در مانده هنوز اي يار چشمم
رفيق نيمه راهم كي مي آيي
ببين از داغ تو درهم شكستم
شكستم كه چنين از پا نشستم
شكسته دشمنت از بس دلم را
چنان گشتم كه نشناسي كه هستم
به يادت در نواي آب آبم
چنان تو زير تيغ آفتابم
تو راحت خفته اي در خانه ي قبر
ولي من از غمت خانه خرابم
لباس تو در آغوشم برادر
صدايت مانده در گوشم برادر
تو ماندي بي كفن بر خاك صحرا
چگونه من كفن پوشم برادر
ببين در ديده سوي ديدنم نيست
توان دادن جان در تنم نيست
چنان آبم نموده آتش تو
گمانم جسم در پيراهنم نيست
من وكابوس شمشير و تن تو
تماشاي به غارت رفتن تو
تورا سر نيزه ها بردند و مانده
براي من فقط پيراهن تو
سراسر نيزه ميبينم به خوابم
سر و سرنيزه ميبينم به خوابم
همين كه پلك بر هم مي گذارم
تورا بر نيزه ميبينم به خوابم
دلم هر روز سوي نيزه ميرفت
كه خونت در گلوي نيزه ميرفت
چه مي شد مثل سرهاي شهيدان
سر من هم به روي نيزه ميرفت
#محسن عرب خالقي