eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
716 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام طلیعه‌یِ سخن و اِفتتاحِ اَنجمنم هزار شکر سرِ سفره‌یِ اَباَالحسنم همان که از اَزل آغشته شد به آب و گِلم دَمید حق به رگ و خون و اُستخوانِ دلم‌ حقیقتی که کنم فاش روزِ میلادش کلام نیست تَراوَد به هر تکانِ دلم چو قلب خونِ مرا در بدن کند پمپاژ دَمِ علی‌ست که جاری‌ست بر زبانِ دلم مَگو چرا دلِ من چاکِ عشقِ حیدر شد نشانِ کعبه زِ عشقش شده نشانِ دلم به گوشِ من زده حق حلقه‌ای که از علی‌اَم نوشته بر رویِ لوحِ وُجود حیدری‌ام‌‌ نَزاده مادرِ گیتی چو مرتضی دیگر ندیده کشتیِ حق چون تو ناخدا دیگر گُشوده کعبه دَری رویِ سینه‌اش یعنی.... خداست چشم به راهت علی بیا دیگر به ربِّ عالیِ اَعلا چو مشتق است علی نماز ساز سویِ مولِدَش اَدا دیگر‌‌ علی‌ست شیرِ جهاد و علی‌ست مردِ نبرد چو دست بُرد به شمشیر لاٰ فَتیٰ دیگر رسول شهرِ علوم و علی بُوَد دربَش نَگرد نیست رَهی جز رَهِ ولا دیگر علی مطهّر و طور و علی منوّر و نور خدا گُشود به توصیف هَلْ اَتیٰ دیگر غذاشْ نانِ جو وُ سجده‌هاشْ طولانی‌ سخن ندید چنان نطقِ او رِسا دیگر تمامِ عرش و زمین آب و خاک در کفِ اوست زبان به مدحِ علی باز کرد دشمن و دوست چو مادرش به غُماطی دو دستِ طفلَش بست اِراده کرد فقط یک تکان و جسمَش رَسْت غُماط دوّم و سه هفت‌لایه‌ شد امّا دو دستِ اوست یداللّه کِی توانَش بست‌ سزا ندید خدا در غُماط دستِ علی همان که خصم به پیشِ دوچشمِ عشقش بست کسی که حُرمت او کرد مصطفی واجب به جرمِ حق‌طلبی دستِ کینه کِتفَش بست‌ فدک بهانه شد و پهلویِ نگار شکست علی به خانه شد و پشتِ روزگار شکست دراز کرد عدو بر رویِ عزیزش دست کبود شد رُخِ یاس و دلِ بهار شکست غلافِ تیغ به بازویِ یارِ غیرت خورد علی نَه از سَم و ضربه زِ دردِ غربت مُرد
. گناهکارم و آلوده، یاعلی مددی هر آنچه معصیتم بوده، یاعلی مددی برای آنکه سبکبال جان دهم به تو وُ... خیالِ من شود آسوده، یاعلی مددی به وقتِ مرگ خوشم، کز "فَمَن یَمُت یَرَنی" عیارِ من شود اَفزوده، یاعلی مددی پناه بر تو ز حرفِ اَهالیِ برزخ که استخوان شده فرسوده، یاعلی مددی پس از گذشتِ چهل سال، گفت مرده، هنوز... ز فعلِ خویش نیاسوده، یاعلی مددی کجاست آنکه کند افتخار تا دمِ مرگ... به دامنی که نیالوده، یاعلی مددی ز نسلِ آدم و حوّا، گناه اگر بخشند فقط به عشق علی بوده، یاعلی مددی به منکرانِ ولای تو یاعلی، لعنت که بُغضشان شده شالوده، یاعلی مددی به دشمنِ تو، ازل تا ابد سِزد نفرین که نیست عشقِ تو بیهوده، یاعلی مددی من و ستایشِ نامِ تو تا صفِ محشر خدا ثنای تو فرموده، یاعلی مددی به نَصّ گفته ی پیغمبرِش، خدا لطفی... به دوستانِ تو بنموده، یاعلی مددی به کوریِ همه ی دشمنانِ تو، حرمش... خدا فقط به تو بگشوده، یاعلی مددی چنانکه مادرِ تو مَحرمِ حرم شده است به توست خاطرم آسوده، یاعلی مددی نبود لایقِ سجده به نورِ تو، اِبلیس سجودِ ما به علی بوده، یاعلی مددی عَلَی الصّباحِ قیامت هم از علی گویم که نیست بهرِ تو محدوده، یاعلی مددی دم از حسین و حسن میزنم به عشقِ نجف حرم بخواهم از این دوده، یاعلی مددی "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی" کرانه ی کَرمت بسکه هست گسترده بسوی جود و کرم، هر چه دست گسترده نه سفره، سفره ی امروز و خوانِ دیروز است که هست، خوانِ کرم از اَلَست گسترده به روز حشر که مائیم و ساقیِ کوثر کنارِ حوض، شود این نشست گسترده بهشتِ کوی تو نَه، سقف دارد و دیوار مگر کنارِ تو جنت کم است گسترده؟ به بزمِ حالِ وصالِ جمالِ دلبری اَت فرشتگانِ صُراحی بدست گسترده قسم به چشمِ خمارت، ز مستیِ نظرت فدائیان و شهیدانِ مست گسترده فحولِ منتظرانِ کلامِ دلجویت به گِردِ یار، نشسته به بَست گسترده در آن دیار، فراوان تر از زمین هستند موالیانِ ولایت پرست گسترده ز بسکه عبدِ خدایی، به مُلکِ نُه گانه... ترا چو عبدِ خدا، بنده هست گسترده کلونِ دربِ جنان چونکه یاعلی میگفت خدا گشود، هر آن در که بست گسترده چه کیمیای عظیمی است حبِ عشقِ علی که نیست چون غمِ تو، بت پرست گسترده طنینِ نعره ی "اَللهُ اَکبرت" در بدر صفوفِ دشمنِ دین را شکست گسترده ز ذوالفقار بپرسند، تا دهد پاسخ که داشت بازوی تو ضربِ دست گسترده سر از محله ی دوزخ در آورَد مَرحَب که دید، تیغِ ترا نازِ شَست گسترده عبادتِ ثقلین از اطاعتت خجلند که در تو میوه ی اخلاص، هست گسترده به یک هجومِ تو صدها سپاهِ بی پروا به نهروان و به صفین، گسست گسترده خدا به حبِ تو داده نجات، مومن را از آنچه دام، که اِبلیسِ پست گسترده "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی" یلِ خدا و علمدارِ مصطفا حیدر ابوالائمه و در عرش مرتضا حیدر هبوطِ آدم و حوا برای خدمتِ اوست نزول آیه ی "تطهیر و اِنما" حیدر در آسمان که خدا خواند خطبه اش را، گفت: که کفوِ فاطمه در نزد کبریا حیدر به شهرِ علم نباشد بجز علی بابی که راهِ کسبِ علومِ خداست با حیدر نبی جمالِ علی دید روزِ "اَو اَدنی" که هست شاهدِ یکتاییِ خدا حیدر حجاب و پرده ای اصلاً برای مولا نیست موحد است هر آنکه رسید تا حیدر کمانِ ابروی او پُشته ها ز کشته گرفت شبانه روز بگیرد شهیدها حیدر حضورِ قلب، به محراب هر که را برسد تصرفش کند آن لحظه با ولا حیدر نمازِ خلق، بدونِ ولایتش باطل مگر به جلوه ای از خود کند ادا حیدر فریبِ خطِ نقاق و ریا نباید خورد میانِ مومن و کافر ملاک، یا حیدر کسی به صحنِ قیامت نمیشود مسرور مگر هر آنکه بگوید به او بیا، حیدر نگینِ پادشهی در نماز می‌بخشد بر آنکه هست گدا بر امامِ ما حیدر اگر ملازمِ قنبر شدی "هَنیئاً لَک" بدان که بر تو سحر میکند دعا حیدر جدا کننده ی حق، روزِ فتنه از باطل کسی که کور کند چشمِ فتنه را حیدر مدافعِ حرمِ دین، حریمِ عترت اوست که بی زِرِه بزند در صفِ بلا حیدر میانِ معرکه، ذکرِ علیست یازهرا و هست فاطمه را "دافعِ البلا" حیدر نمی‌رسد به امامِ زمان، ز ما پرچم مگر علیِ زمان را کند عطا حیدر "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی"
. شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد می‌شنید از هر سرِ مو: «قل هو الله احد» مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌‌اش به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو می‌رسند عشاق حق و حلقه بر در می‌زنند حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر می‌زنند عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد با محمد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد» مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟ مست را با نکته‌ی باریکتر از مو، چه کار؟ پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است سر «سبحان الذی اسرا»، شبِ گیسوی توست آیه‌ی «انا فتحنا»، نقش بر بازوی توست تیغِ کج، شد عاشقانت را «صراط المستقیم» یک دعا ما را ست، آن هم: «یا علی و یا عظیم» من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام عاقلان در مکه، گرمِ علم و آگاهی شدند عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌! از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی! می‌‌کِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون» می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا! به صف می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف
. علیه السلام طلیعه‌یِ سخن و اِفتتاحِ اَنجمنم هزار شکر سرِ سفره‌یِ اَباَالحسنم همان که از اَزل آغشته شد به آب و گِلم دَمید حق به رگ و خون و اُستخوانِ دلم‌ حقیقتی که کنم فاش روزِ میلادش کلام نیست تَراوَد به هر تکانِ دلم چو قلب خونِ مرا در بدن کند پمپاژ دَمِ علی‌ست که جاری‌ست بر زبانِ دلم مَگو چرا دلِ من چاکِ عشقِ حیدر شد نشانِ کعبه زِ عشقش شده نشانِ دلم به گوشِ من زده حق حلقه‌ای که از علی‌اَم نوشته بر رویِ لوحِ وُجود حیدری‌ام‌‌ نَزاده مادرِ گیتی چو مرتضی دیگر ندیده کشتیِ حق چون تو ناخدا دیگر گُشوده کعبه دَری رویِ سینه‌اش یعنی.... خداست چشم به راهت علی بیا دیگر به ربِّ عالیِ اَعلا چو مشتق است علی نماز ساز سویِ مولِدَش اَدا دیگر‌‌ علی‌ست شیرِ جهاد و علی‌ست مردِ نبرد چو دست بُرد به شمشیر لاٰ فَتیٰ دیگر رسول شهرِ علوم و علی بُوَد دربَش نَگرد نیست رَهی جز رَهِ ولا دیگر علی مطهّر و طور و علی منوّر و نور خدا گُشود به توصیف هَلْ اَتیٰ دیگر غذاشْ نانِ جو وُ سجده‌هاشْ طولانی‌ سخن ندید چنان نطقِ او رِسا دیگر تمامِ عرش و زمین آب و خاک در کفِ اوست زبان به مدحِ علی باز کرد دشمن و دوست چو مادرش به غُماطی دو دستِ طفلَش بست اِراده کرد فقط یک تکان و جسمَش رَسْت غُماط دوّم و سه هفت‌لایه‌ شد امّا دو دستِ اوست یداللّه کِی توانَش بست‌ سزا ندید خدا در غُماط دستِ علی همان که خصم به پیشِ دوچشمِ عشقش بست کسی که حُرمت او کرد مصطفی واجب به جرمِ حق‌طلبی دستِ کینه کِتفَش بست‌ فدک بهانه شد و پهلویِ نگار شکست علی به خانه شد و پشتِ روزگار شکست دراز کرد عدو بر رویِ عزیزش دست کبود شد رُخِ یاس و دلِ بهار شکست غلافِ تیغ به بازویِ یارِ غیرت خورد علی نَه از سَم و ضربه زِ دردِ غربت مُرد
. گناهکارم و آلوده، یاعلی مددی هر آنچه معصیتم بوده، یاعلی مددی برای آنکه سبکبال جان دهم به تو وُ... خیالِ من شود آسوده، یاعلی مددی به وقتِ مرگ خوشم، کز "فَمَن یَمُت یَرَنی" عیارِ من شود اَفزوده، یاعلی مددی پناه بر تو ز حرفِ اَهالیِ برزخ که استخوان شده فرسوده، یاعلی مددی پس از گذشتِ چهل سال، گفت مرده، هنوز... ز فعلِ خویش نیاسوده، یاعلی مددی کجاست آنکه کند افتخار تا دمِ مرگ... به دامنی که نیالوده، یاعلی مددی ز نسلِ آدم و حوّا، گناه اگر بخشند فقط به عشق علی بوده، یاعلی مددی به منکرانِ ولای تو یاعلی، لعنت که بُغضشان شده شالوده، یاعلی مددی به دشمنِ تو، ازل تا ابد سِزد نفرین که نیست عشقِ تو بیهوده، یاعلی مددی من و ستایشِ نامِ تو تا صفِ محشر خدا ثنای تو فرموده، یاعلی مددی به نَصّ گفته ی پیغمبرِش، خدا لطفی... به دوستانِ تو بنموده، یاعلی مددی به کوریِ همه ی دشمنانِ تو، حرمش... خدا فقط به تو بگشوده، یاعلی مددی چنانکه مادرِ تو مَحرمِ حرم شده است به توست خاطرم آسوده، یاعلی مددی نبود لایقِ سجده به نورِ تو، اِبلیس سجودِ ما به علی بوده، یاعلی مددی عَلَی الصّباحِ قیامت هم از علی گویم که نیست بهرِ تو محدوده، یاعلی مددی دم از حسین و حسن میزنم به عشقِ نجف حرم بخواهم از این دوده، یاعلی مددی "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی" کرانه ی کَرمت بسکه هست گسترده بسوی جود و کرم، هر چه دست گسترده نه سفره، سفره ی امروز و خوانِ دیروز است که هست، خوانِ کرم از اَلَست گسترده به روز حشر که مائیم و ساقیِ کوثر کنارِ حوض، شود این نشست گسترده بهشتِ کوی تو نَه، سقف دارد و دیوار مگر کنارِ تو جنت کم است گسترده؟ به بزمِ حالِ وصالِ جمالِ دلبری اَت فرشتگانِ صُراحی بدست گسترده قسم به چشمِ خمارت، ز مستیِ نظرت فدائیان و شهیدانِ مست گسترده فحولِ منتظرانِ کلامِ دلجویت به گِردِ یار، نشسته به بَست گسترده در آن دیار، فراوان تر از زمین هستند موالیانِ ولایت پرست گسترده ز بسکه عبدِ خدایی، به مُلکِ نُه گانه... ترا چو عبدِ خدا، بنده هست گسترده کلونِ دربِ جنان چونکه یاعلی میگفت خدا گشود، هر آن در که بست گسترده چه کیمیای عظیمی است حبِ عشقِ علی که نیست چون غمِ تو، بت پرست گسترده طنینِ نعره ی "اَللهُ اَکبرت" در بدر صفوفِ دشمنِ دین را شکست گسترده ز ذوالفقار بپرسند، تا دهد پاسخ که داشت بازوی تو ضربِ دست گسترده سر از محله ی دوزخ در آورَد مَرحَب که دید، تیغِ ترا نازِ شَست گسترده عبادتِ ثقلین از اطاعتت خجلند که در تو میوه ی اخلاص، هست گسترده به یک هجومِ تو صدها سپاهِ بی پروا به نهروان و به صفین، گسست گسترده خدا به حبِ تو داده نجات، مومن را از آنچه دام، که اِبلیسِ پست گسترده "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی" یلِ خدا و علمدارِ مصطفا حیدر ابوالائمه و در عرش مرتضا حیدر هبوطِ آدم و حوا برای خدمتِ اوست نزول آیه ی "تطهیر و اِنما" حیدر در آسمان که خدا خواند خطبه اش را، گفت: که کفوِ فاطمه در نزد کبریا حیدر به شهرِ علم نباشد بجز علی بابی که راهِ کسبِ علومِ خداست با حیدر نبی جمالِ علی دید روزِ "اَو اَدنی" که هست شاهدِ یکتاییِ خدا حیدر حجاب و پرده ای اصلاً برای مولا نیست موحد است هر آنکه رسید تا حیدر کمانِ ابروی او پُشته ها ز کشته گرفت شبانه روز بگیرد شهیدها حیدر حضورِ قلب، به محراب هر که را برسد تصرفش کند آن لحظه با ولا حیدر نمازِ خلق، بدونِ ولایتش باطل مگر به جلوه ای از خود کند ادا حیدر فریبِ خطِ نقاق و ریا نباید خورد میانِ مومن و کافر ملاک، یا حیدر کسی به صحنِ قیامت نمیشود مسرور مگر هر آنکه بگوید به او بیا، حیدر نگینِ پادشهی در نماز می‌بخشد بر آنکه هست گدا بر امامِ ما حیدر اگر ملازمِ قنبر شدی "هَنیئاً لَک" بدان که بر تو سحر میکند دعا حیدر جدا کننده ی حق، روزِ فتنه از باطل کسی که کور کند چشمِ فتنه را حیدر مدافعِ حرمِ دین، حریمِ عترت اوست که بی زِرِه بزند در صفِ بلا حیدر میانِ معرکه، ذکرِ علیست یازهرا و هست فاطمه را "دافعِ البلا" حیدر نمی‌رسد به امامِ زمان، ز ما پرچم مگر علیِ زمان را کند عطا حیدر "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی"
. شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد می‌شنید از هر سرِ مو: «قل هو الله احد» مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌‌اش به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو می‌رسند عشاق حق و حلقه بر در می‌زنند حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر می‌زنند عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد با محمد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد» مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟ مست را با نکته‌ی باریکتر از مو، چه کار؟ پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است سر «سبحان الذی اسرا»، شبِ گیسوی توست آیه‌ی «انا فتحنا»، نقش بر بازوی توست تیغِ کج، شد عاشقانت را «صراط المستقیم» یک دعا ما را ست، آن هم: «یا علی و یا عظیم» من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام عاقلان در مکه، گرمِ علم و آگاهی شدند عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌! از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی! می‌‌کِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون» می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا! به صف می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف
. گناهکارم و آلوده، یاعلی مددی هر آنچه معصیتم بوده، یاعلی مددی برای آنکه سبکبال جان دهم به تو وُ... خیالِ من شود آسوده، یاعلی مددی به وقتِ مرگ خوشم، کز "فَمَن یَمُت یَرَنی" عیارِ من شود اَفزوده، یاعلی مددی پناه بر تو ز حرفِ اَهالیِ برزخ که استخوان شده فرسوده، یاعلی مددی پس از گذشتِ چهل سال، گفت مرده، هنوز... ز فعلِ خویش نیاسوده، یاعلی مددی کجاست آنکه کند افتخار تا دمِ مرگ... به دامنی که نیالوده، یاعلی مددی ز نسلِ آدم و حوّا، گناه اگر بخشند فقط به عشق علی بوده، یاعلی مددی به منکرانِ ولای تو یاعلی، لعنت که بُغضشان شده شالوده، یاعلی مددی به دشمنِ تو، ازل تا ابد سِزد نفرین که نیست عشقِ تو بیهوده، یاعلی مددی من و ستایشِ نامِ تو تا صفِ محشر خدا ثنای تو فرموده، یاعلی مددی به نَصّ گفته ی پیغمبرِش، خدا لطفی... به دوستانِ تو بنموده، یاعلی مددی به کوریِ همه ی دشمنانِ تو، حرمش... خدا فقط به تو بگشوده، یاعلی مددی چنانکه مادرِ تو مَحرمِ حرم شده است به توست خاطرم آسوده، یاعلی مددی نبود لایقِ سجده به نورِ تو، اِبلیس سجودِ ما به علی بوده، یاعلی مددی عَلَی الصّباحِ قیامت هم از علی گویم که نیست بهرِ تو محدوده، یاعلی مددی دم از حسین و حسن میزنم به عشقِ نجف حرم بخواهم از این دوده، یاعلی مددی "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی" کرانه ی کَرمت بسکه هست گسترده بسوی جود و کرم، هر چه دست گسترده نه سفره، سفره ی امروز و خوانِ دیروز است که هست، خوانِ کرم از اَلَست گسترده به روز حشر که مائیم و ساقیِ کوثر کنارِ حوض، شود این نشست گسترده بهشتِ کوی تو نَه، سقف دارد و دیوار مگر کنارِ تو جنت کم است گسترده؟ به بزمِ حالِ وصالِ جمالِ دلبری اَت فرشتگانِ صُراحی بدست گسترده قسم به چشمِ خمارت، ز مستیِ نظرت فدائیان و شهیدانِ مست گسترده فحولِ منتظرانِ کلامِ دلجویت به گِردِ یار، نشسته به بَست گسترده در آن دیار، فراوان تر از زمین هستند موالیانِ ولایت پرست گسترده ز بسکه عبدِ خدایی، به مُلکِ نُه گانه... ترا چو عبدِ خدا، بنده هست گسترده کلونِ دربِ جنان چونکه یاعلی میگفت خدا گشود، هر آن در که بست گسترده چه کیمیای عظیمی است حبِ عشقِ علی که نیست چون غمِ تو، بت پرست گسترده طنینِ نعره ی "اَللهُ اَکبرت" در بدر صفوفِ دشمنِ دین را شکست گسترده ز ذوالفقار بپرسند، تا دهد پاسخ که داشت بازوی تو ضربِ دست گسترده سر از محله ی دوزخ در آورَد مَرحَب که دید، تیغِ ترا نازِ شَست گسترده عبادتِ ثقلین از اطاعتت خجلند که در تو میوه ی اخلاص، هست گسترده به یک هجومِ تو صدها سپاهِ بی پروا به نهروان و به صفین، گسست گسترده خدا به حبِ تو داده نجات، مومن را از آنچه دام، که اِبلیسِ پست گسترده "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی" یلِ خدا و علمدارِ مصطفا حیدر ابوالائمه و در عرش مرتضا حیدر هبوطِ آدم و حوا برای خدمتِ اوست نزول آیه ی "تطهیر و اِنما" حیدر در آسمان که خدا خواند خطبه اش را، گفت: که کفوِ فاطمه در نزد کبریا حیدر به شهرِ علم نباشد بجز علی بابی که راهِ کسبِ علومِ خداست با حیدر نبی جمالِ علی دید روزِ "اَو اَدنی" که هست شاهدِ یکتاییِ خدا حیدر حجاب و پرده ای اصلاً برای مولا نیست موحد است هر آنکه رسید تا حیدر کمانِ ابروی او پُشته ها ز کشته گرفت شبانه روز بگیرد شهیدها حیدر حضورِ قلب، به محراب هر که را برسد تصرفش کند آن لحظه با ولا حیدر نمازِ خلق، بدونِ ولایتش باطل مگر به جلوه ای از خود کند ادا حیدر فریبِ خطِ نقاق و ریا نباید خورد میانِ مومن و کافر ملاک، یا حیدر کسی به صحنِ قیامت نمیشود مسرور مگر هر آنکه بگوید به او بیا، حیدر نگینِ پادشهی در نماز می‌بخشد بر آنکه هست گدا بر امامِ ما حیدر اگر ملازمِ قنبر شدی "هَنیئاً لَک" بدان که بر تو سحر میکند دعا حیدر جدا کننده ی حق، روزِ فتنه از باطل کسی که کور کند چشمِ فتنه را حیدر مدافعِ حرمِ دین، حریمِ عترت اوست که بی زِرِه بزند در صفِ بلا حیدر میانِ معرکه، ذکرِ علیست یازهرا و هست فاطمه را "دافعِ البلا" حیدر نمی‌رسد به امامِ زمان، ز ما پرچم مگر علیِ زمان را کند عطا حیدر "علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی"
. شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد می‌شنید از هر سرِ مو: «قل هو الله احد» مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌‌اش به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو می‌رسند عشاق حق و حلقه بر در می‌زنند حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر می‌زنند عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد با محمد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد» مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟ مست را با نکته‌ی باریکتر از مو، چه کار؟ پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است سر «سبحان الذی اسرا»، شبِ گیسوی توست آیه‌ی «انا فتحنا»، نقش بر بازوی توست تیغِ کج، شد عاشقانت را «صراط المستقیم» یک دعا ما را ست، آن هم: «یا علی و یا عظیم» من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام عاقلان در مکه، گرمِ علم و آگاهی شدند عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌! از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی! می‌‌کِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون» می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا! به صف می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف