eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
660 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب عشق و جلال و جبروتی نفسهایِ زمین شد مَلکوتی شده سبزتر از سبز... همین سینه یِ خشکِ برهوتی وَ از عرش ندایی به سویِ فرش می آید بنازم چه هُبوطی!!! محمّد لبِ خود باز نموده که بخواند که با خواندنِ آیات غبار از دلِ دنیا بتکاند و از گوشه یِ لبهایِ خودش شهد و عسل را به کام و لب و لعلِ همه یِ ما بچکاند وَ طعمِ خوشِ شادی و حقیقت طلبی را به جانها بچشاند شده اُمِّیِ مکه امینِ حرمُ الله مَلَک مست شده با دمِ نابِ نبیُ الله ببین تاجِ رسالت به سرِ یارِ خدیجه چه می آید ولی شرطِ خدا چیست؟!... شهادت شهادت به غدیر و به علیاً ولیُ الله شده اوّل و ختمِ سخنش یااسدالله ملائک به صف و غرقِ شعف با گل و تبریک می آیند و هر کس که مبارک به نبی گفت رسالت جوابِ لبِ احمد فقط این شد... مدد یاعلی مولا نبی ذکرِ گل و عقلِ کُل و ختمِ رُسُل... هُو تمنّایِ تمامیِ رسولان شده عشقش زمین کف زند از شادی و افلاک هیاهو کند با زدنِ طبل و دَف سنج و دُهل... هُو تمامیتِ حق هدیه به مخلوق شد آری نبی... عِین و اُذن... وَجه و یدالله... به کُل... هُو فرود آمده از کوه زِ توحید بگوید که پنهان و عیان جلوه کند با دمِ... قُل... هُو هُواللهُ اَحد عشق اَحد عشق و صمد عشق محمّد به همه یکسره تعلیم دهد عشق مدد عشق مدد عشق خودِ عشق شمایی شما عشقِ خدایی رسولِ دو سرایی امیرِ علیِ عالیِ اعلایِ وِلایی وَ قالِ خودتان است که از جنسِ حسینی همان شاه که افتاده به راهی که شود آه نوایِ لبِ مادر نوایِ لبِ حیدر نوایِ لبِ پیغمبر و فُلک و فَلَک و ماه وَ طفلی به رویِ دستِ رباب است که هر بار کشد آه... به سرعت رسد بر لبِ او شیر... مبادا که لب تشنه بماند رَضیعِ حرمُ الله چه مویی... چه گلویی... به لبهایِ علی غنچه یِ لبخند که باز است رقیّه شود آرام وَ شاد است به والله دعا کن نشود حرفِ گلو و نوکِ تیری که می آید خدا نگْذرد از حرمله تا روزِ قیامت بیا منتقمِ خونِ علی اصغرِ ارباب... بیا یوسفِ زهرا
به نامِ نامیِ مولا شدم مجنون شدم شیدا گرفتارِ شما هستم که آزادم در این دنیا سرم را عاشقانه می نَهم زیرِ قدومِ تو بده قیمت به این چشمِ تَر و بگذار بر آن پا سلام ای نازدانه... ای گلِ نرگس... گلِ حیدر تمنّا می کند وصلِ تو را در هر نفس زهرا نوشته خالقت بر رویِ بازویِ تو جاءَالحق به زیر افتاده باطل می رود شمشیرتان بالا پیمبر صورتی و مرتضی سیرت یقین دارم... که سربازی کند در لشکرت سردارِ عاشورا دو زانو می نشیند در حضورت شاهِ خوبی ها دعا کرده تو را هر روز و هر شب زینبِ کبری زمین و نُه فَلَک را می زند مالک به نامِ تو چه از این بهتر آقاجان که من هستم غلامِ تو تمامِ انبیا را می شود پیدا کنم با تو تویی آدم تویی نوح و خلیلِ حق تعالی تو یدِ بیضایِ موسایی دَمِ احیاگرِ عیسی جمالِ یوسف و لحنِ خوشِ داوودِ اَسراء تو به شرطِ گامهایِ خِضری اَت دنیا گلستان است سَر از اَیّوب در صبری... به دریا نوح زد با تو زمین با تو زمان با تو سَمَک با تو... سَما با تو شبِ معراج می بردی نبی را تا ثریّا تو نمازِ عاشقی را انبیا پشتِ سرِ احمد... به جا می آورند آقا صَلاتی و مُصَلّا تو تو می آیی که برداری تمامِ بارِ دنیا را کمالِ دینِ خاتم جنةُ الاعلایِ دلها تو تو شرحِ محشری آقا خودِ پیغمبری آقا یقین دارم که سر تا پا سراسر حیدری آقا عجب حالِ خوشی دارم شما تفسیرِ اِکسیری سر از اِکسیری و احیاگرِ قلبِ زمین گیری تو از نسلِ ولیُّ اللهی و تیغِ تو سیفُ الله تو شیرِ خالقِ مَنّانی و رویایِ شمشیری صدایِ کعبه هم درآمده می گوید اَدرکنی بیا ای صاحبِ خانه بگو در خانه تکبیری کلامُ الله را بر منبرِ حیدر تو معنا کن قضایی تو قَدَر هستی شبِ قدری و تقدیری تویی لیلایِ دلهایِ شکسته من شدم مجنون منم دیوانه یِ عشقت منم مجنونِ زنجیری بگو یا اَیُّهاَ العالم اَناَ القائم اَناَ المهدی بگو که انتقامِ کشته یِ لب تشنه می گیری به همراهِ خودت ما را مسافر کن مجاور کن بده عیدیِ نوکر را مرا اِی یار زائر کن زیارت پا به پایِ تو اگر باشد صفا دارد هواخواهم کسی شد که هوایش را خدا دارد به هر کس گوشِه چشمی کرده ای در عرش آقا شد کسی را که تو خواهانی ببین جا تا کجا دارد تو هستی لیلةُ القدرِ دلِ شیدایِ مشتاقان مناجاتِ لبم طعمِ نوایِ سامرا دارد رسیده از سفر دلبر تپیده قلبِ نوکرها در این مجلس هوایم را علی موسیَ الرِّضا دارد به شوقِ دیدنِ رویت دلم مثلِ کبوترها... هوایِ پر زدن در صحنِ شاهِ کربلا دارد برایت روضه می خوانم یقین دارم که می آیی عَلَم بر خاک افتاده حَرم هوُل ُو وَلا دارد چه غوغایی شده در علقمه معنا شده مردی به حقِّ دست و بازویِ بریده کاش برگردی
. مُسمَّط مربّع عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف دوایِ درد وُ غم وُ مشکلاتِ دنیایی دعایِ مرد وُ چراغِ صراطِ عُقباٰیی مسیحِ این دلِ مُرده ضریحِ اِحیایی جنون گرفته جهان را چقدر لیلایی ندیده و نَشِنیده فَلک مِثالت را طواف کرده مَلک هفت‌بار خالَت را زمین سراغِ شما را گرفته از اَفلاک مَلک نَهاده به پیشِ شما سرَش بر خاک مقامِتان به خدا ماورایِ هر اِدراک امیرِ کعبه زده قلبِ خود به عشقَت چاک به ربَّناٰیِ لبِ مادرم قسم هستی در اوجِ بی‌کس وُ کاری همه‌ِکَسَم هستی مُریدِ گرمی ُو نورِ جمالتان خورشید شکفته بر رویِ لعلِ لبِ شما وَ نُریٖد به رویِ بازویِ تو دیده می‌شود اُمّید به یُمنِ آمدنت ریشه‌یِ فِتَن خشکید به اِذنِ حضرتِ حق هر دَمَت کلام‌ُاللّه صدایِ ضربه‌یِ قلبَت علی ولیُّ اللّه سلامْ موجِ حقیقت سلامْ اوجِ خیال سلامْ قبله‌یِ هستی ُو کعبه‌یِ آمال سلامْ چشمه‌یِ خوبی درود بحرِ خصال سلامْ باورِ نوکر بدون توست محال ...... دَمی که بی تو بَرآید  نفس بدان مُردم تمامِ عمر سرِ سفره‌یِ تو نان خوردم بهارِ دینِ نبی وُ مَدارِ عشق وُ ولا قرارِ حضرتِ خیرُالنِّسا سلام‌ُاللّه کنارِ مَهدِ شما خوانده مادرت لالا به نامِ نامیِ روضه... حسین... ثاراللّه از اوّلین نفسَت تا دَمِ ظهور حسین نوایِ نابِ لبِ کعبه‌یِ حضور حسین ✍ .
. مُسمّط مربّع سلام اللّه علیها‌ باور نخواهد کرد داغِ همسرش را دنیا گرفته همدم و هم‌سنگرش را امشب سرِ افطار اشکِ دخترش را دید و تکانی داد با گریه سرش را دردی فراتر از غمِ بی‌مادری نیست مثلِ خدیجه تا قیامت یاوری نیست یک عمر قلبِ او برایِ من تپیده در اوجِ تنهایی به فریادم رسیده هرجا صدایِ غربتِ دین را شنیده بر شانه بارِ بی‌کسی‌هایم کشیده بی‌شک خدا می‌شد تلاشم بی‌نتیجه خالی اگر می‌کرد پشتم را خدیجه اِی اوّلین حامیِ اسلامِ محمّد زیباترین تصویرِ ایّامِ محمّد لبخندِ تو شیرینیِ کامِ محمّد نامِ شما شد مَحو تا نامِ محمّد رویِ زبانِ مردمِ دنیا بماند جا دارد این مرثیه را مولا بخواند بعد از تو غم رزقِ امیرالمؤمنین است بی تو شب وُ روزِ گلِ یاست چنین است..... روزی که پشتِ درب روضِه آتشین است نیلوفری با ضربه‌ای نقشِ زمین است مادر زمین افتاد دختر هم زمین خورد تمثالِ تو تا کربلا اِرثِ تو را بُرد زینب غمِ دینِ خدا را خورد وَاللّه بر شانه بارِ کربلا را بُرد وَاللّه پایِ عَلم مردانه باید مُرد وَاللّه پهلویِ او شد مثلِ زهرا خُرد وَاللّه دار وُ ندارش شد فدایِ دین وُ قرآن پیشِ دو چشمش خیزران خورده به دندان سهمِ حرم بی‌تابی و قدِّ کمان شد رزقِ لب ُو دندانِ دلبر خیزران شد سنگین‌ترین روضِه نگاهِ هیزشان شد حرف از کنیزی موجبِ لُکنت‌ْزبان شد اینجا زبانِ نازدانه گیر کرده شد ندبه‌خوان می‌گفت بابا دیر کرده ✍ .
. سلام اللّه علیها‌ باران شدم تا پایِ این روضه ببارم چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم امشب کنارِ سفره‌یِ اِفطار با اشک ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه می‌گفت مولا بی‌صدا مادر ندارم در روضه‌یِ کوچه صدا زد یادگارش..... دیوار ُو در کرده چه‌ها مادر ندارم مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم مادر نباشد این جهان خِیری ندارد بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم طفلی گرسنه در خرابه خواب می‌دید می‌گفت بس کن بی‌حیا مادر ندارم سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را مظلومه‌ام بابا بیا مادر ندارم این روزها آقایِ ما بعد از مناجات با گریه می‌گوید خدا مادر ندارم ✍ .
از چه شده خونین سرت زینب بمیرد رفته حسن زیر پَرت زینب بمیرد شد روضه های این سحر چون فاطمیه خون ریخته دور ُو بَرت زینب بمیرد بی معرفتها را ببین باتو چه کردند؟ مظلوم خانه دخترت زینب بمیرد نان و نمک خورها نمکدان را شکستند رفته رمَق از پیکرت زینب بمیرد دیگر نگو از کوفه و کرب وبلا و... جسم نگار بی سرت زینب بمیرد گفتی تواز عصر غم و کردی سفارش گفتی عزیزم ...معجرت ...زینب بمیرد با روضه ات بیچاره کردی دخترت را ندبه بخوان با کوثرت زینب بمیرد
غزل مصیبت-سالگرد تخریب قبور بقیع خانه خراب کرده مرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَرَم امیرِحَرَم صاحبِ عَلَم شد آتشی به سینۀ ما قبرِخاکی اَت افتاده سایۀ عَلَمَت برسَرَم ولی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قابی به پیشِ زائرتان درزیارت است دیوار وُ شبهِ پنجره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضۀ ما قبرِخاکی اَت باید بمیرم از غمِ اربابِ بی کفن دق می دهد مرا به خدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت
امام زمان(عج) - مناجات غربت بقیع فـکری برایِ بغضـهایِ در گلو کن آقایِ من چشمت ببند و آرزو کن این صحن خاکی می کُشد مارا به وَالله برگرد و اوضاع بقیع را زیر و رو کن صحنی بساز از جنسِ زرّینِ دل خود حاجاتِ مارا در حرم رفع و رجوع کن سنگ صـبور مادر سـادات گـاهی... با سیـنه زنهـای مدیـنه گفتـگو کن آئیـنه کاری در حریـمت نیست اما آئینه را با خاک صحنت رو به رو کن شفـّافیِّ خاک تو از آئـینه کم نیست آئینه را با این حقـیقت روبه رو کن پیـش مزار مادر عبـاس حـوضی... زیـبا بنا کرده... وَ با آبش وضو کن ای انتـظارِ هرشب و هـرروز مادر فـکری برای بغـضهایِ در گـلو کن
شعر تخريب بقيع -( شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت ) غربت آل علی (ع)... خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت افـتاده سـایه یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است دیـوار وُ شـبهِ پنجـره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضه یِ ما قبرِخاکی اَت باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی کفـن دِق مـی دهد مرا به خـدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت شاعر : حسین ایمانی شاعر:
غزل مصیبت-سالگرد تخریب قبور بقیع خانه خراب کرده مرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَرَم امیرِحَرَم صاحبِ عَلَم شد آتشی به سینۀ ما قبرِخاکی اَت افتاده سایۀ عَلَمَت برسَرَم ولی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قابی به پیشِ زائرتان درزیارت است دیوار وُ شبهِ پنجره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضۀ ما قبرِخاکی اَت باید بمیرم از غمِ اربابِ بی کفن دق می دهد مرا به خدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت
امام زمان(عج) - مناجات غربت بقیع فـکری برایِ بغضـهایِ در گلو کن آقایِ من چشمت ببند و آرزو کن این صحن خاکی می کُشد مارا به وَالله برگرد و اوضاع بقیع را زیر و رو کن صحنی بساز از جنسِ زرّینِ دل خود حاجاتِ مارا در حرم رفع و رجوع کن سنگ صـبور مادر سـادات گـاهی... با سیـنه زنهـای مدیـنه گفتـگو کن آئیـنه کاری در حریـمت نیست اما آئینه را با خاک صحنت رو به رو کن شفـّافیِّ خاک تو از آئـینه کم نیست آئینه را با این حقـیقت روبه رو کن پیـش مزار مادر عبـاس حـوضی... زیـبا بنا کرده... وَ با آبش وضو کن ای انتـظارِ هرشب و هـرروز مادر فـکری برای بغـضهایِ در گـلو کن
شعر تخريب بقيع -( شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت ) غربت آل علی (ع)... خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت افـتاده سـایه یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است دیـوار وُ شـبهِ پنجـره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضه یِ ما قبرِخاکی اَت باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی کفـن دِق مـی دهد مرا به خـدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت شاعر : حسین ایمانی شاعر:
ذکرِ یا ذَالکـَرم که یادَت هست اِزدِحـامِ حـرم که یادَت هست هِق هِق مادرم که یادَت هست این دو چشمِ ترم که یادَت هست هر کجـا روزگارِ مـن شده بَد بسـته اَم بار وُ آمـدم مشـهد حـرم تو پناهـگاهِ من است مشهدَت مثلِ کربلا وَطن است یا رضـا ذکـرِ هر رَگِ بدن است سائِلَم...صاحِبَم...اَباالحَسن است یا اَبَاالـجـودِ وَ الکـَرم سلطان با تو ایران شده حرم سلطان تو به ایـرانِ مـا صـفا دادی تو به این خاک جلوه ها دادی تو به ما اذنِ روضـه را دادی آخـرِ روضـه ... کـربلا دادی با نـگـاهِ تو تا خـدا رفتم هر شبِ جمعه کربلا رفتم هر شبِ جمعه با قُعود وُ قیام می کنـم شـاهِ عشق را اِکرام روبه قبـله به رویِ زانوهـام می دهم بَر شهیدِ تشنه سلام مُهر وُ امضاء که می رسد از طوس یک شبِ جمعـه می رسـم پابوس وقـتِ پابوسیِّ امامِ خـودم می گذارم مَن احترامِ خودم به خدا...پیش از سلامِ خودم از تو گویم...به جایِ نامِ خودم از تو می گویم‌ اِی پنـاهِ شرف در حـریمِ حسـین وُ شاهِ نجف اِی به دستِ تو سرنوشت من از اضـافه گِـلـَت سِـرشتِ من با تو زیباست رویِ زشتِ من حَـرمت یا رضـا بهـشتِ من یک زیارت برایِ من بِنِـویس ندبه در جمعه هایِ من بِنِویس
قراره‌ حاجتا روا شِه امشب دلامون از غصّه رها شِه امشب عیدیِ ما به دستِ سلطان باشه قسمتمون کرب‌وبلا شِه امشب تو جانی  تو جانانی من نوکر  تو سلطانی به دردم  تو درمانی تو شاهِ خراسانی تو ولی‌نعمتِ ما اهالیِ ایرانی ای جان رضا  جانان رضا /۴/ یکی می‌گه کرب‌وبلا بهشته یکی می‌گه سعی‌وصفا رو عشقه ایرونیا داد می‌زنن آی دنیا شبایِ مشهدُالرّضا رو عشقه صحنِ تو خدائیه گنبدت طلائیه کبوترِ دلِ من به عشقت هوائیه دلی که رضائیه حتماً کربلائیه ای جان رضا  جانان رضا /۴/ من که یه عمره پایِ عَلم هستم با اربابم تو شادی و غم هستم تویِ حرم زانو زدم حالا که ..... دلواپسِ ماهِ محرّم هستم از دستِ امام رضا می‌ریزه کرم وَاللّه می‌گیرم حواله‌یِ..... اربعین ان‌شاءاللّه ذکرِ من تویِ حرم یارضا   یا ثاراللّه ای جان رضا  جانان رضا /۴/
معـنا كنيد واژه یِ باب المراد را جود و سخا ولطف و عطایِ جواد را روزی هـزار مرتبه بايد مرور كرد حال و هوای صحن وسرای جواد را زيبايیِ دو گنـبد زرّين مـشهدی حاجت رواشدن .... وَ دعای جواد را بايد نفس نفس بزنی تا كه حس كنم در كاظمـين كـرب وبلای جواد را جان جوان فاطمه روی لب آمده روضه برايش از حرم زينب آمده اي روضه خوان مادر سادات ......ای شهيد تو روضه خوان كوچه شدی محسنش رسيد از نسل محسنی كه جهان را نديد و رفت صدها هزار محسن دُردانه قد كشيد محسن فدای عصمت كوثر شد و ولا سربازهای لشگر او غيرتی ..... رشيد دشمن خيال كرد كه با ميخ وخنجرش نسل غديرخمُّ و سرِ اهل دين بريد بی سرشديم و شد سر ما راية الظهور از صحن عمه جان شما چشم شور.... دور تازه جـوانِ جان به لبِ لشگر شما سر داده جا گـرفته به زير پـَرِ شما شاگردهایِ روضه یِ بابایت آمدند يابن الحسین.... سربه فدایِ سرشما آقا قسم به پاره یِ قلب شما كه نيست شوری به جز حـرم به سرِ نوكر شما پای سرِ بريده یِ سرباز اين حـرم خنديده اهل كينه....چنان همسر شما كـِلْ می كشند دورُ و بَرِ پيكـر غريب پيچيده عطر روضه یِ گودال و بوی سيب اين بوی سيب روضه برای من آشناست وَالله زينبیّـه از امـروز كـربلاست آمد سربريده ولی روی نيزه نيست وای از سری كه بر رویِ نِیْ سهم سنگهاست شكرِ خدا كه پيكر او زير سُم نرفت سيلی كجا و دختر دردانه؟!....اين جفاست چنگی به گوشهایِ گل او نمی زنند شلاق سهم همسرِ او نيست..... نينواست..... همراه با دمشق و به همراه كاظمين چشم انتظار منتـقم خونتان حسين
. و روضه‌یِ علیه السلام یا صاحب‌َالزّمان چقَدَر غم کشیده‌ای هر روضه‌ای که می‌شنوم را تو دیده‌ای هر روز پیشِ چشمِ تو تکرار می شود بر رویِ نیزه رفتنِ رأسِ بریده‌ای تو شاهدی که می‌زند او تشنه دست‌وُپا تو روضه‌خوانِ پیکرِ در خون تپیده‌ای دیدی چگونه چَنگ به مویِ سرش زدند خنجر کشید و داغِ عجیبی چشیده‌ای پیشِ تو نیزه بر دهنَش ضربه می‌زند تو آهِ جدِّ خورده لگد  را شنیده‌ای با عمّه رویِ تلِّ بلا گریه کرده‌ای با شاه رویِ خاکِ بیابان خزیده‌ای بی‌تابِ داغِ غارتِ خلخال وُ معجری پایِ برهنه از پیِ طفلان دویده‌ای تن نامرتّب است و بر آن سمِّ مَرکب است محزونِ ندبه‌یِ مَلَکی قد خمیده‌ای
. ( حجاب و عفاف ) سبک آرزوهایی که داشتم بعدِ تو نقشِ بر آب شد پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من می‌لرزه سخت‌ترین روضه همینه طعنه و چشمایِ هرزه چه رویِ نیزه چه کنجِ‌‌ تنورِ خونه‌یِ خولی نورِ پیشونیت به صد تا خورشید و مهتاب می‌اَرزه علمدارِ ..... قافله قدخمیده شد امّا .... تا قیامت این عَلمهِ بالا این پرچمِ حسین است گرفتاره به ظاهر این‌ خواهرِ تو امّا .... گِره‌هایِ نهضتِ عاشورا وا میشه وَاللّه با همین دست اگه مضطر یا آواره‌َم خیالت جمع علمدارم منم زینب /۴/ ............... خواهری که می‌باره چشمِ تو با غمهایِ کوفه دَمِ ما روضه‌یِ مکشوفه‌یِ مقتلِ لُهوفه پیکرِ بابا به زیرِ سُمِّ اسب و سر به نیزه‌َست امّا روضه‌ای که سخته واسِه دختر این حروفه اَباَالمظلوم اُنظُر اِلیٰ رُئوُسِناٰ بابا یه تیکّه خیمه سوخته واسهِ ما معجره غصّهَ‌مون حجابه اَباَالمظلوم روضه‌یِ ما عفافه و عصمت خصلتِ هر حسینیه غیرت حجاب مشقِ انقلابه بمون خواهر تو این حرم بگیر این چادروُ محکم منم زینب /۴/ ✍ .👇
چه‌ها که با دل زینب نکرده این کوفه؟ تو نی‌سوار و منم کوچه‌گرد این کوفه چه سنگ‌ها که نشد پرت سوی محمل من به دست‌های زن و طفل و مرد این کوفه من از فراق نگارم عزا گرفته‌‌ام و گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه ادامه‌دار شده خاطرات کرب و بلا چه آتشی‌ست به پا در نبرد این کوفه به جای نان و رطب‌های هر شب بابا چه لقمه‌ها که نصیبم نکرده این کوفه به خاندان رسول خدا کنایه زدند چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن که سکه می‌خورد آقا به درد این کوفه بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی که پاسخی‌ست خدایی، به عهد این کوفه
. اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
. اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
علیه السلام بارانِ چشمِ تار وُ ترِ من غنیمت است این یاحسین گفتنِ هر روزه ثروت است در کوچه‌هایِ سینه‌زنیِ حسینیه نوکر به لطفِ مادرِ ارباب دعوت است این روزگار با همه‌یِ کج مداری‌اَش درمانده در حضورِ تو وُ اهلِ هیأت است شرمنده‌ام که قابلتان نیستم ولی .... این اشک و روضه‌ها سندی از ندامت است با روضه روبه‌سویِ خدا می‌روم حسین این سوزِ روضه راز و نیاز و عبادت است سبحانِ عشق رویِ لبِ من نشسته است راهِ وصال سجده و باران و تربت است تا روزِ وصلِ منتقمِ شاهِ کربلا چشم‌انتظار ماندنِ عشّاق نعمت است
. اوج وُ عروجِ عالم وُ آدم محمّد است اوّل دلیلِ خلقت وُ خاتم محمّد است آقایِ ما سرآمدِ ایثار وُ بندگی‌ست آوایِ ارض وُ عرش دَمادم محمّد است او اِهدِناَالصِّراط وُ علی علّتِ حیات حبل‌ُالمتینِ مُبرم وُ محکم محمّد است صَلُّوا علیَ النَّبی علیهِ وَ آلِهِ .... پر می‌زنم به عرش دو بالم محمّد است آرامِ جانِ حیدر وُ آرامشِ علی تنها امیرِ شاهِ دوعالم محمّد است فرماندهیِ کلِّ قوا آخرین رسول اوّل شهیدِ راهِ اِمامَم محمّد است نجوایِ مصطفی شبِ معراج یاعلی رویایِ ندبه‌هایِ مُدامَم محمّد است ✍ .
. تو کریمی و منم نوکرِ دربارِ کریم شک ندارم که حسین است علمدارِ کریم فاطمه مِهرِ تو را بر دلم اَنداخته است هر دلی نیست به وَاللّه سزاوارِ کریم یوسفِ حضرتِ کوثر پسرِ سرداری خالقت مشتریِ دائمِ بازارِ کریم گِره‌یِ کورِ مرا باز کند این گریه گِره در کار ندیده‌َست گرفتارِ کریم هرکه دارد هوسِ کرب‌و‌بلا بسم‌ِاللّه می‌شود زائرِ شش‌گوشه عزادارِ کریم بی‌حرم نیست کسی که حرمش سینه‌یِ ماست ندبه آباد کند بُقعه‌یِ آوارِ کریم ✍ .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت امام رضا علیه‌السلام و گریز روضه‌یِ امام حسین علیه السلام گریه‌کن‌هایِ رضا دور وُ بَرش غوغا نیست سرِ عمّامه و پیراهنِ او دعوا نیست روضه این است که صد نیزه‌یِ دیگر دارند هوسِ نیزه زدن برتنش اَمّا جا نیست رویِ خاک است اگر او خبر از حنجر نیست تشنه جان داد اگر سر به رویِ نِی‌ها نیست تک و تنهاست ولی پنجه که در مو نَرود خون چکید از دهن اَمّا روی لبها پا نیست وای از آن تشنه که نیزه به دهانش می‌خورد وای از آن طفل که دور و برِ او بابا نیست بعد بابا چه به روزِ گلِ او آوردند العجل گفت ولی منتقمِش حالا نیست
مدح حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم دلبرِ صاحبدل و قرآنِ نازل  مصطفی اُسوه‌یِ خُلقِ نکو انسانِ کامل مصطفی شد اَشِدّاٰءُ علیَ الکُفّار هنگامِ نبرد با مسلمان تا کند چون اهلِ منزل مصطفی جز رضایِ حق ندید و جز ثنایِ حق نگفت خدعه‌هایِ مشرکان را کرده باطل مصطفی دل نَبسته بر کسی جز آن که دلدارش خداست جز علی هرگز نمی‌بندد به کس دل مصطفی در رکابش می‌زند شمشیر  شیرِ کردگار مرتضی دریایِ غیرت بود و ساحل مصطفی با منافق‌های اُمّت هم  مدارا می‌کند رویِ خوش داده نشان حتّی به قاتل مصطفی با ولایت تا شهادت مانده ختم‌ُالمرسلین بی‌قرارِ کوثر و قرآنِ نازل  مصطفی صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
مثل گـدا اگر سرِ راه تو آمدم تنها به شوق ناز نگاه تو آمدم چرب است قوُتِ غالبِ مهمانتان ولی... تـنـها برای بـُردن آهِ تو آمدم داری لباس نور و صفا و سخا به تن دارم طمع به مِکنت و جاه تو آمدم دیدم اسیر لشکر تزویر و کینه ای سینه زنان به سمت سپاه تو آمدم مسکین سامرای توام ایهاالعزیز آواره ام به شوق پناه تو آمدم گفتم حسن حسن بدهی نان من کریم از خیمه گاه روضه یِ شاه تو آمدم این روزها که مادرتان درد می کشد سردابتان که نَه... سرِ چاه تو آمدم شش ماهه پر کشید سرِ روضه بازشد صبرم سر آمد و پیِ ماه تو آمدم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه واحد - شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها کریمه یِ آلِ عبایی   زینبُ الرّضایی آیینه یِ خیرُالنسایی فخرُالاولیایی چون صحن و سرات صحن و سرایِ زهراست پس زائرِ تو شبِ شهادت مولاست یاسیدتی  یامولاتی معصومه (۴) آرزومه بارون بگیره حالم زیر و رو شه این سینه زن با یک نگاهت صاحبِ آبرو شه در مکتبِ ما عزّت یعنی خدمت کِی می شود قسمتم شهادت یاسیدتی یامولاتی معصومه (۴) افتخارمه نوکریِ نوکرایِ حسین یه روز می میرم من رو خاکِ کربلایِ حسین یا ثارالله یا قتیلَ العبرات هر چی دارم فدایِ تو و روضه هات یا ثارالله ابی عبدالله الحسین (۴)
-1104863485_-916960902.mp3
1.91M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شور ( زمزمه ) فاطمیه سبک هر چقدَم گریه کنم ..... هر چقدَم گریه کنم سیر نمی‌شم یازهرا من چجوری از غمِ تو پیر نمی‌شم یازهرا حلالم کن که زمین خوردی تویِ کوچه برایِ دینم حلالم کن که واسه زخمِ سینه‌َتون کم زدم به سینه‌َم حلالم کن یازهرا حلالم کن مادر /۴/ هر چقدَم گریه کنم سیر نمی‌شم علی جانم من چجوری از غمِ تو پیر نمی‌شم علی جانم حلالم کن اگه پایِ بیرقم امّا با شما نیستم دعام کن تا .... پا ولایت تا شهادت یاعلی بِایستم حلالم کن یاحیدر حلالم کن مولا /۴/
362.3K
تا مشکتو تو آب زدی . شبیهِ بارونِ بهار  می‌باره ابرِ دیده‌هات این روزا مثلِ مادری  تو روضه تنگه نفسات خبر داری از در و دیوارِ یه خونه که حتّی حرفِش دلامونو می‌سوزونه خبر داری که پرستویِ پَر شکسته تنِ زخمی‌شو رویِ خاکا می‌کشونه مادرم ۳ واویلا خبر داری تو کوچه‌ها چی سرِ مادر اومده رو گونه جایِ سیلیه   رو چادر رَدِّ لگده پیشِ چشمایِ عمو جونت شد قیامت مادر اُفتاد گفت سرِ باباتون سلامت یه تیکّه از گوشواره گم شد بینِ خاکا عمو‌حسن خودشو یه عمر کرد مَلامت مادرم۳   واویلا ( )
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح حضرت زهرا سلام اللّه علیها فاطمیه هوایِ روضه چه حال و هوایِ زیبائیست خدا هم عاشقِ این ناله‌هایِ زهرایی‌ست به آهِ فاطمه سوگند حضرتِ فاطر به شرطِ ندبه تولّایی و تبرّایی‌ست ولایِ مرتضوی شرطِ دین و دینداری‌ست علم به دستِ علمدار قابِ زیبایی‌ست اگر چه یاسِ علی نیلی و کبود شده گلِ کمانی و زخمی بهارِ مولایی‌ست تمامِ شهر اگر دشمنِ امیر شوند همین که فاطمه دارد سپاه رویایی‌ست حجاب و عفّتِ زهراست عزّتِ اسلام دلِ حبیبه‌یِ حق بی‌قرارِ لالایی‌ست چه خالی است خدا جایِ محسنِ زهرا دوایِ فاطمیه ندبه‌هایِ تنهایی‌ست