#ورود_به_محرم_زمزمه
چه سریه تو اسمت آخه حسین
همهجای این شهر و ماتم گرفت
تموم داره میشه آقا غصه هام
همه جا رو بوی محرم گرفت
واااای
به پا کردی بازم خودت تکیه رو
یا عباس بنا میکنی خیمه رو
به چشمام بده روزی گریه رو
واااای
دوباره بساط عزا شد به پا
از الان گرفتی خواب از چشم ما
میخوایم با رقیه ت بشیم همنوا
بند دوم
هنوزم اگه میشه برگرد نیا
که دلشوره دارم برا کاروان
نمیخوام ببینی تو از روی نی
عقیله میشه همسفر با سنان
واااای
کجای مسیری تو با بچه هات؟
الهی که بد خواب نشن دخترات
الهی که سالم بمونه لبات
واااای
الهی یه مو از سرت کم نشه
الهی که سهم دلت غم نشه
الهی رقیه ت قدش خم نشه
#حسین_عیدی
#ورود_به_محرم_زمزمه
#ورود_به_محرم_شور
از کعبه کاروانی رود به میهمانی
امّا چرا مهیّاست برای جانفشانی؟
آواره شد به صحرا
حسین عزیز زهرا
این کاروان به همره ماه و ستاره دارد
هم پیر و هم جوان و هم شیرخواره دارد
این کاروان به همره آورده بلبل و گل
امّا عطش رباید از غنچهها تحمّل
این کاروان به همره آورده باغ لاله
کنار عمّه دارد یک دختر سهساله
این کاروان به همره عطر بهار دارد
چون از سفیر کوفه یک یادگار دارد
این کاروان که سوی قبلهگه دل آید
از چه اجل پی او منزل به منزل آید؟
#جواد_هاشمی_تربت