eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
719 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به اشکِ دیده بشویم غبار راهت را مگر که درک کنم لحظه‌ ای نگاهت را به روضه ی تو رسیدم که اصل من اینجاست! مگیر از منِ بی خانمان پناهت را قسم به جوْن که وقتی رسید جان به لبم بخر تو آبروی عبد روسیاهت را فضای زیر لحد سخت و تنگ و تاریک است چه غم ببینم اگر قرص روی ماهت را بیا به خانه ی قبرم صفا ببخش حسین که اشک ریخته ام داغ قتلگاهت را برای دین خدا روی خاک افتادی خدا به عرش خودش بُرد بارگاهت را هزار بار به شرمندگی مرور کنم که بُرد داغ غمت،صبر ذوالجناحت را به سجده بودی و سنگینی قساوت شمر شکست حال مناجات و یا اله ت را تو جذبه ی دو جهانی که قادر ازلی گذاشت پیش قدم های خسته راهت را بیا به کرببلا ای که مثل من هستی! نظر نمیکند این دلربا، گناهت را شقی ز کرببلایش سعید برگردد بیا که زود ببخشند اشتباهت را بگو به هر که از این آستان جدا مانده حسین می خرد این عشق گاه گاهت را
السلام علیک یااباعبدالله آن را که درد عشق به جانش نمی دهند سوز نهان و اشک روانش نمی دهند هرکس مراقب سخن خود نبوده است نام حسین را به زبانش نمی دهند چشمی که بر شمایل نامحرمان رسد بر گریه ی حسین امانش نمی دهند هر کس که خرج شد به هوای غریبه ها حال و هوای عشق به جانش نمی دهند هرکس سراغ خانه ی غیر از حسین رفت رنگی هم از بهشت نشانش نمی دهند قلبی که می تپد ز غم سم اسب ها جز ضرب عشق او ضربانش نمی دهند آن پیکر مقطع الاعضاء و پاره را با سم اسب ها هیجانش نمی دهند طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با بوسه سه شعبه تکانش نمی دهند یک دخترسه ساله بهانه اگر گرفت در شب سربریده نشانش نمی دهند
ققنوس غم صلا زده لبیک یاحسین عشّاق را صدا زده لبیک یاحسین نقشی به هر کجا زده لبیک یاحسین بر پرچم عزا زده لبیک یاحسین آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین بیرق به پا کنید که هنگام ماتم است دمّامه آورید که داغ دمادم است احوال آسمان و زمین جمله در هم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است دنیا تو را صدا زده لبیک یا حسین! ای روشن از تجلی تو آسمان من سرشار از محبت و عشقت جهان من ای عبد خانوادگیت خانمان من خورده است مُهرِ مِهر تو بر قلب و جان من این مُهر را خدا زده لبیک یا حسین معراج آیتی ز مقام و جلال تو قوسیْن شرحِ ابروی همچون هلال تو دیگر نیامده است و نیاید مثال تو فرمود مصطفی به بیان کمال تو، بر عرش کبریا زده لبیک یاحسین شکر خدا که داغ تو بر جان خریده ایم گشتیم در جهان و تو را برگزیده ایم عشقت چه کرده با دلِ ما و چه دیده ایم در شاهراه کوی شهادت شنیده ایم آغاز و انتها زده لبیک یاحسین فطرس گواه میدهد آقایی تو را حُر دیده است حُسن پذیرایی تو را تاریخ شاهد است شکیبایی تو را زینب لوای غربت و تنهایی تو را در دشت کربلا زده لبیک یاحسین داغی که آب خواستنت بی جواب ماند، داغی که پیکرت وسط آفتاب ماند، آن داغ حسرتی که به قلب رباب ماند، آن صحنه ای که از تو و بزم شراب ماند، آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین
السلام علی حسین سلام می‌دهم از دور بر تو و حرمت سلام من به بلندای بیرق و علمت سروده‌اند فراوان برای تو اما هنوز نقش کتیبه‌است شعر محتشمت اگر که سر به هوا هستم و پریشانم زمین زدم دل خود را به احترام غمت گدایی ِ در این خانه سربلندم کرد مرا جدا نکن از خیمه‌های محترمت چگونه نام تو را هر نفس صدا نکنم؟ که شاملم شده یک عمر دائماً کرمت زمان مرگ به راهت دخیل می‌بندم بیا که سر بگذارم به محضر قدمت
هر روز ، سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کرم در خانه ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه ها پرچم به پرچم گریه  کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به قدر بال شبنم گریه کردم چه عالمی دارم در این روضه در این اشک در عالمی فوق دو عالم گریه کردم تا نوحه خوان دم داد ای اهل حرم را با مشک پاره پاره آن دم گریه کردم برآن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم گریه کردم بر عضو عضو پیکر از هم جدایش واژه به واژه در محرم گریه کردم قدر نگینی جای سالم در تنش نیست بر غارت انگشت و خاتم گریه کردم مقتل نوشت از تشنه کامی تار میدید با چشم کوثر چشم زمزم گریه کردم هی با لهوف اش روضه خواندم روضه خواندم هی با مقرم گریه کردم گریه کردم فردا که میفهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم
حـــلّال جمیع مشکلات است حسین شـــویندهٔ لوح سیئات است حـــســین ای شیعه! تو را چـه غــم ز طــوفـــان بلا جائی که سفینة النجاة است حــسین مرحوم
السلام_علیک_یا_اباعبدالله دلی دارم گرفتارِ حسین است گدای کوچه بازارِ حسین است دلم دردِ هزاران شعله ی آه لبم زخمیِ گفتارِ حسین است ز بس که مِهرِ او در سینه دارم جهانم رنگِ رخسارِ حسین است اگر سر را دهم در مسلخِ او هنوز این تن بدهکارِ حسین است بیا ای دل بنال از غربتِ او که این غم کی سزاوارِ حسین است دلِ شیدای من بی تابِ رویش گداست امّا خریدارِ حسین است هزاران جانِ نا قابل نثارِ فقط یک روی دیدارِ حسین است خوشا بر من سرا پای وجودم دو عالم عبدِ دربارِ حسین است تمامِ هست و نیستم نذرِ عشقِ دو دستانِ علمدارِ حسین است به تا روزی که در قبرم گذارند دلم مرهونِ ایثارِ حسین است نفس اندر نفس دل بی قرار و تنم تب دار و بیمارِ حسین است هزار و چارصد سال است و اکنون دلِ عالم عزادارِ حسین است! هستی_محرابی
_امام_زمان(عج) توروبه_اضطرارزینب تو رو به اضطرار زینب بیا آقا بیا آقا به قلب بی قرار زینب بیا آقا بیا آقا به غربت مزار زینب بیا آقا بیا آقا تو رو به لکنت رقیه بیا آقا بیا آقا ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀ به زخم صورت رقیه بیا آقا بیا آقا تو رو به پهلوی شکسته بیا آقا بیا آقا به محسن به خون نشسته بیا آقا بیا آقا تو را به مشک پاره علمدار بیا آقا بیا آقا تو رو به اون دو چشم خونبار بیا آقا بیا آقا تو رو به شاهدین گودال بیا آقا بیا آقا تو رو به قلب زار حیدر بیا آقا بیا آقا تو رو به چهره کبود مادر بیا آقا بیا آقا تو رو به خون میخ رو در بیا آقا بیا آقا تو رو به پهلوی شکسته بیا آقا بیا آقا تو رو به حرمت دو دست بسته بیا آقا بیا آقا ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀ بخوان دعای فرج را ، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است ، بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور که صبر میوه شیرین تر از ظفر دارد بخوان دعای فرج را که با شکسته دلان نسیم لطف خدا ، انس بیشتر دارد بخوان دعای فرج را و نا امید مباش بهشت پاک اجابت ، هزار در دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است خدای را شب یلدای غم سحر دارد بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال مسافر دل ما ، نیت سفر دارد بخوان دعای فرج را که آسمان ها را شمیم غنچه نرگس ز جای بردارد بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشک که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد دیدم به خواب ، آن آشنا دارد می آید دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید دیدم كه با شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب عزا دارد می آید  تو بانی این روضه ای دریاب ما را آغوش خود بگشا گدا دارد می آید   آقا سوالی داشتم، از سمت گودال آوای وا اُمّا چرا دارد می آید  آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر یك خنجر تیز از قفا دارد می آید  آتش به جان خیمه ها افتاده از درد پایان تلخ ماجرا دارد می آید  همراه با آن قافله با دست بسته یك خانم چادر سیا دارد می آید 
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین... در وقت مرگ، چهرۀ ما دیدنی‌تر است از اشک‌هایِ شوق ملاقات با حسین هنگام غسل دادن ما، روضه‌خوان بگو: عالم فدای بی‌کفن کربلا حسین با گریه بر غریبی او خاکمان کنید بر ریگ‌های داغ، تنش شد رها حسین وقتی به سمت قبر سرازیر می‌شویم مشکل‌گشای ماست در آن تنگنا حسین نوکر به اسم و رسم خودش بی‌علاقه است بر سنگ قبر ما بنویسید: «یا حسین» در گیر و دار محشر و هول و هراس آن فریاد استغاثۀ ما یک‌صدا: حسین...
همه ذرات عالم خاکسار مادرت بودند ملائک دستبوس خاندان اطهرت بودند چه بسیار عالمانی که مُحرم‌ها همه خادم چه آیات عظامی که صَفَرها نوکرت بودند همان‌هایی که می‌خواندند مدح از بخشش حاتم همان‌ها هم گداهای علیِ اصغرت بودند منِ بی دست و پا را گر نخواهی نیز حق داری که شاهان جهان از خادمان محضرت بودند ولی پایین طومارت کناری گوشه‌ای بنویس که این بی دست و پاها هم غلام خواهرت بودند :: ورق هرچه زدم بالا و پایینِ مقاتل را تمام سطرهایش روضه‌های پیکرت بودند بنی هاشم میان خاک دنبال چه می‌گشتند گمانم که به دنبال علیِ اکبرت بودند..
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن چشم امید من به دو تا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن... فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت از چشم شور مردم بی‌روضه دور کن ما مُرده‌ایم بی تو و بی کربلای تو فکری به حال مردم اهل قبور کن کردی سفارش آن دو مَلَک را ولی حسین گاهی هم از کنار مزارم عبور کن پرونده‌ام پُر است از اعمال بد ولی تو صفحه‌های نوکری‌ام را مرور کن
علیه‌السلام دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند به خود بیایی و از دیگران جدات كنند بكش ز سینه‌ات آهی اگر حواله شود بریز قطرهٔ اشكی اگر برات كنند اگر خلاف رضای خدا قدم نزنی به اشک چشم تو البته التفات كنند تو روزها گره از كار غنچه وا كردی؟ كه رهروان وفا نیمه‌شب دعات كنند كمر به تزكیه نَفْس بسته‌ای كه تو را مقیم خیمۀ «آتیتُم الزّكاة» كنند اگر چو «حُر» ز رهِ اشتباه برگردی تو را در آینهٔ عشق، محو و مات كنند به سوی كعبهٔ دل‌ها سفر توانی كرد اگر به حال خود این همرهان رهات كنند كبوتران مهاجر دم از عطش نزنند اگر كه مشقِ سفرنامهٔ فرات كنند سفر به محضر محبوب شرطها دارد «حبیب» باش كه دعوت به كربلات كنند سفینه‌های سعادت اگرچه بسیارند یكی از آن همه را كشتی نجات كنند كسی كه در ره جانان ز جان گذشت او را مدار گردش منظومۀ حیات كنند...