eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
692 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این اشک، رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک، تو را پاک کند
علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹بوی تو می‌آید🔹 نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را برملا کردی خبر داری؟ جهان را زیر و رو کرده‌ست گیسوی پریشانت از این عالم چه می‌خواهی همه عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیّ و یا قیّوم خبر دارم که سر از دِیْر نصرانی درآوردی و عیسی را به آیینِ مسلمانی درآوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هِی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم‌کم تو را تا لحظهٔ آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته :: بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من خیالت جمع، ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه برپا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید
من شریفه بر کریم آل طاها دخترم هم ز مریم هم‌ز ساره هم‌ ز حوا برترم گاه بر دامان زینب گه به آغوش حسین من در این سن کمم از آسمانی ها سرم همچو جد خود علی مشگل گشای عالمم من به تنهایی خودم کُلّ حوائج را درم دردهایش را دواو مرهمم برزخمهایش هرکه در عمرش فقط یکبار گشته زائرم هر که گرید در غمم امروز،فردا غم ندارد چون که من در روز محشر خود شفیع محشرم بین راه کوفه صد بار از مصیبت خم شدم کس نمی داند چه دیدم یا چه آمد برسرم آنقدر گویم که با صورت فتادم‌بر زمین زیر پای ناقه ها لِه شد تمام پیکرم پیکرم را عمه زینب روی دست خود گرفت دید حتی تن نمانده از وجود لاغرم شائق این غم را برای اهل دل تنها بگو که تنم شد پای تاسر مثل زهرا مادرم
بانوی با اقتدار، شریفه بنت الحسن عزیز پروردگار، شریفه بنت الحسن سلام سینه زنان، درود گریه کنان به محضرِ تو نثار، شریفه بنت الحسن دختر شاه کرم، عالمه و محترم اُسوه‌ی حُجْب و وقار، شریفه بنت الحسن فاطمه را کوثری، تو نوه ی حیدری تویی پیمبر تبار، شریفه بنت الحسن تویی عفیف و شریف، شدی به دشمن حریف قاسمِ هر کارزار، شریفه بنت الحسن تو همدم زینبی... ، مدافعِ مکتبی... نطق تو چون ذوالفقار، شریفه بنت الحسن قبله‌ی حلّه تویی، فاتح قُله تویی حسین را جان‌نثار، شریفه بنت الحسن تجلی مجتبی، ضریح تو دلربا به شیعیان افتخار، شریفه بنت الحسن طبیبه‌ی اهل‌بیت، حبیبه‌ی اهل‌بیت تابِ دلِ بی‌قرار، شریفه بنت الحسن هر که به تو رو زده، در حرمت آمده رها شد از بند نار، شریفه بنت الحسن ای به فدای غمت، اسیری و ماتمت شدی به غم‌ها دچار، شریفه بنت الحسن پای تو پر آبله، دست تو در سلسله شد زِ بدِ روزگار، شریفه بنت الحسن تو رفته ای بزم می، تو دیده ای روی نی رأس گلِ شیرخوار، شریفه بنت الحسن گرچه که قَدّت خمید، شدی به حلّه شهید نرفته ای شام تار، شریفه بنت الحسن ندیده ای ظلم شام، هلهله و سنگ و بام جسارت نیزه دار، شریفه بنت الحسن ندیده ای خیزران، زینب و قدِ کمان به مجلسی دل‌فَکار، شریفه بنت الحسن به کنج ویرانه ها، دختر و رأسی جُدا ندیده ای گشته زار، شریفه بنت الحسن ای غم و دردت عظیم، کریمه بنت الکریم به «ملتمس» لطف دار، شریفه بنت الحسن
نامش شریفه بود و شرافت ملازمش شأن و شکوه حلقه به گوش مداومش مستوره بود و معجرش از شهپر ملک خورشید بود ذره‌ای از مهر دائمش هفت آسمان به فخر عنان گیر مرکبش شب پرده‌دار محمل او صبح خادمش بنت الکریم بود و کرامت خصال او بنت الجلال بود و متانت مکارمش آموزگار کوه بود و وقارش نمی‌شکست منصوره بود و زینب کبری معلمش در خیمه سوخت چادرش اما رها نشد یک لحظه بین شعله حجاب مقاومش نامحرم از زمین و زمان ناگهان دمید یک تن نبود دور و برش از محارمش فرصت نداد وا کند او گوشواره را با لاله برد زیور از او خصم ظالمش خالی شد از ستاره حرم لیک خصم دون پر شد ز گوشواره و لاله غنایمش پهلو شکسته بود و رخش نیلی و کبود بشناس بنت فاطمه را از علائمش از زیر پا عقیله تنش را برون کشید اما دگر شکسته شد آن قد قائمش زخمی به روی ناقه تعادل دگر نداشت می اوفتاد به خاک و خزان بود موسمش نگذاشت خصم مجلس ختمش به پا شود بر ناقه ها گرفت عقیله مراسمش دنیا به بچه‌های حسن خوب تا نکرد این بود از شریفه و آن هم ز قاسمش
بسم الله الرحمن الرحیم شبیر مانند حر و مثل حبیب و چنان زهیر هرکس که ماند پای تو شد عاقبت‌به‌خیر وقتی که دست‌گیر دوعالم فقط تویی حاشا اگر غلام تو مایل شود به غیر در مسلک و مرام تو پیر و جوان یکی‌ست فرقی نمی‌کنند علی‌اکبر و بریر جهل از دوجبهه با تو به پیکار می‌شتافت گاه از بنی‌امیه و گاه از بنی‌زبیر قوم یهود نیز برای ادای دین گاهی گرفته‌اند به لب ذکر یاشبیر دیگر شبیه امّ‌وهب‌ها ندیده است چشم زمانه هرچه در آفاق کرده سِیر حتی مسیح در غم تو گریه می‌کند وقتی سر بریده‌ی تو می‌رسد به دیر با هر سلام زائر کرببلا شدیم این راه را رسانده به دستان ما سُدیر
بسم الله الرحمن الرحیم طبیب ای دختر کریم، کرامت گدای توست درمان درد هردوجهان از دوای توست حاذق‌ترین طبیب دوعالم فقط تویی دنیا شفاگرفته‌ی دارالشّفای توست تنها نه شیعیان جهان ریزه‌خوار تو عالم دخیل بسته‌ی جود و سخای توست تو یادگار کوفه و شام و مدینه‌ای حلّه نماد کوچکی از کربلای توست این حرف‌ها که بر در و دیوار حک شده تنها نشان اندکی از ماجرای توست چون مرقد تو قبله‌ی حاجات عالم است پس کعبه‌ی دلم حرم باصفای توست هرچند زائر تو نبودم...، ولی دلم از راه دور شاهد حال‌وهوای توست با دست‌های خود گره‌های بزرگ را وا کرده‌ای و زخم اسارت به پای توست حالا ببین که شهر به شهر جهان ما پیراهن سیاه به تن در عزای توست باشد که با رضای خدا مستجاب باد «تعجیل در ظهور» که تنها دعای توست
تو دنیا هرجا گره میفته تو کار من از ته دل همش میگم دائما سیدتی شریفه بنت الحسن درداتو جایی نبر به هرکسی رو نزن باید توسل کنی به حضرتِ سیدتی شریفه بنت الحسن حضرت کریمه یار بی کسیمه باب حاجتامون از همون قدیمه نوه ی زهرا ، طبیب آل الله اونایی که دکترا جوابشون کردن هرجایی برن ولی برا شفا باید توی صحن حضرت شریفه برگردن سیدتی بنت الحسن ..... تو غمها به هیچ طبیبی نداری احتیاج شفای هر مریضی لاعلاج فقط بگو شریفه بنت الحسن هرجا که از غم و غصه جون به لبهات رسید تو اوج سختی ها نشو ناامید فقط بگو شریفه بنت الحسن بانوی کرامت باب استجابت میگه یا شریفه هرکی داره حاجت نوه ی مولا ، ملیکه الدنیا شبیه امام مجتبی کرم داره کاش بشه توی مدینه ببینیم یک روز که حسن شبیه دخترش حرم داره سیدتی بنت الحسن
پناه هر گرفتاری طبیب هرچه بیماری اگر چه دستتو بستن گره گشای هر کاری یابنت‌الحسن ...تو کریمه ای و من گدای تو یابنت‌الحسن ... دست خالی من و عطای تو یا حضرت شریفه ....... بیا ببین به زوارش چقد لطف و کرم داره امام حسن خدارو شکر که دخترت حرم داره یابنت‌الحسن ... کرم تو آبرو به من میده یابنت‌الحسن ... حرمت بوی امام حسن میده یا حضرت شریفه ...... دلم برای تو خونه مصیبتت فراوونه تموم روضه های تو مثه رقیه خاتونه یابنت‌الحسن ... بمیرم یتیم گیر آوردنت یابنت‌الحسن ... پای نیزه عمو میزدنت یا حضرت شریفه ...... مثه رقیه بی بی جان تو هم زناقه افتادی مگه چقد کتک خوردی که بین راه جون دادی یابنت‌الحسن ... چی کشید عمه سرِ دفن تنت یابنت‌الحسن ... جای تازیونه مونده رو تنت یا حضرت شریفه
بار دیگر باز کن در را به روی نوکرت ناخوش احوالم بیا رو کن به سوی نوکرت تو خبر داری فقط از نامه‌ی اعمال من بین این مردم نرفته آبروی نوکرت با بد اخلاقی گذشت عمرم ولی اینجا فقط_ با نگاه تو عوض شد خُلق و خوی نوکرت چشم من نالایق دیدار رویت بوده است بارها آقا گذر کردی ز کوی نوکرت روز محشر که همه از هم فراری می‌شوند منتظر هستم بیا در جست‌و‌جوی نوکرت زیر این پرچم دلم کرببلایی می‌شود چون شده ذکر "حسین‌جان" گفت و گوی نوکرت سخت دلتنگ زیارت هستم و آقا شده_ دیدن شش‌گوشه تنها آرزوی نوکرت وقت مُردن سخت محتاج تو هستم پس بیا لحظه‌های احتضار و شست‌و‌شوی نوکرت