eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
665 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام حق سيرتی به صورت انسان رسيده است آئينه دار جلوه ی يزدان رسيده است از ماورای عرصه ی جولان جبرئيل ديباچه اي ز مظهر خوبان رسيده است وقتي كه پای صحبت عرش است و كبريا آذين كنيد خانه كه مهمان رسيده است سرزنده مي شود همه گلهاي ارغوان عشقی لطيف تر ز بهاران رسيده است از آسمان نمايشِ رحمت چه ديدنيست الطافِ حق چو بارش باران رسيده است در مدحت جمالِ سرا پا خدائي اش سر رویِ دست ، يوسف كنعان رسيده است از بسكه دلرباست مناجاتهاي او از رويِ شوقْ موسیِ عمران رسيده است ذكر شهادتين به لبهای كوچكش كودك ولی كمالِ مسلمان رسيده است بابُ المراد، گل پسر ثامن الحجج دُردانة امير خراسان رسيده است در بين ازدحام گدا كوچه وا كنيد نور دو چشم حضرت سلطان رسيده است ريحانة بهشتی شمس الشموس شد خورشيد زاده ای زِ امامان رسيده است بابا كُش است ناز علي اكبريِ او تاج سر تمام جوانان رسيده است مولَي الكريم بنده نوازی ، گره گشا دلسوز سائلان و فقيران رسيده است عاشق كُشَ است لحن حجاز لبانِ او تفسيرِ جامع همهْ قُرآن رسيده است مسكينی و اسير و زمين خورده اي بيا شأنِ نزول سورة انسان رسيده است مجنون كه جايِ خود به تمناي ديدنش ليلي به گيسوی پريشان رسيده است زانو زده به پيشِ علومش تمام علم علامه ی هميشه ی دوران رسيده است تضمين شيعه بودن ما با ولايتش احيا گر مبانی ايمان رسيده است دستش كه هيچ نام عظيمش گره گشاست صاحب لوای بخشش و احسان رسيده است با نام او براتِ شهادت دهد رضا باب وصالِ جمله شهيدان رسيده است مُهر امامت است ميانِ دو شانه اش در ظلمت زمان ، مَهِ تابان رسيده است چون مادرش مشخصه ی حق و باطل است ميزانِ بينِ جنت و نيران رسيده است اربابِ ما مُراد چهل ساله رضا بدرالمنير ليله ی هجران رسيده است حاجت بياوريد كه بابا شده رضا كوري چشم جمله حسودان رسيده است شادم ولی غمی دلِ من رنج مي دهد شرح غمم به ناله ی سوزان رسيده است رویِ نگار ما و نگاه نَسَب شناس؟؟؟!!! زين غصه بر لبم به خدا جان رسيده است حيفْ اين پسر به چنگ حسودی اسير شد مانند مادری كه جوان بود و پير شد برخيز اي جوان سر خود بر زمين مَكِشْ تو زخم ديده ای پَرِ خود بر زمين مَكِش اي مادري تر از همه كم دست و پا بزن پهلو شبيه مادرِ خود بر زمين مَكِشْ بر تار گيسُوانِ تو جاي لب رضاست اين گيسوی مطهر خود بر زمين مَكِشْ اسبابِ رقص و شادي زنها شدي چرا صورت به پيشِ همسر خود بر زمين مَكِشْ اينان ز دست و زدنت كِيْفْ مي كنند طاقت بيار و پيكر خود بر زمين مَكِشْ بر روي نازينْ لبِ تو خاك و خون نشست پس آيه هاي كوثر خود بر زمين مَكِشْ شكر خدا كه نيست تماشا كند رضا گويد دوديدة ترِ خود بر زمين مَكِشْ در كربلا پدر به سر التماس كرد برخيز ای جوان سَرِ خود بر زمين مَكِشْ بس كن حسين آبرویِ خويش را مَبَر زانو كنار اكبر خود بر زمين مَكِشْ كار عباست بُردنِ اين جسم ، زينبا با گوشه هاي معجر خود بر زمين مَكِشْ
علیه السلام علیه السلام *** وقتی بساط عشق بازی چیده می شد سجاده سبزی کنارش دیده می شد یک پیرِ عاشق بادعای مستجابش در امتحان عاشقی سنجیده می شد صبرش اگر چه شهره ی هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده میشد گویا دوباره کوثری در بین راه است کم کم سحر شام دل غمدیده می شد از نور زهراییِ این فرزندخورشید طومار غربت در جهان برچیده میشد دانید این اسطوره دلدادگی کیست؟ در آسمانها این چنین نامیده میشد او کیست؟آقازاده شمس الشموس است آرامش جان و دل سلطان طوس است او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد همچون رسول الله پیغمبر ترین شد از آسمانها آمد و جاری تر از اشک مانند زهرا مادرش کوثرترین شد سر تا به پایش بود توحید مجسم بر باده رب الکرم ساغر ترین شد او چندسالی گرچه مهمان بود ما را اما تجلی کرد و نام آور ترین شد بر تار گیسویش گره خورده دل ما این شاه زاده ،تک پسر، دلبرترین شد شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد در چند جایی که عیان شد غیرت او با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد فرمودبابایش از او بهتر نباشد مولود ازاو بابرکت تر نباشد او آمد و ابن الرضایی کرد مارا از برکت نامش خدایی کرد مارا مشتی زخاکیم و قدم بر ما نهاد و تا عرش برد و کبریایی کرد مارا دست کریم این امام ذره پرور یک عمر مشغول گدایی کرد مارا صوت دل آرای مناجاتش سحرها سر مست جانان و هوایی کرد مارا بوسیدن خال رطب دارش در این ماه مهمان بزم باصفایی کرد مارا یک قطره ی اشک از کنار سفره ی او هر نیمه شب مردی بکایی کرد مارا از گوشه صحن و سرای کاظمینش مست حسین و کربلایی کرد مارا نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم لبخند او آرامش جان رضاشد یوسف شدو مهمان کنعان رضا شد سجاده بابا شده گهواره ی او لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد ابرو تکان می داد و بابا عشق میکرد با غمزه ای جانانه جانان رضا شد آمد که باقی مانده توحید باشد با نام او شیعه مسلمان رضا شد قدش عصای پیری ِ این پیرمرد است قد راست کرد اصل ارکان رضا شد هر کس که از باب الجواد آمد زیارت با دست پر مشمول احسان رضا شد اما خدالعنت کند فامیل بد را که باعث قلب پریشان رضا شد امشب دلم جایی دگر هم پرگشوده ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک چله نشینی پای خم کرده شرابم امشب دخیل گوشه گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلیم کنید اینسان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ ششماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناس پاک طینت عبد علی اصغر کند زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین ، حنجری پاره ببیند وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بیچاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش ابالفضل اورا صف ِمحشر همه کاره ببیند لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست
علیه السلام علیه السلام 🎙به سبک بازدوباره * مستم امشب من گدای گوشه باب المرادم ریزه خوارم و غلام خونه زادم خاک زیر پای حضرت جوادم زندگیم و دادم هر کسی که بشه ، نوکر این اقا ، سرور عالمینه قبله دل ما ، رو به سوی دو تا ، گنبد کاظمینه شام غمها امشب سحر شده عالم غوغا از این خبر شده ای نوکر ها سلطان پدر شده مولا مولا یا جواد ابن الرضا * ای گداها هر کی هر حاجتی که داره بیاره بارون رحمت از اسمون می باره خدا پای این اقا کم نمیزاره هوامون و داره ریسه بندون میشه ، اسمونا همه ، کاظمین تا به مشهد چون کبوتر ، دل و ، با سلامی همه ، پریدیم دور گنبد مستی داره پیمونه رضا غوغاست امشب در خونه رضا جونم نذر دردونه رضا مولا مولا یا جواد ابن الرضا * غم سرابه اشک چشم عاشقا عین شرابه قسمی که توو دعاها مستجابه آبروی اقازادهء ربابه گوهری که نابه گفته باباش حسین ، کوری دشمنا ، اسم زیباش علیه شیره گهواره و ، رو لبای رباب ، ذکر لبهاش علیه کودک اما شیری دلاوره خون رگهاش از خون حیدره مثل اکبر طوفان لشگره مثل گوهر قنداقه شد صدف تیرش رو زد مردانه در هدف زنده کرده نام شاه نجف مولا مولا یا علی اصغر مدد
میگن برا حاجت دنیایی برو در خونه ی آقایی که هست یکی یه دونه ی سلطان حضرت مولانا جواد ، ای جان هم دنیا هم عقبا دست جواده باب مراده ، روزیمو داده مستیه ما امشب خیلی زیاده که بی اراده ، عالمی شاده ای دست عطا   ، سلطان سخا کنار گهوارت بیداره رضا معنای کرم ، آقای کرم نمی از کرمت دریای کرم مولانا جواد  ای جانم هرکی گرفتاره مریض داره بچه نداره یا بدهکاره بگید بیاد وقت اجابت شد وقت توسل برا حاجت شد آمین دعامون ذکر جواده باب مراده ، روزیمو داده حاجت میده خیلی  ساده ی ساده باب مراده ، لطفش زیاده دست خالی و ، لطف عالی و دریاب آقا گدای هرسالی و ای تاج سرم ، قربونت برم معنی سجیتکم الکرم مولانا جواد ای جانم خبر بدید باز شب میلاده نور علی نورِ دو شهزاده شب جوادِ پسر مهتاب شب علی اصغر ارباب جواد الائمه  رحمت و برکت روح عبادت ، نور قیامت علی اصغرِ قبله ی حاجت رمز زیارت ، راز سعادت دیگه تا ابد ، بی حد و عدد میخونم یاجواد یاعلی مدد ماه کاظمین ، نور نیرین کربلا ببرم بحق حسین
امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت ای وجودت حیات‌بخش وجود سائل درگهت کرامت و جود آیۀ هشت سورۀ نوری به جوادالائمه مشهوری مظهر جود ذات لم یزلی سیدی یا محمد بن علی تو محمد، علی‌ست ابن و ابت کنیه ابن الرضا، تقی لقبت خَلَف پاک مرتضایی تو کوثر حضرت رضایی تو پدرت گفت: نازنین پسرم! ای فدای تو مادر و پدرم.... مظهر کامل امام رضا آفتاب دل امام رضا حافظ سر کبریایی تو وارث علم انبیایی تو تو ز اسرار غیب آگاهی در حقیقت خلیفة اللّهی... کاظمینت درون سینۀ ماست نجف و مکّه و مدینۀ ماست یم جود و فتوّت‌اید همه اهل‌بیتِ نبوّت‌اید همه همگی باب‌های ایمانید اُمَنای خدای رحمانید تا صف حشر، اصل هر کَرَم‌اید رکن ارکان و قادَةُ الاُمَم‌اید سرّ غیب خدا به قلب شماست "وَارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ" گویاست چشم دل بی فروغتان کور است شاهد من "کَلَامُکُمْ نُور" است دلتان بحر بی کرانۀ علم کیست غیر از شما خزانۀ علم؟... بوسهٔ علم، بر لب و دهنت فقه، در گاهواره هم‌سُخَنت پیش علم تو علم عالم چیست!؟ در حضور تو پور اکثم کیست!؟ کل قرآن دلیل منطق توست پور اکثم ذلیل منطق توست یک کلام تو صد سپهر کمال یک سؤال تو سی هزار سؤال علم‌ها قطره و تو دریایی عالمی بنده و تو مولایی تـو ابالهـادی و اباالکـرمی تـو کلیـم‌اللَّه مسیـح دمی تو که در هر دلی حرم داری تو که با دشمنت کرم داری تو که بر خشم خصم می‌خندی به روی دوست در نمی‌بندی ای به دست تو باز، مشکل من یـاد رویـت چـراغ محفل من تشنــۀ کوثــر ولای توأم سرفرازم که خاک پای توأم بنده‌ام بنده‌ای گنه کارم از دو عالم فقط تو را دارم من اگر در گدایی‌ام کاهل تو به جود و کرامتی کامل ای ولایت تمام ایمانم کاظمین تو قبلۀ جانم هر چه هستم گدای این کویم با تمام وجود می‌گویم: اَنت بابُ المراد ادرکنی یا امام جواد ادرکنی سیّدی "میثم" ام قبولم کن خاک ذریّۀ رسولم کن غلامرضا_سازگار
امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد بی جلوه‌ی تو، بهشت آماده نشد در وصف تو ثامن‌الحجج فرموده‌ست: مولود به این مبارکی، زاده نشد محمدجواد_غفورزاده
بار دیگرعشق با الفاظ من همراه شد باز شعرم از شعورتازه ای آگاه شد نغمه وگلبانگ جانم یا ولی الله شد صحبت از خورشید شد ازآسمان ازماه شد فیض نوری آمد وطبع مرا پُرنور کرد جلوه ی ماه رجب قلب مرا مسرور کرد با گل رویت جهان را باز گلشن کرده ای غنچه ی لبخند را غرق شکفتن کرده ای ساحت باغ تولا را مزیّن کرده ای دیده ی خورشید  دل را باز روشن کرده ای ماهی وهفت آسمان عشق همرنگ توبود خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ توبود چشم تا وا می کنی دنیا سلامت می کند شهریثرب ،کعبه وبطحا سلامت می کند جبرئیل از عالم بالا سلامت می کند پلک تا برهم زنی بابا سلامت می کند برخدایی چهره ی تو بس که او دل باخته گونه های اطهرت از بوسه گل انداخته جود را گفتم صدا می زد که دریایش تویی علم را گفتم ندا در داد دانایش تویی عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی «یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی مهروماه آسمان نوری زمشکات تواند عالم وآدم گدای جود وخیرات تواند ازکلام وحی گشته نورباران سینه ات علم الاسما بود یک گوهر گنجینه ات می درخشد تا قیامت پرچم سبزینه ات پور اکثم ها همه ماتند در آئینه ات صحبت از دریا اگر چه درحد این قطره نیست آن که فیض ازتو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟ مژده ی آزادگی را بر اسیران می دهی نور برآئینه ی روشن ضمیران می دهی رشته مروارید را دست فقیران می دهی بهتراز آن را اگرکه برامیران می دهی می کنی بردشمن دین با کرم روشنگری «قدرزر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» آسمان خاک قدم های تو را برداشته قبضه ی خاک تو را بهر شفا برداشته عطرجانبخش تو را با خود صبا برداشته هرکه با نام شما دست دعا برداشته برروی بال دعای خویشتن گُل می زند با تولای شما برآسمان پُل می زند من که با ذکر مدام تو عبادت می کنم کی تولای تو را با نفس قسمت می کنم گرچه از هجران کوی تو شکایت می کنم ازهمین جا با شما قصد زیارت می کنم یا ولی الله !  ای نور دوعالم السّلام یا امین الله ،ای فیض معظم السّلام آفتابا ذره ات را آسمان پرواز کن برمحبانت دری از لطف و احسان باز کن درکلام من به وصف خویشتن اعجاز کن توشه ی فردای رستاخیز مارا ساز کن گرچه شعرم ای «وفایی» نیست مانند کمیت هدیه ای آورده ام بهر رئوف اهل بیت
بیا به باغ که بار دگر تماشایی است بهار وسبزه وگل برگ وبر تماشایی است بیا به ساحت سبز چمن که از گل سرخ گرفته بار دگر زیب وفر تماشایی است زرنگ وبوی گلستان احمدی باشد شکوفه زار بهاران اگر تماشایی است گذشت شام سیاه و دمید نور سحر بیا ببین که طلوع سحر تماشایی است اگرسپهر ولایت شده است نورانی جمال وجلوه ی شمس وقمر تماشایی است زکوچه های مدینه جواد می گذرد زفیض مقدم او رهگذر تماشایی است اگر چه دیدن این گل بود تماشایی به وقت جود وکرم بیشتر تماشایی است بیا به تهنیت ثامن الائمه رویم که درکنار پسراین پدر تماشایی است دلم هوای حریمش نموده همسفران خدا نصیب کند این سفر تماشایی است ندیده ای تو «وفایی» حریم پاکش را به پیش دیده ی اهل نظر تماشایی است
علیه السلام مهر شما در دل عاشق فتاد خیر دو دنیا به من این فیض داد باب کرم هستی و باب المراد اسئَلُکَ بحودک یا جواد تا که توسل به تو آغاز شد هر گرهی داشت گدا باز شد ای نمک سفرۀ سلطان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس آینۀ صورت شمس الشموس دلخوشیِ عمر انیس النفوس ای علی اکبر ملیح رضا حلقۀ موی تو ضریح رضا جود تو شد مظهر کُلِّ صفات نام تو فتاح همه مشکلات نازترین تک پسر کائنات حق بده بابات بمیرد برات بوسه زلبهای تو کار رضا ای همۀ دار و ندارِ رضا گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟ مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟ بسته شده راه صدایت چرا ؟ آب نیاورده برایت چرا ؟ شعله به جان و دل زهرا مکش جان رضا روی زمین پا مکش ضربه به حیثیت افلاک خورد رنگ کبودی به رخی پاک خورد موی به هم ریخته ات خاک خورد داد زدی دورِ لبت چاک خورد با جگر سوخته پرپر زدی بر دَرِ حجره چقدر سر زدی خون ز لب خشک تو پاشید وای لحظۀ پرپر زدنت دید وای چشم به چشمان تو خندید وای تشت زنان دورِ تو رقصید وای شعله به جان تو چنین ریخته آب به پیش تو زمین ریخته آب نخوردی ... بدنت پا نخورد یک نخی از پیر و هنت پا نخورد در ته گودال تنت پا نخورد مثل حسین بر دهنت پا نخورد یاد حسین دیدۀ تر داشتی هر چه سرت آمده ، سر داشتی چنگ به موی سرش انداختند روی تن بی سر او تاختند خیل زنان رنگ ز رخ باختند پیکر غارت شده نشناختند عمۀ سادات زمین گیر شد بر سر بوسیدن رگ پیر شد طول کشید از نَفَس افتادنش حنجر پاشیده روی دامنش عده ای اعراب دَمِ رفتنش با کتک از کرب و بلا بُردنش عمه از آن لحظه گرفتار شد ناقه نشین راهی بازار شد
علیه السلام ما سائلان کوی جوادالائمه ایم دلدادگان روی جوادالائمه ایم پابوسی غریب خراسان که میرویم محتاج آبروی جوادالائمه ایم
علیه السلام اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست پایان هرچه خواستم ازاو "نداد"نیست بین تمام صحن و سراها طلوع صبح جایی به باصفائی باب المراد نیست
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا با عمو عباس برابر به نظر میرسد بعد علمدار علمدار حرم میشود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد با قدمش با جنمش با نفسش با دمش محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد آیات شادی آفرین تنزیل می گردد لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد آئینه احساس تماشا را بغل می کرد دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد باید که درد دردمندان را دوا می کرد از نور خالق انشعابی را جدا می کرد باید برای ماه نامی دست و پا می کرد او را میان کهکشان خود صدا می کرد مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت این ماه‌سیما پرده ها را از حجاب انداخت از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب بند قماط او نخ حبل المتینِ رب قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است یوسف برو،او گرمی بازار امروز است دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند جنگاوری را در دل گهواره می داند قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت خون علی را در دل رگهاش جاری داشت بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت کوچکترین باز شکاری بین این لانه است او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است کوچکترین قطره میان نسل باران است پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است مثل علی اکبر برای عمه ها جان است قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند زینب برایش "وَاْنْ یَکاد"از جان و دل می خواند تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید از آسمان باران که می بارید،می خندید وقتی عموعباس را می دید،می خندید گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد ماه قبیله راهی آغوش دریا شد لب های خشک او بلای جان سقا شد از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم
باز هم نغمه ی لب آیه ی اعطینا شد صلواتی بفرستید رضا بابا شد
تقدیم به باب الحوائج امام جواد علیه السلام ******************* ای افتخارِ اهلِ کرم ، افتخارِ جود / ای جودِ کیمیایِ وجودت عیارِ جود/ جان و دلِ امام رضا ، حضرتِ جواد/ نامِ تو خوش نشسته همیشه کنارِ جود/ از بس به دست تو گلِ احسان شکفته است/ هر چار فصلِ عمرِ کمت شد بهارِ جود/ تو کیستی ؟ جوادِ جوادانِ عالمی / خوانده شدی جواد، در ایل و تبارِ جود/ هر کس که گشت دور تو، شد از جواد ها/ مولا ، گدای توست خودش در مدارِ جود/ تقلید از تو لازمه ی هر سخاوت است/ آقای من بدون تو لنگ است کارِ جود / چون در تو دید عادتِ احسان خدایِ تو/ در بینِ خلق ، کرده تو را تاجدارِ جود / دلتنگِ کاظمین تو هستیم یا جواد / آنجا که با وجود تو باشد مزارِ جود / دیدم به وقتِ بارشِ باران در این حرم/ گلدسته های صحنِ تو را آبشارِ جود / روزی که خلق در صفِ محشر بایستند/ دارند از تو شاه و گدا انتظارِ جود / ****************************
زِ فهمم فراتر جوادالائمه هزاران برابر جوادالائمه زِ هر خوب ، بهتر جوادالائمه زِ هر بهتری ، سر ، جوادالائمه شَهِ ذره پرور جوادالائمه همه دُرّ و گوهر جوادالائمه هم اول هم آخر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه خبر دار سازید هر چه گدا را که باید ببینند آقای ما را ببینند در چهره اش مصطفی را جمالِ علی ابن موسی الرضا را ببینند اعجاز دست خدا را ببینند سیمای مشکل گشا را به دامانِ مادر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ارادت چه خوب است ابراز گردد ببر نام او تا که اعجاز گردد خوشا نوکری هایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگر صبح آغاز گردد زِ کارم هزاران گره باز گردد دعایی کند گر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده ... زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سینۀ بی قراری که مانده تو و بخششِ بی شماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده... زِ زهرا و حیدر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مرا مادرم نوکری داد یادم برای غلامیِّ این خانه زادم به فکر زیارت اگر اوفتادم مقیّد به رفتن زِ باب الجوادم شفیع است محشر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه زِ ماهِ رخش نور تابیده می شد طراوت به آفاق پاشیده می شد اگر شاخصِ جود سنجیده می شد شهِ کشور جود نامیده می شد گر از بخشش و جود پرسیده می شد همه در امامانِ ما دیده می شد ولی بیشتر در جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ازل تا ابد از خدایش سلامش یَمِ علم ، می بارد از هر کلامش زِ دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگنجد فقط ذره ای از مقامش به هفتاد منبر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه دگر روز آمد شبِ تار رفته دگر خواب از چشم بیدار رفته دلم هر کجا در پِیِ یار رفته نه یک بار و ده بار ، صد بار رفته جمالش گمانم به کرار رفته و در زُهد و تقواش انگار رفته به موسی ابن جعفر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه
جان جانان جوادالائمه رکن ایمان جوادالائمه امشب هستم دخیل نگاهت یابن السلطان جوادالائمه ای جان ای جان/ ای قمر سلطان ای جان ای جان / ای پسر سلطان لبم!اسمت رو داره می خونه      سرم!زیر قدمت می افته             کریم!میگی و بهت می بخشه جواد!می بخشه ولی ناگفته جواد یابن السلطان ادرکنی عشقت غوغا جوادالائمه لطفت دریا جوادالائمه تا که دردام دوا بشه میگم ادرکنی یا جوادالائمه ای جان ای جان/ رحمت بی پایان ای جان ای جان/ عادتک الاحسان سر ِ عشق تو سرم رو میدم    در این خونه تو راهم دادی      ذلیل!بودم تو عزیزم کردی        غریب! بودم تو پناهم دادی جواد یابن السلطان ادرکنی نور سرمد جوادالائمه شوق بی حد جوادالائمه میشه حس کرد شمیم تو رو از خاک مشهد جوادالائمه صحن و صحن و/ سرات خود معراج نحنُ نحنُ / بجودک محتاج مدد! تا کبوتر تو باشم    اومد! دل به سمت تو ای یارم      چطور! جبران بکنم خوبیت و چقد! کاظمینت و دوس دارم جواد یابن السلطان ادرکنی
دُرّ نایاب علیٌ الاصغر قرص مهتاب علیٌ الاصغر ای دلبند رباب و رقیه یابن الارباب علیٌ الاصغر بازم بازم/ دلم شده آباد عالم عالم/ اسیر این نوزاد ندید :چشم آسمونا هرگز مثه: صورت مه پاره ش جایی نگی :شش ماهشه پیر عشقه نری :جز دم گهواره ش جایی علی اصغر مددی شه زاده عشق ممتاز علیٌ الاصغر رمز پرواز علیٌ الاصغر دستای کوچیکت رو بنازم کارِت اعجاز علیٌ الاصغر نوره نوره/ جلیِ ثارالله سوم سوم/ علیِ ثارالله برا، آسون شدن هر مشکل دلم، میدونه رسیده موقعش(موقَش) منم،همراه ملائک امشب دخیل، بستم به پر قونداقش علی اصغر مددی شهزاده
جان جانان جوادالائمه رکن ایمان جوادالائمه امشب هستم دخیل نگاهت یابن السلطان جوادالائمه ای جان ای جان/ ای قمر سلطان ای جان ای جان / ای پسر سلطان لبم!اسمت رو داره می خونه      سرم!زیر قدمت می افته             کریم!میگی و بهت می بخشه جواد!می بخشه ولی ناگفته جواد یابن السلطان ادرکنی عشقت غوغا جوادالائمه لطفت دریا جوادالائمه تا که دردام دوا بشه میگم ادرکنی یا جوادالائمه ای جان ای جان/ رحمت بی پایان ای جان ای جان/ عادتک الاحسان سر ِ عشق تو سرم رو میدم    در این خونه تو راهم دادی      ذلیل!بودم تو عزیزم کردی        غریب! بودم تو پناهم دادی جواد یابن السلطان ادرکنی نور سرمد جوادالائمه شوق بی حد جوادالائمه میشه حس کرد شمیم تو رو از خاک مشهد جوادالائمه صحن و صحن و/ سرات خود معراج نحنُ نحنُ / بجودک محتاج مدد! تا کبوتر تو باشم    اومد! دل به سمت تو ای یارم      چطور! جبران بکنم خوبیت و چقد! کاظمینت و دوس دارم جواد یابن السلطان ادرکنی
چشم خلایق امشب سوی ، جوادالائمه س مدینه منور از روی ، جوادالائمه س ابر رحمت باریده مبارک ماه زهرا دمیده مبارک بگو امشب به ضامن آهو قدم نو رسیده مبارک یاجوادالأئمه ادرکنی جود و کرامت پیش جودش ، ذره ناچیزه گدای جواد برای رضا ، خاطرش عزیزه چشم سلطانه محو دردونه ش بر نمی‌داره لب از رو گونه ش قد عالم گدا بیاد امشب دست خالی نمیره از خونه ش یاجوادالأئمه ادرکنی فاطمه معصومه محو ، رخسار مه او علی بن موسی گرید بر ، عمر کوته او چشم بد دور از آن قد و قامت سر او تا ابد به سلامت بگو به نیت فرج امشب تا قیامت بر ام فضل لعنت یاجوادالأئمه ادرکنی
هم بهشت آرزو در سینه ها گل کرده امشب هم گل خنده به لبهای رضا گل کرده امشب جواد اهل بیت به دنیا آمده به ماه روی او رضا بوسه زده مبارک یا رضا مبارک یا رضا آسمان با مقدم او جای گل ریزد ستاره در زمین روی محمد جلوه گر گشته دوباره گلی از گلشن نبی پیدا شده الا ای عاشقان رضا بابا شده مبارک یا رضا مبارک یا رضا اهل عالم عید میلاد علی اصغر مبارک تا سحر با هم بخوانید سوره ی فجر و تبارک به یمن مقدمش چراغان آسمان به دست و پای او ملک بوسه زنان مبارک یا حسين مبارک یا حسين آمده سوم علی در خانه ی ارباب حسینم شادی قلب رباب امشب به حال شور و شینم خدایا بر دل سرور فاطمه بده بر غیبت امامم خاتمه مبارک یا حسين مبارک یا حسين
بوی بهار آمد ؛ مدینه شد گلشن ابن الرضا آمد ؛ چشم رضا روشن خوش آمدی ای پسر فاطمه (یاجواد)۲ پاره قلب ثامن الائمه (یاجواد)۲ یاجوادالائمه یاجوادالائمه ....... رئوف اهل البیت ؛ امشب دلش وا شد روی گلش را دید ؛ گل از گلش وا شد امام رضا عاشق خندیدنت (یاجواد)۲ سیر نمیشود زبوسیدنت (یاجواد)۲ یاجوادالائمه یاجوادالائمه ....... چه عید موعودی ؛ چه شب مسعودی با برکت تر از ؛ تو نیست مولودی به سائلان لطف نهایی آمد (یاجواد)۲ که بهترین شب گدایی آمد (یاجواد)۲ یاجوادالائمه یاجوادالائمه ....... اگر جوادی تو ؛ گدا نمی ماند کسی زاحسانِ ؛ تو جا نمی ماند منم منم گدای باب المراد (یاجواد)۲ اسالک بجودک یا جواد (یاجواد)۲ یاجوادالائمه یاجوادالائمه
پیک شادی امشب از راه مراد آمده است گل بریزید جواد آمده است همه جا شادی وشوروهمهمه برپا شد برلب اهل ولا ز زمزمه غوغا شد دل سودا زده ی ما زشعف شیدا شد دل ما رفته وشاد آمده است پیک شادی زده سر گر به حرمخانه ی دل زین خبر نور فشانده است به کاشانه ی دل این پرستو خبر آورده ز جانانه ی دل خبر آورده جواد آمده است ای گدایان همه برخاک رهش بنشینید چشم دل باز کنید ورخ او را بینید همه از باغ عطا وکرمش گل چینید مظهرجود و وداد آمده است سخن از شادی واز شور ومسرت گوئید همچو بلبل همه از عشق ومحبت گوئید بر ولی نعمت خود باز تهیت گوئید منجی ما به معاد آمد است