eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
742 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سُرمه از اشک به چشمان ترِ ما بِکشید سایه ی مَرحَمت و لطف سرِ ما بِکشید ما همه فطرس پَر سوخته ایم ای آقا ماهِ شعبان شده دستی به پَرِ ما بِکشید
دوري كربلا هيچ ايم و نداريم به جز روي سياهي در كوله نداريم به جز بار گناهي بر ما نظري كن،نظري گاه به گاهي ما بي تو شبيه ايم به طفل سر راهي بگذار كماكان سگ دربار تو باشيم بگذار كه در سايه ي ديوار تو باشيم ما بد،ولي از عشق تو ديوانه و مستيم دل را به نخ پرچم زيباي تو بستيم سر،صبح دهم از غمت اي شاه شكستيم پس رخصت مان دادي و در روضه نشستيم اينگونه خريدي دل ديوانه ي ما را دادي سر و سامان بخدا بي سر و پا را بر حرمت اين بزم عزا معتقدم من در مجلس روضه به شفا معتقدم من بر تربت پاكت بخدا معتقدم من با حرف نه،قلبأ به شما معتقدم من پس روضه ي تو امن ترين جاي جهان است (چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است) عاشق شده ام تا بپذيرم كه بميرم اصلأ به غم عشق اسيرم كه بميرم من آمده ام روضه بگيرم كه بميرم (بگذار بميرم كه بميرم كه بميرم) اين است و همين است و همين است و جز اين نيست اين روضه ي ارباب كم از عرش برين نيست اي عزت عالم ز تو،ما با تو عزيزيم از غير تو عمريست كه در حال گريزيم جائي به جز از روضه ي تو اشك نريزيم والله و بالله كه ما بي تو مريضيم تنها تو در اين عالم پر درد دوائي تنها تو شفائي تو شفائي تو شفائي دل تنگ حرم هستم و بي حوصله اقلب دارم گله پشت پشت گله از فاصله اقلب وا مانده و جا مانده ام از قافله اقلب سخت است گذر كردن از اين مرحله اقلب جز دوري ام از كرببلا غصه ندارم نگذار كه دور از حرمت جان بسپارم محتاج دعايت همه جا بوده و هستم پشت در اين خانه گدا بوده و هستم مجنون علم هاي شما بوده و هستم در آرزوي كرببلا بوده و هستم پس خواسته ام از تو فقط دفع بلا را با جمع محبين سفر كرببلا را... محسن صرامی
شب رحمت ، شب توبه ، شب فطرس شدن آمد در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد بخوانید انما حُسن ِ ختام پنج تن آمد کرم باران شده عالم ، علمدار حسن آمد دوباره یاس بی مثل مدینه یاسمن دارد جناب حیدر کرار از امشب دو حسن دارد گنهکاران گنهکاران برات آمد برات آمد برای هر چه لا ممکن ، خبر از ممکنات آمد بگو بر خضرهای تشنه لب ، عین الحیات آمد چه غم از موج طوفان ها ، که کشتی نجات آمد رسیده حضرت معشوق ِ بی پایان ِ دوران ها همان ساده ترین راه ِ رهایی بخش ِ حیران ها سلام ای لطف بی پایان ، خدای مهربانی ها پر ِ پرواز خاکی ها ، حسین ِآسمانی ها امانی امن تر از تو ، ندارد بی امانی ها چه لذت بخش تر از این ، شود نذرت جوانی ها تو آن پیری که پیران طریقت ، پیر این دیرند غلامانت چو اربابان، رها از منت غیرند سلام ای ناب تر از لحظه های آشنایی ها سلام ای خوش تر از ساعات ِآغازِ رهایی ها سلام ای یوسف مصر بقای کربلایی ها سلام السابقون السابقون ِ مجتبایی ها تو آن ضرب المثل بین ِ کرامت آفرین هایی چه غم از بی کسی وقتی ، کس ِ بی کس ترین هایی تو آن هستی که تا محشر ، جهان باشد به فرمانت تو آن شاهی که مادر می کند فرزند قربانت نبودی آدم و حوا ، شدند اول مسلمانت نبودی شد خدا سر حلقه ی مرثیه خوانانت نبود ارض و سما اما ، تو مثل مرتضی بودی نبودی ظاهرا اما ، رفیق انبیا بودی فدای آن پیمبر که ، تو هستی زینت دوشش فدای کعبه ای که عشق تو کرده سیهپوشش منم مجنون ِ آن مجنون که تقدیم تو شد هوشش خوشا رندی که در روضه قدح نوشیده با گوشش تو ای ساقی کریمانه به خوب و بد سبو دادی تو ای با آبرو حتی جنون را آبرو دادی من آن رودم که خیلی تشنه ی دیدار دریایم حلالم کن که گم گشته ، حسین بچگی هایم چه شد آن حال رویایی، چه شد آن عشق زیبایم چه شد آن روضه گردی ها ، چه شد آن شور و غوغایم تمام دلخوشی من ، به الطاف مدام توست عوض کن حال و روزم را ، عوض کردن مرام توست محرم حال عالم، احسن الاحوال می گردد به گِرد روز عاشورا تمام سال می گردد همین که بین ما حرف از غم گودال می گردد زبان ها از بیان ماجرایت لال می گردد تو را که آسمانی ها ، به جسمت پیرهن کردند چرا از خاک و خون اینجا ، تنت آقا کفن کردند محمد حسین رحیمیان
باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از_ _قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام والامقامی و شَه و سرور بخوانمت سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای، آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت لطفی نِما به”ملتمس”خاکِ کویِ خویش تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت مجتبی خرسندی
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو می‌آید دلِ سرگشته‌ی ما از شبِ موی تو می‌آید تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمی‌دانیم که این عطرِ خداوند است یا بوی تو می‌آید تو از آن جلوه‌هایِ ذاتیِ حقی که  از لاهوت علی حق و علی حَی  از دَمِ هویِ تو می‌آید حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد به هرجا می‌رود تنها دلش سوی  تو می آید حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد امیرالمومنینش هم که با روی تو می‌آید کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو می‌آید خدا می‌خواست میدان داری‌ات پنهان شود وَرنَه سلحشوری  علمداری  به بازویِ تو می‌آید گره بر اَبرویت ای کاش می‌دادی و می‌گفتند کجیِ ذوالفقار  آری به اَبرویِ تو می‌آید خدا می‌خواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی سرِ گردن‌کشان در زیرِ زانویِ تو می‌آید خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو می‌آید بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکل‌ها که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو می‌آید چه خاکی خطبه‌هایت بر سرِ آلِ یزید آورد هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو می‌آید دلِ زینب کنارت قرص می‌شد در تمامِ راه که پایش بعد عباسش‌ به زانوی تو می‌آید « ندانم دل کجا می‌نالد از دردِ گرفتاری صدایِ چینی‌ای  از چینِ گیسوی تو می‌آید» نمی‌دانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو می‌آید «»:بیدل حسن لطفی
سرود ولادت امام حسین علیه السلام خلق الله سفینه النجاة خلق الله قتیل العبرات خلق الله بنور ازلی خلق الله حسین بن علی شب شور و عشق عشاقه سرم از مستی داغ داغه تموم عالم امشب دارن میگردن دور این قنداقه اهلا اهلا به حسن ازلی اهلا اهلا به این نور جلی اهلا اهلا بمولانا حسین اهلا اهلا حسین بن علی مبروک مبروک لزهرا و نبی مبروک مبروک لمولانا علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خلق الله مصباح الهدی خلق الله نور الاولیا خلق الله عشق عالمین خلق الله مولانا حسین لباشو می بوسه پیغمبر علی میگه الله اکبر توو آغوش زهرا خوابیده براش لالایی میگه مادر جانم جانم به لبخند حسین جانم جانم به این صبح سحر جانم جانم به سیمای حسین جانم جانم به این قرص قمر مبروک مبروک لزهرا و نبی مبروک مبروک لمولانا علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خلق الله حُسنِ مجتبی خلق الله شاه کربلا خلق الله بین الحرمین خلق الله اربابم حسین اومد مجنون عشق لیلا اومد لیلای عشق مجنون توی چشمای اهل این عشق داره می باره نم نم بارون ای جان ای جان به این عشق تمام ای جان ای جان به این جان دلم ای جان ای جان به این شاه کرم ای جان ای جان به سلطان دلم مبروک مبروک لزهرا و نبی مبروک مبروک لمولانا علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وحید محمدی ۳ اسفند ۱۴٠۱
بر مشام خاکیان بخشیده جان بوی حسین شد گلستان کل عالم از گل روی حسین ماه شعبان را رسول الله خوانده ماه خود چون نمایان می شود در آن مه روی حسین دست ِ خالی ، دست ِپر ، افلاکیان و خاکیان هر که را دیدیم راهی می شود سوی حسین جبرئیل از آسمان با سر می آید تا زمین مست ِ مست ِ مست ِ مست از نام دلجوی حسین آی دنیا ، این حسابش فرق دارد با همه وای بر تو گر شود کم ، یک سر ِ موی حسین می کند بر اهل باطل ، خواب را زین پس حرام زور بازوی علی و زور بازوی حسین دارد از کار جهان کم کم گره وا می شود سرور آزادگان تشریف فرما می شود کرده غوغا مهربانی ِ بدون منتی هر چه طوفان بود را برده نسیم رحمتی آمده باب نجات ِ کل دوران ها حسین میکشد شیطان ز دل امشب چه آه حسرتی آمده آن کس که دارد مهربانی های او قدّ ِ سنّ ِ حضرت حوا و آدم قدمتی هر که هستی ، هر چه هستی همره فطرس بیا ای گنهکاران نباشد بهتر از این فرصتی کوری چشم تمام ابتران رو سیاه فاطمه آورده بهر دوش بابا زینتی کفر آنهایی که می دانید بالا آمده یا علی گویید بابای علی ها آمده آیه والفجر در آغوش کوثر ، دیدنی است دومین شیر ِ ولی الله ِ اکبر دیدنی است آسمان جانم حسن ، جانم حسن دارد به لب شوق دیدار ِ برادر با برادر دیدنی است عرش و فرش امشب همه هستند سرتا پای چشم بس که آقازاده ی زهرا و حیدر دیدنی است اینکه روز اولش کرده شفاعت این چنین دستگیری هاش در فردای محشر دیدنی است آن که او را جور دیگر دوست می دارد خدا لیلی ِ تا روز محشر بی برابر دیدنی است شیر مردی که شود در کل عالم غیرتش رمز ماندگاری ِ دین پیمبر، دیدنی است آی اسلام ِ محمد ، بیمه هستی با حسین ماندگاری ِ تو را با خون زَنَد امضا حسین در زمین و آسمان یکتاست،  ای جانم حسین مهربانی های او غوغاست  ، ای جانم حسین می خرد دَرهم ، سوا کردن نباشد عادتش بس که مثل مادرش زهراست ، ای جانم حسین هر که با او در بیفتد را خدا خوارش کند پرچم ارباب ما بالاست ای جانم حسین هر چه بد کردیم ما ، او خوب بود ، او خوب بود بیشتر از ما به فکر ماست ای جانم حسین شک ندارم قاتلش را هم شفاعت می کند آی مردم او دلش دریاست ، ای جانم حسین داد سر اما به ذلت زندگی را سر نکرد بچه شیر حضرت مولاست ای جانم حسین ما رایت ِ زینب کبری به عالم یاد داد زندگی با او فقط زیباست ، ای جانم حسین آبرو خواهی اگر هم در زمین ، هم آسمان با حسین بن علی بن ابیطالب بمان خانه کعبه به زیر منت ِ کرببلاست عزت اسلام هم از عزت کرببلاست هر که گوید روزگار معجزه گردیده سر بی خبر از کیمیای تربت کرببلاست اربعین به اربعین عالم همه در حیرت از سفره داری های اعلی حضرت کرببلاست هر که در این زندگی یک جور دارد حسرتی شکر حق که در دل ما حسرت کرببلاست ما اگر که ای خدا روزی بهشتی هم شویم بینمان حتی در آنجا صحبت کرببلاست السلام ای شهر رویایی ما ، ای کربلا آه از حال خوشت ، ای کربلا ای کربلا ای تمام اعتقادم ، دوستت دارم حسین حضرت باب المرادم ، دوستت دارم حسین هم در این عالم ، هم آن عالم ، تو تنها می رسی وقت تنهایی به دادم ، دوستت دارم حسین روسیاه و کوچک و بی دست و پا هستم ولی پای تو من ایستادم،  دوستت دارم حسین هر چه هستم ، هر چه آمد بر سرم در روزگار دل به غیر تو ندادم، دوستت دارم حسین زیر خنجر ، غرق خون ، لب تشنه ، زخمی ، آه آه باز هم بودی به یادم دوستت دارم حسین رفت عمر و جان ندادم از غمت واویلتا جان عباست ببخش این سخت جانی ِ مرا
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد نخل پر برکت توحید ثمردار شده نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده کهکشان های خداوند خبردارشده پدر خاکیِ افلاک پسردار شده صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد دست آب‌ور خود را چِقَدَر می بوسد ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد نام او جامِ طهوری است که شربت دارد صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره پلک باران به تماشای نگاهش خیره آسمان خیره به چشمان تر این ماه است چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد دست عباس به دامان امام حسن است سند قلب اباالفضل به نام حسن است سالیانی است که درگیر مرام حسن است گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته کرم حضرت ساقی به برادر رفته ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت آفریده شده عباس برای زینب سینه ی او سپر دفع بلای زینب جان عشاق اباالفضل،فدای زینب ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم پاسبانان دمشقیم به عباس قسم سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش دست ما را برسانید به اعطینایش این که خوانده است حسین بن علی آقایش ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش آن که از خاک درش کور شفا می گیرد با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد سرو سبز علویّات برومند شده شانه ی او به بلندای دماوند شده چهره اش بانی پیدایش لبخند شده خطبه خوان حرم امن خداوند شده مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است بین اطفال حسین بن علی،محبوب است سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
رباعی های ولادت در ماه شعبان -------- دل همنفسِ صبر و ثبات آمده است لب تشنه پیِ آبِ حیات آمده است لبخند زنان به سمتِ دریا برود زیرا که سَفینَةُ النّجات آمده است از دستِ حسین می چکد آبِ حیات دادند مرا جرعه ای از آن به زکات دیگر پس ازین ملال و اندوهی نیست بر روی دلم گشوده شد بابِ نجات oo بر خیمه ی عاشقان عَلَم آوردند برخیز که سقّای حرم آوردند ای دل به کجا روانه ای زین درگاه بازآ به جهان جود و کرم آوردند تابیده قمر ، محوِ تماشا حیدر آری شده محوِ ماه و دریا حیدر چون دستِ گره گشای عبّاسش دید زد بوسه برآن دو دستِ زیبا حیدر oo در گلشن مهر و ماه شمشاد آمد عطر از نفسِ عالَمِ ایجاد آمد بر سجده ی شُکر می رود هر عاشق سجّاده گشودند که سجّاد آمد جان آینه دار هر سعادت گردد دل غرقِ ولا ازین ولادت گردد ای اهلِ فضیلت و عبادت آیید این طفل تجلّی عبادت گردد oo در گلشن عاشقان صنوبر آمد تصویر دوباره ای ز حیدر آمد دارد سه علی ، حسین در خانه ی خود اکنون به جهان علیِّ اکبر آمد خیزید که آفتاب سر زد یاران تابید به جان نورِ مجدّد یاران تا یادِ محمّد نرود از دل ها آمد به جهان شبیه احمد یاران oo ماه آمده ، ماهپاره ها می آیند از گوشه و از کناره ها می آیند از بس که رخش نور حقیقت دارد بر دیدنِ او ستاره ها می آیند مهدی که دل و دیده شده جویایش خورشید طلوع کرده از سیمایش گلهای جهان ، رخ همه پنهان کردند وقتی که شکفت چهره ی زیبایش oo محمود تاری "یاسر"
شبى زيباتر از رؤيا دل‏ انگيز و دل آرا بود  شبى روشن تر از خورشيد در چشمان فردا بود زمين غرق حضور قدسيان شوق تبسم داشت  مدينه تا سحرگاهان بهشت آرزوها بود به رگهاى زمان خون خدا جوشيد چون دريا  كه ثارالله در دامان مهر آئين زهرا بود طنين انداخت در گوش فلك آواى «مَن مِثلى»  گل تكبير در باغ لب فطرس شكوفا بود خدا تبريك بر خود گفت در آن لحظه موعود  مگر آنشب شروع خلقت و آغاز دنيا بود درآغوش على گل مى‏ شكفت از غنچه لبهاش  رسول الله در لبخند او محو تماشا بود فروغ مشرقين آمد خدا را نور عين آمد  «حسين آمد حسين آمد» سرود آسمانها بود