eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
729 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با نگاهت، می‌زنم با قدسیان پر، در بهشت می‌گذارم سر، بر این خاک معطر، در بهشت آب سقاخانه‌ات را هر زمان نوشیده‌ام گوییا نوشیده‌ام از حوض کوثر، در بهشت خوانده بودم: «با کریمان کارها دشوار نیست» باز مبهوتم، در آوردم چرا سر در بهشت؟ خوب و بد، با هم، میان صحن تو، پر می‌زنند نیست قانونِ «کبوتر با کبوتر...» در بهشت کوه خضرم، ایستاده نه، که می‌آیم به سر با هوای عطر تو، چون روز محشر، در بهشت شهد سوهان‌های شَهرت، برده است از خاطرم طعم آن گندم که خوردم، شام آخر، در بهشت رفتم از قم تا به مشهد، با قطار واژه‌ها تا که خواندم از برادر، پیش خواهر، در بهشت گر چه دور از آن بهشت زیر پای مادرم، جای مادر، سوی دختر، می‌کشم پر، در بهشت چشمه‌ی تسنیم و نهرند، اشک‌های چشم من پیش چشمم رد شد آخر، روضه‌ی در، در بهشت می‌شود یعنی بخوانی در قیامت هم مرا؟ تا بخوانم از شکوهت، بار دیگر در بهشت ما به جای قبر پنهان، زائر صحن توایم فاطمه! ما را شفاعت کن، چو مادر، در بهشت
ای ماه! تو نور خود ز دنیا مستان یک لحظه محبتت ز دلها مستان «همسایگی» تو نعمت‌ست ای بانو این نعمت«همسایگی»ازما مستان
کریمه اهل بیت گیتی دوباره هدیه ای از ذوالکرم گرفت زیباترین نگارِ دو دنیا قدم گرفت یاسی دگر ز عترتِ طه رسیده است آیینه ای ز حضرت زهرا رسیده است آمد کسی که معدنِ فضلِ مُکَرَّر است گنجِ گران و زینتِ دریایِ حیدر است جودش مثالِ کوه و درخشنده روی اوست هر مرجعی زشیعه گدایی ز کوی اوست از بس مُجَلَّل است و صِفاتَش مَفاخِر است الکن شده زبان و زِ توصیف قاصِر است او آمد و صفا همه جا را فرا گرفت باید که نامِ اطهرِ او را طلا گرفت صدیقه طاهره زکیه رحیمه شد آری لَقَب گرفته و بی بی کریمه شد روشن شد از جمالِ دل آرایش آسِمان از برکت اش ببارد و روزیِ بی کران دل را تو خانه اش کن و صد دسته گُل بزن از دل تو تا به مرقدِ جانانه پُل بزن سائل بگو که جشنِ (دل انگیزِ ) مَردُم است میلادِ پُر ز برکتِ ریحانه ی قُم است گُل ریز عاشقانه شبِ جشنِ دلبر است معصومه آمده گُلِ موسی ابن جعفر است دُردانه ای رسیده که مانندِ اختر است میلاد او یکی شده با روزِ دختر است ماییم در کجا و نمی از مقامِ او آیا شود؟ که قسمتِ ما کنجِ بامِ او باید برای عاشقی اش مبتلا شویم تاییدِ لطفِ شاهِ خراسان رضا شویم حالا که با نگاه رضا ما گدا شدیم از خادمین درگه آلِ عبا شدیم مستانه باده از لبِ جامِ شعف بزن نازِ قدومِ حضرتِ معصومه کف بزن شُکرِ خدا بگو که مُحِبّانِ او شدیم ما صاحبِ شرافت و با آبرو شدیم  رضا آهی
عصمت الله شب میلاد تو در قم شب میلاد زهرا شد مدینه بوده ای اما قم از عطر تو احیا شد شدی زهرا شدی زینب شدی جان در تن بابا زمان شد تحت فرمانت زمین از جای خود پا شد یقینأ عصمت اللهی که نامت هست معصومه صفات حضرت زهرا تمامأ در تو پیدا شد فداهای پدر یعنی فدایت عالم هستی پس از آن جایگاه تو یقینأ قلب بابا شد به یمن مقدمت قم هم شده یک قطعه از جنت کویری بود قبل از تو که با نورت مصفا شد ملائک خادمین تو مراجع آستان بوست به واقع صحن آیینه چنان عرش معلا شد کریمه بودی و هستی شفیعه بودی و هستی گدا آمد به دربارت برای خویش آقا شد...
یا بنت موسی ابن جعفر (ع) زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو قربان این بانو و ای قربان آن بانو از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست وقتی که می‌آیم دَمِ این آستان بانو باید ببینی چهره‌ی موسی‌ابن‌جعفر را وقتی صدایت می‌کند معصومه‌جان بانو معصومه ای یافاطمه فرقی ندارد که در این زمین خاتونی و در آسمان بانو باید نخواهیم از تو کم‌ها را و دنیا را این کار بهجت هاست در این آستان بانو جای تعجب نیست اینجا جای مرجع هاست شمعی و هستی جامع ما در جهان بانو یا اینکه عارف یا که علامه است یا فاضل خورده است هرکس که کنارت آب و نان بانو یک طور دیگر می‌شود صحن و رواق تو وقتی سلامت می‌کند صاحب زمان : بانو یک عمرمدیون رضا هستیم و معصومه قربان این آقا و ای قربان آن بانو خورشیدبان شمس‌الشموس و مهربان بانو شکرِ خدا هستی همیشه سایبان بانو از خانه‌ی باب‌الحوائج قسمتِ مائید ما را سپرده‌اند دستت مهربان بانو هِی دست خالی آمدیم و دست پُر رفتیم هِی امتحان کردیم این را امتحان بانو با اِشفَعیلی ” میرسم پیشِ ضریحِ تو با آل‌یاسین” میرم تا جمکران بانو مارا سه‌شنبه‌های این جاده هوایی کرد رفتیم و می‌خواندیم از لب تشنگان بانو دیدند بی‌جان است بی‌آب است بی یاور تنها ، غریب اُفتاده با یک کاروان بانو رفتند از رویِ تنِ بی جانِ او اما... یک دست سالم مانده و یک ساربان بانو یک تازیانه مانده و یک خواهرِ زخمی یک خیزرانِ تازه و یک نیمه‌جان بانو لیل و نَهار ما که این خواهر برادر هست قربان این آقا ای قربان آن بانو حسن لطفی
سلام ای دختر باب الحوائج دلم پر میکشد تا شهر قم با شوق بی پایان سلام ای دختر باب الحوائج! کوثرِ ایران سلام ای آنکه اهل دل شبانه روز می گردند شبیه کهکشان دور سرت؛ دلداده و حیران زمین افتاده زیرِ پایت و گلها عطش دارند قدم بردار تا از آسمان نازل شود باران حیا از چشم هایت آیه آیه میشود پیدا وقار از قد و بالای تو معلوم است ای جانان شکوه چادرت حسرت به دل کرده ست مریم را خودِ قدّیسه ای! ای نور چشم حضرت سلطان تو جانِ جانِ جانان و هوادارِ رضاجانی(ع) تویی زهرایِ ثانی، با نشان، با گنبد و ایوان به عشق روز میلاد تو خورشید آمده تا که شود ایوانِ زیبایِ حریمت آینه بندان شدی معصومه(س)و باب الرضا(ع) میخوانمت بانو همان بابی که مرهم میدهد بر دردِ بی درمان کریمه هستی و موسی بن جعفر(ع) دوستت دارد منِ بی آبرو هم دوستت دارم به این قران!  
ماییم و محبت تو یا معصومه الطاف و عنایت تو یا معصومه از ساحت ثامن الحجج میخواهیم عیدی ولادت تو یا معصومه
دل ‌مرده است و پر به فراسو نمی‌زند مردی که سر به خانه‌ی بانو نمی‌زند جبریل، صحن آینه را مثل خادمی با هیچ چیز جز مژه جارو نمی‌زند وقتی که این حرم پر از الطاف مادری‌ست پس با مزار مادرمان مو نمی‌زند یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست زائر که بی‌جهت به شما رو نمی‌زند صد بار در بزن که در این شهر هر کسی بر سینه دست رد بزند... او نمی‌زند
در صبر و وفا حليمه اي آمده است در علم و عمل فهيمه اي آمده است در گلشن پُر نور امام كاظم معصومه اي و كريمه اي آمده است ۰۰ گفتند گلي عرش مقام آمده است آئينه نور ذوالكرام آمده است از يُمن قدوم حضرت معصومه لبخند به لب هاي امام آمده است
السلام علیک یا فاطمه المعصومه اشفعی لنا فی الجنه *** بانو سلام ای حرمت احترامِ قم/ هر لحظه می رسد به روانت سلامِ قم/ شد گنبدِ تو روشنیِ صبح و شامِ قم/ احلی مِنَ العسل شده صحنت به کامِ قم/ اینجا چقدر در دلِ مردم مقدس است/ با آستانِ قدسی تو قم مقدس است/ دنیا به این همه عظمت غبطه می خورد/ حتی بهشت بر حرمت غبطه می خورد/ عیسی به فیضِ دم به دمت غبطه می خورد/ حاتم به وسعتِ کرمت غبطه می خورد/ از حُرمَتِ تو قم حرم اهل بیت شد/ این خاک خانه ی کرم اهل بیت شد/ تو آمدی و خوانِ کرامت درست شد/ در این کویر چشمه ی رحمت درست شد/ صدها کلاسِ درسِ فقاهت درست شد/ در قلبِ قم به لطف تو بهجت درست شد/ این خاک با تو مزرعه ی معنویت است/ دار العلوم و مدرسه ی مرجعیت است/ اینجا که با شمیم بهشتی معطر است/ صحن و سرای دختر موسی بن جعفر است/ اعجاز این حرم ز تصور فراتر است/ جایی که جای مرقدِ زهرای اطهر است/ تصویر این حرم به خدا فوق العاده است/ وقتی مزارِ مادرِ این خانواده است / از یاد می رود همه غم ها در این حرم/ زیباست اقتدارِ علم ها در این حرم/ قطعا عبادت است قدم ها در این حرم/ پیدا شده تمامِ حرم ها در این حرم / آنان که عاملند کلامِ ائمه را / زائر به قم شوند تمام ائمه را/ اخت الرضا سرم به فدای مزار تو/ این شهر معتبر شده با اعتبار تو / دار و ندارِ ما همه در اختیارِ تو / تضمین شده است امنیت ما کنار تو/ هر غیر ممکنی به نگاهِ تو ممکن است/ در زیر سایه ات همه ی شهر ایمِن است/ این شهر با مقامِ تو والا مقام شد/ شکر خدا به نامِ تو بانو به نام شد/ از هیبت تو جبهه ی خون و قیام شد/ آری دلیلِ عزتِ دین و نظام شد / پاینده شد به لطف شما انقلابِ ما/ محشر به دست توست حساب و کتاب ما/ در قم سوارِ کشتیِ نوریم پیش تو/ همواره غرقِ شور و شعوریم پیش تو/ از فتنه های جامعه دوریم پیش تو / چشم انتظارِ روز ظهوریم پیش تو/ با تو دلیلِ حسرتِ کل جهان شدیم/ همسایه ی حریم تو و جمکران شدیم/ *** رضا یزدی اصل
غزلی تقدیم به کریمه ی اهل بیت علیهم السلام حضرت معصومه سلام الله علیها *** ذکر یا معصومه در دلها قیامت می کند/ نام زیبایت دهان را پر حلاوت می کند/ خواهرشمس الشموسی،زین سبب خورشید هم/ نزد بیت النور تو عرض ارادت می کند / اینکه نامت هست مثل نام مادر فاطمه / از شباهت های تو با او روایت می کند / می کنم احساس ، جنت در حوالی خودت / گوشه ای در صحن آیینه اقامت می کند / هر سه شنبه ابتدای رفتنش تا جمکران / مهدی صاحب زمان اینجا عبادت می کند / حضرت جبریل آقای ملائک صبح و شام / می رسد اینجا به زوار تو خدمت می کند / قم حریم اهل بیت است و در اینجا زائرت/ چارده معصوم را یک جا زیارت می کند/ هر که دلتنگ مزار مادرت زهرا شود / می رسد پیش تو احساس رضایت می کند / مثل بهجت ها و مثل مرعشی ها می شود/ حرمت کوی تو را هر کس رعایت می کند/ بس که می بارد کرم از این در و دیوارها/ اهل قم را این حرم اهل کرامت می کند/ نقطه ی آغاز جمهوری اسلامی تویی / حوزه ی قم کل دنیا را هدایت می کند / تا تو را داریم و تا شاه خراسان پیش ماست / کشور ما در بلاها استقامت می کند/ *** رضا یزدی اصل
یا فاطمه معصومه سلام الله علیها مدح و مرثیه برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه داری مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بی کن باسرش بازی نکن