eitaa logo
رویدادها و تحلیل‌ها
3.9هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
18.2هزار ویدیو
271 فایل
 خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.امام خامنه ایی دامت برکاته 🕛 مدیریت کانال @azizghazan رویدادها و تحلیل‌ها https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش «ولایت» قبول نیست؟ 🔹چنانچه معنای به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد، پاسخ سوال نیز روشن می شود، واژه «ولایت» و «مولى» از ماده «ولى» گرفته شده است و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده اند؛ مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسی که در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته تر است). [۱] 🔹در اصطلاح، مراد از تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسانها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود. (ع) شاهد و محیط بر همه انسانها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هر گونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه (ع) می‌تواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید، یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بستها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد. 🔹از نظر شیعه شناخت «ولّى الله» و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‌ها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سر باز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت، و پذیرش این دو مستلزم پذیرش «ولایت ولّى» می‌باشد. این مطلب از آیات ۳ سوره مائده که ابلاغ و معرفى را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار می‌دهد، و ۵۹ سوره نساء که اطاعت از را در طول اطاعت از خدا و رسول (ص) قرار می‌دهد و نیز که را قرین می‌نماید، [۲] به وضوح مستفاد است، و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) «هر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است» [۳] تأکید می‌شود؛ 🔹و همانطور که در سوال اشاره شده هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش «ولایت ولى الله الاعظم» مقبول درگاه احدیت واقع نمی‌شود، که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [۴] به عنوان نمونه امام رضا (ع) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ [۵] لا اله الا الله پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند، و پس از اندکى تأکید نمود: با عمل به شرایط آن و من یکى از آن شرایط هستم. (پذیرش ولایت). در حدیثی دیگر امام باقر (ع) میفرماید: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و  ولایت، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین نمیرسد». [۶] 🔹از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش ولایت را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولی را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن (ع) به قبول نکردن ولایت خداوند برمی‌گردد. روشن است که این امر سبب می‌شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد. پذیرش ولایت سبب می‌شود که انسان هیچگاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق‌اند، و اساسا این (ع) هستند که راه حق را مشخص می‌سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می‌کنند. رسول خدا در این باره میفرماید: «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابیطالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغ های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] فیروزآبادى، القاموس المحیط؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج ۲، ص ۱۶۸ [۲] بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸، مؤسسة الوفاء بیروت لبنان، ۱۴۰۴ق [۳] بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸ [۴] برگرفته از سوال ۱۵۳ وبسایت [۵] بحارالأنوار، ج ۳، ص ۷ [۶] همان، ج ۶۵، ص ۳۲۹-۳۳۳ [۷] همان، ج ۲۳، ص ۱۴۳ منبع: اسلام کوئست 💥جنگ نرم ودشمن شناسی به کانال خودتان بپیوندید👇https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95
⭕️مساله ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) 💠درباره علّت ازدواج نکردن ایشان نظرات مختلفی وجود دارد که اجمالا آنها را بررسی میکنیم: 🔹بعضی می‌گویند که ایشان بنا به دستور پدر بزرگوارشان ازدواج نکردند. بنابر آنچه «یعقوبی» نقل می‌کند، (ع) وصیت فرمود که [دخترانشان] ازدواج نکنند. [۱] اما برخی این خبر را مجعول دانسته و آن را رد می‌کنند. [۲] ضمن اینکه (ع) دستوری بر خلاف دستور مؤکد شرع نمی دهد. آنچه در وصیت (ع) در کتاب شریف اصول کافی آمده، توصیه به تبعیت همه فرزندان از (ع) و سپردن اختیار ازدواج دختران به ایشان است، نه چیز دیگر؛ 🔹حضرت در وصیت خود می‌فرماید: «لَا یُزَوِّجُ بَنَاتِی أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِنَّ مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عَمٌّ إِلَّا بِرَأْیِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا غَیْرَ ذَلِکَ فَقَدْ خَالَفُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَاهَدُوهُ فِی مُلْکِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاکِحِ قَوْمِهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ یُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ یَتْرُکَ تَرَک‏...؛ هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت (ع)، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول اکرم (ص) مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است، پس هر کسی را او بخواهد تزویج میکند و هر کسی را او نخواهد تزویج نمیکند». [۳] 🔹قول دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید: «دلیل عدم ازدواج (س) عدم وجود هم شأنی برای ایشان می باشد»؛ چنانکه در مورد حضرت زهرا (س) نیز نقل شده است که اگر امام علی (ع) نبود هم‌کفوی برای ایشان پیدا نمی‌شد. این نظر نمی‌تواند درست باشد؛ چرا که بر خلاف توصیه موکّد اهل بیت به ازدواج است و در ازدواج مورد نظر آنها «مؤمن هم کفو مؤمنه است». از طرفی مقام حضرت زهرا (س) با همه زنان عالم فرق می‌کند. 🔹اما «نظر دقیق‌تر» درباره عدم ازدواج (س) این است که از آنجا که در دوران هارون الرشید و مأمون، شیعیان و علویان و به ویژه امام کاظم (ع) مورد سخت ترین فشارها و آزارها بودند و ارتباطات اجتماعی آنان به شدت محدود بود، کسی جرات نزدیک شدن به خاندان اهل بیت (ع) را پیدا نمی‌کرد؛ چه رسد به آنکه با آنان پیوند نیز برقرار سازد. وصیت امام کاظم (ع) نیز بخاطر لحاظ همین شرایط بوده است. اینکه برخی از خواهران حضرت معصومه (س) نیز موفق به ازدواج نشدند این مسأله را تایید می کند. [۴] 🔹نکته دیگر در این باره، عدم توجّه دقیق منابع تاریخی به ازدواج دختران اهل بیت (ع) است؛ علاوه بر (س) درباره ازدواج سایر دختران اهل بیت نیز خبر قطعی وجود ندارد و درباره ازدواج بسیاری از آنها شاهد اخبار مختلف و ضد و نقیضی هستیم. در مورد (س) نیز خبری مبنی بر ازدواج ایشان نقل نشده است؛ اما این بدان معنی نیست که بتوان حکم قطعی درباره عدم ازدواج ایشان و برخی خواهران ایشان داشت، بلکه ممکن است ازدواج کرده باشند، اما بخاطر فشارها و سختگیری هایی که با این خانواده صورت می پذیرفت، علنی نشده باشد. اما بر فرضی که ازدواج نکرده باشند، باز هم قطعا به معنی بی توجهی و عدم رغبت به ازدواج نبوده، بلکه همین جو خفقان حاکم علیه این خانواده مانع این امر شده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] تاریخ یعقوبی، چاپ نجف، ۱۳۸۴‌هـ ق، ج ۳، ص۱۵۱ [۲] حیاة الإمام موسی بن جعفر ع (باقر شریف قرشی) دارالبلاغة، بیروت، ۱۴۱۳هـ ق، ج۲، ص۴۷۹ [۳] الکافی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۴۰۷هـ ق، چاپ چهارم‏، ج ۱، ص۳۱۷ [۴] حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، محمد،‌ انتشارات علامه، ۱۳۷۵هـ ش، چاپ اول، ص۱۱۶ 📕بانوی ملکوت، کریمی جهرمی، علی، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۳ منبع: وبسایت راسخون    .💥جنگ نرم ودشمن شناسی به کانال خودتان بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95
⭕️چرا امامت امام جواد (ع) در كودكی يكی از بحث برانگيزترين مباحث عصر ايشان محسوب می ‌گردد؟ (بخش اول) 🔹یکی از مسائلی که بعدها در مباحث کلامی مربوط به امامت، جایگاه ویژه‌ ای یافت، این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ این مسأله در سال ۲۰۳، آن هنگام که (ع) به امامت رسید، به صورت جدّی‌ تری در محافل علمی - کلامی امامیه مطرح شد و بعدها در سال ۲۲۰ درباره امامت امام هادی (ع) و پس از آن امام مهدی (ع) نیز ادامه یافت. در سال ۲۰۳ که امام رضا (ع) به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت این که تنها فرزند وی (ع) بیش از هشت سال نداشت، در نگرانی و اضطراب عمیقی فرو رفتند. به نوشته برخی از مورّخان در این جریان، شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد؛ چنان که شیعیان دیگر شهرها نیز متحیّر شدند. [۱] به همین جهت، گروهی از آنان در منزل «عبدالرحمن بن حجّاج» گرد آمده، ضجّه و ناله سر دادند. [۲]  🔹این مشکل برای شیعیان، که مهم‌ترین رکن ایمان را اطاعت از (ع) دانسته و در مسائل و مشکلات فقهی و دینی خود به وی رجوع می‌ کردند، از اهمّیت بسیار برخوردار بود و نمی‌ توانست همچنان لاینحل بماند. البته برای شیعیان مسلّم بود که (ع) فرزند خود (ع) را به جانشینی برگزید، ولی مشکل ناشی از خردسالی آن حضرت، آنان را بر آن می‌ داشت تا برای اطمینان خاطر، به کاوش و جستجوی بیشتری در این باره بپردازند. در میان نصوصی که درباره جانشینی امام جواد (ع) از امام رضا (ع) بر جای مانده، به ویژه خاطر نشان شده است که (ع) فرزند خردسالش (ع) را به جانشینی خود برگزید و با اینکه هنوز فرصت زیادی برای این کار وجود داشت، به جانشینی او اصرار می‌ ورزید، تا آنجا که در برابر اشاره برخی از اصحاب به سن کم (ع) با اشاره به نبوّت حضرت عیسی (ع) در دوران شیرخوارگی فرمودند: «سنّ عیسی (ع) هنگامی که نبوّت به وی اعطا شد، کمتر از سن فرزند من بوده است». [۳] 🔹اضطرابی که پس از شهادت امام رضا (ع) در میان شیعیان آن حضرت به وجود آمد، سبب شد تا برخی از آنها به دنبال «عبدالله بن موسی» برادر امام رضا (ع) بروند؛ ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند، جمعی از آنها پیش وی سؤالاتی مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب مسائل خود ناتوان دیدند، وی را ترک کردند. [۴] شمار دیگری نیز به «واقفی‌» ها که بر امام کاظم (ع) توقف کرده بودند، پیوستند. علّت پیدایش این اختلاف، به نظر «نوبختی»، همین بود که آنها بلوغ را یکی از شرایط امامت می‌ دانستند. [۵] 🔹با تمام این احوال، بیشتر شیعیان به امامت امام جواد (ع) گردن نهادند، گرچه در میان آنان، کسانی بودند که مسأله کمی سنّ را به خود (ع) هم یادآور شدند و آن حضرت در جواب، به جانشینی حضرت سلیمان از حضرت داوود (ع) اشاره کرد و فرمود: حضرت سلیمان (ع)، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می‌ برد، حضرت داوود (ع) او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، در حالی که عُبّاد و علمای بنی اسرائیل، این عمل او را انکار می‌ کردند. [۶] به نوشته «نوبختی»، برهانِ استدلال کنندگان به (ع)، مسأله یحیی بن زکریّا (ع) و نبوّت حضرت عیسی (ع) در دوران شیرخوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان (ع) بود که نشان می‌ داد علم در حجت خدا و لو به سن بلوغ نرسیده باشند، بدون آموزش و یادگیری و به طور لدنّی، می‌ تواند وجود داشته باشد. [۷] ... پی نوشت: [۱] دلائل‌الامامه،‌طبری،محمدبن‌جریر، بی جا، ص۲۰۴ [۲] عیون‌المعجزات،حسين‌بن‌عبدالوهاب، آل عبا (ع)، ص ۱۱۹ [۳] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، فتال نيشابورى، مطبعة الحیدریه، ص ۲۰۳ [۴] مسند الامام الجواد (ع)، عطاردى، ‏عزيز الله، آستان قدس رضوى‏، ‏چ ۱، ص ۲۹ - ۳۰ [۵] فرق الشيعه‏، نوبختى، بی جا، ص ۸۸ [۶] الکافی، كلينى، دارالكتب الإسلاميه، چ ۴، ج ۱، ص ۳۸۳ [۷] فرق الشیعة، همان، ص ۹۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) .💥جنگ نرم ودشمن شناسی به کانال خودتان بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95
⭕️امام علی (علیه السلام) برای مقابله و جنگ با اصحاب «جمل» چگونه استدلال می نمایند؟ 🔹 (عليه السلام) در پایان خطبه ۱۷۲ پس از اشاره به جنایات در چنين مى فرمايد: «فَوَاللهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ، بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا، وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ!». 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (به خدا قسم، حتى اگر از را به عمد و بى هيچ جرمى كشته بودند، آن لشكر بر من روا بود. زيرا همه آنان در كشتن آن مرد حاضر بوده اند و كشتن او را منكر نشمرده اند و به دست و زبان ياريش نكرده اند [و به اين ترتيب، بودند] و حال آنكه، از به شماره سپاهيانى كه به شهر داخل كرده بودند، كرده اند.). 🔹در اينجا پرسش و پاسخى از سوى شارحان «نهج البلاغه» مطرح شده و آن اینکه: چگونه (علیه السلام) مى فرمايد: اگر آنها حتى را مى كشتند بود تا چه رسد به اين كه به تعداد خودشان از مسلمين بى گناه كشتند. اين نابرابرى را با چه عنوانى از مى توان تفسير كرد؟ در اينجا در مجموع به اين سؤال داده شده است كه عبارتند از: 1⃣بعضى پاسخ گفته اند: آنها عملا نشان دادند كه را مباح مى شمرند و اين نوعى است و به اين ترتيب مى شوند. 2⃣برخى گفته اند: به دليل بوده است؛ زيرا اگر نهى از منكر هيچ راهى جز اين نداشته باشد، مجاز است. 3⃣سوّمين و بهترين جواب اين است كه آنها مصداق بودند؛ چرا كه به راه انداختند و خود را شكستند و در بخشى از كشور اسلام، به راه انداختند؛ بنابراين داخل در مى شوند كه: «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا...». [مائده، ۳۳] و اگر (عليه السلام) مى فرمايد: اين بود كه در برابر سكوت كردند و در واقع مقدمه اى است براى اثبات و آنها. 4⃣پاسخ چهارمى نيز در اينجا مطابق مذهب پيروان اهل بيت (عليهم السلام) وجود دارد و آن اينكه هر كس بر (عليه السلام) و بر ضدّ خروج كند، است؛ همان گونه كه «خواجه نصير الدين طوسى» در «تجريد العقائد» [۱] مى گويد: «و محاربوا عَلِىٍّ كَفَرَةٌ»؛ (كسانى كه با (عليه السلام) به برخيزند )؛ زيرا مى دانيم (صلى الله عليه و آله) به (عليه السلام) خطاب كرده، فرمود: «حَرْبُكَ حَرْبِي»؛ [۲] (جنگ با تو جنگ با من است). 🔹در اينجا پرسش ديگرى مطرح است و آن اينكه اگر همه آنها مستحق قتل بودند ـ به سبب اينكه گروهى از مسلمين را حتّى قبل از جنگ كشتند ـ چرا امام (عليه السلام) بعد از پيروزى، تمام همدستان و را قصاص نفرمود؟ حتى به حكم با و قيام بر ضدّ و ايجاد فساد در زمين مستحق قتل بود؛ ولى چنان كه مى دانيم (عليه السلام) او را با به مدينه بازگرداند؟ 🔹پاسخ اين پرسش روشن است و آن اينكه اوضاع به قدرى طوفانى و بود كه اگر (عليه السلام) دست به چنين كارى مى زد، به آسانى مى توانستند توده هاى را بر ضدّ او بشورانند؛ لذا در نقلى از مى خوانيم كه به گفت: «اى كاش در روز كشته شده بودى!» عايشه به او گفت: «بى پدر چرا؟» عمرو گفت: «تو از دنيا مى رفتى و وارد بهشت مى شدى! و ما را بزرگترين بر ضدّ قرار مى داديم». [۳] به هر حال، اين افتخارى است براى (عليه السلام) كه از صرف نظر كرد و با اين كار خود، را نجات داد. • 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۶، ص ۴۹۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)   جنگ نرم ودشمن شناسی به کانال خودتان بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95 💥پیام رسان بله https://ble.ir/jangnarmvdoshmanshnasi