eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
258 دنبال‌کننده
214 عکس
29 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 خسرونامه از عطار نیست! ☑️ و کتاب‌ها برای اثباتِ اعتبارِ هر کتاب، مهارتی لازم برای علاقه‌مندان به پژوهش در هر عرصه است. 🔖 خسرونامه (گل و هرمز) از کیست؟ 🌐 https://jls.um.ac.ir/article_29367_09ac847dfa871f24812cf11e8aa05ed7.pdf 🖋️ اکبر نحوی ✔️ از جمله آثار فراوانی که به نادرست به نسبت داده‌اند، یکی هم منظومه عاشقانه معروف به است. درچند دهه اخیر پس از تحقیقات دکتر معلوم گردیده‌است که این منظومه بی‌گمان از عطّار نیشابوری نیست. امّا هنوز هویّت گوینده آن شناخته نشده‌است. دراین جُستار، نشان داده‌ایم که گل و هرمز نزدیک به سال ۶۰۰ هجری در سروده شده و گوینده آن شیخ عطّار ابوعبدالله محمّد میانجی (میانه‌ای) درگذشته ۶۱۹ بوده‌است. @jargeh
🔖 ۱۴ قطعه‌ی کوتاه از 1⃣ بارِ اوّل که دیدمت چنان بی‌مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت می‌شدم! 2⃣ به دوست داشتنت مشغولم همانند سربازی که سال‌هاست در مقرّی متروکه بی‌خبر از اتمامِ جنگ نگهبانی می‌دهد... 3⃣ کمی به من فُرصت بده تُو بیش از آنی که بتوان همه‌ات را یک‌باره دوست داشت! 4⃣ وقتی کودکان در اروپا، امریکا و روسیه سرِ کلاسِ شیمی تنبلی می‌کنند معلّم عکسی یه آن‌ها نشان می‌دهد از کودکانِ سردشت، حلبچه و دمشق تا بفهمند یادگیری فرمول‌های شیمی آن‌قدر سخت نیست که استنشاقش! 5⃣ دُرست مثلِ آن که جنازه‌ی کارگرانِ معدن را از خاک بیرون بکشی تا دوباره به خاک بسپاری! چیزی میانِ ما تغییر نخواهد کرد… اما اصرار دارم که بدانی “دوستت دارم…” 6⃣ از تو ممنونم که دوستت دارم. تُو می‌توانستی جورِ دیگری باشی، جوری که هرگز نتوانم دوستت بدارم! 7⃣ زیبایی‌ات بند نمی‌آید… 8⃣ چشم‌هایت را ورق می‌زنم مثلِ کتابی به زبانی بیگانه که تنها از عکس‌هایش چیزی دست گیرت شود! 9⃣ عشق زبان مشترکی‌ست امّا از لهجه‌ام می‌ترسم مثلِ یک کارگرِ تحقیر شده‌ی افغانی! 🔟 می‌خواهم دوست‌داشتنِ تو را در خودم متوقف کنم می‌خواهم به تُو فکر نکنم مثلِ کسی که می‌خواست زمان را با نگه داشتن عقربه‌های ساعتش متوقف کند! 1⃣1⃣ ما به یک‌دیگر نزدیک و نزدیک‌تر شدیم تا دستِ آخر از هم گذشتیم… 1⃣2⃣ تَنها قدم می‌زنم غذا می‌خورم می‌خوابم و تنها نفس می‌کشم دردناک نیست؛ دردناک این است که در دوست‌داشتَنَت تنها نیستم! 1⃣3⃣ ابرها بدونِ جاذبه نمی‌بارند… بعد از تُو بود که فهمیدم می‌توانم لمس کنم ببینم بشنوم ببوسم و دوست داشته باشم! 1⃣4⃣ پیش از آن که مادربزرگ به آخرِ قصه‌ها برسد خوابمان بُرد… ما یاد نگرفتیم چگونه آخرِ قصه‌هایمان را خوش کنیم… @jargeh
🖋️ انجمنِ تازه‌روییده‌ی «انگاره» فرصتی برای جوششِ قلمِ مشتاقانِ داستان‌نویسی @jahannama_life @jargeh
عرفان ادبی.mp3
25.21M
🔊 🔸 صوت کامل کرسی علمی- ترویجی ماهیت و ضرورت عرفان ادبی 🎙 با حضور: محمدحسین گیلانپور محمد رودگر 📅 چهارشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۲ 🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🆔 @iictchannel
طنز حافظ شیرازی و عبید زاکانی.pdf
2.54M
🔖 بررسی تطبیقی در شعر حافظ شیرازی و عبید زاکانی ✅ به مناسبتِ بیستمِ مهرماه، روزِ بزرگ‌داشتِ @jargeh
هدایت شده از به وقت شاعری
رخ نازنین مپوشان همه زیر زلف مشکین بگذار روز و شب را ز هم امتیاز باشد
با یادِ شانه‌های تُو سَر آفریده است ایزد چه‌قدر شانه‌به‌سَر آفریده است @jargeh
دل رفته رفته رنگِ لبِ لعلِ او گرفت زین باده، رنگِ کوهِ بَدَخشان سبو گرفت گل‌رنگ گشت تیغِ شهادت ز زخمِ ما این آب از صفای گُهر رنگِ جو گرفت بر روی آفتاب چو شبنم گُشاد چَشم هر پاک‌گوهری که دل از رنگ و بو گرفت ته جرعه‌اش به صبحِ قیامت شفق دهد جامی که دیده از لب مِیگونِ او گرفت گوهر حدیثِ پاکی دامانِ او شنید از شرم، هر دو دستِ صدف را به رو گرفت از شیرِ مادرست به من مِی حلال‌تر زین لُقمه‌ی غمی که مرا در گلو گرفت دستِ فَلَک کجا به گریبان من رسد؟ از شش جهت چُنین که مرا غمْ فرو گرفت جُز خون شدن، امیدِ نجاتم نمانده است از بس دلِ مرا به میانْ آرزو گرفت دستِ دُعای خلق بوَد پُشتبانِ عمر زان خم به پای ماند که دستِ سبو گرفت دست از جهان نَشُسته مکُن آرزوی عشق کاین نیست دامنی که توان بی‌وضو گرفت ز ناز دایه‌ی بی مهر فارغ است طفلی که با مکیدنِ انگشت خو گرفت @jargeh