با بَرفِ پیریام سُخنی بیش از این نبود:
«مِنّت گذاشتی به سرِ ما خوش آمدی!»
#فاضل_نظری
@jargeh
🔖
زمینشناسِ حقیری تو را رصد میکرد
به تو ستارهی خوبم نگاهِ بد میکرد
کنارت ای گلِ زیبا، شکسته شُد کمرم
کسی که محوِ تُو میشد مرا لگد میکرد!
تو ماه بودی و بوسیدنت، نمیدانی....
چه ساده داشت مرا هم بلندقد میکرد!
بگو به ساحلِ چَشمت که مَن نرفته چهطور
به سمتِ جاذبهای تازه جَزر و مَد میکرد؟
چه دیدهها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعدهها که دلِ من ندیده رد میکرد!
کنون کشیده کنار و نشسته در حِجله
کسی که راهِ شما را همیشه سد میکرد
#کاظم_بهمنی
@jargeh
هدایت شده از | حامد طونی |
.
یک
نه از جرم و عِقاب خود میترسم
نه از کمی ثواب خود میترسم
بیش از همۀ عذابها، در دل قبر
از چهرۀ بینقاب خود میترسم
دو
يك عده پيادههای دائم در رنج
يك عده سوارههای سرمست از گنج
بازیست جهان و همه یک جا جمعند
سرباز و وزیر و شاه، بعد از شطرنج
سه
عارف بود و رسالۀ توحیدش
واعظ بود و بشارت و تهدیدش
از گمشدۀ خویش _خدا_ میگفتند
آنی که شهید آشکارا دیدش
چهار
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
انگار که هر شب آسمان، ماه به دست
تا صبح به دنبال کسی میگردد
#حامد_طونی
#آنات
📍@HamedTooni
🧕 لطیفهی ادبی
گُلبانویی در خلوت بداههبیتی بدینسان ساخت:
چهار چیز خوش است ولی چهگونه چهار
شراب و سبزه و آبِ روان و رویِ نگار
چون بیت به سمعِ پدر رسید، برافروخت و صلاح در اصلاحِ بیتِ دختر دید و اینگونه سرود:
چهار چیز خوش است ولی چهگونه چهار
نماز و روزه و تسبیح و هر دَم استغفار
@jargeh
وصالِ عشق به صِدق آن بود
که چون لیلی
به خاک رَفت،
در آغوش خُفت مَجنونش
#امیرخسرو_دهلوی
@jargeh
یکی اهلِ شنا بود
و دیگری تیرانداز
تیرانداز
تیرش به خطا رفت
و شناگر
غرق شد
تنها مَنی ماندم
که بیهُنر بودم!
📚 #حرفهایی_برای_نگفتن
@jargeh