برونند زین جرگه هشیارها
صبحانه را مُهیّا کُن با چند لقمه از لبخند لبخند لقمهای نان است چایی بریز، تلخی کُن بی چایِ تلخ، صُ
این ابرها را
من در قاب پنچره نگذاشتهام
که بردارم.
اگر آفتاب نمیتابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمندهی توام
خانهام
در مرز خواب و بیداریست
زیر پلکِ کابوسها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمیآید.
#رسول_یونان (زادهی ۱۳۴۸ / ارومیه)
#شعر_معاصر
@jargeh
....وقتی آدمها از کُلّیات حرف میزنند خیلی مُتَعادل بهنظر میرسند؛ اما وقتی وارد جُزئیات میشوند تعادُلشان به هم میخورد!!!
📚 دیر کردی ما شام را خوردیم
(۲۸ داستانِ کوتاه)
✍🏻 #رسول_یونان
@jargeh