eitaa logo
نویسندگان جریان
586 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
127 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
«چه آرزوی شورانگیزی ست! تملّک قیمتی ترین کتاب خطی جهان ورق زدنش، دست به آن کشیدن، و همین نوازش ساده که زیر نگاهم لبخند بزنی…» @jaryaniha
«مکتب‌های ادبی جهان» 📚ناتوراليسم «ناتوراليسم از نظر لغوي به معناي اعتقاد به طبيعت و عوالم طبيعي است. دراين مکتب ادبي که تقريباً در اواسط قرن نوزده توسط کساني چون: «ويليام فالکنر»، «اميل زولا»، «گئي دوموپاسان» و... دراروپا و... بوجود آمد، اصل، تشريح مو به مو و دقيق طبيعت است.» @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«چنین گویند که ملکی از ملوک آل ساسان سلطان جزایر هند و چین بود و دو پسر دلیر و دانشمند داشت: یکی را شهرباز و دیگری را شاهزمان گفتندی. شهرباز که برادر مهتر بود، به داد و دلیری جهان بگرفت و شاهزمان پادشاهی سمرقند داشت و هر دو بیست سال در مقرّ سلطنت خود به شادی گذاشتند...» و یک شب 📝عبداللطیف طسوجی @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند مشکلی گر سر راه تو ببندد تو بخند غصه ها فانی و باقی تو بخند گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند.» @jaryaniha
دیروز با بنده خدایی از بازاری رد می شدیم. قصد خرید نداشتیم. حتی اگر قصد خرید هم داشتیم در آن لحظه جیبمان اجازه نمی داد. 😅 همانطور که می رفتیم و هر کس در فکر خودش غرق بود، بنده خدا گفت: «خدا رو شکر که این همه نعمت هست.» راستش را بخواهید جمله اش را فهمیدم اما نفهمیدم در مورد کدام نعمت صحبت می کند. 🤔 سوالم را از نگاهم گرفت و دوباره با اشاره به ردیف مغازه ها از میوه و قصابی و کافه و الکتریکی، گفت: «همینکه هست خدا رو شکر» دوستدار شکرش شدم یکهو! 🥰 شاید من همیشه فکر می کردم نعمت باید توی مشت من باشد و برای من باشد تا شکر کنم. اما او برای چه شکر می کرد؟ برای اینکه هست، و دیگر مهم نیست که چه کسی بر می دارد. توی فکرم هنوز 🤔 خدایا من هم می توانم چنین کسی توی دم و دستگاه تو باشم؟ که بتوانم فارغ از خودم موضع گیری کنم... . بگذریم! سنگینش نکنیم😉 فقط؛ شکرش را دوست داشتم... 💗 ⁦✍️⁩مریم درانی @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می شود با عذرخواهی شیشه ها را جمع کرد؟! خرده های قلبِ مجنون مرا چون قبل کرد؟! می شود بعد جدال و روی گردانی ز من کار خود را با ببخش جانا نگردانی تو سرد؟! من به اجبار زمان با چسب زخم مانوسم و اختیار تو مرا مجبور کرده‌ است زین نبرد. ✍🏻مطهره ناطق . @jaryaniha
نویسندگان جریان
#پنجشنبه‌های_نوشتنی شب‌تون بخیر جریانی‌های عزیز. عید بزرگ کرامت رو خدمت تون تبریک میگم. تمرین این
یک جریانی خوش‌ذوق 👌 «نامه ای به آقاجون» سلام آقاجون گرچه بزرگ شدم و مامان شدم اما بازم به رسم بچگیام که حاجت میگرفتم با صلوات من صدتا صلوات نذر میکنم شما هم از خدا بخواه تا مهدی جونمون بیاد @jaryaniha
سلام. عصر پنجشنبه تون بخیر. خرداد ماه رو چطور می‌بینید؟! گرم، آفتابی همراه با طعم کتاب و امتحان و شاید هم قرنطینه😩 خداقوت میگم به همه‌ی امتحان دارها و امتحان بگیرها... و مامان های طفلکی که این روزا باید مثل من مدام به همراه بچه‌ها کوچ کنن خونه‌ی مامان بزرگا و پارک و.... تا بچه‌های بزرگتر بتونن درس بخونن خلاصه....🤪😁 سوال این هفته مون بی‌ربط با این حرفا نیست....بریم برای یک تمرین دیگه...👌 📌در سه خط، زندگی رو از دیدگاه خودتون تعریف کنید. همین!!! خیلی دوست داریم نظرتون رو بخونیم. پس حتما مشارکت داشته باشید، فعاااااااال. اصلا هم تکنیک و قلم و اصول نویسندگی لازم نداره، پس مانع تراشی نکنید و هر طور دوست دارید بنویسید و بفرستید😍 @jaryaniha