eitaa logo
جوانه
344 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
53 فایل
#محسن_رجایی(امید) #سطح ۳حوزه مدرس روش سخنرانی،کلاسداری،نویسندگی خلاق وپرده خوانی(پاورپوینت) #دست_نوشته ها وویرایش شده های یک روحانی. نگاه #راهبردی و همه جانبه با #جوانه آیدی @MRajaei لینک درایتا: http://eitaa.com/joinchat/470810627C2580a2659f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋تنها و آقا گوش دهند!!🔥 👌 فوق العاده از : ✅اشکتان جاری شد،برای فرج و رفع غربت صاحب زمان(عج) صلوات بفرستید!! 🌱 @javane313 🌱
🚨 که امسال خوانده نشد‼️🚨 🚨درپی لغو برنامه شعر خوانی از برنامه عید فطر با اصرار میثم بخوان دوباره... ♦️(دل میرود زدستم صاحبدلان!خدارا) حرفی نمی توان زد ارباب وکدخدارا ♦️آزادی بیان کو؟فحش است نقدِبرجام (قربون برم خدارا،یک بوم ودوهوارا) ♦️ای شیخ جام دردست!یک لحظه ای خدارا (بادشمنان مروّت،بادوستان مدارا) ♦️بایدکه پا گذاری برقبر بی جنازه روحی نماند وجسمی،برجام بی نوارا ♦️آتش بزن به کاغذ، جز کاه نیست این کوه این عهدِ با عمو سام، آتش زد آشنا را ♦️ذلّت نمی پذیرد این ملّت خداجو فرعون نمیشناسد،دستی که زدعصارا ♦️آتش به اختیارند این قومِ سربِداران یعنی مطیع بودن فرماندهِ قوا را ♦️دیگرسکوت کافیست؛ازگلّه میبرد گرگ باید که هی نمایید چوپان گلّه ها را ♦️ملّت،سپاه وارتش یکدست باخدایند ول کن تو کدخدا را؛ دریاب را ♦️پیرِمراد ما گفت:دشمن وفاندارد جانانِ من مرنجان آقای باصفا را ♦️تولید وکارواقدام؛اینست رمزِ وحدت واردنکن به کشور،تسبیح وسنگ پارا ♦️ازاختلاف وکینه،پرهیزکن؛ نترسان ازجنگ ورزم وغیرت،این قومِ پارسارا ♦️وقتی سپاه دارد موشک،ستاره باران ازچه به سرکشیده آن شیخ ما، عبا را ♦️فریاد درگلوراباید نخورد ای دوست! بایدکه تیشه ای زد آن ریشه ی بلا را ♦️امروز یک نفر، نَه؛یک ملّتی خروشید ازهرطرف توبینی آن عطر جان فزا را ♦️ ! بخوان دوباره،فریادکن برادر هرگز مباد خاموش این بانگ واین صدا را 💥"ماهمه هستیم ازنوع "💥 ، 🌱 @javane313 🌱 : من ایرانی می خرم،پس هستم.
🚨 و 🚨 💣 و 🔥🔥🔥 🍀عده ای سرب وگلوله، عده ای ملیاردها 🍀هردوتا خوردند اما این کجا وآن کجا! 🍀این یکی از سوز ترکش، آن یکی هم در سونا 🍀هردو میسوزند اما این کجا وآن کجا! 🍀عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو 🍀هردو خوابیدند اما این کجا وآن کجا! 🍀این یکی بر تخت ماساژ آن یکی بر ویلچرش 🍀هردو آرام اند اما این کجا وآن کجا! 🍀این یکی در عمق دجله، آن يکی آنتاليا 🍀هر دو در آبند اما این کجا وآن کجا! 🍀این یکی با گازخردل، آن يكي با گاز پارس(احتمالاً منظورگاز پارس جنوبی است) 🍀هردو میسازند اما این کجا وآن کجا! 🍀عده ای کردند کار و عده ای بستند بار 🍀هردو فعالند اما این کجا و آن کجا! 🍀باکری ها سمت غرب و خاوری ها سمت غرب 🍀هر دو تا رفتند اما این کجا و آن کجا! 🍀آن یکی بر پشت تانک و آن یکی بر صدر بانک 🍀هر دو مسئولند اما این کجا و آن کجا! 🍀عده ای بر تار شیطان میتنند چون عنکبوت، 🍀عده ای بر حق و جاویدند اما این کجا و آن كجا؟! ، 🌱 @javane313 🌱 : من ایرانی می خرم،پس هستم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 که سردار را داد‼️ و امامش را به تحسین مکرر واداشت‼️ 🌹هر که را صبح نیست،شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند🌹🌹🌹 ، 🌱 @javane313 🌱 : من ایرانی می خرم،پس هستم.
✨🦋✨🦋✨🦋🌹🦋✨🦋✨ ✨🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹✨ 🌴کرامت (علیه السلام) به یک 🌴 🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺 يكى از هاى حوزه باعظمت از نظر در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف من باشى اينجا همين و و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى قابل توجّهى مى خواهى بايد به در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند . پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !! بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : 🌺به آسمان رود و كار كند از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند . وقتى به در خانه آن مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين را به داخل راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد . مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون و و وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است . هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست . آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد . چون صيغه جارى شد كه در دريايى از و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگويم ، يك گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : 🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود (عليه السلام) است . راجه شكر كرد و خواند : 🌺به ذرّه گر نظر لطف كند 🌺به آسمان رود و كار كند 📚منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان ✨هر چی صفا کردید، جمال شاه نجف،مولود کعبه اسدالله الغالب بفرستیم✨ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 ، 🌱 @javane313 🌱 : من ایرانی می خرم،پس هستم.