از شهید نواب پرسیدند چرا آرام نمی نشینی؟ ببین آقای بروجردی ساکت است! نواب گفت: آیت الله بروجردی سرهنگ است، من سربازم. سرباز اگر کوتاهی کند سرهنگ مجبور می شود بیاید وسط میدان...
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@javane_enghelaby
#برگ0⃣1⃣
#کتاب_خوانی
#دشت_های_سوزان
شب پنجم
مزعل پوزخند زد و گفت:
"حق این بود که همان روز اول به حکم شاه روانه تهران می کردمش."
بعد با خشم در چشم های ترکان خاتون خیره شد.
" از این پس نه حق مداخله در امور را دارد، نه حتی حق نظر. این را یا شما به اش حالی می کنید یا خودم!"
گروهی از روستاییان و کارگران زرگانی پا برهنه در صف ایستاده بودند و سبدهای خرما را بار شتران می کردند. زبیر و دیگر تفنگداران فیلیه، با اسب اطراف آن ها نظارت می کردند. سه دختر و دو پسر بچه هفت هشت ساله با لباس های چرک و پاره و پای برهنه، آرام پشت شتری خزیدند. یکی از پسربچه ها با چاقوی دسته شکسته ای یکی از سبدهای خرما را سوراخ کرد. بچه ها تند و تنداز سوراخ سبد، خرما بیرون آوردند و خوردند. پیر زنی با ترکه ای به جان یکی از تفنگداران زبیر افتاد و فریادزد:
" بی غیرت کجا می بری؟ زمستان جواب شکم بچه هایم را چی بدهم؟"
با اشاره زبیر، یکی از تفنگداران با لگد پیر زن را روی زمین پهن کرد و پیر زن خشمناک بلند شد و سبد خرما را پشت کارگر به زمین انداخت. در همین هنگام قسمعلی زرگانی با چند سوار سر رسید.
"شما این جاچه غلطی می کنید؟"
تفنگدراران زبیر خود را برای درگیری آماده کردند. زبیر گفت:
"اگر نمی خواهی خونی ریخته شود، بهتر است به رعایای خود کمک کنی تا مالیات دولت و حق شیخ الشیوخ را با دل خوش تحویل بدهند."
قسمعلی شمشیرش رابیرون کشید و گفت:
"شیخی که بیعت قسمعلی را ندارد، حق ندارد مالیات طلب کند. برو به شیخت بگو اول برادریش راثابت کند بعد اراذلش را برای جمع کردن حقی مالکی بفرستد!"
زبیر به یکی از تفنگدارانش اشاره کرد. تفنگدار به سمت قسمعلی نشانه رفت. در همین هنگام تیری شلیک شدد و تفنگدار زبیر از اسب به زمین افتاد. زبیر هراسان سر بر گرداند و بدران و صالح و ثامر و دیگر سواران، تفنگداران زبیر را محاصره کردند. قسمعلی از دیدن بدران خوشحال شد.بدران فریاد زد:
"تا نعش خودت و تفنگدارانت رت برای مزعل نفرستاده ام گورتان را گم کنید!"
زبیر که خود را در محاصره دید، سوار بر اسب شد و به سوارانش اشاره کرد که حرکت کنند. بعد رو به بدران گفت:
"بدران، معنی حمله به مردان شیخ الشیوخ را می دانی، نادان؟!"
"نع! اما معنی غارت را می دانم. شیخ شما هم اگر شیخ بود، مثل آغاوات و اراذل شبانه به ناموس طوایف دست درازی نمی کرد."
افراد زبیر تفنگدار زخمی را روی اسب گذاشتند و حرکت کردند. با دور شدن گروه زبیر، قسمعلی رو به بدران گفت:
"نکند یک وقت خیال کنی جان قسمعلی را نجات دادی، بدران!"
"حقت بود می گذاشتم ملاجت را داغان کند."
همه خندیدند. بدران تفنگی از خورجین اسبش بیرون کشید و به سمت قسمعلی پرت کرد. قسمعلی آن را روی هوا گرفت. بدران گفت:...
ادامه دارد...
@javane_enghelaby
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام خامنه ای(مد ظله العالی): آرایش دشمن آرایش جنگی است.
از لحاظ #اقتصادی آرایش جنگی گرفته
از لحاظ #سیاسی آرایش جنگی گرفته
فقط از لحاظ #نظامی علیالظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامیهای ما جمع است
همان طور که عرض کردم از لحاظ #فضای_مجازی آرایش جنگی گرفته
در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همهی بخشهای مختلف. و یکی از اساسیترین کارها حفظ اتّحاد و وحدت کلمه است.
#اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی
@javane_enghelaby
امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:
منافق کسي است هرگاه با تو حرف ميزند دروغ ميگويد و اگر به تو وعده ميدهد خُلف وعده ميکند، هر وقت امانت به او سپردي به تو خيانت مينمايد و چنانچه با او مخالفت کني در پشت سر، تو را غيبت ميکند.
بحارالانوار، ج ٧٢
@javane_enghelaby
در اسلام تماشاچی نداریم، همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد بین حق و باطل شرکت کنند، وگرنه خود نیز باطل اند...
شهید احسان قاسمیه
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@javane_enghelaby
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط تو ایرانه که مردم بر اثر بلایای طبیعی میمیرن! تو کشورای دیگه اصلا اینطوری نیست... مثلا تو آمریکا همین چند وقت پیش ۳۰۰۰ نفر بر اثر طوفان زنده شدن! 😂
#لجن_پراکنی
#سلبریتی_خائن
@javane_enghelaby
امام خامنه ای (مد ظله العالی): آن وضع مطلوبی که میخواهیم این است: آموزش و پرورش، تربیتکنندهی انسانهای دانا، توانا، خردورز، پارسا، پرهیزکار، پاکدامن، کارآمد، مبتکر، شجاع و اهلِ اقدام باشد؛ کسانی که از دشمن نترسند و اهل خوابزدگی و غفلت نباشند. اگر این شد، کشور به آنچه من آرزو کردم و وعده دادم میرسد؛ اینکه ۵۰ سال دیگر، هرکسی بخواهد مرزهای جدید علم را یاد بگیرد مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت چنین جوانهایی پایهی اصلی ایران فرداست. ۹۸/۲/۱۱
#اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی
@javane_enghelaby
جاری استغاثه ها ای اشک، وقت بر گونه ها رها شدن است
ماجرای حماسه ها ای خون، فصل با خاک آشنا شدن است
بغض ای ناله فروخورده، آخرین راه چاره فریاد است
ای سکوت ای ترانه زخمی، مرهم درد تو صدا شدن است
گرچه در کار بستنی ای قفل، ناگزیر از شکستنی ای قفل
ای در بسته ای دل خسته، عاقبت قسمت تو وا شدن است
در قفس شور زندگی مرده ست، حس و حال پرندگی مرده ست
ای پرنده چقدر در چشمت، شوق در آسمان رها شدن است
خاک ای خاک غوطه ور در اشک، سرگذشت تو چون مدینه گذشت
خاک ای خاک شعله ور با خون، سرنوشت تو کربلا شدن است...
سید محمدجواد شرافت
تقدیم به شهدای اخیر فلسطین و عربستان
#شهدای_غزه #شهدای_عربستان #رژیم_کودک_کش #ارتجاع_منطقه #اسرائیل_بیست_و_پنج_سال_آینده_را_نخواهد_دید #نحن_قادمون
@javane_enghelaby
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلطه با دست های خالی...
و اینگونه است که تمام ابر قدرت ها در مقابل ایمان یک ملت به زانو در می آیند...
@javane_enghelaby
#برگ1⃣1⃣
#کتاب_خوانی
#دشت_های_سوزان
شب پنجم
"این را برای حق شناسی ات بهت می دهم. باهاش تمرین کن تا بعد از این برای دفاع از خودت به بدران احتیاج نداشته باشی."
قسمعلی تفنگ را برانداز کرد. گفت:
"قسمعلی با شمشیر راحت تر سر می برد تا با تفنگ."
ثامر گفت:
"دنیا عوض شده قسمعلی. تا تو شمشیر بکشی، زبیر از یک فرسخی قلبت را سوراخ کرده."
در همین حال پیر زن به سمت قسمعلی رفت و گفت:
"خدا خیرت دهد شیخ، اما شما که بروید آن کافران دوباره بر می گردند، روزگارمان را سیاه می کنند."
بدران بت طعنه و لبخند گفت:
"تا قسمعلی را دارید خوف نداشته باشید مادر!"
همه خندیدند. بدران سر اسب را برگرداند و به تاخت رفت. بقیه نیز به دنبال او تاختند. قسمعلی با خشم تفنگ را به طرف بدران نشانه رفت و ماشه را چکاند، اما تفنگ خالی بود.
بدران به شوش رفت و با صالح و میر راشد نشستند تا چاره ای برای نجات وریده بیاندیشند. صالح که هنوز سیاه به تن داشت، وقتی شنید شیخ عاصف تن به همراهی بدران نداده، گله کرد و گفت:
"ما بیشتر از این ها از شیخ عاصف توقع داشتیم. نباید در چنین موقعیتی ما را تنها می گذاشت."
بدران گفت:
"شیخ ما حق دارد به حفظ جان رعایای خودش پابند باشد، من هم حق دارم روی عهد خودم با زائر علی بمانم. فعلا هم باید به نجات وریده فکر کنم، تا به گلایا و شکایات؛ امشب ثامر و صالح به فیلیه بروند و راه های ورود به فیلیه را پیدا کنند. پیش از این که برای انتقام خون زائر علی مهیا بشویم، باید وریده را بدون خونریزی به شوش برگردانیم."
حداد با لال بازی حرف های بدران را تایید کرد.
طبق های پر از میوه و شیرینی در فیلیه در رفت و آمد بودند. چند نفر بر دیوارهای کاخ مشعل ها را آماده می کردند. چند نفر با جاروهای بزرگ همه جا را آبپاشی و جارو می کردند. نوراخانم ناظر ماجرا بود و فرمان می داد تا عروسی پسر بزرگش به بهترین شکل بر پا شود.
"میوه ها را این جا نیاورید، ببرید توی مطبخ خوب بشویید، برای فردا صبح آماده کنید."
در داخل کاخ گروهی با گونی کف تالار را تمیزمی کردند. ترکان خاتون وارد تالار شد.
"های بلقیس"
بلقیس بلند شد و جلو آمد.
"بله بانو!"
"زودتر کار این جا را تمام کنید، خیلی کار داریم."
"چشم بانو!"
ترکان خاتون در حالی که با عجله می رفت، غر می زد.
"پس این مطرود کدام گوری رفته!"
یک باره ایستاد. خزعل هم از صبح در فیلیه نبوده. امروز هم وقت شکار نیست. یقین کرد که مطرود دوباره خوابی برای به هم ریختن رابطه این دو برادر دیده است. اما فکر نمی کرد ویلسون را هم در خواب خود شریک کرده باشد.
ادامه دارد....
@javane_enghelaby
امام خامنه ای (مد ظله العالی): در دنیای اسلام یک عدّه انسانهای بیارزش و نالایق و پست، سرنوشت برخی از جوامع اسلامی را در دست گرفتهاند؛ مثل همین دولتهای سعودی و امثال اینها. اینها بهخاطر دوری از قرآن است. اینها به محتوای قرآن، به معنای قرآن، به مضمون قرآن هیچ اعتقادی ندارند؛ قرآن میگوید «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم»، ولی اینها «اشدّاء علی المؤمنین، رحماء مع الکفّار» هستند.
#اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی
@javane_enghelaby