3.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توهین خادمی نماینده ایذه به یک شهروند: به تو عقب مونده ربطی نداره..
حضرت رسول فرمود: شرورترین بندگان خدا کسى است که مردم بواسطه ى فحاشى او خوش ندارند که هم مجلسش باشند.
ارشادالقلوب، ج1
@javane_enghelaby
#برگ1⃣
#کتاب_خوانی
#دشت_های_سوزان
شب دوم * نجات پلنگ وحشی *
بدران تنها و پله، با صورت پوشیده، سوار بر اسب سفید در بیابان آرام میرفت. از دور گرد و غباری دید که نشان از درگیری داشت، به اسب هي زد و تاخت تا به محل رسید.
چوپان جوانی را دید که کتف و کمرش زخم برداشته بود و در خود می پیچید. سر بر گرداند و سوارانی را دید که در غبار دور می شدند. جلو رفت و به چوپان گفت:
"گله دار زائر على باز سر از زمین های حویزه در آورده!"
چوپان نالید:
" تقاصش غارت گله است!؟ "
و بیهوش افتاد. بدران که تازه پی به غارت گله برده بود، تاخت و به سوی سواران فراری یورش برد. نزدیک که شد، چهار مرد عرب را دید که گله ای را به سمت غرب می بردند.
به اسب هی زد و تندتر رفت تا به آنها رسید. یکی از چهار مرد برگشت و بدران را دید. به بقیه فرمان توقف داد:
"صبر کنید!"
و شمشیر کشید و آماده مبارزه شد. سه مرد دیگر نیز به او نزدیک شدند. بدران شمشیر خود را بیرون کشید و بدون توقف تاخت و با اولین ضربه یکی را از اسب انداخت. سه نفر دیگر به طرف او يورش بردند. بدران با حرکات تند و چابک، یکی دیگر را زخمی کرد. سواران کمی از او فاصله گرفتند.بدران صورت خود را باز کرد .سواران با دیدن او به وحشت افتادند.
یکی گفت:
"بدران!"
بدران گفت:
"بنی لام این قدر جسور شده اند که توی زمین های حویزه غارت می کنند."
دوباره به سمت آنها یورش برسد.هر چهار نفر پا به فرار گذاشتند و به تاخت دور شدند .بدران دست از تعقیب آن ها برداشت و دور شدن آنها را نظاره کرد.چوپان که به سختی نفس می کشید و توان بلند شدن نداشت چشم باز کرد و بدران را دید که با گله گوسفند به او نزدیک می شد.چند سوار دیگر از مردان حویزه به تاخت آمدند و به بدران رسیدند .
ثامر نیز در میان آنها بود.پرسید:
"چی شده شیخ بدران؟"
چوپان را شناخت،گفت:
"گله دار زائرعلی؟!..."
بدران مسعد را صدا زد .جلو آمد.بدران گفت:
"زخمش کاری است ،با گله اش برسانش به شوش،بگو این بار گله شان را مدیون بدرانند."
بعد رو به ثامر گفت:
"برویم!"
بدران و ثامر و بقیه به راه افتادند.مسعد از اسب پیاده شد و به سراغ چوپان رفت.
ادامه دارد...
@javane_enghelaby
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر همان روز که امام راحلمان گفت، نفری یک سطل آب ریخته بودیم، اسرائیل را آب برده بود و الان آقای ظریف به خودش اجازه نمیداد وقیحانه آرمان انقلاب را مسخره کند و صحبت های رهبر عزیز را زیر سوال ببرد که بله! ما کی گفتیم اسرائیل را نابود می کنیم؟!
آقای محترم! توصیه میکنم خیال سازش با اسرائیل را در سر نپرورید، چون در آن صورت سیل خروشان مقاومت شما و اسرائیل و نوکرانش را با هم از بین خواهد برد...
#ظریف
#سازش
#اسرائیل_بیست_و_پنج_سال_آینده_را_نخواهد_دید
@javane_enghelaby
یک روز سوار ماشینش شده بودم تمام پنجره هارا داده بود بالا گفتم:
پس چراهمه شیشه ها را بالا کشیدی؟
گفت: اینجا ترافیکه ،
مردم مرتب به هم دری وری میگن .
نمیتوانم تحمل کنم ببینم مردم اینجوری به هم نامهربانی می کنن.
خاطره ای از شهید هسته ای داریوش رضایی نژاد
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@javane_enghelaby
12.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن شب شیرین؛ فیلم دیدار امام خامنه ای با خانواده شهید ارمنی در شب سال نو
میلاد حضرت عیسی مسیح (ع) بر تمام موحدین جهان تبریک و تهنیت باد 🌹🌹
#اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی
@javane_enghelaby
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیادبی ولی ملکی نماینده مردم مشگین در برخورد با یک شهروند:
من دکتر ملکی هستم نه آقای ملکی؛ بشین سرجات!!
امام على عليه السلام :
هر چيزى به عقل نياز دارد و عقل به ادب نيازمند است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص248
@javane_enghelaby
#برگ2⃣
#کتاب_خوانی
#دشت_های_سوزان
شب دوم
مسعد با گله و چوپان به شوش رسید. خانه های گلی بزرگ و کوچک به شکل پراکنده، اما نزدیک به یکدیگر با میدان نسبتا بزرگ که چند کودک و نوجوان در آن جا بازی می کردند. در گوشه ای از میدان، یکی رنگرزی می کرد.
در گوشه ای دیگر، یکی گوسفندی را شقه کرده بود و چند کودک به دور او جمع شده بودند.
زنی آتش روشن کرده بود و با دیگ غذای روی آتش ورمی رفت.
حداد به تندی و سراسیمه وارد میدان شد و به طرف خانه بزرگ و سفید رنگ گوشه میدان رفت و در همین حال فریادهای گنگ سر میداد و توجه همه را به خود جلب می کرد.
زائرعلی و صالح از خانه بیرون آمدند و حداد بالال بازی به آنها فهماند که مسعد و گله گوسفند و چوپان به قبیله آمده اند. وریده نیز از خانه بیرون آمد و کنار پدر و برادر ایستاد. مسعد وارد میدان شد. جماعت همگی دست از کار کشیدند و آرام به او نزدیک شدند. صالح به طرف مسعد رفت. حداد دوید و چوپان را پایین آورد. وریده که تازه متوجه زخمی شدن چوپان شده بود، خود را به بالای سر او رساند و زخم او را وارسی کرد. مسعد به سمت زائرعلی رفت و روبروی او ایستاد و سلام کرد:
"سلام به شیخ زائر على!"
زائر علی جواب داد:
" سلام مسعد، چی شده؟"
وریده لباس چوپان را پاره کرد تا زخم را بهتر ببیند. نگاهی به مسعد و بعد نگاهی به گله گوسفندان انداخت.
مسعد گفت:
"شیخ بدران پیغام داد به شما بگویم این بار زائر علي گله اش را مدیون شیخ بدران است، اما حویزه چراگاه گله او نیست."
وریده با شنیدن سخنان مسعد، با خشم به او نگاه کرد. مسعد پشت به او و روبه زائر على داشت. وریده به تندی بلند شد و به سمت مسعد رفت.
در میان راه سنگ بزرگی برداشت و محکم به گردن و گرده او کوبید؛ چنان سریع که زائر على هم مجال هیچ گونه واکنشی پیدا نکرد. مسعد بیهوش بر زمین افتاد و خون از سرش جاری شد.
زائر علی فریاد زد:
"وريده! "
وریده گفت:
"بدران باید تقاص این کارش را پس بدهد."
زائر علي گفت:
"این بلاد صاحب دارد دختر، اگر بدران هم خطایی کرده باشد، به فيليه عارض می شویم، شیخ جابر حکم می کند."
وریده گفت:
"حالا من میزنم که بدران برود پیش شیخ جابر عارض بشود."
و سنگ دیگری برداشت و خواست بر سر مسعد که هنوز بیهوش بود، بکوبد، اما صالح از پشت سر سنگ را از دست او گرفت. جماعت آنها را دوره کرده بودند و به تماشا ایستاده بودند،
صالح گفت:
"اولین خونی که روی زمین بریزد، همه خوزستان را خون بر می دارد.
وریده گفت:
"بیت زائرعلی تا مردهای دلیری مثل برادر من دارد، باید هم بدران توی سرش بزند." و خشماگین رفت و وارد خانه شد. زائرعلی رو به صالح گفت:
"فی الفور به فيليه برو به شیخ جابر عرض حال بده، بگو حکم وتکلیف ما چیست، حداد! هر دو را به خانه ببر، یکی را هم بفرست عقب حکیم."
ادامه دارد...
@javane_enghelaby
چند کلمه با دلسوز دختران ایرانی!
خانم مسیح علی نژاد ، حدود یک سال و نیم از کمپین چهارشنبه های سفید شما میگذرد.. کمپینی که به زعم خودتان برای آزادی دختران مسلمان این سرزمین برای رهایی از قفسی به نام حجاب، راه انداختید و چه نیات شوم و فریبکارانه ای که در پس آن دنبال نکردید... در این مدت دختران با حجاب ایران و نسل سوم انقلاب، بارها به صورت شما و کارفرمایان تان سیلی نواختند؛ از خروش فاطمی و بیعت با آرمانهای امام شهیدشان در روز عاشورا بگیر، تا قهرمانی های پی در پی جهانی و مدال های رنگارنگ آسیایی.. و حجاب مانع هیچ کدام از اینها نشد!
اما دختران شما چه کردند؟ تمام تلاش و خودنمایی شان حیا را سر چوب کردن بود و فحش و بد دهنی در جواب یک تذکر قانونی... هنرشان فقط فیلم گرفتن بود و تبدیل شدن به عروسک خیمه شب بازی برای شما و شیاطین بزرگ! و دست آخر هم فروختن شرافت نداشته شان به دشمن قسم خورده تمام ایرانی ها...
اینگونه است حکایت حق و باطل!
حالا باطل هر چقدر که میخواهد تلاش کند، حریف حق و ایمان که نمی شود!
«اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهوقا.»
و باطل همواره نابود شدنی ست...
اسرا، ۸۱
#مسیح_علینژاد
#حجاب
#با_افتخار_چادری_ام
@javane_enghelaby
115.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توهین وزیر بهداشت به دانشجویان منتقد دانشگاه اهواز:
به من میگید تکفیری! تکفیری شمایید...
امام على عليه السلام :
مردم، به ادب (فرهنگ و تربيتِ) درست ، نيازمندترند، تا به طلا و نقره.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص247
@javane_enghelaby
حرفاتو انگار واسه ماها نه، واسه یه ملت دیگه نوشتی
وای ببین چه خبره جهنم، دین اگه حرفای توئه بهشتی...
قاسم صرافان
@javane_enghelaby