eitaa logo
جوان انقلابی
84 دنبال‌کننده
432 عکس
273 ویدیو
5 فایل
چیست دشمن تا نگاه دوست فرمان می دهد وای از آن وقتی که مولا اذن میدان می دهد نظرات: @JAHAD79
مشاهده در ایتا
دانلود
4_977772991679037800.mp3
زمان: حجم: 3.45M
مولای قنبر، میزان داور، به روز محشر مولانا حیدر حسین طاهری عیدتون مبارک 🌸🌸🌼🌼🌹🌹 @javane_enghelaby
شب چهارم کاروانی از شترها و قاطرها، از مقابل پنجره عبور کرد و نگاه ویلسون را پوشاند. از احتیاط ساربان پیدا بود کاروان بار ارزشمندی دارد. کمی جلوتر کاروان در حاشیه کارون ایستاد. بدران سوار بر اسب پیشاپیش کاروان بود و ثامر و دیگران هم د کنارش به تماشای کشتی انگلیسی ایستاده بودند. قاطر ها هم که در واقع هدایایی برای خواستگاری وریده بود، توقف کردند. ثامر کنار بدران رسید و ایستاد و گفت: " جهاز انگلیسی در کارون چه می کند؟" بدران گفت: " از بی لیاقتی شیخ مزعل است که انگلیسی ها جسور شده اند." "به هیبتش نمی آید که جهاز جنگی باشد." بدران گفت: "جهاز تجاریست، مال برادران لنچ، حتما توافقاتی با مزعل کرده اند." ثامر گفت: "این جور که پیداست، باید خواستگاری با مراسم هم پیمانی دو طایفه همراه شود، مزعل خیلی زود دشمنی با طوایف را شروع کرد." و کاروان به راه افتاد و وقتی به شوش رسید، بچه های ریز و درشت و دختران و پسران قبیله، هلهله کنان پیشاپیش کاروان دویدند و آن را به سمت خانه زائر علی هدایت کردند. زن ها و دخترها با رخ پوشیده بر روی بام ها، شتران و قاطرها را نگاه می کردند و سعی می کردند بفهمند چه هدایایی بار آن هاست. کاروان پس از گذشتن از چند گذر به جلو خانه زائر علی رسید. در خانه باز شد و صالح بیرون آمد. بدران با دیدن او از اسب پیاده شد. صالح وبدران که یکدیگر را در آغوش گرفتند، جماعت روی بام ها فهمیدند، کار تمام است و کل کشیدند. صالح آن ها را به داخل خانه هدایت کرد. وریده از بالای بام در کنار چند دختر دیگر پنهانی نگاه می کرد. وقتی بدران و کاروانش ولرد خانه شدند، وریده هم سریع پایین رفت و در اتاقی منتظر ماند. دختران هم در حالی که در گوشی با یکدیگر حرف می زدند و می خندیدند، او را همراهی کردند. یکی از دخترها لای در اتاق را باز کرد. شیرینی و شربت روی تختی بزرگ پای نخل وسط حیاط مرتب چیده شده بود و دو نفر کنار تخت ایستاده بودند. دختر لای در را بست و حرف های دخترها شروع شد: " پس کی شیرینی ها را تو می برند؟" "خیلی طول کشید!" "نکند شیخ مخالفت کند!" "زبانت را گاز بگیر دختر!" " از چشم تنگی اش است." وریده همه را ساکت کرد: "ساکت می شوید یا همه تان رت بیرون کنم؟!" یکی از دخترها دوباره در را باز کرد و خبر داد که شیرینی ها را بردند. همه از جا پریدند. وریده هم بلند شد. در اتاق باز شد و مادر وریده به اتاق آمد. دخترها همه بیرون رفتند و کل کشیدند. مادر پیشانی وریده را بوسید. " ان شاءالله سفید بخت بشوی دختر!" او هم دست های مادر را بوسید و مادر دست وریده را گرفت و از اتاق بیرون رفتند. پیر زنی سینی شربت را آورد و به دست وریده داد. پیشانی اورا بوسید. وریده به طرف اتاق پذیرایی رفت و دید که بدران بالای اتاق کنار زائر علی نشسته بود. دیگر هیچ کس را ندید، نه ثامر و صالح را و نه حداد و مسعد و گروه ریش سفیدان قبیله را که دور تا دور اتاق نشسته بودند و یکی میان آنان شیرینی پخش می کرد. پدر گفت:... ادامه دارد... @javane_enghelaby
671.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دشمن مچکریم! عدو به این قشنگی سبب خیر میشه، اونوقت یک سری به ظاهر دوستان در داخل یه جوری به دشمن گرا میدن و میگن تحریما تو این چهل سال کمر ملتو شکسته، که آدم دوست و دشمنو قاطی میکنه از دشمنان برند شکایت به دوستان/ چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم...؟ البته یک سری از دوستان نادان... #دوست_نادان #احمق_های_درجه_یک @javane_enghelaby
امام خامنه ای (مد ظله العالی): آنچه مسلم است، این است که اینها مظهر تلاش در راه خدا و دین او بودند. «اشهد انّک جاهدت فی اللَّه حقّ جهاده و عملت بکتابه و اتّبعت سنن نبیه صلی اللَّه علیه و آله»؛ شهادت میدهیم که او جهادِ در راه خدا را به صورت شایسته انجام داد. این، چیزی است که ما در زیارت امیرالمؤمنین و بقیه‌ی ائمه (علیهم‌السّلام) میخوانیم. ‌ این جهاد همیشه بر دوش ما هست. جهاد علمی، جهاد عملی، جهاد در دوران جنگ، جهاد در دوران صلح، جهاد با نفس، جهاد با دشمن بیرونی، جهاد با مال، جهاد با جان، جهاد با زبان؛ اینها درس است. ۱۳۸۵/۰۵/۱۷ #اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی @javane_enghelaby
بنده صد در صد با #عید_نوروز و با جشن گرفتن این ایام موافقم... مردم نوروز را بهانه‌ای برای دید و بازدید و رفع کدورت‌ها قرار دهند. سال نو مبارک ❤️ #اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی @javane_enghelaby
این عیدی برا همه ی اونایی که فعال بودن و پست های زیبا گذاشتن😍 منظورم خودمم @javane_enghelaby
اینم عیدی کسایی که اصلا پستا رو نمیخوندن 😒 @javane_enghelaby
www.BGH.ir بچه های قلم6352898_646.mp3
زمان: حجم: 5.16M
ببار ای باروون ببار بر دلم خون گریه کن خون ببار در شب تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارووون... وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) تسلیت 😔 @javane_enghelaby
– آقای دکتر استان گلستان رو سیل برده، کل شهرا رفتن زیر آب... – پس جمع کنید بریم قشم! ته واکنش رئیس جمهور به بحران وطنی @javane_enghelaby
شب چهارم "به مبارکی این وصلت میمون، شب عید مبعث هفت شب جشن عروسی به پا می کنیم." و مادر به وریده سقلمه زو که داخل شود. وریده با سینی شربت وارد شد. توجه همه به او جلب شد. پشت سر وریده مادر وارد اتاق شد. وریده سینی را جلو پدر و بعد جلو بدران گرفت. بعد به سراغ صالح رفت و بعد از آن حداد خندان بلند شد و سینی را از وریده گرفت و به بقیه شربت داد. نگاه وریده و بدران به هم چفت شد و چند لحظه ثابت ماند. بعد وریده از اتاق بیرون رفت. به دنبال او مادرش بیرون رفت. بدران همچنان مات مانده بود. زائر علی روی پای او زد: " شربت سکنجبین با لیموی تازه است." بدران به خود آمد و شربت نوشید. خبر خواستگاری بدران از وریده وقتی به فیلیه رسید که مزعل کیفور نامه ناصرالدین شاه بود و این اقدام ویلسون را که شیخ محمد را در دربار تهران به گروگان شیخ الشیوخی او را نگه داشته بودند، تحسین می کرد. مطرود داشت با تمام احترام نامه را قرائت می کرد و ترکان خاتون با تبختر گوش می کرد و دست به گل و گوش پلنگ می کشید و به خزعل لبخند می زد‌ "... و اما در خصوص طوایف متمرده، اکیدا حکم می کنم که شیخ الشیوخ خوزستان اختیار تام دارد، بای شکل کان، مالیات حقه دولت را از آنان بگیرد و در خصوص رفتار با طوایف متمرده کاملا مختار است، ولو به بهای ریختن خون تمامی آحاد آن طایفه." مطرود هنوز تاریخ و حکم را نخوانده بود که خبر چین فیلیه وارد شد. توجه همه به او جلب شد. مطرود جلو رفت. مرد چیزی به مطرود گفت و با احترام خارج شد. مطرود رو به مزعل گفت: "خبر داده اند که بدران با تحفه و هدایای در خور به خواستگاری وریده دختر زائر علی رفته و گویا شیخ زائر علی هم خواستگاری او را قبول کرده." مزعل شانه بالا انداخت و خواست از تالار بیرون برود که ترکان خاتون او را متوجه اهمیت خبر کرد. "اگر این وصلت انجام شود، دو طایفه با هم متحد می شوند." مزعل ایستاد و رو به ترکان خاتون کرد و گفت: "اگر هزار طایفه هم با هم متحد بشوند، شیخ مزعل همه را ادب می کند...این قدر جسور شده اند که طبل جنگ می زنند!" خزعل گفت: " پیکی به حویزه روانه کن تا حکم شاه را برایشان بخواند." ترکان خاتون تصدیق کرد و گفت: "اصلا حکم شاه را توی همه خوزستان منتشر کن، همه جا جاربزن تا همه بدانند‌." مزعل نگاهی به ترکان خاتون انداخت و فکر کرد باید اقتدار خود را نه به مردم خوزستان، که به خزعل و ترکان خاتون نشان دهد. گفت: " اسبم را با بیست تفنگچی آماده کنید، اول یگبه سراغ شیخ عاصف می روم، وای به روزگارش اگر تمرد کند." مزعل که با سواران تفنگ بر دوش به سمت حویزه حرکت کرد، مطرود فرصتی یافت تا سری به ویلسون بزند و خبرهای تازه را به او برساند. ادامه دارد... @javane_enghelaby
1.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقشه جدید دشمن غرب و آمریکا به این نتیجه رسیده اند که باید کاری کنند تا ملت ایران اراده نکند... #اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنئی @javane_enghelaby
3.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و آنچه از رنج و مصائب به شما می‌رسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می‌کند. شوری، ۳۰ @javane_enghelaby