eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🔞دیدن فیلم مستهجن🔞 🌙 توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده وزشت و بی حجابی پخش می کردند ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ😡 ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...😰 ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔 ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ😔 ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ😰😭 ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔 ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ 🐀 ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.😰😭 ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ😭 ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.🤐 اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم و نمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~ ✨وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی منتشر کنید تا ازخجالت آب بشیم...😔😔 شهدا چه کردند وما..... شهدا شرمنده نه، بازنده ایم💔😔 🌸✨
.....(((؛
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
.....(((؛
پرسیدند‌آرامش‌چیست؟! ازتو‌برایشـٰان‌گفتم‌رفیق..(:💕🌿!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد پناهیان: 🔸خیلی‌ها از سرزنش ترسیدند و به حضرت زهرا کمک نکردند... 🔸یکی از ویژگی‌های سردار سلیمانی این بود که از سرزنش دیگران نمی‌ترسید... 🌿 🌼|@shahid_dehghan|🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچه دلت را به نامشان کن... یقین بدان؛ در کوچه پس کوچه‌های پر پیچ و خمِ دنیا تنهایت نمی‌گذارند...!✨🌱 اقا محمد رضا دهقان امیری سالروز زمینی شدنتان مبارک🌸
ولی زندگی یک روضت الشهدین بهم بدهکاری ها یادت باشه 🌊🕊
~امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم~
ramadan 1443.pdf
817.2K
این یه پلنر اعمال روزانه ماه مبارک هست هرکسی قدر توانش می‌تونه انجام بده ، تیک بزنه و لذت ببره🤍؛ ما هم رو از دعای خیرتون محروم نکنید :)
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊 🕊🌺🕊🌺🕊🌺 🌺🕊🌺🕊 🕊🌺 'بسم‌رب‌مہدےزهرا ۜ ..♥️🌱' پارسا که متوجه ناراحتی من شده بود، خودش رو جمع و جور کرد و چند تا سرفه کرد تا مثلا جو رو عوض کنه و بعد با جدیت گفت: ندا خواهر منه.. عصبی‌تر شدم...توقع نداشتم همچین چیزی بگه...همه‌ی ما میدونستیم که پارسا فقط یه برادر داره اونم پیامِ.. _ یعنی همه‌ی این مدت به ما دروغ گفتین که خواهر ندارید! _ نه‌ نه نه...اشتباه نکنید...قضیه‌اش مفصله.. وقتی من دو ماهم بود پدرم تصادف کرد...ما هیچ فامیلی توی تهران نداشتیم...مامانم برای اینکه بتونه بره ملاقات بابام، باید منو پیش یکی میذاشت...تو اون زمان، مامانِ ندا که دوست چند ساله مادرم بود، من رو نگه می‌داشت و بهم شیر میداد...آخه اون موقع ندا یک سالش بود و کمتر شیر میخورد...اینطوری ندا خواهر بزرگترِ من شد و منم داداش کوچیکه...وقتی ما اومدیم به این محل، خانواده ندا هم رفتن شهرستان و ما از هم دور شدیم...هر از چند گاهی اونا میومدن خونمون یا ما می‌رفتیم شهرستان پیش‌شون.. تا اینکه امسال وقتی به خونمون اومد، ازش خواستم تا دوتایی بریم سر خاک کمیل... تازه متوجه اشتباهم شده بودم...نباید زود قضاوت میکردم و آسمون ریسمون می‌بافتم...از شرم سرم رو پایین انداختم و لبم رو گاز گرفتم...سرخ شده بودم از خجالت.. _ من معذرت می‌خوام آقا پارسا...زود قضاوت کردم ببخشید.. _ایرادی نداره...پیش میاد...مقصر خود من هم هستم که ندا رو اون روز معرفی نکردم.. دیگه تا آخر صحبت‌مون، سرم رو بالا نگرفتم و فقط به زمین خیره شده بودم.. پارسا از هدف هاش و موقعیتی که توی زندگیش داشت گفت...از سختی های شغلش و مشکلاتی که ممکنه توی زندگیمون پیش بیاد.. نگاهی به حلقه‌ی توی دستم انداختم...هنوز از دستم خارجش نکرده بودم و نگهش داشته بودم... _ آقای موحد شما با ازدواج قبلی من مشکلی ندارید!؟ پارسا خندید و گفت: زمانی که خبر عقد شما و کمیل رو بهمون دادن، مامانم همش میگفت پارسا کی میخوای دست به کار بشی؟ کی میخوای زن بگیری؟ راستش من اصلا به ازدواج فکر نمی‌کردم...انقدر مشغله کاری داشتم که گاهی خودم رو فراموش میکردم...تا اینکه مامانم یکی رو معرفی کرد و قرار شد بریم خواستگاریش که دقیقا مصادف شد با روز خاکسپاری کمیل...منم کنسلش کردم و چند وقت بعد هم اون دختر ازدواج کرد و مامان هم بیخیال شد...تا اینکه بعد از سالگرد، مامانم گفت بیایم خواستگاری شما.. اول قبول نکردم...راستش گفتم شاید ناراحت بشید...ولی مامان گفت که چند تا خواستگار داشتین و مشکلی ندارن...من هم گفتم چه خانواده‌ای بهتر از خانواده شما و با اجازتون پا پیش گذاشتم.. در این مورد ازدواج قبلی هم من مشکلی ندارم...اتفاقی بوده که افتاده و باعث افتخاره که بتونم از امانت رفیق شهیدم مراقبت کنم.. صحبت هامون که تموم شد رفتیم داخل...همه بهمون لبخند زده بودن...آقا امین گفت: خب عروس خانم چیشد؟ ما آماده‌ایم برای صیغه محرمیت‌ ها!! خندیدم و گفتم: چه عجله‌ای دارین!! یکم مهلت بدید من فکر کنم.. همه قیافه‌ها پوکر شد...انتظار داشتن مثل ازدواج اوّلم همون موقع بله رو بگم، والا!! خلاصه که خانواده هاهم بعد از کمی صحبت و گپ و گفت راهی خونه‌هاشون شدن... بعد از جمع و جور کردن خونه، تو حیاط روی تاب نشسته بودم و به حرف های پارسا فکر میکردم که دستی روی شونه‌ام نشست...به سمتش برگشتم و با دیدن امیررضا لبخندی زدم.. _راستشو بگو ببینم به چی فکر میکردی شیطون؟! _به حرف های پارسا.. _همه رو امشب نابود کردی هاااا!! _خب چیکار میکردم دیگه!! با یه جلسه حرف زدن که من نمیتونم تصمیم بگیرم!! بحث یه عمر زندگیه!! _بله بله درسته عروس خانم...میگم که چرا تا دیدیشون تعجب کردی؟ منتظر کس دیگه‌ای بودی؟! _کسی به من نگفته بود اینا میان...برای همین کُپ کردم.. امیرعلی هم به جمع‌مون اضافه شد که پشت بندش مامان اومد... _بچه‌ها فردا شب خونه خاله سمیه دعوتیم...عمو سعید اینا هم هستن.. امیرعلی صورتش درهم رفت...لبش رو گاز گرفت و چشم هاش رو بست: _هیچی بدتر از این نمیشد...فردا چطوری تو روی عمو نگاه کنم...اصلا طاقت روبه‌رو شدن با زن‌عمو رو ندارم... چطوری بهش خبر ارمیا رو بدم.. و باز دوباره اشک روی گونه‌هاش راه پیدا کرد.... 🌼°`🍃- 『 @jihadmughniyeh_ir
هدایت شده از ¬𝑮𝑬𝑯𝑨𝑫-𝑴𝑶𝑮𝑵𝑰𝑬¬🇵🇸
🖤
‼️اندر‌ احوالاتِ بهانه جویانِ مثلاً مذهبی/:... ،،به کجا داریم میریم....
●./بسم رب خالق چشمان جهاد./
پرسیدند‌آرامش‌چیست؟! ازتو‌برایشـٰان‌گفتم‌رفیق..(:💕🌿!
🔴👇❌👇❌فوری و مهم❌🔴👇🔴❌👇 پیرو «درخواست شهروندان مومن تهرانی»، نیروی انتظامی تهران، طرح پلمپ واحدهای صنفی متخلف در ماه مبارک رمضان را آغاز کرده و طی ۴۸ ساعت، حدود ۴٠۷ واحد صنفی را پلمپ کرده است 🔻🔻🔻🔻🔻اما🔻🔻🔻🔻🔻 صدا و سیما از پخش این خبر، امتناع کرده است‼️ 🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨 📣📣📣ضروری است، همگی بصورت فوری اقدامات زیر را انجام دهیم👇👇👇👇👇👇 1⃣ انتشــــار این خبر، به صورت گسترده در همه جا https://b2n.ir/khb9 جهان نیــوز https://b2n.ir/khb4 مجله خبری نگار https://b2n.ir/khb5 ایـــرنــا https://b2n.ir/khb6 ایــلــنـا https://b2n.ir/khb8 رجـــا نیــوز 2⃣ مراجعه به تمام آدرس های خبری بالا👆 و درج نظر و کامنت حمایت و تایید و تشکر✅ 3⃣ تماس با ۱۱٠ و ۱۹۷ و تشکر از این اقدام مهم و موثر نیروی انتظامی👏👏👏👏👏👏👏 «شهرستانی ها فقط با تلفن همراه تماس بگیرند» «تهرانی ها، هم با شماره ثابت و هم همراه» ➕ حمایت، انتشار و درج نظر برای مطالبه ی زیر 👇 https://www.farsnews.ir/my/c/133699 4⃣ تماس با ۱۶۲ و .... و اعتراض به اینکه چرا صدا و سیما این خبر مهم را پوشش نداده و منتشر نکرده است؟؟!! ➕ حمایت، انتشار و درج نظر برای مطالبه ی زیر 👇 https://www.farsnews.ir/my/c/133701
سلام رفقا قرار توی ماه رمضان ختم قرآن بذاریم هرکسی خواست میتونه توی این ختم با ما همراه بشه و از اثار و برکات این ماه بهرمند بشه ان شاالله لطفا جز انتخابیتون رو به پیوی زیر اعلام کنید..✋🏿 یا علی التماس دعا ... جز1✔️ جز2✔️ جز3✔️ جز4 جز5 جز6 جز7 جز8 جز9 جز10 جز11 جز12 جز13 جز14 جز15 جز16 جز17 جز18 جز19 جز20 جز21 جز22 جز24 جز25 جز26 جز27 جز28 جز29 جز30✔️ @Mafghood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥جنگیدن ساده است؛ اما گاهی باید یاد گرفت چگونه نجنگیده پیروز میدان شد!