#داستانهای_قرآنی
✅ اصحاب اخدود (قسمت اول )
❇️ قتل اصحاب الاخدود . النار ذات الوقود . اذ هم علیها قعود . . .
( سوره بروج : 8 )
🐾 ذونواس آخرین پادشاهی است که از طائفه ( حمیر ) به سلطنت رسید و زمام امور مردم را بدست گرفت .
🐾 او دین یهود را پذیرفت و آن را دین رسمی ، اعلام کرد در حالیکه یهودیت با آمدن عیسی بن مریم از بین رفت و خط بطلان بر آن کشیده شد .
🐾 ذونواس مبارزه شدیدی با دین مسیح ، آغاز کرد و برای از بین بردن آن ، به کوشش و فعالیت دامنه داری دست زد ، یهودیان را محترم میشمرد و مسیحیان را بیرحمانه گردن می زد و نابود می ساخت .
🐾 او تصمیم قطعی گرفته بود که دین یهود را در سراسر روی کره زمین ، دین رسمی بشر قرار دهد و سایر ادیان را نابود گرداند ، و برای انچام این مقصود ، از هیچگونه اقدامیخودداری نمی کرد ، به هر شهر و کشوری که دینی غیر از دین یهود وجود داشت ، لشکر کشی می کرد و اهالی آن را مجبور به استعفاء از دین خود و پیروی از کیش یهود می نمود .
🐾 روزی به او خبر دادند که اهالی نجران ، آئین مسیح را پذیرفته اند و جز چند نفر انگشت شمار ، همه از یهودیت روی گردانده اند .
🐾 این خبر ، چنان ذونواس را ناراحت و غضبناک کرد که خواب و آسایش بر او حرام شد و در همان لحظه آماده جنگ با نجرانیان گردید .
🐾سپاه خود را تجهیز نمود و با ارتش بی شماری ، به سوی نجران حرکت کرد . از حادثه مسیحی شدن نجران ، می خروشید و برای آن مردم بینوا تصمیم های خطرناک می گرفت .
#ادامه دارد..
@jihadmughniyeh_ir
✨﷽✨
#تــلـنـگـــر
🍂به بچهای بگوییم به جوشکاری نگاه نکن
باز هم نگاه میکند چون خوشش میآید
🍂اما شب که ناخوشی ها شروع شد
میفهمد که باید حرف بزرگترش
را گوش میکرد..
🌷حال بزرگتری مثل امیرالمومنین(ع)
به ما میگوید:
{کَم مِن نَظَرهِِ جَلَبَت حَسرَهً }
🌷چه بسا نگاهی که حسرت و ندامت
درپی دارد.
⛔️ کـنـتـرل نـگـاه ⛔️
@jihadmughniyeh_ir
✍شهید سلیمانی:
من میخواهم به آمریکا این را بگویم که همهی عوامل شکست، در درون خود توست و هرگز نمیتوانی از این افکار شیطانی و این سطوحی که جزو عوامل شکست تو هست عقب نشینی کنی.
🔰نشر حداکثری با شما
@jihadmughniyeh_ir
❣ #سلام_امام_زمانم❣
مهديا،هرطرفی در طلبت رو کردم
هرچه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
آفتابا،به سر شيعه دلخسته بتاب
تا نگويند که بيهوده هياهو کردم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@jihadmughniyeh_ir
✨من خواب دیدم که حضرت زینب کبری (س) پسرم را از من درخواست کرد. چند روز بعد محمد آمد و گفت می خواهم بروم سوریه.
✨به او گفتم مادر جان برای چه می خواهی بروی؟ تو تنها پسر من هستی. جواب داد وقتی حضرت زینب (س) مرا خواسته باید بروم. افتخار می کنم پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) دادم.
✨تنها سرمایه زندگی من محمد بود، شرمنده زینب (س) هستم که چیز دیگری ندارم تا فدایش کنم."
✍فرازهایی از وصیتنامه شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مرتضی_زرهرن
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.
🔺لحظاتی دیده نشده و خاص از زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی
@jihadmughniyeh_ir
✨امام #خمینی(ره):
❌با ریا می خواهی قلب انسانی را بدست آوری که قلبش به اندازه یک گنجشک است،
✅بجای آن، قلب قلب آفرین را بدست آور
@jihadmughniyeh_ir
"أَلَمْ یَعلَمْ بِاَنَّ اللهَ یَرے"
درمکانی که کنے قصدگناه
گر کند کودکی از دور نگاه
شرمت آید، ز گنه در گذری
پرده عصمت خود را ندری
شرمت نآید ز خداوند جهان؟
ڪه بود آگه ز اسرار نهان
@jihadmughniyeh_ir
رفیقببینمنو!👀
همینالانپاشو،
بروکنارپنجره،
خُدارونفسبکش🌿
بهشبگوکهدوسشداری!
بگوکهمیدونیدوستداره!
بهشبگوباهاشکههستیغمنداری😌💕
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری | ویژه ۲۲ بهمن
🔴 ۲۲ بهمن و چهل و دومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی گرامی باد
🔰 قرارگاه فرهنگی مجازی #شهیدجهادعمادمغنیه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🖥 @jihadmughniyeh_ir
📱 عکس | ویژه ۲۲ بهمن
🔴 ۲۲ بهمن و چهل و دومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی گرامی باد
🔰 قرارگاه فرهنگی مجازی #شهیدجهادعمادمغنیه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🖥 @jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#غیرت 👊🏻 #قسمت_دوم نمونش یبار توی مهمونی فامیلی زنداییم سبزیهاشوآورده بود تا درحالیکه گل میگن و گل
#غیرت 👊🏻
#قسمت_سوم
خلاصه گفتم ک دیروز باهاش بحثم شد...
امروز داشتم همینجوری تو گوشی میچرخیدم که به ذهنم رسید یک کاری انجام بدم...هرچند از عواقبش میترسیدم...
یک عکس چند روز پیش جلوی آینده ی کمدمون با مانتوی نوم گرفته بودم با شال همرنگش که یکم موهام بیرون بود...
داداشم هرچی بود رو من خیلی حساس بود...
رفتم تو وا.تسا.پ و حریم خصوصی و گزینه ی اشتراک وضعیت با داداش سجاد رو انتخاب کردم...
و البته یکم با دلهره عکسمو گذاشتم...
من میدونستم فقط اون میبینه ولی اونکه نمیدونست🙄😵😶
بله آنلاین شد و عکسم رو دید یاااخدا اومدپیویم نوشت
-این چیه گذاشتی😡
خودمو زدم ب اونراه
-کدوم؟
-همون عکسی که گذاشتی تو وضعیت خودتو نزن به اون راه نرجس😠😡
استیکرای عصبانیتشو که میدیدم میترسیدم چون خودشو در همون حالت داشتم تصور میکردم.😰
بادست یخ کرده نوشتم
-آهااااان...خب اونکه با حجابم مانتوم بلنده شال دارم نه آرایشی ن هیچی...
هنوز داشتم تایپ میکردم که نوشت
-برامن طومار ننویس همین الان برش میداری بدو سریع
پیامی که داشتم می نوشتم رو براش ارسال کردم...
-دختره ی سرتق لجبازی میکنی؟من بیام از سرکار اون گوشی رو میگیرم میشکنم...
واییییی یا جده ی سادات😱اگه میگفت حتما میکرد...حتی شده دور از چشم بقیه...
ساعتو نگاه کردم چهار بود و شش از سرکار میومد...ازترس گوشی رو خاموش کردم چون اگه تو اون موقعیت حرفی هم میزدم اثر نداشت...
نویسنده:
@Jihademadmoghnieh
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#داستانهای_قرآنی ✅ اصحاب اخدود (قسمت اول ) ❇️ قتل اصحاب الاخدود . النار ذات الوقود . اذ هم علیها
#داستانهای_قرآنی
✅ اصحاب اخدود (قسمت دوم )
❇️ قتل اصحاب الاخدود . النار ذات الوقود . اذ هم علیها قعود . . .
( سوره بروج : 8 )
🐾 کم کم سپاهش ، به نجران نزدیک شد و بیرون آن منطقه منزل کردند . ذونواس ماموریتی به نجران فرستاد و رجال و اشراف آن را احضار کرد . چون به حضورش آمدند ، آنان را مخاطب قرار داد و چنین گفت :
🐾 بمن خبر رسیده که اهالی نجران به اغوای یک مرد مسیحی به نام ( دوس ) از آئین یهودیت دست کشیده اند و کیش نصرانیت را اختیار کرده اند . اینک من با این سپاه مجهز آمده ام تا دیگر باره دین یهود را در این منطقه برقرار سازم و اساس نصرانیت را از میان براندازم . غرض از احضار شما آن است که ، شما بزرگان و خردمندان نجران بروید دور هم بنشینید ، تبادل نظر کنید و یکی از این دو راهی که من به شما می گویم برای خود انتخاب نمائید :
🐾 من در درچه اول به شما پیشنهاد می کنم که به دین سابق خود یعنی کیش یهودیت برگردید و از این انحراف توبه کنید .
🐾 اگر حاضر به پذیرفتن این پیشنهاد نیستید ، بدانید که شما رابه سخت ترین وجه ، مجازات می کنم و احدی از منحرفین شما را باقی نمی گزارم .
🐾 بزرگان نجران ، با روحیه ای قوی و بیانی محکم که از یک ایمان راسخ حکایت می کرد در جواب آن مرد سرکش چنین گفتند :
🐾 ما را احتیاجی به مشورت و تبادل افکار نیست . ما دین حق را یافته ایم و پیروی آن را قبول کرده ایم . در راه دین از هیچ نوع عقوبتی باک نداریم و جانبازی در راه حق و حقیقت را بهترین افتخار می شماریم .
🐾 ذونواس که انتظار چنین پاسخی نداشت ؛ دستور داد گودالهائی ( اخدود ) در زمین کندند . در آن گودالها آتش عظیمی افروختند . آنگاه خود و سپاهیانش در کنار گودالها به تماشا ایستادند .
🐾 سپس دستور داد مؤ منین را حاضر کنند . مامورین او در نجران جستجو می کردند و هر کس به آئین مسیح ایمان آورده بود ، می آوردند و در میان آتش می افکندند .
🐾 جمعی را در آتش سوزانید ، گروهی را با شمشیر به قتل رسانید ، عده ای را گوش و دست و پا برید و نجران را از مومنین به مسیح خالی کرد .
✅ در این حادثه بیست هزار نفر توسط ذونواس از بین رفتند
#ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🖥 @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز شکوه ملت ایران
۲۲ بهمن
@jihadmughniyeh_ir
🇮🇷🇮🇷
.
.
۲۲ بهمن عید حقیقی برای ملت ماست
امام خامنه ای
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#غیرت 👊🏻 #قسمت_سوم خلاصه گفتم ک دیروز باهاش بحثم شد... امروز داشتم همینجوری تو گوشی میچرخیدم که به
#غیرت 👊🏻
#قسمت_چهارم
رفتم نشستم رو مبل...
مامان گفت چی شده نرجس؟
-هیچی مامان!
-چرا پس مثل بهت زده ها نشستی یک گوشه؟
بلندشدم که از نگرانی دربیادولی تو فکر بودم که چجوری به هدفم برسم؟
آهان...خوب بود یکم دیگه اعصابشو قلقلکش میدادم؟؟شایدبهترنتیجه میداد
نه..گناه داشت همینجوریش خیلی اذیتش کردم...محبت خواهرانه ام چی پس؟
خب پس چه کنم؟
تصمیمم رو که گرفتم رفتم به سختی نت رو روشن کردم که
ووویییییییب ویببببببب ویب
اوه اوه هفده تا پیااااام از داداش سجاد😰
خونسردیمو حفظ کردم فقط یک پیام نوشتم اولش ازواژه ی جون استفاده کردم چون خیلی دوس داشت☺️
-داداش جون وضعیتم رو فقط شما میدیدی...ولی ازت میخوام همونجوری که رو من غیرت داری روی دخترهایی که دنبال میکنی هم غیرت داشته باشی...
دوست نداری نگام کنن،خودتم بقیه دخترا رو نگاه نکن...
منتظر نشدم که سین کنه گوشی رو خاموش کردم رفتم لباس آستین کوتام رو درآوردم لباس ضخیم پوشیدم که در برابر ضرباتش مقاوم باشه😂😐👌.
_منکه نمیفهمم تو امروز چیکارت شدهـ؟مشکوک میزنی!؟
_نه بابا...هوا شب ها خنک میشه ☺️
یکم چپ چپ نگام کرد و چیزی نگفت.
رفتم تو آشپزخونه تا کمکش کنم برای شام...
ده دقیقه به شش بود که درحیاط با کلید باز شد...
اصن به روی خودم نیاوردم.و به پاک کردن برنجها ادامه دادم که...دیدم یک سوسک بزرگ و بالدار روی یخچال نشسته...😰
نویسنده:
@jihademadmoghnieh
❀ ﴾﷽﴿ ❀
بیدار شو "صبح آمد".
برخیز که خورشید تویی
در عالم نا امیدی امید تویی
در "باغ وجود"
آن گل که به روی صبح
خندید تویی....
سلام دوستان
صبح تون بخیر و با طراوت
💬 #امام_على عليه السلام:
🔅 العُجبُ يُفسِدُ العَقلَ
خودپسندى، عقل را تباه مى كند
🗓 پنج شنبه
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
۲۸ جمادی الثانی ۱۴۴۲
۱۱ فوریه ۲۰۲۱
.
.
#استوری
قطعا خون عماد مغنیه اسرائیل را ساقط خواهد کرد
سید حسن نصرالله
#عمادنا
@jihadmughniyeh_ir
#استوری
الهدف واضح و محَّدد و دقيق إزالة إسرائيل من الوجود
هدف واضح مشخص و دقیق است و آن نابودی اسرائیل است.
حاج عماد مغنیه
سیزدهمین سالگرد شهادت شهید عماد مغنیه
@jihadmughniyeh_ir
🌼حاجقــاســم در شب ترور «عماد مغنیه»کنار او بود!
✍«رونن برگمن» کارشناس صهیونیست میگوید: در شب ۱۲ فوریه خودرویی که یک بمب برای ترور عماد مغنیه در آن کار گذاشته شده بود، پارک شد و قرار بود زمانی که وی از نزدیک آن رد میشود منفجر شود.کسانی که قصد منفجر کردن خودرو را داشتند به فرد عامل گفتند دست نگه دار، مغنیه تنها نیست. پس از بررسی دقیق مشخص شد شخص دیگر قاسم سلیمانی است. فرد عامل گفت باید هر دو آنها را با هم هدف بگیریم اما یک مسئول سیا که در آنجا حاضر بود گفت این چیزی نیست که بر روی آن توافق کردهایم.در این هنگام طرف اسرائیلی با «مئیر داگان» رئیس موساد تماس گرفت و او نیز با «ایهود اولمرت» نخستوزیر وقت تماس برقرار کرد. تصمیم، عدم اجرای این امر بود زیرا توافق با «جورج بوش» مبنی بر عدم هدفگرفتن هیچ شخص دیگری به جز مغنیه بود. پس از آنکه مغنیه بهتنهایی خارج شد عملیات ترور انجام گرفت.
📚منبع:مستند صهیونیستی
@jihadmughniyeh_ir
✍سردار قاسم سلیمانی:
امروز در عرف های نظامی در کشور ما کلمه سردار و امیر عرف شده، اما حقیقتا یک سردار به معنای واقعی شهید عماد مغنیه بود. یک سرداری که شاید بتوانم بگویم شبیه ترین صفات را در صحنه جنگ به مالک اشتر داشت. و در شهادت او همان عبارات و حالی که بر آقا امیرالمومنین در شهادت مالک حادث شد و اتفاق افتاد و یک حالت حزن و اندوه فوق العاده ای امام را گرفت و به تعبیری بر بالای منبر گریست و فرمود مثل مالک برای من مانند مثل من برای رسول الله بود.
(عماد) یک چنین توصیفی و چنین شخصیتی داشت.
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#غیرت 👊🏻 #قسمت_چهارم رفتم نشستم رو مبل... مامان گفت چی شده نرجس؟ -هیچی مامان! -چرا پس مثل بهت زده
#غیرت 👊🏻
#قسمت_پنجم
بلند شدم ایستادم...
همیشه بابا یا سجاد سوسکهارو میکشن اما ایندفه درحالیکه به سوسکه خیره بودم گفتم
-ماماااااان ماماااااااااان
-بعلهـــــــــ؟؟
-مامان بیا سوووووسک
با اینحرف مامانم دست سجادو گرفت آورد تو آشپز خونه مگس کش رو داد دستش...😐تا خواست بره سمت یخچال سوسکه پروازکرد و...
دقیقا اومد سمت من...😱😭
یک جیغ بلند کشیدم دویدم رفتم پشت سجاد...
اونم یه نیشخند از روی قدرت زد ومنتظر شد تا سوسکه نشست...😏شرررق زد روش...
داشت میبردش بندازش بیرون از کنار من رد شد یکم مگس کش رو کج کردروسرم دستمو گذاشتم رو سرم یک جیغ بنفش کشیدم...
اونم خندید گفت:حقته تا دفعه دیگه تو باشی منو اذیت کنی😁
مامان گفت
منکه نمیفهمم چی بین شما دوتا میگذره😒
دوتامون خندیدیم...شب که میخواست بره تو گوشی سرموکردم توگوشیش با یه حالت خاصی یکم خیره شد بهم وگفت
بیااااااا،بیا ببین همه رو لفت دادم خانوم باغیرتتتتتتت...
خیلی خوشحال شدم و از این حرفش زدم زیر خنده...
#پایــــــــاݩ 🌿✨
پ.ن:
دوستان عزیزی که داستان کوتاه رو خوندند لطفا نظر،پیشنهاد وانتقادخودشون رو به آیدی نویسنده انتقال بدهندوبه ایشان در جهت تولیدداستانهایی با کیفیت بهترکمک کنند.باتشکر🙂👇✅
نویسنده:
@jihademadmoghnieh