eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @HENAS_213 @sarb_z_313 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به همه چالش یهویی داریم هر کسی که اسم رو برای من بفرسته جایزه میگیره👇🏻🤩 @MohaddeseSamadi
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
___
•فأي فكر دون قوة يبقي نظريات تتأكلها الكتب، و أي قوة دون فكر تبقى ردة فعل دون استمرارية و أثر. _شهید جهاد عماد مغنیه_ .🥀. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
تنصر إمام زمانك، و تروح تجهز حالك انك تنصر إمام زمانك. امام زمانت را یاری کن و خود را به گونه ای آماده کن که یاری کننده ی امام زمانت باشی _شهيد جهاد مغنية _ @jihadmughniyeh_ir
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-🥀✨ زبانِ حــــال مادرِ جــهاد ! فردا صبح قاعده ی هستی بهم میخورد؛ صبح فردا خورشید آسمانِ من جای طلوع غروب میکند ! فردا تو میروی و من میمانم و خاطره های تو و غروب خورشیدی که بی تو دیگر‌ طلوعی ندارد بعد از تو همدم مادرت "ام لیلا" ست و‌ آرامش‌ قلبش روضه علی اکبر !... ! ❤️‍🩹🥀! @jihadmughniyeh_ir
♢ڪـلاݦ شهید جهاد مغنیہ: 🥀این خــون ها جوێهایـے مے شود ، دࢪ مسیࢪ قــدس و فلسـطین... 🌿 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
..📼 یادمه یه جلسه خیلی مهم داشتیم، جهاد داشت صحبت میکرد.. تا گوشیش اذان رو گفت، همه چیز رو جمع کرد و گفت پاشین نماز رو بخونیم، ادامش بمونه بعد نماز!(: + به نقل از دوست و همرزمِ شہید✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
"بسم رب شهدا" یکی از رفقاش میگفت وقتی جهاد می‌رفت حرم امام رضا از شوق زیادی پرواز می‌کرد و ارادت خاصی به غریب طوس داشت 🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
گفتم:بہ‌نظرت‌کیا‌شهید‌میشن؟! گفت:اونـایـے‌ڪہ‌اسراف‌میکنن گفتم:اسـراف!توچے؟! گفت:تودوست‌داشتن‌خدا. 🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
بسم رب شهدا با‌هیچـکسم‌میـل‌سخن‌نیست... ولیـکن، تو‌خارج‌از‌ایـن‌ قاعـده‌وفلسفہ‌ھایۍ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
"بسم رب الشهدا" ماه رمضان بود جهاد نيمه شب تماس گرفت و گفت كه اماده شوم و به چند نفر ديگر از دوستانمان كه از افراد مورد اعتماد جهاد بودند بگويم حاضر شوند می‌خواهيم برويم جايی. ساعت نزديك ٢:٣٠،٣صبح بود در محلی كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم. جهاد بعد از چند دقيقه گفت بچه ها سوار شويد! ماهم بدون اينكه چيزی بپرسيم سوار شديم. در راه كسی حرفی نزد و چيزی از او نپرسيد. ديديم در خانه ای ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبی ندارند. از ماشين پياده شد و ما هم همين طور نگاهش می‌كرديم، بسته‌ای از صندوق عقب ماشين درآورد و به من داد و گفت برو در آن خانه و اين را بده و بيا گفتم جهاد اين چيه؟! گفت كمی خوراكی، برو… چند قدم كه رفتم برگشتم و با تعجب نگاهش كردم، او هم مرا نگاه كرد و یك لبخند زد و گفت راه برو ديگر… رفتم سمت در و در را زدم. كسی آمد و بدون اينكه از من سوالی کند بسته را گرفت و تشكر كرد و رفت داخل خانه اون لحظه بود كه فهميدم جهاد قبلا هم اين‌كار را می‌كرده و برای آن ها چيزی می‌فرستاده و ما بی‌خبر بوديم و برای اينكه ممكن بود كسی بشناسدش نيامد بسته را بدهد تا قبل از شهادتش فقط چند نفر از خانواده اش اين را می‌دانستند و ان هم فقط بخاطر اينكه در ماه رمضان، ديروقت از خانه می‌آمد بيرون و دير هم برمی‌گشت آن‌ها خبردار باشند و نگرانش نشوند بعد از شهادتش بود كه همه فهميدند اون فرد، "شهيد جهاد عماد مغنيه" بوده است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir