eitaa logo
جرعه ناب
655 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
208 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام #جرعه_ناب توسط ادمین اداره می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
✅آيا كسى كه هدايت گر به سوى حق است، سزاوارتر است كه پيروى شود يا كسى كه خود از هدايت بى بهره است؛ مگر آن كه از سوى ديگران هدايت شود؟ شما را چه می شود و چگونه حکم مى‌كنيد؟   أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهْدَی ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (یونس۳۵) ✅کیفیت استدلال: در  اين آيه شریفه که درباره هدايت،است دو احتمال با يك‌ديگر مقايسه شده است الف_ یکی مربوط به كسى است كه خود از هدايت برخوردار است و به هدايت ديگران نياز ندارد، بلكه ديگران را به حق هدايت مى‌كند؛ يعنى از هدايت ويژه الهى برخوردار است. ب_ ديگرى كسى است كه از هدايت به حق بهره‌اى ندارد مگر آن كه ديگران او را هدايت كنند. ✅جهت اشتراک این دو نوع هدایت   اين است كه هردو از هدايت بهره‌مند مى‌باشند اما جهت افتراق این است که در بهره‌مندى از هدايت به هدايت‌گرى ديگران نياز دارند يا از هدايت ويژه الهى برخوردارند ودرین صورت به هدايت ديگران نیازی ندارند، متفاوت مى‌باشند. ✅حال می گوییم :   جمله «فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» بیانگر این است که کسی که از هدایت ویژه الهی برخوردار است بر کسی خود نیاز به هدایت دارد برتری دارد واگرغیرازاين حکم شود، بر خلاف حكم عقل و وجدان است و خداوند متعال نیز برخلاف عقل و وجدان حکم نمی دهد پس کسی که از هدایت الهی برخوردار است را حاکم و امام قرار می دهد ✅مرحوم علامه طباطبایی می نویسد از تقابل بین هادی بسوی حق، و بین کسی که تا دیگران هدایتش نکنند راه را پیدا نمیکند، دو نکته بدست می آید اول اینکه امام باید معصوم از هر ضلالت و گناهی باشد، و گر نه مهتدی بنفس نخواهد بود، بلکه محتاج بهدایت غیر خواهد بود، و آیه شریفه از مشخصات امام این را بیان کرد: که او محتاج بهدایت احدی نیست، پس امام معصوم است، دوم اینکه عکس نتیجه اول نیز بدست می‌آید، و آن اینست که هر کس معصوم نباشد، او امام و هادی بسوی حق نخواهد بود (ترجمه المیزان ج۱ص۴۱۲) @jorenab
درکارگلاب وگل حکم ازلی این بود کاین شاهدبازاری وآن پرده نشین باشد @jorenab
هدایت شده از والقلم ومایسطرون
🔶در حوادث جنگ صفين چنين نقل شده است: «يکى از ياران عمار ياسر مى گويد: ما در جنگ صفين، همراه على(عليه السلام) تحت فرماندهى عمار بوديم. ناگاه مردى صف را شکافت و به ما رسيد و گفت: عمار کدام است؟ عمار صدا زد: منم. آن مرد گفت: سخنى دارم آشکارا بگويم يا پنهان؟ عمار گفت: اختيار با توست. آن مرد گفت: آشکارا مى گويم: 🔶 من در مبارزه با معاويه و پيروانش از ساعتى که از خانه بيرون آمدم ترديدى نداشتم و مى دانستم آن ها گمراهند و اين وضع تا ديشب ادامه داشت ; ولى خوابى ديدم که مرا مردّد ساخته است. در خواب ديدم منادى ما اذان گفت و به يگانگى خدا و رسالت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) شهادت داد. منادى آن ها همين طور. نماز بر پا شد. همه مانند هم نماز خوانديم. همه يکنواخت تلاوت قرآن مى کرديم (از خواب بيدار شدم) شک و ترديد مرا فرا گرفت با خود گفتم اگر آن ها بر باطلند، پس چرا همه چيز آن ها مثل ماست؟ خدا مى داند آن شب بر من چه گذشت! ❇️عمار گفت: صاحب آن پرچم سياه را که در برابر ماست مى شناسى؟ او عمرو عاص است. من همراه با پيامبر(صلى الله عليه وآله) در برابر همين پرچم، سه بار جهاد کرده ام و اين دفعه چهارم است و او از آن سه نوبت بهتر نشده ; بلکه بدتر و فاجرتر هم شده است. آيا تو در غزوه بدر و احد و حنين شرکت داشتى؟ يا پدرت شاهد آن ها بوده است که براى تو خبرآورد؟ او گفت: نه.عمار گفت: موقعيت امروز ما در خدمت على(عليه السلام) همان موقعيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز بدر و احد و حنين است و مرکز پرچم آن ها همان مرکز پرچم هاى مشرکان و احزاب است. ❇️آيا آن لشکر و کسانى را که در آن هستند مى بينى؟ به خدا سوگند! من دوست داشتم که تمام آن هايى که همراه با معاويه براى مبارزه با ما آمده اند و از اهداف ما جدايند همگى يک انسان بودند و من آن انسان را از بين مى بردم... آيا حقيقت را براى تو روشن ساختم؟ آن مرد گفت: آرى، بر من روشن شد. عمار گفت: حالا هر يک از دو گروه را که مى خواهى انتخاب کن 📚شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 5، صفحه 256 (با کمى تلخيص) ـ اين داستان را «نصر بن مزاحم» در صفحه 321 کتاب صفين نيز نقل کرده است. 🆔https://eitaa.com/gelayeri_babolkenari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱_سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، «مرارة بن ربیع» و «هلال بن امیه»، از شرکت در جنگ «تبوک» و حرکت همراه پیامبر(صلى الله علیه وآله) سرباز زدند، ولى این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند؛ بلکه به خاطر سستى و تنبلى بود، چیزى نگذشت که پشیمان شدند. هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از میدان «تبوک» به «مدینه» بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهى کردند، اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) حتى یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد: احدى با آنها سخن نگوید. آنها در یک محاصره عجیب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا که حتى کودکان و زنان آنان نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند، و اجازه خواستند از آنها جدا شوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجازه جدائى نداد، ولى دستور داد: به آنها نزدیک نشوند. فضاى «مدینه» با تمام وسعتش، چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند براى نجات از این خوارى و رسوائى بزرگ، شهر را ترک گویند و به قله کوه هاى اطراف «مدینه» پناه ببرند (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱۱، ص: ۲۲۹) وَعَلَی الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (توبه۱۱۸) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلّف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند، ) تا آن جا که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد. (حتّی) در وجود خویش، جایی برای خود نمی یافتند. (و) دانستند پناهگاهی در برابر عذاب خدا جز رفتن به سوی او نیست. سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند. زیرا خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است ۳_مهمترین کاری که گناه با انسان انجام میدهد هستی را برای انسان تنگ میکند چرا که بر کل هستی اثر می گذارد ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (روم:۴۱) فساد، در صحرا و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند ۴_یعنی گناه چون از درون انسان بر می خیزد پس درون و نهان انسان را نشانه می گیرد ازین‌رو ممکن است فرد به ظاهر آزاد باشد اما از درون به بند کشیده شده است و در حصار است زندان او جان اوست پس جایی نمی ماند که بتواند بدان سمت برود تا رها گردد مکن کاری که برپاسنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو چوفردانامه خوانان نامه خوانند ترااز نامه خواندن ننگت آیو ۵_پس تنها راه نجات ازین تنگی و ضیق رها شدن از آثار گناه آنهم با توبه و بازگشت به سوی خداست @jorenab
به محشر چو آهی ز دل برکَشَد گنه را خط نسخ بر سر کَشَد گنه کار را چون شود عذر خواه به جنت کند فخر بر بی گناه @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
۱-آتش زده شدن خانه حضرت فاطمه (س) چنان معروف و مشهور بوده که وقتی عبدالله بن زبیر بر شهر مکه مسلط گردید اعلام کرد هرکس با من بیعت ننماید خانه او را آتش می زنم آنگونه که خانه فاطمه را آتش زدند و سپس حسن بن محمد بن حنفیه که بیعت ننموده بود را دستگیر و زندانی کرد و خانه او را آتش زد، و بنی هاشم را در شعب جمع کرده و می خواست آنها را زنده زنده در آتش بسوزاند. (مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۷) ۲-ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارعاب والسیف و القوه ارسل عمر ، و قنفذا و جماعه الی دار علی و فاطمه علیها السلام و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه علیها السلام و احرق باب الدار . مقاتل بن عطیه می گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا (علیهما السلام) فرستاد، عمر هیزم را درب خانه ی فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید. هنگامی که فاطمه ی زهرا (علیهما السلام)  که پشت درب آمد عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه را پشت درب فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ درب به سینه ی حضرت فرو رفت و بر اثر آن صدمات حضرت به بستر بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت. (الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیّه ص ۱۶۰-۱۶۱) ۳-«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»( اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳) ۴-غلامی به نام قُنفُذ با غلاف شمیر به دست یا پهلوی مبارک حضرت زده است که بعداز آن جریان حضرت همیشه در ناراحتی واندوه بود تا به جوار حق شتافت وحتی آمده است عمر گفته بود اگر از خانه خارج نشوید خانه را به آتش می کشم گفته شد هرچند حضرت زهرا داخل خانه باشد گفت حتی اگر زهرا باشد (تاریخ الطبری ج۳ ص۱۹۸ ) ۵-احمد شهرستانی در الملل و النحل درباره نظام می نویسد: از جمله عقائد نظام آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد: همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت.( الملل و النحل، ج ۱، ص ۵۷، چاپ دارالمعرفه بیروت @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
طبق وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت امیرالمومنین علیه السلام شبانه بدن آن حضرت را غسل داد. وقتی می خواست صورت حضرت را با کفن بپوشاند، صدا زدند: «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکمْ بیایید با مادر تان وداع کنید.»  امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یدَیهَا وَ ضمَّتْهُمَا إِلَی صدْرِهَا ملِیاً خدا را شاهد می گیرم که حضرت زهراعلیه السلام دست هارا بلند کرد و بچه ها را در آغوش گرفت بحارالانوار ج۴۳ص۱۷۹ يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللَّهِ. @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: آزمون بسیج در میدان جنگ آزمون پرشکوهی بود، لکن بسیج یک سازمان نظامی نیست. بسیج یک فرهنگ و یک گفتمان است. 🔹بسیج فرهنگ مجاهدت بدون توقع است. @Farsna
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌" راغب كلمه "تفويض" را به معناى رد دانسته. و بنا به گفته وى تفويض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او، در نتيجه تفويض با توكل و تسليم قريب المعنى مى‌شود، چيزى كه هست اعتبارها مختلف است. ۱_و اگر آن را (تفويض) مى‌گويند به اين اعتبار است كه بنده خدا آنچه را كه به ظاهر منسوب به خودش است، به خدا برمى‌گرداند و حال عبد در چنين وضعى حال كسى است كه بركنار باشد و هيچ امرى راجع به او نباشد ۲_و اگر( توكلش )مى‌خوانند به اين اعتبار است كه بنده خدا پروردگار خود را وكيل خود مى‌گيرد، تا هر تصرفى را كه خواست در امور او بكند ۳_و اگر (تسليمش )مى‌نامند، به اين اعتبار است كه بنده خدا رام و منقاد محض است در برابر هر اراده‌اى كه خداى سبحان در باره‌اش بكند، و هر كارى كه از او بخواهد بدون اينكه هيچ امرى را به خود نسبت دهد، اطاعت مى‌كند . پس تفويض و توكل و تسليم مقامات سه‌گانه‌اى هستند از مراحل عبوديت، از همه پايين‌تر و سطحى‌تر توكل است و از آن دقيقتر و بالاتر تفويض و از آنهم دقيق‌تر و مهم‌تر تسليم است. (ترجمه المیزان ج۱۷ص۵۰۵)
هدایت شده از جرعه ناب
امام صادق از پدران طاهرینش نقل می کند: زمانی که وفات حضرت فاطمه (علیهاالسلام) رسید گریست. امیر المؤمنین (علیه السلام)‌ فرمود: ای سرورم! چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: بر چیزهایی می‌گریم که پس از من با آن، مواجه خواهی شد فرمود: گریه مکن! به خدا سوگند! آن رنج‌ها در برابر رضای خداوند، کوچک است و به خاطر خدای متعال، همه چیز را تحمل خواهم کرد سپس حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود سفارشی دارم و آن اینکه نگذاری در تشییع جنازه من غاصبان شرکت کنند حضرت علی علیه السلام هم این سفارش را عمل کرد لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ الْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي‏ مَا يُبْكِيكِ‏ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لَا تَبْكِي فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لَا يُؤْذِنَ بِهَا الشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ. (بحار الأنوار ج‏۴۳ص۲۱۸) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا