eitaa logo
جرعه ناب
645 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
197 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از دلایل بر اثبات امامت دلیل افضلیت است مرحوم علامه حلی در کشف المراد اینگونه بیان می کند وقتی امام را با رعیتش مقایسه کنیم سه صورت دارد ۱. امام با مردم و رعیت خود مساوى باشد   ۲. امام مفضول وپایین تراز رعیتش باشد   ۳. امام افضل از مردم باشد و بر آنها برترى داشته باشد و فرض اول باطل است زیرا لازمه اش ترجيح بلا مرجّح است كه به ترجح بلامرجح بر می گردد قبيح و محال مى‌باشد.   ، فرض دوم باطل است، زيرا لازمه اش، تقديم مرجوح بر راجح است كه عقلا قبيح است پس فرض سوم می ماند و آن اینکه امام باید افضل از دیگران باشد قال: و قبح تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح فی المساوی أقول: الإمام یجب أن یکون أفضل من رعیته لأنه إما أن یکون مساویا لهم أو أنقص منهم أو أفضل و الثالث هو المطلوب و الأول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالإمامة و الثانی أیضا محال لأن المفضول یقبح عقلا تقدیمه علی الفاضل (کشف المراد ص۳۶۶) نکته: مراد از افضلیت امام بر دیگران در همه امور نفسانیه و بدنیه است مثل شجاعت. علم. کرم. دین برتری حضرت علی علیه السلام دراین امور کاملا روشن است مرحوم علامه حلی در شرح کلام مرحوم طوسی در وجه افضلیت حضرت می نویسد اول حضرت بسیاربا ذکاوت بود و در دامن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رشد یافت لذا ازهمه افراد باهوش تر و زیرک تر بود دوم در علم به احکام الهی از همه برتر بود لذا آنها به حضرت رجوع می کردند اما حضرت به کسی رجوع نکرد سوم نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود اقضاکم علی. و این مستلزم برتری علمی حضرت بر سایرین است چهارم علما اسلامی. از تمام علوم از جمله فقه. تفسیر نحو و.. را به حضرت نسبت می دهند پنجم علم حضرت به کتب آسمانی و به طرق آسمان @jorenab
📚 تفاوت وجه التزام و جریمه دیر کرد 💠 سؤال: تفاوت وجه التزام با جریمه دیرکرد چیست؟ آیا وجه التزام همان رباست؟ ✅ جواب: مبلغ دیر کرد به معنای گرفتن وجهی در ازای مهلت دادن به مدیون برای ادای دین است که ربا محسوب می شود اما وجه التزام به معنای جریمه در ازای تخلف از تعهدی است که مدیون برای ادای دین در زمان معین داشته است و لذا مانعی ندارد. 🆔 @leader_ahkam نکته فرق وجه التزام و جریمه دیرکرد این است که در وجه التزام درمتن عقد تصریح می شود درصورت تخلف یکی از متعاقدین مبلغی را بپردازد برخلاف جریمه که ذکر نمی شود  ماده 221 قانون مدنی ، بیان شده است که اگر کسی تعهد به انجام امر یا خودداری از انجام امری نموده و از آن تعهد ، تخلف کند ، مسئول جبران خسارت طرف مقابل است ؛ مشروط به اینکه در متن قرارداد ، به جبران خسارت تصریح شده باشد ( وجه التزام ) و یا اینکه آن تعهد ، به گونه ای باشد که جبران خسارت آن ، به لحاظ عرفی ، تصریح شده باشد و یا طبق قانون ، عدم اجرای تعهد ، موجب ضمان باشد که در این حالات ، می توان خسارت تاخیر تادیه را به نرخ بانک مرکزی ، مطالبه نمود @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅آيا كسى كه هدايت گر به سوى حق است، سزاوارتر است كه پيروى شود يا كسى كه خود از هدايت بى بهره است؛ مگر آن كه از سوى ديگران هدايت شود؟ شما را چه می شود و چگونه حکم مى‌كنيد؟   أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهْدَی ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (یونس۳۵) ✅کیفیت استدلال: در  اين آيه شریفه که درباره هدايت،است دو احتمال با يك‌ديگر مقايسه شده است الف_ یکی مربوط به كسى است كه خود از هدايت برخوردار است و به هدايت ديگران نياز ندارد، بلكه ديگران را به حق هدايت مى‌كند؛ يعنى از هدايت ويژه الهى برخوردار است. ب_ ديگرى كسى است كه از هدايت به حق بهره‌اى ندارد مگر آن كه ديگران او را هدايت كنند. ✅جهت اشتراک این دو نوع هدایت   اين است كه هردو از هدايت بهره‌مند مى‌باشند اما جهت افتراق این است که در بهره‌مندى از هدايت به هدايت‌گرى ديگران نياز دارند يا از هدايت ويژه الهى برخوردارند ودرین صورت به هدايت ديگران نیازی ندارند، متفاوت مى‌باشند. ✅حال می گوییم :   جمله «فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» بیانگر این است که کسی که از هدایت ویژه الهی برخوردار است بر کسی خود نیاز به هدایت دارد برتری دارد واگرغیرازاين حکم شود، بر خلاف حكم عقل و وجدان است و خداوند متعال نیز برخلاف عقل و وجدان حکم نمی دهد پس کسی که از هدایت الهی برخوردار است را حاکم و امام قرار می دهد ✅مرحوم علامه طباطبایی می نویسد از تقابل بین هادی بسوی حق، و بین کسی که تا دیگران هدایتش نکنند راه را پیدا نمیکند، دو نکته بدست می آید اول اینکه امام باید معصوم از هر ضلالت و گناهی باشد، و گر نه مهتدی بنفس نخواهد بود، بلکه محتاج بهدایت غیر خواهد بود، و آیه شریفه از مشخصات امام این را بیان کرد: که او محتاج بهدایت احدی نیست، پس امام معصوم است، دوم اینکه عکس نتیجه اول نیز بدست می‌آید، و آن اینست که هر کس معصوم نباشد، او امام و هادی بسوی حق نخواهد بود (ترجمه المیزان ج۱ص۴۱۲) @jorenab
درکارگلاب وگل حکم ازلی این بود کاین شاهدبازاری وآن پرده نشین باشد @jorenab
هدایت شده از والقلم ومایسطرون
🔶در حوادث جنگ صفين چنين نقل شده است: «يکى از ياران عمار ياسر مى گويد: ما در جنگ صفين، همراه على(عليه السلام) تحت فرماندهى عمار بوديم. ناگاه مردى صف را شکافت و به ما رسيد و گفت: عمار کدام است؟ عمار صدا زد: منم. آن مرد گفت: سخنى دارم آشکارا بگويم يا پنهان؟ عمار گفت: اختيار با توست. آن مرد گفت: آشکارا مى گويم: 🔶 من در مبارزه با معاويه و پيروانش از ساعتى که از خانه بيرون آمدم ترديدى نداشتم و مى دانستم آن ها گمراهند و اين وضع تا ديشب ادامه داشت ; ولى خوابى ديدم که مرا مردّد ساخته است. در خواب ديدم منادى ما اذان گفت و به يگانگى خدا و رسالت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) شهادت داد. منادى آن ها همين طور. نماز بر پا شد. همه مانند هم نماز خوانديم. همه يکنواخت تلاوت قرآن مى کرديم (از خواب بيدار شدم) شک و ترديد مرا فرا گرفت با خود گفتم اگر آن ها بر باطلند، پس چرا همه چيز آن ها مثل ماست؟ خدا مى داند آن شب بر من چه گذشت! ❇️عمار گفت: صاحب آن پرچم سياه را که در برابر ماست مى شناسى؟ او عمرو عاص است. من همراه با پيامبر(صلى الله عليه وآله) در برابر همين پرچم، سه بار جهاد کرده ام و اين دفعه چهارم است و او از آن سه نوبت بهتر نشده ; بلکه بدتر و فاجرتر هم شده است. آيا تو در غزوه بدر و احد و حنين شرکت داشتى؟ يا پدرت شاهد آن ها بوده است که براى تو خبرآورد؟ او گفت: نه.عمار گفت: موقعيت امروز ما در خدمت على(عليه السلام) همان موقعيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز بدر و احد و حنين است و مرکز پرچم آن ها همان مرکز پرچم هاى مشرکان و احزاب است. ❇️آيا آن لشکر و کسانى را که در آن هستند مى بينى؟ به خدا سوگند! من دوست داشتم که تمام آن هايى که همراه با معاويه براى مبارزه با ما آمده اند و از اهداف ما جدايند همگى يک انسان بودند و من آن انسان را از بين مى بردم... آيا حقيقت را براى تو روشن ساختم؟ آن مرد گفت: آرى، بر من روشن شد. عمار گفت: حالا هر يک از دو گروه را که مى خواهى انتخاب کن 📚شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 5، صفحه 256 (با کمى تلخيص) ـ اين داستان را «نصر بن مزاحم» در صفحه 321 کتاب صفين نيز نقل کرده است. 🆔https://eitaa.com/gelayeri_babolkenari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱_سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، «مرارة بن ربیع» و «هلال بن امیه»، از شرکت در جنگ «تبوک» و حرکت همراه پیامبر(صلى الله علیه وآله) سرباز زدند، ولى این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند؛ بلکه به خاطر سستى و تنبلى بود، چیزى نگذشت که پشیمان شدند. هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از میدان «تبوک» به «مدینه» بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهى کردند، اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) حتى یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد: احدى با آنها سخن نگوید. آنها در یک محاصره عجیب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا که حتى کودکان و زنان آنان نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند، و اجازه خواستند از آنها جدا شوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجازه جدائى نداد، ولى دستور داد: به آنها نزدیک نشوند. فضاى «مدینه» با تمام وسعتش، چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند براى نجات از این خوارى و رسوائى بزرگ، شهر را ترک گویند و به قله کوه هاى اطراف «مدینه» پناه ببرند (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱۱، ص: ۲۲۹) وَعَلَی الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (توبه۱۱۸) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلّف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند، ) تا آن جا که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد. (حتّی) در وجود خویش، جایی برای خود نمی یافتند. (و) دانستند پناهگاهی در برابر عذاب خدا جز رفتن به سوی او نیست. سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند. زیرا خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است ۳_مهمترین کاری که گناه با انسان انجام میدهد هستی را برای انسان تنگ میکند چرا که بر کل هستی اثر می گذارد ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (روم:۴۱) فساد، در صحرا و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند ۴_یعنی گناه چون از درون انسان بر می خیزد پس درون و نهان انسان را نشانه می گیرد ازین‌رو ممکن است فرد به ظاهر آزاد باشد اما از درون به بند کشیده شده است و در حصار است زندان او جان اوست پس جایی نمی ماند که بتواند بدان سمت برود تا رها گردد مکن کاری که برپاسنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو چوفردانامه خوانان نامه خوانند ترااز نامه خواندن ننگت آیو ۵_پس تنها راه نجات ازین تنگی و ضیق رها شدن از آثار گناه آنهم با توبه و بازگشت به سوی خداست @jorenab
به محشر چو آهی ز دل برکَشَد گنه را خط نسخ بر سر کَشَد گنه کار را چون شود عذر خواه به جنت کند فخر بر بی گناه @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
۱-آتش زده شدن خانه حضرت فاطمه (س) چنان معروف و مشهور بوده که وقتی عبدالله بن زبیر بر شهر مکه مسلط گردید اعلام کرد هرکس با من بیعت ننماید خانه او را آتش می زنم آنگونه که خانه فاطمه را آتش زدند و سپس حسن بن محمد بن حنفیه که بیعت ننموده بود را دستگیر و زندانی کرد و خانه او را آتش زد، و بنی هاشم را در شعب جمع کرده و می خواست آنها را زنده زنده در آتش بسوزاند. (مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۷) ۲-ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارعاب والسیف و القوه ارسل عمر ، و قنفذا و جماعه الی دار علی و فاطمه علیها السلام و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه علیها السلام و احرق باب الدار . مقاتل بن عطیه می گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا (علیهما السلام) فرستاد، عمر هیزم را درب خانه ی فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید. هنگامی که فاطمه ی زهرا (علیهما السلام)  که پشت درب آمد عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه را پشت درب فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ درب به سینه ی حضرت فرو رفت و بر اثر آن صدمات حضرت به بستر بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت. (الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیّه ص ۱۶۰-۱۶۱) ۳-«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»( اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳) ۴-غلامی به نام قُنفُذ با غلاف شمیر به دست یا پهلوی مبارک حضرت زده است که بعداز آن جریان حضرت همیشه در ناراحتی واندوه بود تا به جوار حق شتافت وحتی آمده است عمر گفته بود اگر از خانه خارج نشوید خانه را به آتش می کشم گفته شد هرچند حضرت زهرا داخل خانه باشد گفت حتی اگر زهرا باشد (تاریخ الطبری ج۳ ص۱۹۸ ) ۵-احمد شهرستانی در الملل و النحل درباره نظام می نویسد: از جمله عقائد نظام آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد: همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت.( الملل و النحل، ج ۱، ص ۵۷، چاپ دارالمعرفه بیروت @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
طبق وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت امیرالمومنین علیه السلام شبانه بدن آن حضرت را غسل داد. وقتی می خواست صورت حضرت را با کفن بپوشاند، صدا زدند: «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکمْ بیایید با مادر تان وداع کنید.»  امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یدَیهَا وَ ضمَّتْهُمَا إِلَی صدْرِهَا ملِیاً خدا را شاهد می گیرم که حضرت زهراعلیه السلام دست هارا بلند کرد و بچه ها را در آغوش گرفت بحارالانوار ج۴۳ص۱۷۹ يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللَّهِ. @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: آزمون بسیج در میدان جنگ آزمون پرشکوهی بود، لکن بسیج یک سازمان نظامی نیست. بسیج یک فرهنگ و یک گفتمان است. 🔹بسیج فرهنگ مجاهدت بدون توقع است. @Farsna
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌" راغب كلمه "تفويض" را به معناى رد دانسته. و بنا به گفته وى تفويض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او، در نتيجه تفويض با توكل و تسليم قريب المعنى مى‌شود، چيزى كه هست اعتبارها مختلف است. ۱_و اگر آن را (تفويض) مى‌گويند به اين اعتبار است كه بنده خدا آنچه را كه به ظاهر منسوب به خودش است، به خدا برمى‌گرداند و حال عبد در چنين وضعى حال كسى است كه بركنار باشد و هيچ امرى راجع به او نباشد ۲_و اگر( توكلش )مى‌خوانند به اين اعتبار است كه بنده خدا پروردگار خود را وكيل خود مى‌گيرد، تا هر تصرفى را كه خواست در امور او بكند ۳_و اگر (تسليمش )مى‌نامند، به اين اعتبار است كه بنده خدا رام و منقاد محض است در برابر هر اراده‌اى كه خداى سبحان در باره‌اش بكند، و هر كارى كه از او بخواهد بدون اينكه هيچ امرى را به خود نسبت دهد، اطاعت مى‌كند . پس تفويض و توكل و تسليم مقامات سه‌گانه‌اى هستند از مراحل عبوديت، از همه پايين‌تر و سطحى‌تر توكل است و از آن دقيقتر و بالاتر تفويض و از آنهم دقيق‌تر و مهم‌تر تسليم است. (ترجمه المیزان ج۱۷ص۵۰۵)
هدایت شده از جرعه ناب
امام صادق از پدران طاهرینش نقل می کند: زمانی که وفات حضرت فاطمه (علیهاالسلام) رسید گریست. امیر المؤمنین (علیه السلام)‌ فرمود: ای سرورم! چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: بر چیزهایی می‌گریم که پس از من با آن، مواجه خواهی شد فرمود: گریه مکن! به خدا سوگند! آن رنج‌ها در برابر رضای خداوند، کوچک است و به خاطر خدای متعال، همه چیز را تحمل خواهم کرد سپس حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود سفارشی دارم و آن اینکه نگذاری در تشییع جنازه من غاصبان شرکت کنند حضرت علی علیه السلام هم این سفارش را عمل کرد لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ الْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي‏ مَا يُبْكِيكِ‏ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لَا تَبْكِي فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لَا يُؤْذِنَ بِهَا الشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ. (بحار الأنوار ج‏۴۳ص۲۱۸) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در (كشف الغمه) و غيره روايت كرده اند كه چون وفات حضرت فاطمه عليه السلام نزديك شد، (اسماء بنت عميس) را فرمود كه آبى بياور كه من وضو بسازم، پس وضو ساخت و بروايتى غسل كرد، نيكوترين غسلها و بوى خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامه هاى نو طلبيد و پوشيد و فرمود: اى اسماء! جبرئيل در وقت وفات پدرم چهل درهم كافور آورد از بهشت، پدرم آنرا سه قسمت كرد يكحصه را براى خود گذاشت و يكى از براى من و يكى از براى على، آن كافور را بياور كه مرا بان حنوط كنند، چون كافور را آورد، فرمود: نزديك سر من بگذار، پس پاى خود را رو بقبله كد و خوبيد و جامه بر روى خود كشيد و فرمود: اى اسماء! ساعتى صبركن، بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على را طلب كن و بدانكه من بپدر خود ملحق گرديده ام. (اسماء) ساعتى انتظار كشيد بعد از آن آنحضرترا ندا كرد صدائى نشنيد، پس گفت: اى دختر مصطفى اى دختر بهترين فرزندان آدم! ايدختر بهترين كسيكه روى زمين راه رفته است اى دختر آنكسى كه در شب معراج بمرتبه قاب قوسين اوادنى رسيده است! چون جواب نشنيد جامه را از روى مباركش برداشت ديد كه مرغ روحش برياض جنت پرواز كرده است، پس بر روى آنحضرت افتاد و آنحضرت را ميبوسيد و ميگفت: چون بخدمت حضرت رسول برسى، سلام (اسماء) بنت عميس را بآنحضرت برسان در اين حال (حسنين) از در در آمدند و گفتند: اى (اسماء)! مادر ما، در اين وقت چرا بخواب رفته است؟ (اسماء) گفت: مادر شما بخواب نرفته وليكن برحمت رب - الارباب واصل گرديده است، پس حضرت امام حسن خود را بر روى مادر افكند و روى انورش را ميبوسيد و ميگفت: ايمادر بامن سخن بگو، پيش از آنكه روحم از جسد مفارقت كند و حضرت امام حسين بر پايش افتاد و ميبوسيد آنرا و ميگفت: ايمادر بزرگوار منم، فرزند تو حسين، بامن سخن بگو پيش از آنكه دلم شكافته شود و از دنيا مفارقت كنم. پس (اسماء) گفت: اى دو جگر گوشه رسولخدا! برويد و پدر بزگوار خود را خبر كنيد و وفات مادر خود را باو برسانيد، پس ايشان بيرون رفتند چون نزديك بمسجد رسيدند، صدا بگريه بلند كردند، پس صحابه باستقبال ايشان دو يدند، گفتند سبب گريه شما چيست! ايفرزندان رسولخدا! حق تعالى هرگز ديده شما را گريان نگرداند مگر جاى جد خود را خالى ديده ايد و گريان شده ايد از شوق ملاقات او. گفتند: مادر ما از دنيا مفارقت كرد چون حضرت امير، اين خبر وحشت اثر را شنيد بر رو در آمد و فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلى دهم، پس اين دو شعر را در مصيبت آنحضرت ادا فرمود: ( (لكل اجتماع من خليلين فرقة و كل الذى دون الفراق قليل و ان افتقادى واحدا بعدواحد دليل على ان لايدوم خليل) ) چون خبر وفات حضرت فاطمه در (مدينه) منتشر گرديد، مردان و زنان همه گريان شدند در مصيبت آنحضرت و صداى شيون از خانه هاى (مدينه) بلند شد زنان و مردان بسوى خانه آنحضرت دويدند و زنان بنى هاشم در خانه آنحضرت جمع شدند و نزديك شد كه از صداى شيون ايشان مدينه بلرزه در آيد و ايشان مى گفتند: اى سيده و خاتون زنان اى دختر پيغمبر آخر زمان! مردم فوج فوج بتعزيه بسيوى حضرت امير المؤ منين (ع) مى آمدند آنحضرت نشسته بود و حسنين (ع) در پيش آنحضرت نشسته بودند و ميگريستند و مردم از گريه ايشان ميگريستند (ام كلثوم) بنزد قبر رسولخدا (ص) آمد و گفت: يا ابتاه يارسول الله! امروز مصيبت تو بر ما تازه شد و امروز تو از دنيا رفتى. دختر خود را بسوى خود بردى. مردم جمع شده بودند و گريه ميكردند و انتظار بيرون آمدن جنازه را ميكشيدند، پس ابوذر بيرون آمد و گفت اى مردم! بيرون آوردن جنازه تاءخير افتاد پس مردم متفرق شدند و برگشتند. چون پاسى از شب گذشت و ديده‌ها بخواب رفت، جنازه را بيرون آوردند و حضرت امير المؤ منين و حسنين و (عمار) و (مقداد) و (عقيل) و (زبير) و (ابوذر) و (سلمان) و (بريده) و گروهى از بنى هاشم و خواص آنحضرت بر حضرت فاطمه نماز كردند و در همان شب او را دفن كردند. حضرت امير بر دور قبر او هفت قبردیگر ساخت (فیض الاعلام. شیخ عباس قمی ص۲۸۷) @jorenab
ایستاده‌ام ایستاده‌ای ایستاده‌ایم جنگلیم تن به صندلی شدن نداده‌ایم... در این دنیا که همه چیز در حال تغییر است به گونه‌ای که دیگر ثبات در هیچ امری معنا ندارد،زیباترین مبحث حفظ اصالت است،مقاومتی لازم در برابر تغییرات نامرغوب. تغییرات باید به نفع انسان و در مسیر رشد و نمود او باشند نه مانعی برای رسیدن به مقصد. ما خلایق می‌بایست در کنار هم و با تفکر و تعقل انتخاب کنیم و در مسیری که برگزیدیم استقامت را پیشه خود کنیم تا نشان دهیم که ما تنها مخلوقات صاحب عقل و اختیاریم و در کنار درک این مسئله،می‌توانیم از قدرتی که خداوند تنها در وجود ما نهاده است به خوبی بهره ببریم. منظور این نیست که تمامی تغییرات مضر برای حیات انسان هستند،لیکن هدف و مقصود آن است که تن به تغییرات بی‌فکرانه و خودسرانه ندهیم و در کنار مقاوت و ایستادگی‌مان،عقل را پادشاه وجودمان بدانیم و در هر کاری از او فرمان ببریم تا از گزند روزگار محفوظ بمانیم. م.رحیمیان @jorenab
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (حجر:۹۷_۹۹) ما می دانیم سینه ات از آنچه آنها می گویند تنگ می شود (و تو را سخت ناراحت می کنند). (برای دفع این ناراحتی) ۱-تسبیح خداوند پروردگارت را تسبیح گو و ستایش نما ۲-سجده ازسجده کنندگان باش. ۳-عبادت همیشگی خداوند متعال و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو را فرارسد (و از جهان چشم فروبندی) @jorenab
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته ازین معنی گفتیم وهمین باشد @jorenab
سوال چرا خداوند پیامبرانشان را در سختی قرار داد و به آنها قدرت ماورایی نداد یا اموال فراوان که بتوانند با قدرت فوق بشری و. مال زیاد مردم را به سوی خودش جذب کنند و آنها را هدایت کنند؟ پاسخ حضرت علی علیه السلام در انتهای خطبه (۱۹۲ خطبه قاصعه) به این پرسش اینگونه پاسخ می دهد اگر خداى سبحان، مى خواست كه هنگام مبعوث داشتن پيامبران خود ۱_گنجها و معادن زر را برويشان بگشايد ۲_ ویا باغهاى بهشت گونه را به آنان دهد ۳_ و یاپرندگان آسمان و وحوش زمين را به فرمان آنهادر آورد، می توانست چنان کاری کند اما علت اینکه این کار را نکرد این بود که الف_اگر چنین كرده بود، آزمايش بندگان معنا نداشت ب_و پاداش روز جزا باطل مى شد ج_ و اخبار آسمان و‌ وحی بیهوده می شد د_ و اجر و مزد امتحان شدگان بر پذيرندگان دعوت تعلق نمى گرفت ه_ و مؤمنان مستحق ثواب نيكوكاران نمى شدند. و_ نامهاى مؤمن و كافر، معانى خود را از دست مى دادند.  ولى خداى سبحان، پيامبران خود را اراده و تصميم، نيرومندى داد و بظاهر در چشم ديگران ناتوان نشان داد تا ایمان هرکس حقیقی باشد و برای طمع ویا ترس نباشد و درآخر می فرماید اما خداوند مى خواهد كه اولا_ پيروى از رسولانش ثانیا_ تصديق به كتابهايش ثالثا_ خشوع در برابرش و فروتنى در برابر فرمانش رابعا_ تسليم به طاعتش امورى باشند که خاصّ او و از هر شايبه و آميزه اى پاك باشند چرا كه هر چه آزمايش بزرگتر باشد ثواب و جزاى آن بيشتر خواهد بود. لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِیَائِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَ مَعَادِنَ العِقیَانِ وَ مَغَارِسَ الجِنَانِ وَ أَن یَحشُرَ مَعَهُم طُیُورَ السّمَاءِ وَ وُحُوشَ الأَرَضِینَ لَفَعَلَ وَ لَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلَاءُ وَ بَطَلَ الجَزَاءُ وَ اضْمَحَلَّتِ الْأَنْبَاءُ وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلِینَ وَ لاَ اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِینَ وَ لاَ لَزِمَتِ الْأَسْمَاءُ مَعَانِیَهَا وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِیمَا تَرَی الْأَعْیُنُ مِنْ حَالاَتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ.......لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ الاِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ وَ التَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ وَ الاِسْتِکَانَةُ لِأَمْرِهِ وَ الاِسْتِسْلاَمُ لِطَاعَتِهِ أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لاَ تَشُوبُهَا مِنْ غَیْرِهَا شَائِبَةٌ وَ کُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَی وَ الاِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ. @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
سعدی اگر عاشقی کنی جوانی عشق محمد بس است وآل محمد @jorenab
هدایت شده از ندای همت🌿
🖌شهید محمدابراهیم همت به همراه جمعی از همرزمان خود در گردان عمار، در ۱۷ اسفند سال ۶۲ در منطقه طلائیه در جریان عملیات خیبر به فیض شهادت نائل آمد. شهید همت که در ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضای اصفهان به دنیا آمد، یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمان جنگ بود. وی همچنین سابقه حضور در جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی را نیز داشت. عملیات خیبر یکی از مهم‌ترین عملیات‌های ایران در جنگ با عراق محسوب می‌شد که حاج ابراهیم در جریان همین عملیات به شهادت رسید. https://eitaa.com/nedaye_hemmat
۱-اى پناه من،وقتى كه راه‌ها مرا ناتوان مى‌كند و راه نمى‌نمايد، ۲و اى درگذرنده از لغزشم كه اگر عيب‌پوشى تو(از موجبات)شرمندگى‌ام نبود،هر آينه از رسوا شدگان بودم، ۳-و اى نيرودهنده با يارى نمودن،كه اگر يارى كردن تو نبود، هر آينه از شكست خوردگان بودم، ۴-و اى كسى كه پادشاهان براى او يوغ خوارى بر گردن‌هايشان نهاده‌اند و از قهرها و غلبه‌هاى او ترسانند، ۵-و اى سزاوار پرهيزكارى، و اى كسى كه نيكوترين نام‌ها براى اوست؛ ۶-از تو مى‌خواهم كه مرا ببخشايى و بيامرزى‌ام.زيرا الف- من بى‌گناه نيستم تا عذرى داشته باشم ب- و داراى توانى نمى‌باشم تا پيروز شوم ج- و مرا گريزگاهى نيست تا بگريزم يَا كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي اَلْمَذَاهِبُ‌ وَ يَا مُقِيلِي عَثْرَتِي، فَلَوْ لاَ سَتْرُكَ‌ عَوْرَتِي لَكُنْتُ مِنَ اَلْمَفْضُوحِينَ‌، وَ يَا مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ، فَلَوْ لاَ نَصْرُكَ‌ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ اَلْمَغْلُوبِينَ‌، وَ يَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ اَلْمُلُوكُ نِيرَ اَلْمَذَلَّةِ‌ عَلَى أَعْنَاقِهَا، فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ‌، وَ يَا أَهْلَ اَلتَّقْوَى ، وَ يَا مَنْ‌ لَهُ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ‌ ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنِّي، وَ تَغْفِرَ لِي فَلَسْتُ بَرِيئاً فَأَعْتَذِرَ ، وَ لاَ بِذِي قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ ، وَ لاَ مَفَرَّ لِي فَأَفِرَّ. (صحیفه سجادیه دعای ۵۱) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قوای نفس دو دسته تقسیم می شود اول عاقله (یا عالمه) که همان قوه تفکر انسان باشد دوم عامله که شامل. غضبیه. شهویه وهمیه و نامیه است اگر اعتقاد انسان از قوه عاقله نشات بگیرد انسان را رشد می دهد و انسان را به سوی تعالی و کمال سوق می دهد واگر اعتقاد از قوای عامله نشان بگیرد چون وهمیه و شهویه. انسان را نابود می کند واساس دعوت انبیا همین بوده است که اعتقاد انسانها را از قوه عامله گرفته شده بود و به صورت زنجیر بر گردن آنها بود در بیاورند و کاری کنند که اعتقاد آنان از عقل برخیزد لذا کار بسیار سخت و شاقی است لذا قرآن کریم درباره کار انبیا می فرماید بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمی دارد. وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ( اعراف ۱۵۷) @jorenab