خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد
و از تو میخواهم هر خیری را که به آن امید دارم و هر خیری را که به آن امید ندارم و از شر آنچه که از آن دوری میکنم و از شر آنچه که از آن دوری نمی کنم به تو پناه می برم.
« اَللَّهُم إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا أَرْجُو وَ مِنْ خَيْرِ مَا لاَ أَرْجُو وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ مَا لاَ أَحْذَرُ»
(جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة (المصباح) ج ۱، ص ۱۹)
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_دو
#درس_سیزدهم_بخش_اول
امام صادق علیه السلام
حضرت جعفر بن محمد علیه السلام در 17ربیع الاول 83 هجری قمری در مدینه بدنیا آمد ودر 25 شوال سال148 هجری قمری در سن 65 سالگی به دستور منصور دوانیقی در مدینه به شهادت رسید ومرقد شریف آن حضرت در قبرستان بقیع واقع شده است
علت نامیدن شیعه به مذهب جعفری
مذهب تشیع را به مذهب جعفری می شناسند ممکن است عوامل چند موجب چنین اسم گذاری شده باشد
الف- دوران سی وچهار ساله امامت امام صادق علیه السلام نسبت به ائمه علیهم السلام دیگر بیشتر بود لذا حضرت زمان بیشتری را صرف معرفی مذهب حقه تشیع نموده است
ب- دوران امامت امام صادق علیه السلام عصر شکوفائی علم است زیر کار علمی که توسط امام باقر علیه السلام شروع شد ودر عصر امام صادق علیه السلام رونق بیشتری گرفت بگونه ای که گفته شده است حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت بهره می بردند
ج- به علت گسترش علمی امام صادق علیه السلام حتی غیر شیعه نیز از شاگردان امام بودند ازین جهت علم امام وبه تبع آن مذهب تشیع انتشار بیشتری یافت
د-افراد مخالف دین با کمال آزادی نظر ات خود را مطرح می کردند وقتی ناراحتی برخی از شیعیان را در برابر سوالات ملحدانه خود می دیدند می گفتند مااین مطالب را با امام صادق علیه السلام مطرح می کنیم واو با گشاده روئی پاسخ میدهد
@jorenab
سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوزِ من است
چون من از خویش برفتم، دلِ بیگانه بسوخت
خرقهٔ زهدِ مرا، آبِ خرابات ببُرد
خانهٔ عقلِ مرا، آتشِ میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله، جگرم بی می و خُمخانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و مِی نوش دمی
که نَخُفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
#حافظ
@jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
#اسامی_روزها_به_نام_اهل_بیت
سید ابن طاووس (ره) در کتاب «جمال الأسبوع» فرموده: ابن بابویه با ذکر سند از صقر بن ابی دلف روایت کرده: زمانی که متوکل عباسی حضرت هادی علیه السلام را به شهر سامرای کنونی آورد و نزد دربان خود (زراقی) حبس کرد، روزی برای خبر گرفتن از احوال آن حضرت نزد زراقی رفتم، گفت: چه کاری داری؟ گفتم: برای دیدن شما آمده ام. ساعتی با هم نشستیم و از هر دری سخن گفتیم، تا زمانی که مردم را متفرق کرد و مجلس خلوت شد، باز از من پرسید: برای چه پیش من آمدهای؟ من به همان صورت اول پاسخ گفتم، ولی او گفت: گویا آمده ای که خبری از مولای خود، امام هادی علیه السلام بگیری؟ من ترسیدم، گفتم: مولای من متوكل است، گفت: ساکت شو که مولای تو بر حق است،
و من نیز هم عقیده توام. گفتم: «الحمد لله»، سپس گفت: آیا میخواهی نزد آن حضرت بروی؟ گفتم: آری. گفت: اندکی بنشین تا پیک از نزد آن حضرت بیرون آید، من
نشستم تا زمانی که پیک بیرون آمد، پس از آن پسر کی را مأموریت داد، تا مرا نزد آن حضرت ببرد، وقتی به خدمت آن جناب رسیدم، دیدم بر روی حصیری نشسته و در برابرشان قبری آماده کرده اند! به وجود مبارکشان سلام کردم، سلامم را جواب دادند، سپس دستور دادند بنشینم، فرمودند: برای چه آمدهای؟ گفتم: برای خبر گرفتن از احوال شما آمده ام. آنگاه به خاطر دیدن آن قبر گریه کردم.
حضرت فرمودند: گریه مکن، که در این زمان از جانب ایشان آسیبی به من نمی رسد، گفتم: «الحمد لله» سپس گفتم: ای سرور من، حدیثی از رسول خدا صل الله علیه و آله روایت شده که من معنی آن را نمی فهمم، فرمودند آن حدیث کدام است؟ عرض کردم: « لا تُعادوا الأيام فتعادیکم » [با روزها دشمنی مکنید تا آنها با شما دشمنی نورزند. فرمودند: مراد از روزها تا زمانی که آسمانها و زمین برپاست ما هستیم.
شنبه: نام رسول خداست،
یکشنبه: امیرالمؤمنین علیه السلام،
دوشنبه: حسن و حسین علیهما السلام،
سه شنبه: علی بن الحسين ومحمد بن علي وجعفر بن محمد علیهم السلام
چهارشنبه: موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علیهم السلام و من،
پنجشنبه: فرزندم حسن علیه السلام،
جمعه: فرزند فرزندم، که اهل حق برگردش جمع میشوند. این است معنی ایام، پس در دنیا با ایشان دشمنی مکنید، که در آخرت با شما دشمنی خواهند کرد.
آنگاه فرمود: با من خداحافظی کن و برو که بر تو ایمن نیستم و میترسم آزاری به تو رسد.
(مفاتیح الجنان باب اول فصل پنجم)
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_سه
#درس_سیزدهم_بخش_دوم
توازون بین عقل گر ائی وسنت گرائی
یکی از مهمترین ویژگی امام صادق علیه السلام ایجاد تعادل وتوازون بین عقل گرائی افراطی وسنت گرائی افراطی بود لذا وقتی گروهی به طور کلی عقل را به کناری نهاده همه چیز را طبق روایات ولوضعیف توجیه وتبیین می کردند وعده ای دیگر روایات واحادیث را کناری گذاشته وعقل را تنها معیار وملاک قرارداه بودند
حضرت با نفی جبر وتفویض وبیان امر بین امرین راه درست را به همگان نشان داد
🔹مراد از« امر بین امرین »چیست؟
حاصل جمله «امر بین امرین » این است که هستی دارای نظام خاص و قوانین معینی است واین قوانین بر انسان به عنوان جزء هستی حکمفرماست اما بگونه ای نیست که نگذارند انسان آنگونه که می خواهد تصمیم بگیرد بلکه داشتن اختیار توسط انسان در گزینش راه ؛ جزء همین قوانین است وانسان می تواند با اختیار خویش راه خودرا انتخاب نماید
توضیح :
از نگاه دین، نه انسان مجبوراست که هیچ اختیاری از خود نداشته باشد و مانند امور طبیعی براساس حرکت قهری عمل کند و مانند آبی باشد که در نهر حرکت می کند، بدون آنکه اراده ای ازخویش داشته باشد و نه آنقدر آزاد است که بتواند قوانین حاکم بر نظام هستی را درهم پیچیده و به کناری نهد.
به خاطر عدم فهم دقیق این نکته عده ای از مسلمانان معتقد شدند انسان اختیاری از خویش ندارد و مانند امور طبیعی دچار حرکت قهری است و افعالی که از انسان سر می زند بدون اراده و اختیار وی صورت می گیرد که این طائفه را در اصطلاح « جبریه» می گویند. آنگاه با این سئوال اساسی مواجه شدند، اگر انسان هیچ اراده ای از خویش ندارد پس تکلیف کردن بندگان و ثواب دادن عده ای و عقاب کردن گروه دیگری لغو و بیهوده خواهد بود درحالی که خداوند حکیم علی الاطلاق است و کار لغو از خداوند امری محال است
@jorenab
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
#حافظ
@jorenab
فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ" از این آیه تا به آخر سوره وضع حساب و جزا و حال مجرمین و متقین را که در دنیا از مقام پروردگار خود پروا داشتند و نیز م
حال کار آنان را بیان میکند.
سپس آیه شریفه سرعت حساب را بیان میکند، (و میفرماید: حساب رسی او این قدر سریع است که از هیچ جن و انسی نمی پرسند چه گناهی کرده ای) و در جای دیگر صریحا فرموده: " وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ" [۳] و مراد از کلمه" یومئذ" روز قیامت است.
و سؤالی که در آیه نفی شده و فرموده: " از کسی سؤال نمی شود" سؤال به طور معمول و مالوف در بین خود ما انسانها است، چنین سؤالی را نفی کرده، پس این آیه منافاتی با آیه
" وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ" [۱] و آیه" فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ" [۲] ندارد،
برای اینکه روز قیامت مواقف مختلفی دارد،
۱ـ در بعضی از آن مواقف مردم بازخواست میشوند،
۲ـو در بعضی دیگر مهر بر دهانهایشان زده میشود، و در عوض اعضای بدنشان سخن میگوید،
۳ـ و در بعضی مواقف دیگر از سیماشان شناخته میشوند.
" یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ"
این آیه در مقام پاسخ از پرسشی تقدیری است، گویا کسی میپرسد: خوب وقتی از گناهشان پرسش نمی شوند پس از کجا معلوم میشود گنهکارند؟
در پاسخ فرموده: " مجرمین از سیمایشان شناخته میشوند...
----------
[۳]: و خدا سریع الحساب است. سوره نور، آیه ۳۹.
[۱]: ایشان را نگهدارید که باید بازخواست و سؤال شوند. سوره صافات، آیه ۲۴.
[۲]: پس به پروردگارت سوگند که به طور حتم از ایشان از همگیشان سؤال خواهیم کرد. سوره حجر، آیه ۹۲
(المیزان ج۱۹ص۱۷۹)
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_چهار
#درس_سیزدهم_بخش_سوم
عده ای در مقابل، راه افراط پیموده و معتقد شدند انسان به طور کامل آزاد است و خداوند بعد از خلق انسان ها؛ آنها را آزاد گذاشته و امور را به خودشان تفویض کرده است و هیچ دخالتی در کارشان نمی کنند که به این گروه در اصطلاح « مفوضه» گفته میشود. و اینان در این مشکل عمیق گرفتار شدندکه لازمه کلامشان احاطه نداشتن خداوند برافعال بندگان است و نفع و شر بوسیله بندگان است که محقق می شود.
این سخن ـ علاوه بر آنکه خلاف امر وجدانی است؛ زیرا انسان بالوجدان می یابد که برخی از اموری که اتفاق میافتد خارج از حیطه اختیار اوست. بر خلاف نص صریح قران کریم است که میفرماید: « آنها نمىتوانند هيچ كس را بدون اذن وفرمان پروردگار ضرر برسانند» « وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه»
اما اهل بیت عصمت و طهارت:که مفسران حقیقی دین هستند قائل به « أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» می باشند.
مراد از این سخن ـ یعنی « أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» ـ اما از آنجا که انسان جزئی ازنظام هستی است، هم دارای قوانین ومقررات خاصی است چنین قوانینی برانسان حکمفرماست؛ اما این قوانین اینگونه نیستند که نگذارند انسان آن گونه که میخواهد تصمیم گیری نماید؛ بلکه داشتن اختیار توسط انسان درگزینش راه جزء همین قوانین است و انسان می تواندراه خود را ، خود انتخاب نماید. حال اگر به راه تقوا رفت عاقبت به خیر خواهد شد.
« طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب » و در این صورت از یک طرف زندگی با آرامش خواهد داشت؛ زیراهمیشه با دید مثبت به مصائب و مشکلات زندگی خویش می نگرد. چون می داند خداوندی که وی را آفریده است او را رها نکرده است و ازطرف دیگر در آخرت آسوده خاطرخواهد بود.
« وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون»
اگرراه فجور را درپیش گرفت، به بدجایگاهی رهنمون خواهدشد.« فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيرا»
@jorenab