#خطبه_همام
#درس_نهم_بخش_اول
هیجدهم- «فَحُلَمَاءُ» انسان متقی حلیم است «حلیم» ملکه اخلاقی است بین دو رذیله اخلاقی «مهانه -سستی»و«افراط» در غضب
ویژگی انسان حلیم را میتوان اینگونه بر شمرد
الف- نه خودرا خوار وذلیل می کند که هرکس هرگونه بخواهد براو بتازد ونه آنقدر عصبانی هست که مردم ازاو واهمه داشته باشند
ب- با وقار وطمأنینه به کار خویش می پردازد
ج- اگر کسی با او برخوردی کرد نه اینکه نداند چگونه با طرف مقابلش برخورد نماید (یعنی انسان جاهل نیست )بلکه برای مقابله باآن عجله نمی کند
د- بگونه ای عمل می کندکه دیگران با بردباری و حلمشان آرامش می یابند
نوزدهم-« عُلَمَاءُ » متقین هم از نظر عمل دارای حلم هستند وهم از نظر علم دانش حلال وحرام را دارند وبه احکام الهی به خوبی واقفند وآگاهانه اقدام به انجام کاری می کنند تا مبادا دچار غضب الهی شوند وکاری را انجام میدهند که نسبت به آن شناخت داشته ومیدانند چگونه آنرا به سرانجام برسانند یعنی از یک طرف حق الهی را می شناسند وسعی میکنند تا آنجا که می توانند آنرااداء کنند هم حق مردم می شناسند وسعی می کنند حق دیگران را ضایع نکنند وبحقوق دیگران تجاوز نمی کنند وهم حق خویش را می شناسند وآنجا که مربوط به خودشان باشد سعی می کنند خودرا بزحمت بیافکنند تا دیگران دچار سختی نشوند
بیستم-« أَبْرَارٌ » کلمه «ابرار» جمع «بَر» است ([1])که صفت مشبهه از «بِر» می باشد و به گفته مفسرین به فردی اطلاق می شود که مطیع فرمان الهی باشد و کارها ی نیکو انجام دهد ([2]) ومرحوم علامه در المیزان می نویسد یعنی کسی که نیکی می کند اما انتظار تشکر وقدردانی ندارد وکار خیر را از آن جهت که خیر است انجام میدهد نه آنکه برای او نفعی داشته باشد([3]) ویژگی کسانی که به این مقام می رسند این است که آنچه خود دوست دارند به دیگران انفاق می کنند یعنی اینگونه نیست که فقط اهل انفاق باشند بلکه آنچه خود بدان رغبت ومیل دارند در راه خداوند می دهند لذا قرآن کریم می فرماید هرگز به مقام بر نمی رسید مگر آنچه دوست دارید را انفاق نمائید« لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون »([4])
پس متقین کسانی هستند که بدنبال نیکی کردن به دیگران هستند واز خویش وعلائق خویش می گذرند تا دیگران را به راحتی برسانند ورنج را بر خویش هموار می کنند تا دیگران در آسایش باشند بدون آنکه چشم داشتی از کسی داشته باشند
-البته بعضی معتقدند جمع بار است مرحوم سید علی خان در ریاض السالکین می نویسد ابرار جمع بار یا بر ج4 ص 102[1]
-مجمع البیان ج 10 ص 616[2]
-المیزان ج20 ص 124[3]
-آل عمران :92[4]
@jorenab
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من گر که شکر شکن شود
کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند
صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند
مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند
@jorenab
#خطبه_همام
#درس_نهم_بخش_دوم
بیست ویکم-« أَتْقِيَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ » کلمه « أَتْقِيَاءُ » جمع « جمع تَقيِّّّّّّّ» به کسانی اطلاق می شود که مطیع فرمان الهی بوده واز گناه اجتناب می کنند مراد از اتقیاء آنگونه که شارحین نهج البلاغه مانند ابن میثم گفته اند([1]) یعنی کسانی که از خوف الهی انواع گناهان را ترک می کنند وهمیشه ازین نگرانند که کارهای انجام میدهند خلاف فرمان الهی نباشد ازینرو این واهمه وترس آنهارا مانند تیر تراشیده لاغر نموده است.
البته مراد ازین ترس ؛ ترس از عذاب نیست بلکه ازین بیمناکند که نکند در کارها اسیر دامهای نفسانی وشیطانی شوند ووکاری که رضای الهی درآن نیست را انجام دهند ورضای خویش را بر رضای الهی مقدم دارند لذا این خوف ممدوح است زیرا انسان را از غفلت بیدار می کند وموجب می شود تا انسان همیشه هر عملی که انجام میدهد رضایت الهی را بر رضایت خویش ترجیح دهد وخداوند برای کسانی که چنین خوفی دارند دو بهشت وعده داده است« وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان» ([2])
بیست ودوم-« يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ »هرکس به آنها می نگرد آنهارا بر خلاف آن چیزی می بیند که نوع مردم برآنند وحالت وروش وی وبرخورد وی مانند آنچه سایر مردم هستند؛ نیست وازآنجا که متقین بخاطر شب زنده داری وکم خوردن,بدنی لاغر و نحیف وچهره ای زرد دارند وبیشتر به خود مشغول هستند وبه اطراف خویش بی اعتناء می باشند ,کسی به آنها نگاه می کند خیال می کند اینها مریض هستند ؛در حالی که مریض نیستند
ووقتی دیگران روحیات آنها را نظاره می کنند اینکه به امور مادی چندان اهمیت نمیدهند وبرای دیگران از خویش می گذرند گمان می برند اینها دیوانه شدند در حالی که متقین دیوانه نیستند بلکه امر بسیار مهمتراز امور دنیوی آنهارا به خویش مشغول کرده است واین آشفتگی درونی برای توجه به امر آخرت وتوجه به فرمان الهی است اما مردم ازآنچه در درون اینان می گذرد بی خبرند
- شرح ابن میثم ج 3 ص 418[1]
-الرحمن:46[2]
@jorenab
رهبر انقلاب: حواسمان باشد مغرور نشویم و بگوییم قضایای اخیر تمام شد
🔹ما هم خودمان حواسمان باشد؛ ما هم مغرور نشویم، ما هم غفلت نکنیم، غافل نشویم، بگوییم خب تمام شد قضایا. از میدان عقب نرویم، در میدان باشیم. ما هم بدانیم که آن چیزی که ملت را نگه میدارد امید است و وحدت؛ اتحاد میان آحاد مردم. بله، سلایق مختلفی وجود دارد، اختلافات نظری در مسائل گوناگون وجود دارد اما دربارهی اسلام، دربارهی نظام، دربارهی انقلاب، وحدت نظر بین مردم هست، نگذاریم این وحدت نظر از بین برود.
🔹دشمن را دستکم نگیریم. دشمن هست. آن روزی که شما آنقدر قوی بشوید که دشمن مأیوس بشود آن روز میتوانید یک آسودگی و آسایش خاطری پیدا کنید باید سعی کنیم قوی بشویم. این تأکید و تکرار و اصرار این حقیر برای اینکه کشور باید قوی بشود به خاطر این است. باید دشمن را مأیوس کرد.
@Farsna