eitaa logo
معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
4.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
287 فایل
درگاه ارتباطی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا علیهاالسلام با مخاطبان ............... ادمین امور فرهنگی: @jz_farhangi ادمین امور خانواده: @Edare_khanevade
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر 5 فرزند قسمت اول 💠یک داستان دریک مجله تلنگری شد تا باوجود تمـــــــــام مشکلات، بااطمینان درراه گام بردارم.... هوالعزیز ✍️🙍‍♀️اوایل زندگی و اوایل درسِ حوزه، درحال مرتب کردن اتاق بچه ها بودم که تیتر یک مجله نظرمو جلب کرد،" اگر یک فرزند می آوردید ارزش بیشتری داشت... " 👈 قضیه مربوط به ملاقات جمعی از مسولین خواهر حوزوی با امام خمینی ره بود. که بعداز گزارش کار و اینکه مسؤ لشون چه تعداد طلبه و استاد و... پرورش دادن و اینها. 🔸امام پرسیدن شما چند فرزند دارید؟ ایشون هم گفتن هیچ... امام باز فرمودن "اگر یک فرزند داشتید به تمام این خدمات شما ارجحیت داشت...". 💡همونموقع باخودم گفتم تلاش کنم و حسااابی درس بخونم و فوقش مجتهده ای بشم با کلی شاگرد ووو بازهم این شرایطی که دارم یعنی مادر شدن ارزش بیشتری داره و این کلام و باور امام خمینی هست نه یک فردعادی...... 🌸یک تصمیم مهم دیگری هم دراین دوران گرفتم که از افتخارات زندگیم میدونم و از تربیت موفق بچه ها به اذعان دیگران، که باز هم مدیون کلامی از امام راحل هستم درصحیفه نور که فرموده بودند.... "بچه هارامهدکودک نفرستید، اینهاعقده ای میشند.... تاآخرعمرعقده ای میشند.... " 💎این جمله دراعماق قلبم نشست و تصمیم گرفتم تادو و بعضا سه سالگی بچه هامو هیــــــــــــــــــــــــــــچ جا نذارم و نفس به نفس خودم کنارشون باشم....و این رو راز تربیت موفق بچه هام میدونم... ادامه دارد... @jz_mft
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر 5 فرزند قسمت دوم🔻🔻🔻 ... صدالبته که حرف وحدیثها شنیدم حتی ازنزدیک ترین افراد... عزیزانی که حتی فکرش رو هم نمیکردم... جسارتا باید بگم نگاهم به افراد مخالف ،نگاه عاقل اندر سفیه بود و به شدت به درستی راهم و کارم اعتقاد داشتم...... و صدالبته که درسم عقب افتاد پای پنج تابچه متعهدانه حداقل دوسال نشستن ، یعنی ده سال عقب ماند درسی.... ! اما بشدت ایمان و باور دارم که علــــــــــــــم نــــــــــوراست👌💎،نوری خدادادی و این سیاه قلمها، سیاهی بیش نیست، واین رفت و آمدها التماسی برای جلب نظر رحمت او برای اعطای نوری ازانوارش و دیگر هیییچ...... و صدالبته حکایتهاااست ازتنهایی.... دست تنهایی و چققققققدر خداراشاکرم که به ظاهر دست تنها بودم واین بهانه ای شد تاتنها کمکم خداباشد وحقا که نعم النصیر😍 ادامه دارد... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر 5 فرزند قسمت سوم🔻🔻🔻 🔹می گویند رویایی ننویسم و نگویم، رؤیا نیست، اما خاصیت عقل این است که هرجا کم می آورد و عاجز از فهم و محاسبات خود می شود میگوید رؤیاست، افسانه است، نمی شود.... 🔸و من به باور شما به ‌ (ویرزقه من حیث لایحتسب) میگویم از برکت شهریه.... از برکت کار جهادی.... از برکت انجام وظیفه.... از برکت توسل.... از برکت توکل... 🔹در آن روزهای طلایی، عقل انگشت حیرت بر دهان، گوشه ای از کلبه مان نشسته بود و نافهمانه شاهد گذر زندگیمان بود..... زندگی که احلی من عسل می گذشت.... و تا تجربه نکنی هـــــــــــــــــرگز نتوانی فهمید و نتوانی چشیــــــــد..... ادامه دارد... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر 5 فرزند قسمت چهارم🔻🔻🔻 🔹بارها و بارها هدف از فرزند آوریم را برای خودم یادآوری میکردم.... 💎نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی..... 🔸آزاده آزاد ... برای دین خدا و هرگونه حق مادری رابر آنها بخشیدم و انتظاری از آنها ندارم.... 👈آنها را نه برای تنهاییم، نه برای آخر عمرم و عصای دستم، نه برای زنگوله پای تابوتم😳، و نه برای کارهای خانه و خودم، نه برای فخرفروشی، و نه برای ابراز تکثر،نه برای اینکه نگن اجاقش کوره.... محررا فتقبل منی..... بعداز فرزند پنجمی حضرت آقا امر به فرزندآوری کردن و چقــــــــــدر دوست دارم فرزندی رابه نیت اطاعت ازامر ولایت، باردارشوم.... که امام زمان عج فرمودن امر ایشان(ولی فقیه) امر من و امرمن فرمان خداست.... هرگز به خودم اجازه نمیدهم که به این تعداد و اوصاف از فرزندانم افتخار کنم.... قلبا باورم این است که هم کوتاهی در تعداد کرده ام وهم کـو تاهی درتربیت آنها، امانتهایی که قطعا می شد بهتر مراقبت می کردم... ادامه دارد... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر 5 فرزند قسمت پنجم🔻🔻🔻 💠آفت زندگی چند فرزندی 🔹آفت زندگی پربچه را👈"مقایسه" ، میدانم، هرچه باامثال خودم، بیشتر رفت وآمد داشتم بیشتر احساس آرامش و خوشبختی میکردم. 🔸تا می تونستم با آنها که شرایط زندگی کاااملا متفاوت با من داشتند کمتر رفت و آمد میکردم، حتی مطالعه زندگی چنان افرادی و فیلمهای اینچنینی را برای خودم ممنوع کردم تا توقع بیجا و مقایسه بی محل، شیرینی خانه ام راتلخ نکندـــ ادامه دارد... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر 5 فرزند قسمت ششم🔻🔻🔻 💠راهکار آرام شدنم 👈برای حفظ آرامش خودم و زندگیم به لطف خداسعی میکنم پیشامدها رو تحلیل کنم و یک دلیل مناسب پیدا کنم..... قبل ازاینکه بهم بریزم و تحت تاثیر قرار بگیرم.... 🔹مثلا اگر شخصی که خییلی روی مرتب بودن خونه مشهور بود سرزده میومد پیشم و حرفی میزد یا.... سریع باخودم میگفتم اون بنده خدا اصــــــــــلا نمیتونه شرایط منو بفهمه... اگر خودش اینهمه بچه داشت شاید وضعش بدتراز من بود.... اصلا آدم بچه زیاد داشته باشه بهتره از اینه که وسواس داشته باشه و عمرشو همش صرف دستمال کشیدن و آینه پاک کردن کنه یاهمش سروکارش باموادشوینده باشه.... کاش خدا به اون هم بچه بده تا زندگی و وقتش رو الکی حروم نکنه😄 🔸درثانی من در حد توانم مرتب میکنم و خیــــــــــلی هم عالی ام... ❤️ کاااااملا طبیعیه که بایه عالمه بچه قد و نیم قد خونه واژگون باشه😁 خلاصه حالم خوبه خوب می شد😅 ادامه دارد... ❇️اداره کل امور فرهنگی @jz_mft http://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر ۵ فرزند قسمت هفتم 🔻🔻🔻 💠 راهکار آرام شدنم ۲ ... یه آیه هم یاد گرفته بودم که اگه حرف کسی بهر دلیلی خیلی نیش دار وتند بود و دلمو میشکست، اونو زمزمه میکردم و آروم میشدم.... و افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد... فکرکنم از حاج آقا رفیعی تو تلویزیون شنیدم، خلاصه یعنی همه چی رو به خدا واگذار میکنم... واین آیه واقعا معجزه میکرد... کلا هروقت بهردلیلی پریشون احوال میشدم،،مثل یه بارداری بافاصله کم، به قرآن پناه میبردم... قرآن رو باز میکردم و باتوجه به معنی آیه هارو میخوندم.... یک آیه بارها و بارها برام می اومد و قوت قلب عجیبی برام بوده و هست.... الارحمة من ربک ، ان فضله کان علیک کبیرا... حتی یه بار یه نفر بهم گفت تو دیوونه ایی! 😳یجورایی چون بالحن جدی گفت، دلم شکست و نتونستم خودمو آروم کنم... رفتم سراغ قرآن... باز کردم... وماانت بنعمت ربک بمجنون😇چقــــــــــــــــــــدر خداخوبه😍 یکبار هم که پنجمی رو باردار بودم و پدرم صدالبته از روی دلسوزی،مخالفت و ناراحتی خودشونو اعلام کردن و باز دلم شکست و اشکم سرازیر شد، رفتم سراغ قرآن... اومد قل ارئیتم ان کان من عندالله ثم کفرتم به من اضل ممن هو فی شقاق بعید... وقتی که آیه رو به بابا گفتم لبخندی زدن ودیگه هیــــــــــــچ وقت مخالفت خودشونو ابراز نکردن.... واقعا وقتی حضرت اقا می فرمایند اگر زن باقرآن مانوس شود جامعه اصلاح می شود، من بارها وبارها تاثیر انس با قران رو درزندگی خودم و اطرافیان دیدم.... حتـــــــــــــــــــــــــــما باقرآن مانوس باشید به نیت کاربرد در زندگی... 🌸♥️
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر ۵ فرزند قسمت هشتم 🔻🔻🔻 💠جایگاه مادر در خانه 👈یه راه حل دیگه برای اینکه همه چی خوب پیش بره اینه که دیدگاهمون رو نسبت به جایگاه "مادر" در خانه، درست ترسیم کنیم... وقتی برای خودمون ارزش قائل بشیم که حقیقتا هم ارزشمندیم، این باور به دیگران سرایت میکنه و موقعیت خوب و صحیحی شکل میگیره... مثلا همیشه به خودم میگفتم شما بانوی خانه هستی... 💗 خانه ای که به لطف خدا در اختیارت قرارگرفته و دراین قصر شما بانوی بســــیار بااهمیتی هستی... 🔹بالبخندت همه شاد می شوند، باغم و پریشان حالی ات همه پریشان می شوند، بابیماری ات همه بهم می ریزند، باشادی و انرژی ات همه شارژ می شوند، و این همه ویژگی هاییست که خدابه تو داده و باید با تمام وجود در قصر خانه بدرخشی 😍 🔸نام خانه را در موبایل ها بهشت 🏡و نام خودم را درموبایل همسرم ، ملکه من 👸🏻ثبت کردم و البته همسرم، سرورم.... 🤴🏻 🔹بچه ها هم لقب های خودشون رو دارند، گل پسرم🌼، قندعسلم☺️، تاج سرم... 👑 و این الفاظ به مرور تاثیرات شگفت انگیزی برای همه داشت... 🔸دیگه اینکه در اکثر مواقع از آرایش مختصر در خانه غافل نمیشدم...و صدالبته عطر، بخصوص عطر یاس رازقی... شستن صورت باگلاب،باچندقطره کف دست کافیه... لباسهایی متنوع، اشتباه نکنید که خیلی لباس میخرم نه بهیییچ وجه اما اکثرا همون لباسهای مجلسی در ایام عید، بارها تو خـونه میپوشیدم و موقع خرید لباس خونه، خیلی فانتزی انتخاب میکردم بجای لباسهای راحت وگشاد و بیرنگ و.... 🔹یک یادودست مانتوی بیرونی خییــــــلی قدیمی برای بیرون وبقیه همش خونگی ... اصلا دستم به خرید لباس بیرون نمیره.... انگار اسراف میدونم😄 یه دست سنگین رنگین و مرتب کافیه دیگه ولو اینکه قدیمی باشه... 👌اینها واااقعا تاثیرات خوبی تو روحیه همه اعضای خونه میذاره و همیشه برای خودم تکرار میکنم شما بعنوان ملکه، اول از همه همسر عالی💑 و بعد مادر عالی باش...🌹 اینها وظایف اصلی توست که خداتعیین کرده و بازخواست خواهی شد و عین عبادت می باشد... مابقی هرچه توانستی و وقت داشتی... اولویت ها رارعایت کن!!!💎 ادامه دارد... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر ۵ فرزند قسمت نهم🔻🔻🔻 💠یک چالش مادرانه 🔹با اجازتون از یک چالش مادرانه بگم... تغذیه بچه ها.... امـــــــــــــــان از دغدغه غذا دادن های عجیب و غریب مادرانه و نخوردنهای چموشانه بچه گانه....جنگی روزانه.... فرقی ندارد نحیف باشد یا رستم،تعصب مادری در تغذیه بچه ها حکایتی است بی مثال..... تعصبی که رنگ و بوی پدرانه هم دارد و خود مانعی برای فرزندآوری است...بچه بیاوریم، چجوری سیر ش کنیم؟!... 🔸شاید یه مشکل ما این باشد که فقط با قدرت درک و دانسته هامون به مسائل نگاه میکنیم و یادمون میره که هر موضوعی، ممکنه ابعادی داشته باشه که حتی به ذهنمون هم خطور نکنه و قدرت فهمشو نداشته باشیم... ابعاد و وجوهی که به هرحال وجود دارند و چه بسا جواب سوالات ما، که درآنسوی زاویه های دیدمون هستند.. 🔹میخوام زاویه ای از روزی دادن های خدا رو بگم که البته هنوز نفهمیدم چجوری اما شواهدی غیرقابل انکار از وجود اون بُعد خبر میده و همین نکته باعث آرامش من به عنوان یک مادر شد که اصــــــــــــــلا نگران کمبود مواد غذایی و خوراک بچه ها نباشم، البته توجه به بیماری و رفع علت های کم اشتهایی و حاضرکردن خوراک متعارف جای خود دارد، بحث من در مورد نگرانی های بیجا و بی موردی است که اکثر مادرها وپدرها رو درگیر میکنه... زمینه سازی کردم تا دو تا خاطره براتون بگم و بعد اون زاویه زیبا و کاربردی در زندگی پربچه... ادامه دارد... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها و مادر ۵ فرزند قسمت دهم🔻🔻🔻 💠رزق و روزی از زاویه ای دیگر... 🔹واما دوقصه که به ندرت چنین شرایطی پیش می آید ولی بسیار شیرین هستند... به حدی که حاضرم زمان برگردد ودوباره تجربه شان کنم..!!.. دوتا از گلهام، حسنینم، پشت سرهم شدن، یکسال ونه ماه، حتی مدتی کوتاه هم شیر میدادم وهم بارداربودم، طبیعتا نیاز غذاییم بیشتر شده بود وزندگی طلبگی هم معرف حضور... یبار... الان که فکر میکنم شرمنده میشم که چراچنین تقاضایی ازهمسرم کردم... به همسرم گفتم خیلی دلم هوس کباب کرده، برامون امکانش هست؟؟! طفلی همسرم... نه نگفت... من هم بچه گانه خوشحال شدم وگفتم خودم میرم که قدمی هم بزنم... یکی درکالسکه ویکی درشکم، پول یه سیخ کباب فاتحانه دردست، دم در کبابی، بالاخره اماده شد، راه خانه درپیش که..... طفل یک سال و نیمه که بوی کباب روفهمیده بود، ازتوی کالسکه بزور خودشو چرخوند وبازبون بیزبونی کباب هوس کرده منو میخواست☹️یه کوچولو بهش دادم امـــــــــا....بهش مزه داده بود...خلاصه یکدفعه دیدم چیزی ازش نمونده بیشترشو خورده بود، باید حاملگی وتجربه هوس بی بروبرگرد روچشیده باشی تاحالمو درک کنی.... یه نگاه به بچه توکالسکه که هنوزم دستش دراز بود، یه نگاه به بچه توشکم که هنوز منتظر لقمه اولش بود......یه نیگاه به ته مونده کباب.... خشکم زده بود... توهمون خیابون باتردید وباحسی غریـــــب ته مونده کباب روبابی رغبتی گذاشتم دهنم.....مزش شیریــــــــــــن بود، بله خیلی هم شیرین، اونقدی نبود که مزه گوشتش معلوم بشه امــــــــــــــا یه حس عجیبی بود... ساالها میگذره امااون حس عجیب و شیرین هنوز برام تازه است.... انگار اون ذره آنچنان دروجودم جاگرفت که هنـــــــــوز.... خاطره بعدی روبگم...این رازهایی که همسرم هم خبرنداره رو فقط برای این به شماعزیزان میگم که برای فرزندآوری نگرانی هاتون کم بشه وبخاطر هیــــــــــچ خودتونو محروم نکنید.... یبار بین همین شیردادنها وبارداریها بدجوری ضعف کردم... آشپزخونه روزیر ورو کردم اماچیزی که مقبول بیفته پیدانکردم، بادلخوری رفتم حیاط وروی پله نشستم، عصربود، نگاهی به آسمون انداختم، همه جا آروم بود اما دل من میجوشید...حتی نمیخواستم خداهم بشنوه... ازاینکه نمیتونستم چیزهایی روکه دلم میخواد بخرم وبخورم... ازاینکه باید ایـــــــــنقدر ضعفم بزنه وچیزی برای خوردن.... ازاینکه هفته آخر ماه چقدر سخت میگذره.... درحالی که سعی میکردم غرغرهامو تودلم ساکت کنم، نگاهم همچنان آرام به آسمون بود... یک دفعه نسیمی وزیدن گرفت... خیـــــــــلی دلنشین.... یه نفس عمیق کشیدم وهمون لحظه باتمام وجود گفتم خدایا شکرت که این هوای تازه رو، این اکسیژن حیاتی رو رایگان وراحت بهمون میدی...واویلاکه اگر قرار بود برای تهیه اش پول میدادیم... میدونین بعد چی شد... مثل قصه قبلی... اونــــــــــقدر اون نفس شیرین وگوارا شد که انگار درتمـــــــــــــام سلولهای بدنم نفوذ کرد وشد لحظه ای بیادماندنی وهمیشه تازه..... شمافکر کن اون اکسیژنِ توام باشکری از ته دل، که به لطف شرایط سخت زندگی حاصل شد، ویااون ذره کباب، که شیرینی اش وجاودانگی اش خبراز رنگ وبویی میداد معنوی ونظر رحمت وعنایتی الهی، وصله ای شود به تن فرزند درشکم ویاقطره شیری شود درکام وجان شیر خواره ام.... کدام غذا وباچه کمیت وکیفیتی میتواند باآن برابری کند؟!؟!! نحن نرزقهم وایاهم.... رزق وروزی زاویه ای دارد ازجنس معنوی که به مراااااتب ارزشمندتر وکارسازتر وموثرتر ومغذی تر ونیروبخش تراست... فهم این زاویه سخت اما شاهدمثالها بروجودآن صحه میگذارند.... برایتان خواهم گفت🌹 ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰دسترسی سریع به مطالب کانال🔻🔻🔻 ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰 قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیهاو مادر ۵ فرزند قسمت آخر 🔻🔻🔻 💠 قدرت معنوی و اما آن روی دیگر سکه... همیشه یک سوال برایم مطرح بود، چگونه در خانه امام علی علیه السلام که نان جویی بود و نمکی و اغلب غذای ساده، رزم آورانی پرقدرت مانند خود حضرت، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و البته حضرت عباس علیه السلام وجود داشت.... تغذیه حضرت زهرا سلام الله علیها که از بدو ازدواج تا شهادت مرتبا باردار بودند یا شیر می دادند چگونه بود؟!!! چهره های زرد رنگشان از فرط گرسنگی که دل پیامبر را لرزاند کجااا و آنهمه تنومندی و قدرت کجا... شاید راز جواب، آنجایی باشد که امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام کندن در خیبر گفت والله که با نیروی بدنم چنین نکردم.... بگذار از شهید علی آقای ماهانی بگویم، ظاهرا نحیف اما توانی عجیب، جایی که همه میبریدند او همچنان ادامه میداد، از او پرسیدند علی آقا شما که اکثرا غذایت را میبخشی، با این بدن لاغر چگونه اینقدر توان داری؟!!؟ آن سردار و معلم قرآن می گوید از "قرآن" نیرو میگیرم!!! یاد دعای افتتاح قرآن افتادم که امام صادق علیه السلام می فرمایند، و قوّ به جسدی... نمیدانم این نیرو را چگونه بجوییم!... اسباب کسب این نیروی معنوی کدام است؟... آیا در نیت پخت، درنیت خوردن،دعاهای وارده هنگام طبخ ، بسم الله شروع غذا ، برکت خرده نان های باقیمانده، شکر بر غذا.... قرآن را بگو که چگونه این تن را نیرو میدهد؟؟.... نمیدانم اما حتی اگر مادی هم بنگریم شگفتیهایی میبینیم، احوالات پهلوان تختی را دیدم که کودکی اش را در رنج و محرومیت بسر میبرد و بعید نیست حاملگی مادرشان نیز در چنین احوالاتی سپری شده باشد، و دیدیم که در جوانی پهلوانِ جهـــــــــان شد، باکدام شالوده... اگر هم بگوییم ارثی، پس اینهمه دغدغه نمودارهای وزن برای چیست اگر ارث و ژنتیک غالب است؟!! اقوام خودم را بگویم پنج فرزند دارد، مثل خودمان طلبه، اکثرا سوپ و آش و صیفیجات... فرزندانش از قد و زور بازو و هوش مثال زدنی تا آنجا که یکی شان نام آور مسابقات شنا و نخبه.... فرزند اول خودم.. بس که طفلی را دکتر و آزمایش بردم که چرا لاغر است و بد غذا و زرد رنگ ووو... به موقعش قدی کشید و زور بازویی که مربی دفاع شخصی اش تعجب کرده بود.... هربارجوانم را میبینم باورم نمی شود که همان طفل کوچک و نحیف است... خدا رحمت کند پدر بزرگم که می گفت بچه ها با آب هم بزرگ می شوند شما مادرها به خودتان برسید.. و حقیقتا هم شخصا با چشم خودم دیدم بزرگ شدن بچه ها باهمین غذاهای به ظاهر ساده و امــــــــــــــا مهم تر بودن تغذیه مادر!!!! که خود حکایتی دارد... پایان ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
💠شب است وسکوت است وماه هست و من... سلـــــــام وعرض احترام تمــــام قد خدمت شما مادران احتمالا دیروز، امروز و اینده انشاالله 😄.... آرامش شب که بخصوص برای یه خونه پربچه، آرامش بعد از طوفان امروز و پیش از طوفان فرداست، یک فرصت عالی برای تجدید قوا و تفکر ولذت بردن از خلوتی شخصی باخودت یا خدای خودت... بهرحال بینظیره😍 حتــــــــما سعی کنید از زیباییهای طبیعت لذت ببرین، طبیعتی که با نقاشی و رنگ امیزی مسحور کننده الهی، باتوحرف میزنه و ضمن معرفی طراحش از انرژی ودیعه گذاشته شده در وجودش، روحت رو نوازش میده... آسمون شب، ماه وستاره هاش، آسمون آبی، حرکت ابرها، طراوت گیاهان، آواز پرنده، صدای آب... خـــــــواهشا، یاد سفر و شمال وجنوب و راههای پردردسر نیفتین... شده بااین عده بچه رفتم دریا بس که مشغول تروخشک کردن وحوله بیار، لباس ببر، اون خفه نشه، این وآب نبره، اون گشنشه،این تشنشه، اون سردشه، این گرمشه... 😅خلاصه دریاندیده برگشتیم... اما یه جوی آب معمولی تو خیابون و صدای جریان آب... یه شیر آب باز توباغچه جامعه، همون رودخونه قم خودمون... هنر شکار کردن تصاویر پرانرژی طبیعت رو در خودمون تقویت کنیم... شده میریم بیرون بر میگردیم ولی دریغ از نگاهی به آسمون.. بعد توخونه بهونه میگیریم که شب و روز رو نمیفهمیم... ! عزیز من از گوشه قاب پنجره آسمون شب و روز رو، سیر و سیاحت کن.... تو این شرایط، جنگل و بوستان رو بهونه نکن، اگر بخواهی و هنر داشته باشی از یه گلدون کوچیک هم میتونی طراوت و سرسبزی رو هدیه بگیری... از این آبنباتهای نقد دوروبرت، روزانه، عزیز من تاکید میکنم روزانــــــــــه لذت ببر، گاهی هم، ازقضا، مهیا شد و رفتی خزونه، گوارای وجودت، هنیــــــــا مریئـــــــا😍 درمورد عبادت هم همینه.. بچه ها که چند تا میشن نگو یکی بیاد اینا رو بگیره من برم حرم... اینابزرگ شن برم کربلا، اینا بخوابن، باباشون باشه من برم جمکران، باباشون بیاد نگهشون داره من فلان نماز یا دعا رو بخونم، الهی خواب برن من جزهای قرآنمو، که توگروه برداشتم بخونم،... خلاصه این مدل کاشکیها، از آبنباتهای نقد و دم دستت محرومت نکنه هـــا، هوای حرم کردی، روبه حرم یه سلام بده... هوای نماز مستحبی کردی یا ذکری... درحال انجام کارها زمزمه کن.... دلت کربلا میخواد، آسمون و که نگاه کردی یه سلام قشنگ هم بده... جمکران میخوای روبه قبله، بچه بغل، بچه تو شکم، ،.... یه سلام به امام زمانت بده....، چه بسا کارسازتر از چندین نماز تو جمکران باشه ... اینها رو داشته باش، قسمت شد جسمی هم مشرف شدی قبول انشاالله،گوارای وجودت...قرآن میخواهی بخونی آیة الکرسی، چهارقل، حمد، صدای صوت قرآن بذار گلم....فرصتی هم پیش اومد خوب الحمدلله، میشینی پای رحل قران🌸 یه مامان پربچه که حالا سن وسالی داره و تنهاشده، با یک حسرتی میگفت باصفاترین ودلنشین ترین دعا و نماز و زیارتهام اون موقعی بود که بچه هام قد و نیم قد، دور و برم بودن... راست میگه... اصلا واسه چشیدن همین تجربه نـــــــاب هم که شده، ارزش داره چند تا بچه پشت سر هم بیاری... از من گفتن بود ادامه دارد...
🔰 قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیهاو مادر ۵ فرزند 🔻🔻🔻 💠 ورزش 💪 یه راهکار عالی و واجب واسه حالِ خوب... ورزش... بله ورزش، به قول حضرت آقا برای جوانان تفریح و برای بزرگسالان واجب...👌💎 از ورزش غافل نشین..... یه خواهش خواهرانه، همیشه و همه جا، تو نسخه ها اونی که شرایطشو دارین و مناسب با احوالاتتونه انتخاب و انجام بدین، اصلا هم ناراحت نباشین چون قطعا باتغییر شرایطتون، انتخابهای دیگری رو خواهید داشت و همیشه بگین اونهم بوقتش انجام میدم👌 رسول خدا(ص) فرمود: «الامور مرهونةٌ باوقاتها؛ هر کاری در گرو زمان خودش است.»🌸 دخترم شش ماهه بود،فرزند چهارمم،احساس کردم توان بغل کردنش رو ندارم،حتی در راه رفتن هم تنبل شدم،بنظرم اومد عضلات بدنم دچار تحلیل وضعیفی شدن،از طرفی عصرها سر ساعت نسبتا معینی بچه م می خوابید،همون ساعت رو تو باشگاه ورزشی،ثبت نام کردم و داستان حیات بخش، ورودم به عرصه ورزش آغاز شد... جـــــــــــان من بخاطر لاغرشدن سراغش نرین که چاق تر و افسرده تر برمیگردین.. این اصــلا نیت مناسبی نیست که نیست، شما برای سلامتی سمتش برید تناسب اندام اومد الحمدلله نیومد فدای سرتون... خلاصه درعرض مدت کوتاهی آنچنان مادر پهلوانی شدم که یه دستی بچه مو میزدم زیر بغل و کلی تو بازار میگشتم...دقت بفرمایید میگشتم نه خرید میکردم😁 واقعا به راز وجوبش، احتمالا، پی بردم وثمراتی که داشت باعث شد، اعلی حضرت، استقبال نموده وتاالان که هشت سال میگذره،به تشویق ایشون و لطف الهی ادامه بدم......لطفا حتما ورزش کنید...حداقل پیاده روی... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰 قصه ی ارسالی از طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیهاو مادر ۵ فرزند 🔻🔻🔻 💠 فرزندآوری، قربة الی الله تقریبا هرآنچه بود گفتم... ولی نفهمیدم نگرانی بعضی هارو.... آخه از چی میترسین.... نگران چی هستین که از تعدد بچه، خودتونو محروم کردین... از این مهمترین وظیفه زمانه،.... ازاین مصداق ولایتمداری.... ازاین هنر شگفت انگیز.... ازاین معامله پر ســــــــــود.... حاضرم تااونجا که میتونم، به فضل الهی، نگرانیهاتونو جواب بدم... خواهرم میگفت دوست دارم بجه چهارمم رو بیارم ولی از کمردردهای شدیدی که سر بارداری میگیرم جرآت نمیکنم....گفتم آبجی جون دیدی که قبلیها گذشت و این نیز بگذرد...فرضـــــــــا اگر هم نگذشت،با نیت خیری که داری یه درصد جانبازی میگیری گلم،مگر نه اینکه جهاده...جهاد هم بدون جراحت که کمتر میشه... گفت میترسم اعصابشو نداشته باشم....گفتم خوب درصد جانبازی، اعصاب ـروان خیــــــــلی زیادتره 😄خلاصـــــــــه قربة الی الله،توکل برخدا چهارمی روباردارشد....نه ماه گذشت.... کمردرد اصلاچی هست 😳به لطف خدا درعین سلامتی سپری شد و از طرفی یه فرشته نازنین که آرامش و متانتش هر مخاطبی رو آروم میکنه قسمتشون شد و همین ویژگی باعث آرامشی درخواهرم شد که سر قبلیها کمتر داشت..... بذار این روبگم، یکی از مخاطبین، میگفت چرا آدم که میدونه وضع مالیش خوب نیست باید اونقدر بچه بیاره که یه کباب نتونه بخوره یا از ضعف بره باد خنک بخوره😄😄 عزیز دلم،خواهرگلم، مخاطب من شمای طلبه هستین، هم بحث و هم سنگری من، استاد من..... این تنها راه عشقبازیه.... و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون.. بندگی بالاترین سطح دلدادگیه... گرفتار کسی شدن در حدی که به پاش بیفتی و اونو بپرستی.. این رابطه وقتی شکل میگیره که عمیقا باورش کنی...بودنشو....اهمیت بودنشو.... توجهش به خودتو.... توان و قابلیتهاشو....دیدن دست مددیارشو... نیاز خودتو به اون.... آخرین نفسهای در حال غرق شدن در زیر آب و دست نجات ناجی، در لحظهآ خر رو باید تجربه کنی تا بفهمی بودن ناجی رو، اهمیت بودنش، نیاز تو به اون، توان و توجه حیات بخشش.... باید سقوط از پرتگاه رو داشته باشی تا آغوش پر مهر ناجی رو تجربه کنی... تو یکی از درسهای اخیر نکته تفسیری قابل تاملی نظرمو جلب کرد: هدف از خلقت انسان، امتحانهای الهیه تا بوسیله اونها، زمینه ی بهره مندی از رحمت الهی فراهم بشه...... و چه میدانیم رحمت الهی یعنی چه... که اگر میدانستیم، اینهمه جزع و فزع درمشکلات زندگی دنیاییمان جایی نداشت....که اگر میدانستیم نوشیدن باد خنک درعین ضعف وتنگدستی را، باهـــــــــــــــــیچ چیزی عوض نمیکردیم.... که اگر میفهمیدیم تمام مثلا خوشیهای دنیارو باتمام مثلا سختیهایش معاوضه میکردیم... که اگر میفهمیدیم..... بنظرم اونی که میفهمه، از شوق پرمیکشه و بهش میگن..... شهید... شایدچون، شـــــــاهد رحمانیتی بوده که بعد از اون دیگه تاب روی زمین ماندن رونداره....یاحتی امکانش رو..... دعاکنیم شهید شیم🌹.... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰 قصه ی ارسالی از مادر و طلبه موفق جامعه الزهرا سلام الله علیها 🔻🔻🔻 قصه ی مادری من از سالها پیش از دوران نوجوانی از دوران دبیرستان آغاز شد از زمان آشنایی با تاریخ اهل بیت علیهم السلام از زمان آشنایی با مبانی انقلاب اسلامی و چرایی آن از زمان آشنایی با امام خمینی ره ... از آن زمان هدف من تربیت برای یاری امام زمانم شد و تمام... در کنار درس و بحث... در کنار فعالیت های اجتماعی و جهادی همیشه نگران این بودم که توفیق مادر شدن را نداشته باشم توفیق تربیت برای امام زمانم را نداشته باشم! خواستگار که آمد خوشحال شدم چون به هدفم نزدیک می شدم ... می خاستم شوم ... لازمه ی تربیت سرباز برای جانم، و روان بود که در خواستگارِ خود دیدم و بعد از چندین جلسه به اطمینان در این دو مورد رسیدم... با توکل به الله، با توسل به امامم، با نذر فرزندان آینده ام برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، پذیرفتم ... و ازدواج صورت گرفت... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
👤همراهان گرامی کانال معاونت فرهنگی تبلیغی؛ سلام علیکم در راستای فعالیت های این کانال در زمینه مسئله ی و ، مادران گرامی می توانند خود را به شناسه ی مدیر کانال 👇👇👇 @jz_farhangi ، ارسال نمایند. 🔻انگیزه بخش مادرانی است که درگیر چالش های هستند 🔻یاری دهنده به بانوانی است که می خواهند مادر شوند و از تجربیات مادران موفق بهره مند شوند 🔻آگاهی دهنده به مادرانی است که می خواهند لذتِ مادریِ چندفرزند را تجربه کنند ... ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰دسترسی سریع به مطالب کانال🔻🔻🔻 (الف) (ب) (پ) (ت) (ج) (چ) (ح) (خ) (د) (ر) (ز) (س) (ش) (ص) (غ) (ف) (ق) (ک) (م) (ن) (و) (ه) (ی) ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
👤همراهان گرامی کانال معاونت فرهنگی تبلیغی؛ سلام علیکم در راستای فعالیت های این کانال در زمینه مسئله ی و ، مادران گرامی می توانند خود را به شناسه ی مدیر کانال 👇👇👇 @jz_farhangi ، ارسال نمایند. 🔻انگیزه بخش مادرانی است که درگیر چالش های هستند 🔻یاری دهنده به بانوانی است که می خواهند مادر شوند و از تجربیات مادران موفق بهره مند شوند 🔻آگاهی دهنده به مادرانی است که می خواهند لذتِ مادریِ چندفرزند را تجربه کنند ... 🔻🔻🔻 @jz_mft
🔰دسترسی سریع به مطالب کانال🔻🔻🔻 (الف) (ب) (پ) (ت) (ج) (چ) (ح) (خ) (د) (ر) (ز) (س) (ش) (ص) (غ) (ف) (ق) (ک) (م) (ن) (و) (ه) (ی) ❇️ اداره کل امور فرهنگی @jz_mft https://sapp.ir/jz_m.f.t
🔰دسترسی سریع به مطالب 🔻🔻🔻 (الف) (ب) (پ) (ت) (ج) (چ) (ح) (خ) (د) (ر) (ز) (س) (ش) (ص) (غ) (ف) (ق) (ک) (م) (ن) (و) (ه) (ی) ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ 🆔@jz_mft