میدانی یک وقتهایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیـل است
و بچسبانی پشت شیشهی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دستهایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سـوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشهی ذهنت صف کشیدهاند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند!
"حسین آقایِ پناهی"
کئیب
[بچه ها مطالب رو پژوهشی یاد بگیرید] مسیرِ دو کوهه>
یه زیبایی فارق العاده ای از چند روز گذشته جلوی چشمام پرده انداخته که وقتی یادشون میفتم از شدت دلتنگی و حال خوبی که بهم میدن نفسم بند میاد(:
نمیدونم،نمیدونم اون بخش از ایران چجوری اون همه انرژی قشنگگگ و خاص رو تو خودش جمع کرده ،معنی زندگیه اونجا ( :
کئیب
[شلمچه ،میعاد گاه ِ سوم] تو یه جمله میگم: گودال ِ قتلگاهِ جوونای ایران(:
به دلیل تاریکی هوا از این قسمت بهشتی هیچ عکسی ندارم((((:
قلب از شدت این غم میشکند؛
[ذوالفقاریه]
حس و حالِ اینجا انقدر عجیب بود که انگار هر لحظه تانکای عراقی بهت نزدیک میشدن،رنگِ تشنگی میداد همه جا...
تشنگی ِ شهادت ؛