#شهید_علیرضا_قبادی
تاریخ تولد: 5 اردیبهشت 1367
محل زندگی: کرج
تاریخ شهادت: 27 اردیبشهت 96
محل شهادت:حما سوریه
نحوه شهادت:بر اثر انفجار مین
سمت: تخریب چی
میعادگاه:البرز-کرج
.
معرفی کوتاه شهید بزرگوار
.
حافظ کل قرآن کریم
_قاری قرآن کریم
_رتبه اول در دانشکده امام حسین(ع)
_رتبه اول در یگان نیروهای مخصوص امام علی(ع)
_رتبه اول در تیراندازی
_رتبه اول در خنثی کردن مین ضدنفر و مین ضدنانک
_رتبه اول در راپل
_رتبه اول در ورزشهای رزمی
_تسلط کامل به زبان عربی و زبان انگلیسی
_رتبه اول در رشته مهندسی برق الکتروتکنیک در دانشگاه آزاد کرج
.
از خصوصیات بارز شهید صاف و ساده بودن اون بود.
بعد این همه مدت که بنده رفاقت با شهید داشتم هیچ وقت کوچکترین سخنی از ایشون که خارج از ادب باشه از ایشون ندیدم
حتی با افراد کوچکتر از خودش خیلی با احترام برخورد می کرد ،
خیلی زیاد سختکوش و مظلوم بود همیشه سخترین کارها رو خودش داوطلبانه قبول می کرد
مال دنیا کوچکترین ارزشی برای ایشون نداشت یادمه خیلی از اوقات با پول شخصی برای سازمان هزینه می کرد خیلی از افرادی که پول احتیاج داشتند از علیرضا قرض می گرفتند
علیرضا خیلی صاف و ساده و یک رنگ بود به معنای واقعی کوچکترین پیچیدگی نداشت تواضع خیلی زیادی داشت.
#راوی_دوست_شهید
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_علیرضا_قبادی
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج 🌹
💬 « جثه ی کوچکت را ببینم
یا دل بزرگت را »
.
🔺 #شهید_مصطفی_اصغر_نژاد
🔺از شهدای عزیز شهرستان آمل
🔺متولد: ۱۳۴۸/۰۳/۰۱
🔺شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۵
🔺محل شهادت: شلمچه
🔺مزار: گلزار شهدای امام زاده ابراهیم(ع) آمل .
.
#آمل
#گلزار_شهدای_امام_زاده_ابراهیم
#امام_زاده_ابراهیم_آمل
#گلزار_شهدا
#شهدای_آمل
#شلمچه
#پاسدار
#شهید
#شهادت
#شهدا
#معبر_عشق
به یاد بسیجی عارف
دانشجوی دانشگاه امام صادق (ع)
#شهید_علیرضا_خان_بابایی
فرازی از وصیتنامه
که چهار روز قبلاز شهادتش نوشتهاست:
حرف من و پیام من فقط یک کلام است
کلامی که اگر آویزه گوش قرار نگیرد
مانند چشمه جوشان
همه گناهان
از آن سرازیر می گردد
و آن کلام این است
که مراقب باشید
حبّ دنیا فریبتان ندهد
چرا که حُبُّ الدنیا رَأسُ کلّ خطیئه
چرا که امیرالمومنین(ع) میفرماید:
مَثَلُالدُّنیا مَثَلُ الحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّها، قاتِلٌ سَمُّها
دنیا مانند ماری است زهرناک
تماس با آن دلنشین و گوارا
و اما سمّ آن بس ناگوار و مهلک ...
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
#شهادت_عملیات_نصر۷
محمدجواد تندگویان، وزیر نفت دولت #شهید_رجائی در حالی كه برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان در جنوب كشور بود،به اسارت نیروهای ارتش بعث عراق درآمد و پس از سال ها اسارت، توسط رژیم بعث عراق به #شهادت رسید.
وزیری که خودش شخصاً برای بازدید از زیر مجموعهاش راهی مناطق جنگی میشود، شاید باور کردنش در این زمانه که بعضیها خودشان را ژنرال جنگ میدانند ولی در موقعیت های حساس پنهان میشوند کمی سخت باشد!
۲۹ آذر، روز تجلیل از
#شهید_تندگویان
شهیدی که روی سنگ قبرش تاریخ شهادت ثبت نشده است
برای شهادت شهید محمدجواد تندگویان، جوانترین وزیر کابینه شهید رجایی تاریخ دقیقی وجود ندارد، از این رو سالگرد ورود پیکر آن شهید پس از 11 سال در 29 آذرماه 1370 به کشور به عنوان روز بزرگداشت این شهید اعلام شده است.
شهید تندگویان در بحران اختلاف میان بنیصدر و شهید رجایی از میان چند نامزد برای پست حساس وزارت نفت درآن شرایط انتخاب و به مجلس معرفی شد و با رأی قاطع مجلسیان به ساختمان وزارت نفت رفت و از همان ساعات اول با سختکوشی و اهتمامی انقلابی به رفع مشکلات گریبانگیر دولت وقت پرداخت. وزارت نفت در زمره وزارتخانههای حساس بهشمار میرفت، آن زمان سه نفر نامزد وزارت نفت بودند. شهید بهشتی و شهید رجایی با هر سه نامزد مصاحبه کرد و سرانجام آن دو بزرگوار روی محمدجواد تندگویان به دلیل سوابق انقلابی به توافق رسیدند و وی با اینکه سن و سال کمتری از دو نامزد دیگر داشت، برای این پست انتخاب شد.
وی در دوران رژیم گذشته بارها دستگیر و زندانی شده بود. شهید تندگویان با سطح مطالعه و شناختی که از مسائل سیاسی و مذهبی داشت، با ورود به دانشگاه نفت آبادان به فعالیت سیاسی پرداخت و در انجمن اسلامی این دانشگاه فعال شد. وی از چهرههای انقلابی و مذهبی همچون شهید مطهری، مرحوم شریعتی، علامه جعفری و... برای سخنرانی در دانشگاه دعوت میکرد. کتاب «چهار زندان انسان» حاصل سخنرانیهای مرحوم دکتر شریعتی در دانشگاه نفت آبادان و در نتیجه تلاشهای وی صورت عینی یافته بود. در پی این گونه فعالیتها ساواک روی او حساس شده و او را چند بار دستگیر و روانه زندان کرد. در یکی از دستگیریها که هفت ماه به طول انجامید، در کمیته مشترک با انواع شکنجهها از جمله نگهداری در شرایط واژگون شکنجه شد.
شهید تندگویان در حسینیه ارشاد نیز نقش و حضور فعالی داشت و در حلقه مسلمانان انقلابی و نوگرا بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت وزیر نفت دولت موقت، به وزارت نفت پیوست و به دلیل تخصص و شایستگی به مدیر عاملی مناطق نفتخیز منصوب شد و در این پست منشأ خدمات شایانی گردید.
شهید تندگویان بلافاصله پس از شروع به کار در پست وزارت نفت که اتفاقاً همزمان با شروع جنگ بود، به مناطق نفتی- جنگی رفت تا برای حراست از سرمایههای ملی تدبیری بیندیشد. لکن در مسیر ماهشهر- آبادان در تور ارتش عراق گرفتار آمده و به اسارت گرفته میشود.
خواهر شهید در این ارتباط میگوید:< از ماهشهر با من تماس گرفت، حدود 40 دقیقه وقت داشت، وضعیت آنجا و پیشروی که دشمن کرده بود را برای من شرح داد، سفارشهایی در مورد همسر، فرزندان و مادرش داشت. این آخرین تماس ما بود، از فرودگاه اهواز با چند ماشین به منطقه میروند، جواد در ماشین جلویی بوده، پشت سر ایشان هم در ماشین دیگری مهندس معینفر، مهندس سحابی و دکتر منافی بودهاند. در بین راه عدهای با لباس ایرانی جلوی ماشین ایشان را میگیرند و با زبان فارسی ایست میدهند و بلافاصله پس از توقف ماشین، شروع به تیراندازی میکنند. در نتیجه این اقدام عراقیها، ماشین پشت سری متوجه خطر میشود و برمیگردد. اما محمدجواد تندگویان به همراه مهندس بوشهری، آقای یحیوی- راننده- و یک محافظ به اسارت درمیآیند.>
یکی از افسران عراقی که بعدها اسیر میشود میگوید: «آنها از جاده شیخ بدید آبادان منحرف شده و ندانسته به موضع گردان ما نزدیک شدند که افراد ما ایست دادند و به طرفشان تیراندازی کردند. جیپ لندرور فرار کرد، اما شورولت وزیر و افرادش به اسارت درآمدند. ما حدس زدیم که یکی از سرنشینان مقام مهمی است. مردی که از صندلی جلوی اتومبیل پیاده شد، بلندقامت و استخوانی بود. ریش داشت و اثری از ترس در صورتش نبود. او خطاب به ما با پرخاش میگفت: «این خاک ماست! شما در خاک ما چه میکنید؟ شما متجاوز هستید.» معنای بعضی از کلماتش را نمیفهمیدیم، اما از لحنش معلوم بود ما را سرزنش میکند. زمانی که من او را دیدم سالم و قوی بود، اما بعدها که تلویزیون عراق تصویری از او نشان داد بسیار رنگپریده و رنجور مینمود. شورولت سبزرنگ وزیر نفت و همراهان او را، صدام به عنوان هدیه به فرمانده تیپ شش داد!>
عراقیها که متوجه موقعیت شهید تندگویان و همراهان نشده بودند ایشان را به همراه 300 الی 400 اسیر دیگر در حالی که چشمانشان را بسته بودند در محلی جمع کرده و به دستور یکی از فرماندهان بعثی به گلوله میبندند. پس از شلیک چند گلوله و شهادت چند اسیر، شهید تندگویان خطاب به مهندس بوشهری میگوید: «بهروز بیا خودمان را معرفی کنیم شاید فکر کنند ممکن است در جمع ما باز هم افرادی با موقعیت شغلی مهم وجود دارد و دست از کشتار دسته جمعی بردارند» و بلافاصله دست خود را بالا میبرد و میگوید: «من وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران هستم.»فرمانده عراقی با شنیدن این خبر فوری دستور توقف تیراندازی را میدهد ومثل کسی که گنجی یافته باشد
سر از پا نمیشناسد. با این تدبیر شهید تندگویان، اسرا از خطر کشته شدن در آن مقطع نجات مییابند و دسته جمعی به محل دیگری منتقل میشوند. همان افسر عراقی در ادامه میگوید:< ما دستور داشتیم تا اسیر نگیریم و بلافاصله همه اسرا را بکشیم، وقتی یکی از آنان اظهار داشت که من وزیر نفت ایران هستم فرمانده دستور توقف کشتار را صادر کرد و برای بازجویی و پی بردن به صحت ادعای آن فرد همه اسرا به پشت جبهه منتقل شدند.>
از آن پس شهید تندگویان را از سایر اسرا جدا میکنند ودیگر اطلاعات دقیقی از ایشان وجود ندارد، تنها خاطرات پراکندهای از همراهان ایشان یا سایر اسرای ایرانی و کویتی در دست است که بیانگر تحمل شکنجه و سختیهای بسیاری در زندانهای عراق است. مهندس بوشهری که در سلولی در نزدیکی سلول شهید تندگویان در زندان الرشید بغداد زندانی بوده؛ بارها صدای ایشان در حالی که زیر شکنجه دعا و قرآن تلاوت مینموده را شنیده است. یکی از اسرای پزشک عراقی در اعترافاتش میگوید:< بعد از مدت کوتاهی از اسارت وزیر نفت ایران او را به دلیل ترکیدگی طحال بر اثر شکنجه به یکی از بیمارستانهای بغداد آوردند.>
عراقیها پیشنهاد معاوضه کلیه خلبانان عراقی که تعدادشان هم قابل توجه بود با مهندس تند گویان را مطرح میکنند. شهید رجایی این پیشنهاد عراقیها را با همسر شهید تندگویان در میان میگذارد اما همسر ایشان حاضر به پذیرش آن نمیشود و میگوید: «فکر کنم اگر از آقای تندگویان هم بپرسید ایشان قبول نکنند. به این دلیل که ایشان خواهند گفت مگر خون من رنگینتر از مردم است. اگر خلبانهای عراقی به این کشور برگردند باز بر سر مردم آتش میریزند» نخستین یادداشتی که از شهید تندگویان به دست خانوادهاش رسید با خط خود نوشته بود: اینجانب وزیر نفت دولت جمهوری اسلامی ایران اسیر جنگ با دولت عراق هستم و مایل نیستم با خانوادهام در ایران تماس بگیرم. این یادداشت نشان میداد حتی برای تماس با خانواده از طریق سازمانهای بین المللی که از جمله حقوق مسلم هر اسیر زندانی است نیز مشروط به دادن امتیازهایی بوده که ایشان حاضر به پذیرش آن نبودهاند. در کمتر از یک سال بیش از دویست نامه به مقامات بینالمللی، سفارتخانهها وصلیب سرخ جهانی نوشته شد اما دولت عراق با حمایتهای معنوی قدرتهای بزرگ هرگز حاضرنشد به هیچ یک از مقامات بینالمللی اجازه ملاقات با وزیر نفت کشورمان را بدهد. در سال 1370 به دنبال تحولاتی که در منطقه رخ داده بود و با پیگیریهای ایران مسئولان دولت عراق حاضر میشوند تا پیکر شهید تندگویان را به مقامات ایرانی تحویل دهند. هیأتی ایرانی به عراق میرود و در قبرستانی متروک ابتدا قبری شکافته میشود و جنازهای که هیچ اثر شکنجهای روی آن نبوده تحویل میگردد اما هیأت ایرانی و خانواده شهید متوجه میشوند این پیکر شهید تند گویان نیست و اثری از نشانه مهمی که از دوران شکنجه در زمان شاه روی بدنش باقی بود (جای سوراخ مته روی پایش) نیست. با اعتراض هیأت ایرانی عراقیها مجبور میشوند اصل پیکر شهید را تحویل دهند. در هنگام شستوشوی پیکر شهید نشانههای شکنجه بر جای جای آن مشهود بود یکی از کسانی که هنگام شستوشوی پیکر حضور داشته، میگوید:< استخوانهای سر شکسته بود و سر چرخشی کامل به هر جهت داشت، استخوانهای سینه، دندهها و ستون فقرات شکسته بود حتی بعضی از استخوانها خرد شده بود. مشاهده این وضعیت همه را بیتاب کرده بود.> بدین ترتیب دفتر زندگی کوتاه و پر فراز و نشیب یکی از فرزندان صدیق این مرز و بوم بسته شد اما یاد و خاطرهاش همچون چراغی پیش روی نسل امروز و فردایمان است تا راه را گم نکنیم و همواره به استقلال و سربلندی ایران عزیز بیندیشیم.
تو سالهاست #شهید شدی ....
خبر شهادت حاج علی فضلی خیلی از دوستداران او را غمگین کرد خبری که به سرعت تکذیب شد و موج شادی در دل دوستداران به وجود آمد....
چند وقتی است که ایشان به سبب بیماری کمتر در جمع علاقه مندان خود حاضر می شود.
#حاج_علی_فضلی
سردار رشید اسلام حاج علی فضلی خیلی وقت است شهید شده، خبر شهادت او خبر تازه ای نیست ،او شهیدی زنده است که چند روزی کنار ما مانده تا عطر #شهادت را در جامعه پراکنده کند.
حاج علی فضلی بدون پسوند شهادت!
نه اصلاً قابل تصور نیست مگر می شود، علی فضلی شهید نشود او باید به خیل یاران شهیدش متصل شود اما حالا خیلی زود است.
علی آقای فضلی تو باید بمانی، تو از نسل آسمانی ها هستی همان ها که زمین جایشان نبود و رو به آسمان پر کشیدند.
بمان علی آقا! تو حتی با تن رنجور، حال بد ما را خوب می کنی .
مگر می شود با آن تن رنجور و گرفتاری های فراوان کاری و خانوادگی اینقدر پای کار #شهدا محکم بایستی و در برابر مادران و پدران شهدا خاضع باشی و خودت را سخت بدهکار بدانی!!
تو هیچگاه مرعوب پست ها و درجه ها نشدی و هنوز هم دست ادب بر سینه داری تو هنوز هم همان #بسیجی روزهای حماسه هستی و برای همین است که بسیجیها با شنیدن نام تو قند در دلشان آب می شود.
آخر همت! باکری و مهدوی را در کتابها و خاطرات خوانده اند، اما حاج علی فضلی را از نزدیک دیده اند و بوی خوش شهید را از او استشمام کرده اند.
و همه خوب میدانیم که حاج علی فضلی شهید است....
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
‼️به جايى میروم كه در آن جا مىتوان مهدى موعود را پيدا كرد و با او ديدار و پاى صحبتش نشست، به جايى میروم كه ياران حسين براى شهادت از هم سبقت مىگيرند.
‼️من به دانشگاه حسين مىروم، به سرزمين كربلا و بالاخره به ديار شهيدان مىروم.
‼️از شما مىخواهم تا آنجايی كه امكان دارد نماز شب را فراموش نكنيد و در دعاهاى توسل و كميل و ديگر دعاها شركت كنيد و به امام زمان (عج) توسل پيدا كنيد و پيروزى اسلام و رزمندگان طلب كنيد.
‼️بارالها! من در تمام زندگيم هيچ چيز با ارزش ندارم كه در راهت ايثار كنم و به جز جان ناقابلم را كه دوست دارم ايثارگرانه و مخلصانه تسليم راهت كنم و دوست دارم درس اسلام و شهادت را در كلاس كربلا از حسين بياموزم و شربت شيرين و گواراى شهادت را از دست عباس بنوشم و چون موجى خشمگين بر درياى كفر يورش برم و انتقام خون برادرانم را بگيرم.
‼️اين حقير از تمامى برادران عزيز و خواهران محترم حزباللهى مىخواهم كه پيرو ولايت فقيه باشند و امام عزيز را تنها نگذاريد و منافقين را سركوب و سرجايشان بنشانند..
#شهید_سعید_صادقی🌷
#سالروز_ولادت
چه زیبا "شهادت" ...
به پایِتان پیچید در این دنیا ؛
نگذاشتید دنیا پاپیچتان شود ...
#شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا🌹
#ستارههای_زینبی
💠زمانی که در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی محاسنت را می گیرند سرت را می برند...
💠شهیدسیاوشی می گفت: این اشک ها و گریه هایی که برای امامحسین(ع) کرده ام، به محاسنم ریخته شده است.
💠من محاسنم را نمی زنم و خود ارباب نمی گذارد، این سر من دست داعشی ها بیافتد.
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
#سالروز_شهادت
#خاطرات_شهدا
🔰ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش صبح بود که هوا روشن شده بود. یک کیلومتر، دو کیلومتر پیاده رفتیم تا رسیدیم به اونجایی که بچهها در حال درگیری بودند، تپه تپه بود.
🔰یک تپه مثلا بالاش یک خونه بود، و در کنار اون چندین تپه دیگه وجود داشت همین جوری این خونه رو بگیر پاکسازی کن، این یکی رو بگیر، اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو پاکسازی کردیم.
🔰حالا خواست خدا بود، چی بود، با اون همه خستگی، با اون همه داستان. رفتیم هفت کیلومتر جلو.رسیدیم به شهر خانطومان یکی از گروههای عراقی که همرزم ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند.
🔰تعدادی برگشته بودند. یک تعداد درگیری هنوز تو #شهر سر و صدا میاومد. ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سی، سی و پنج نفر زدیم تو اون شهر؛شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر.
🔰یک شهر کوچکتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد متری هدف یکدفعه یک بارون آتیشی از روبرومون شروع شد که ما حتی نفهمیدیم از کجا داریم میخوریم ؛از چپمون داریم میخوریم؛از راستمون داریم میخوریم.
🔰بالاخره هر کسی یکجا پناه گرفتیک سریها، امیر و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه ما هنوز موقعیتمون را پیدا نکرده بودیم که از کجا داریم تیر میخوریم.
🔰من که داشتم چپ و راست میدویدم. برگشتم یه ذره عقبتر. تو دهنه یک مغازه ایستادم. امیر هم پشت یک ماشینیبود. فکر کنم پناه گرفته بود. دوید اومد پیش من
تا اومد سمت من که گفت میلاد چی شده؟پاش تیر خورد
🔰امیر خورد زمین. گفتم چی شده؟ گفت: تیر خوردم. شروع کرد لی لی کردن به سمت بچهها بیاد کمک کنه. چون تیربار هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها داشت میریخت ، تک تیر اندازهای اونا زدنش،تک تیر اندازها با قناسه زدنش ...
امیرهمونجاآسمانیشد....
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
#سالروز_شهادت
#تعطیلی_مدارس
🔸مدارس کوی قدس آبادان روز شنبه ۳۰ آذر به دلیل آبگرفتگی معابر این منطقه تعطیل است.
#تعطیلی_مدارس
🔸مدارس تبریز، سردرود، خسروشاه و باسمنج فردا شنبه در ۲ نوبت صبح و عصر تعطیل است.
#تعطیلی_مدارس
🔸فرمانداری اهواز: مدارس و کارمندان ساکن شهرکدانشگاه، معینزاده، بهارستان و کوی اکباتان این شهر به علت آبگرفتگی شدید فردا شنبه تعطیل هستند