🌹شهادت مرزبان غیور هنگ مرزی ارومیه در حین حراست و پاسداری از مرزهای کشور
🔹 استواریکم محمد نظری در راستای تامین امنیت مرزهای شمال غرب کشور به شهادت رسید
به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا؛ مرزبانان هنگ مرزی ارومیه که برای تامین امنیت مناطق مرزی با خودروی سازمانی در حال پایش و کنترل نوار مرزی بودند دچار سانحه گردیدند.
🔹در اين ماموریت، متاسفانه شهيد مدافع وطن محمد نظری بر اثر شدت جراحات وارده پس از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
🔹 بر اساس این گزارش، شهید گرانقدر اهل و ساکن شهرستان اروميه می باشد
#امنیت_اتفاقی_نیست
#مدافعان_امنیت
#پلیس
🔰سازمان اطلاعات فراجا
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آرزوی شهادت داشته باش
آرزوی شهادت نمیزاره ،
شیطون حریفِ تو بشه ....
#شهیدانه
#آرزوی_شهادت
ما سه تا برادر داشتیم؛
هر سه تاشون شهید شدند،
هیچ کدومشون برنگشتند...
🌷یکی علی بود، زمان طاغوت، ساواک دستگیرش کرد تیکه تیکه کرد و هیچی از جنازش به ما نرسید.
🌷داداش حمید ما رو هم که مهدی تو خیبر جاگذاشت و رفت.
🌷خودِ آقا مهدی هم تو وصیت نامش نوشته بود:
خدایا از تو میخوام وقتی کشته میشم جسدم پیدا نشه تا من ی وجب از خاک این دنیا رو اشغال نکنم؛
که تو عملیات بعدی جنازش افتاد تو دجله! جنازهاش رو آب برد!
🌷هیچکدوم از سه برادر برنگشتند..
(راوی: خواهر شهید)
سردار رشید شهید حمید باکری
تو را میبینم دلم قرص میشود
قرص میشود که تو را دارم..
تویی که سرشار از عشقی..
عشقی که بوی شهادت میدهد..
شهادتیکه ازجنس #گمنامی است
شهید گمنامی که خریدارش، حضرت زهراست(س)..
سلام بر پهلوان بی مزار
سلام بر ابراهیم هادی💖
نثارشادی روح شهیدابراهیم هادی ودیگرشهداباذکرسه صلوات
20.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنرانی جالب خالق تابلو: "به خرمشهر خوش آمدید جمعیت ۳۶ میلیون"
#شهید_بهروز_مرادی از میدان جنگ که برگشت یک سخنرانی کرد که به یادگار ماند و در هنگام برگشت به خط، با اصابت ترکشی به سرش به شهادت رسید🕊🕊
📸 #عکاس، 🖋#خطاط و 🎨 #نقاشی که در وسط جنگ می گفت: صدام، دشمن ما نیست . . . جراحت با گلوله و حتی شیمیایی درمان دارد . . . ما باید دغدغه ارزش ها را داشته باشیم
💠 وظیفه ما این است که: در ایمانمان پایدار باشیم
#بصیرت
🌷تو خونه یه کار نبود که برای آدم انجام نده گاهی اوقات که دور و برم بود زیر لبش می شندیم که می گفت: «الهُّم الرزقنا توفیق الشهادة » می گفتم آخه میثم جان این چیه که میگی مگه الان دوران جنگ که هی این جمله رو با خودت تکرار میکنی . آخه یه زمانی بود که شهید می آوردند و امکان شهادت زیاد وجود داشت نه الان که به برکت انقلاب و خونهایی که همون شهدا به ما دادند دیگه کسی نمی تونه به مملکت ما چپ نگاه کنه تا ما باز هم شهید بدیم.
🌷در جوابم خنده ای به لب داشت و می گفت: مامان خدا روزی منو میده. بعضی شبها نصف پا میشد تا نماز بخونه چون نمی خواست برق اتاق ما رو اذیت کنه می رفت رو ایوان تو تاریکی نماز می خوند.
راوی مادر شهید
#شهید_میثم_تراهی
#آشنایی_با_شهدا
و او رفت که رفت!
آن روز پسرم، برای اولین بار عازم جبهه بود و من آخرین لحظات خداحافظی را سپری می¬کردم. او از ته دل می¬خندید و انگار به حجله¬ی دامادی می¬رود و من قلباً ناراحت و گرفته، اما دلم می¬خواست شادی و خنده¬های او را با گریه¬هایم خراب نکنم. وقتی اتوبوس حرکت کرد و پسرم لحظه به لحظه از من دور می¬شد، گریه امانم را بریده بود، او از دیدگانم دور می¬شد و اشک جاری از چشمانم بدرقه¬اش می¬کرد. اولین اعزام جوادم 3 ماه طول کشید، یعنی 3 سال، یعنی 30 سال، اما وقتی از جبهه برگشت زمین تا آسمان فرق کرده بود و جواد، جوادی نبود که من بزرگش کرده بودم. او از تمام جهات متحول شده بود، از نحوه¬ی رفتارش با خواهران و برادرانش تا رعایت اخلاقیات و اقامه نمازها، آن هم به وقت آن، حتی نماز شب، از طرفی رفتارش طوری بود که انگار خانه و شهر برایش زندان است، لذا به هر دری زد تا اینکه بعد از 5 ماه مجدداً به سردشت اعزام شد، اعزامی که چندین بار تصمیم گرفتم که نگذارم برود، اما مقابله با اعزام و خواسته¬ی او هیچ توجیه منطقی نداشت و او رفت که رفت.
راوی مادر #شهید
📚 منبع: کتاب ماندگاران/حسن شکیب زاده
#شهید_جواد_رحمانی
#آشنایی_با_شهدا