eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
نور عینی حسین: در سال 1343در روستای سوربن در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود😍 دوران تحصیل او به این صورت بود که او دوران ابتدایی را در زادگاه خود و دوران راهنمایی را در اسلام آباد،دنگسرک و ساری گذراند📚 سپس برای ادامه تحصیل وارد هنرستان شهید خیری مقدم شد😊 وی که به مسائل اسلام و انقلاب آشنا شده بود از همان ابتدای ورود به هنرستان دست به فعالیت های مذهبی،سیاسی زد😌 و به عضویت انجمن اسلامی و مقاومت هنرستان در آمد☺️ مبارزه با گروهک ها👊 در مدارس،پخش اعلامیه📃و فروش مجله پیام انقلاب و امید انقلاب از فعالیت های روزانه ی او بود.✌️ شهید دوستدار که خوب انقلاب را درک کرده بود😊 نه تنها روزها مشغول فعالیت بود بلکه با توجه به وضع تحصیل و فعالیت های روزانه اش شبها را بیدار می ماند و با عضویت در کانون انجمن های اسلامی شب ها در کانون مشغول پاسداری بود✌️از آنجاییکه خودسازی را فراگیری مسائل اسلامی می دانست و او را در صدر کار خویش قرار داده بود در کلاس های ایدئولوژی اسلامی شرکت می جست😊 خصوصیات اخلاقی او در خانواده خوب و سرمشق دیگر برادران بود😊همیشه لبخند بر لب داشت و هیچ گاه از حرف پدر و مادر سرپیچی نمی کرد و سعی می کرد اداب و احکام اسلامی را در همه شئون زندگی اش جای دهد😇 جوانی بود دور از همه خواسته ها و غرورهای نفسانی و در برخورد با مردم و دوستان متین و ساده بود😊 سرانجام با توجه به اینکه خود را مدیون انقلاب و مملکت را درگیر جنگ با مزدوران بعثی عراق دید😢 تصمیم بر این گرفت که در اواسط سال تحصیلی اش به نبرد با صدامیان👹 به جبهه برود👊و با تلاش و اصرار فراوان به خواست عقیدتی خود عمل نمود💪 و در دی ماه سال 60 راهی دوره آموزشی در شهر چالوس و به جبهه اهواز اعزام شد و چند روز در اهواز متوقف و سپس به بستان از آنجا به جبهه رقابیه منتقل گشته و در در نبرد سنگین به درجه رفیع شهادت نائل آمد🕊 تنها یک روز به اعزامش باقی مانده بود، پدرش دیگر از التماس کردن به او خسته شده بود😔 و رهایش کرد اما من همچنان مصر بودم😀 گفتم: «کجا می‌خواهی بروی؟ تو پسر بزرگ من هستی، آرزو دارم دامادت کنم، نرو عزیزم! اگر وقت سربازی رفتن‌ات بود یک چیزی، اما حالا چرا روی دنده لج افتاده‌ای؟»😕 بدون آنکه حرف‌هایم تأثیری داشته باشد، گفت: «مادر من! من با هزینه دولت، آموزش دیده‌ام، در این مدت نیز 30 گلوله شلیک کردم به ارزش 30 هزار تومان؛🙁 تمام این مبلغ هم متعلق به کل ملت ایران است، اگر به جبهه نروم، به مردم کشورم خیانت کرده‌ام،😞 پس خواهش می‌کنم مرا از هدفم منع نکنید».☺️ ساکت ماندم،دیگر حرفی برای گفتن نداشتم،سری تکان دادم😞 و گفتم: «برو پسرم! برو خدا پشت و پناهت.» او هم رفت و چشمانم برای بازگشت او هنوز به در مانده است.😔 از استان شهرستان _ روستای سوربن است که در سال ١٣٦٠ در تنگه به شهادت رسید.🕊 روحش شاد و یادش گرامی باد🌷 در آخر... 🌹هدیه به روح تمام شهدا و شهید جاویدالاثر حبیب الله دوستدار صلوات و حمد و توحید ختم می کنیم🌹 ❤️اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❤️