💠🍃💠🍃💠
وقت تحویل لباس، خانم مزوندار گفت «ببخشید لباس آماده نیست! گلهایش را نچسباندهام!» امین گفت «اگر اجازه بدهید من خودم میچسبانم!» حدود 8 ساعت آنجا بودیم و تمام گلهای لباس و دامن را و حتی نگینهای وسط گلها را خودش با سلیقه چسباند!
🌹شهید امین کریمی
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
#همسر_شهید
همیشہ همسرداری اش خاص بود ؛
وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب ڪنم ؛
از طرف دیگر توجہ خاصی بہ مادرش داشت .
هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید ،
تعادل را رعایت می ڪرد ؛
بہ خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شڪست ؛
و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بی احترامی نمی ڪرد...
🌹شهید مهدی نوروزی
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
#همسر_شهید
همیشہ همسرداری اش خاص بود ؛
وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب ڪنم ؛
از طرف دیگر توجہ خاصی بہ مادرش داشت .
هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید ،
تعادل را رعایت می ڪرد ؛
بہ خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شڪست ؛
و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بی احترامی نمی ڪرد...
🌹شهید مهدی نوروزی
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
وقت تحویل لباس، خانم مزوندار گفت «ببخشید لباس آماده نیست! گلهایش را نچسباندهام!» امین گفت «اگر اجازه بدهید من خودم میچسبانم!» حدود 8 ساعت آنجا بودیم و تمام گلهای لباس و دامن را و حتی نگینهای وسط گلها را خودش با سلیقه چسباند!
🌹شهید امین کریمی
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
💕 دلنوشته عاشقانه همسر شهید
"حجت جان!
تو رفتی و آن چه که برایم باقی گذاشتی، گل واژه های خاطراتت هست که تسلای دلم می باشد اگر چه هنوز رفتنت را باور ندارم و هر روز تنگ غروب، نگاهم را به در خانه می دوزم که شاید تو را با آن لبخند همیشگی ات ببینم که از غربت درآمدی و پای بر عمق وجودم گذاشتی."
🌹 سردار شهید حجتالله نعیمی
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
💕 دلنوشته عاشقانه همسر شهید
"حجت جان!
تو رفتی و آن چه که برایم باقی گذاشتی، گل واژه های خاطراتت هست که تسلای دلم می باشد اگر چه هنوز رفتنت را باور ندارم و هر روز تنگ غروب، نگاهم را به در خانه می دوزم که شاید تو را با آن لبخند همیشگی ات ببینم که از غربت درآمدی و پای بر عمق وجودم گذاشتی."
🌹 سردار شهید حجتالله نعیمی
#عاشقانه_های_شهدا
#عاشقانه_های_شهدا💚💛❤💖
#شهید_سیاهکالی_مرادی ***
#شهید_حمید_سیاهکالی 💝💝
(((*تعجیل در امر فرج صاحب الزمان عج ۳ صلوات)))
پیج ما رو دنبال کنید (منتظر پیشنهادات شما هستیم )
#وصیت_نامه_شهدا
#شهید
#عاشقانه_های_شهدا
#مادرانه
برای رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یک نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن،
داوطلب زیاد بود
قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان.
همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد!
گفت چکار دارید بنامش افتاده دیگه،
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان .
جوان بدون درنگ خودش رو با صورت انداخت روی سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان.
همه رفتن الا پیرمرد!
گفتن بیا!
گفت نه شما برید من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش.
مادرش منتظره!!
#مادران_شهدا
#پنجشنبه_های_دل_تنگی
شادی روح #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🌷🕊🌹🕊🌷
🌹🕊🌷🕊🌹🕊🌷
💠🍃💠🍃💠
💕شهدا هم عاشقانه زندگی میکردند
راوی: همسر شهید حمید باکری
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
💌 نامه عاشقانه شهید حاج ابراهیم همت به همسرش:
💕 "سلام بر همسر مؤمن و مهربان و خوبم. گرچه بی تو ماندن در خانه برایم بسیار سخت بود، ولیکن یک شب را تنهایی در این جا به سر آوردم. مدام تو را این جا می دیدم. خداوند نگهدار تو باشد و نگهدار مهدی، که بعد از خدا و امام، همه چیز من هستید. ان شاءالله که سالم می رسید. کمی میوه گرفتم، نوش جان کنید. تو را به خدا به خودتان برسید. خصوصا آن کوچولوی خوابیده در شکم، که مدام گرسنه است. از همه ی شما التماس دعا دارم. ان شاءالله به زودی، به خانه ی امیدم می آیم. "
📅 ۱۳۶۲/۷/۱۲
#عاشقانه_های_شهدا
🌷🌸🕊🌹🕊🌸🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#پدر بر پیکر #شهید_مهدی_لطفی_نیاسر روضه می خواند و می گفت:
#مهدی دوست داشت اگر می کشد ، صهیونیست بکشد و اگر کشته شود به دست صهیونیست ها کشته شود .
می گفت #مادرش برایش دعای #شهادت می کرد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌷🌸🕊🌹🕊🌸🌷
🌷🌸🕊🌹🕊🌸🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضا
آسمانی هـا ؛
بہ شهـادت نمی رسند !
این خاڪـی هـا هـستند
ڪہ لایق شهـادت اند . . .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🌼🌹
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_وطن
#یوسف_فدایی_نژاد
#یوسف یه #تسبیح هزارتایی داشت و هرشب ذکر می گفت، به دلیل #صلوات_های زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به #محمد_عشقی معروف شده بود و نام #جهادیش شده بود #محمد_عشقی .
بعضی دوستان به ایشون میگفتن #یوسف زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا #یوسف به مادرمون خانم #فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) بود...
#شهید_فدایی_نژاد نوای ملکوتی در تلاوت #قرآن کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد.
آقا #یوسف از #اخلاق بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و #مهربانی خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد.
#یوسف بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض میرسوند.
#پدر_شهید می گفت #یوسف با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا #نماز اول وقت رو نباید فراموش کنیم.
یادمه بعد #شهادتش افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا #یوسف مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم.
#یوسف همیشه دست بوس #پدر و #مادر بود و به خانواده می گفت :
چطوری #مادر_شهید !
چطوری #پدر_شهید !
#مادرش ناراحت می شد و میگفت من می خوام #دامادیتو ببینم . #یوسف می گفت نه مامان حالا زوده.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#جلیل_خادمی
#شهیدی که محل خاکسپاری اش را به همسرش نشان داد .
یک شب با صدای گریه دخترم از خواب بیدار شدم . دیدم #جلیل نیست .
#جلیل گوشه ای از سالن نشسته بود . عبایی روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود .
صدایش زدم ، چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل بین قرآن خواندن خوابت برده ...
گفت : زهرا جان ، خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده من با همه خستگیها یش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ...
بعدها که #شهید شد فهمیدم آن شب برای او شب برات بوده است .
یک روز به امامزاده #شهیدان رفتیم . فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند .
یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت : اینجا جای من است و فاتحه ای خواند
آن جایی را که جلیل نشان داد در میان #شهدا بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط #شهدا را در این مکان دفن می کنند ...
24 آبان 1394 روز #شهادت حضرت رقیه (س) جلیل در سامرا به #شهادت رسید .
راوی:
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمودرضا_بیضایی
آسمانی هـا ؛
بہ شهـادت نمی رسند !
این خاڪـی هـا هـستند
ڪہ لایق شهـادت اند . . .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#عاشقانه_های_شهدا
عید سال ۹۳ رفتیم راهیان نور ،
هر جا می رفتیم می گفت خانم ما کاری برای #شهدا نکردیم
خدا کنه بتونیم دین مون رو بهشون ادا کنیم خونها ریخته شده برای ما برای راحتی و آزادی ما...
هر جا می رفتیم راوی صحبت می کرد ، می رفت تو فکر و زیر لب نمی دونم چه چیزی زمزمه می کرد.
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_حسینی
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#عاشقانه_های_شهدا
#شهدای_غواص
#ولایتمداری
غواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم ، من رو هول بده تو آب!
فرمانده گفت اگه مطمئن نيستي ميتوني برگردي .
غواص جواب داد : نه ، پاي حرف امام ايستادم . فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه. آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم راسپردم به همسايه ها تا در عمليات شرکت کنم .
عملیات والفجر 8 ....
اروند رود وحشي ....
فرمانده تا داد زد " يا زهرا " غواص قصه ي
ما اولين نفري بود که توی آب پريد و اولين نفري بود که به شهادت رسيد .
من و شما چقدر پاي حرف امام ايستاده ايم؟
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#عاشقانه_های_شهدا
#سردار_شهید
#محمود_کاوه
#توسل
در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم : دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود، هیچ کس نتونست از این جا رد بشه .
گفت : بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم .
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی .
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد .
آهسته گفتم : اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط .
جور خاصی پرسید : دیگه چه کاری باید بکنیم .
گفتم : چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه .
گفت : یک کار دیگه هم باید انجام داد .
گفتم : چه کاری؟
با حال عجیبی جواب داد : "توسل" اگه "توسل" نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم .
#مردان_مرد
#مردان_بی_ادعا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#محمود_رادمهر
در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا #محمود ؛
یک شال سیاه داشت که همیشه گردنش بود، نه فقط #محرم و #صفر...
یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید گفت :
مادر جان ! ما عزادار امام حسین علیه السلام هستیم...
گفتم : الان که محرم وصفر نیست!
گفت : مادرم! عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#شهیدی که #امام_خمینی_ره جایش نگهبانی داد .
#شهید_والامقام
#مهدی_خندان
#مهدی در تابستان 1359 در پادگان امام حسین(ع) دوره آموزشی عمومی نظامی را گذراند و پس از آن برای مقابله با ضد انقلاب آماده اعزام به کردستان می شود که با شروع جنگ تحمیلی در شهریور 59 داوطلبانه به سمت جبهه های غرب عازم می شود.
وی پس از اینکه به مدت شش ماه داوطلبانه در جبهه های غرب کشور به مقابله با دشمن بعثی مشغول بود پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بیت حضرت #امام_خمینی_ره به خدمت مشغول شد.
مادر #شهید خندان در این باره می گوید: #مهدی یک شب با خوشحالی به منزل آمد و گفت: دیشب یکی از بچه ها در بیت #امام مشغول نگهبانی بود که #امام سلاحش را گرفت و عبایش را به او داد و دو ساعت تمام در حیاط به نگهبانی پرداخت. پس از نگهبانی اسلحه را به آن #پاسدار داد و به نماز شب مشغول شد.
آن بنده خدا در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود به نماز ایستاد.
بعدها فهمیدم که آن پاسدار خود #مهدی بوده است.
🌹 🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
#رفاقت_از_جنس_شهادت
#شهید_مرتضی_آوینی
چه روزگار شگفتی ...
بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این همه در ڪام ما چه #شیرین است.
بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این #قلبهاے ما از چه #اشتیاق و #شور و #نشاطی مالامال است و سر ما در هواے کدامین #یار ، خود را از پا نمیشناسد . . .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#عاشقانه_های_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
#کلاس_درس_شهدا
#نوجوان_شهید
#کاظم_مهدیزاده
میخواستم #بزرگ بشم
درس بخونم #مهندس بشم
خاکمو #آباد کنم زن بگیرم
مادر پدرمو ببرم #کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک
تو راه #مدرسه باهم حرف بزنیم
خیلی کارا #دوست داشتم انجام بدم
خب نشد...
باید میرفتم تا از
#مادرم
#پدرم
#خاکم
#ناموسم
#دخترم
دفاع کنم
#رفتم که
#دروغ نباشه
#احترام کم نشه
همدیگرو #درک کنیم
#ریا از بین بره
دیگه #توهین نباشه
#محتاج کسی نباشیم
#اما ....
الان اوضاع #چطوره ....؟
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
🇮🇷
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
تیم #تخریب رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن...
از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین #منور...
مین #منور منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی #ذوب میکنه...
حتی نمیشه بهش نزدیک شد
تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این #نوجوان غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد...
کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش
شکمش آب شد، بدنش میجوشید...
#پلاکش هم آب شد
اشک گوشه ی #چشم ما و #لبخند گوشه ی لب او...
معبر زده شد و #عملیات با موفقیت انجام شد...
#السلام_علیک
#یا_فاطمه_الزهرا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @kakamartyr3
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#سید_ایاز_خردمندان
#ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ .
ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشمهاش از #گریه سرخ شده بود، گفتم چی شده #سید ؟
گفت : حتما تو هم فکر میکنی با این #پای لنگم نمیتونم بیام تو #عملیات ، اما من با همین #پا توی تمام آموزشها #پا به #پای بچهها اومدم که بگم با یه #پای علیل هم میشه از کشور #دفاع کرد و مطمئنم اگر #شهید شدم جدم #امام_حسین_ع به خاطر این #پا ردم نمی کنه !
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ #فرمانده را #راضی کرد و همون شب با ذکر #یا_حسین_ع ، #شهید شد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊