eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.3هزار عکس
15.2هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
من بوي شبنم مي‌دهد عطر شب‌هاي محرم مي‌دهد چفيه‌ي من، سفره‌ي دل مي‌شود جمعه، با ، مقابل مي‌شود چفيه يعني يار مي‌آيد شبي چفيه يعني لشکر پاک نبي (ص) چفيه يعني شعرهاي باوضو درد داري؟ درد خود با ما بگو چفيه يعني کوفه معنا مي‌شود چفيه يعني بازکوچه، باز درد ذکر « يا زهراي » شب‌هاي نبرد چفيه يعني « ياد ياران » ياد باد ! شب‌نشيني، زير باران ياد باد ! چفيه يعني ما شناسايي شديم بي‌شهيدان غرق رسوايي شديم چفيه يعني وسعتي مثل غدير ناله‌هاي شرقي حاجي بصير چفيه يعني من کجا ؟ همت کجا ؟ بچه‌هاي صاف و باغيرت کجا ؟ چفيه يعني جمعه آقا مي‌رسد باز با ام‌ابيها مي‌رسد چفيه يعني وقت خوش عهدي بود آخرين فرياد « انا المهدي » بود چفيه يعني ناله‌هاي بي‌شکيب شب پر از بوي خوش « امن‌يجيب » چفيه يعني نينوايي رفته است يک « شهيد شيميايي » رفته است چفيه مي‌گويد: دل من پير شد فصل پرواز « مسافر » دير شد با علي با گريه « يا هو » مي‌زنيم پيش زهرا باز زانو مي‌زنيم آي چفيه ! ما عنايت ديده‌ايم باز تا معراج، با هم مي‌رويم فارغ از غم‌هاي عالم مي‌رويم از دلم تا کربلا يک يا حسين مثل آواز خوش پير خمين اي بستي عهد و پيمان با ولي تا شهادت نيست راهي، يا علي ! _________________🌹______________
مولایم! مگذار غرق شوم... اینجا میان مردم،در تنهایی...درغم... در بی توماندن.... با دلی شکسته وشایدبا کوله ای ازعشق باید به آهستگی حمل شود ،،دلم را می گویم چون ترک خورده ... شکستنی ست والان که دقیق نگاه میکنمش ،،شکسته است ...شکسته....!! اے مرهم دل ،دلشکستگان نمی آیی ؟! فردا جمعه است وروز ظهور تو..... صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ یک عشق به سله نشسته،، عشقی که هرچه کردم نتوانستم به عمل نشانمش ... چه کنم ؟ می دانم ضعیفم،کوچکم ،خسته ام ،تا چند دویدن ونرسیدن....!! میدانم همه ی این غم ها واندوه ها از دورے توست و نمی دانم پشت کدامین دیوار این شهرهای آهنی ،پردود وشلوغ ،یاد شما را جا گذاشتم...😔 ولی دوستت دارم ،به همین سلام هاے هر روزه ام قسم.... آه چه قدرغریبی مولاجان..😭 دیوارها چقدر بلندند... بلند به اندازه قامت گناهانم... وقد وقامت توبه هایم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچین های باغ همسایه هم برایم به دیوارهای برجی می ماند تسخیر ناشدنی....! بیا بحق خودت بیا !! من دیگر از نفس افتاده وزمین خوردم ،،،باباے عالم!! دستم رابگیر که تو از تبار کرامتی.... #کلیپ#مهدی
یادمان باشد گناه که کردیم آن را به حساب نگذاریم، میشود جوانی کرد به عشق (عج) و به شهادت رسید فدای (عج) 🌸🌷🌸🌸🌸🌷🌸
🌷🌸🕊🌹🕊🌸🌷 بر پیکر روضه می خواند و می گفت: دوست داشت اگر می کشد ، صهیونیست بکشد و اگر کشته شود به دست صهیونیست ها کشته شود . می گفت برایش دعای می کرد . 🌷🌸🕊🌹🕊🌸🌷 🌷🌸🕊🌹🕊🌸🌷
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃 هر دو چشمهای حقیقت بین بازی داشتند انگار که مثل آب خوردن غیب میدیدند و از شدت آنکه این دیدن برای آنها طبیعی و معمولی بود، آن دیده ها را به راحتی و‌خیلی فاش بیان می کردند. 🍃 اگر اینقدر دیدن حقایق عالم که برای امثال ما است برای آنها آسان و طبیعی نبود لااقل کمی خصوصی تر و با احتیاط بیشتری آن حقایق را بیان می کردند، نه مثل که چند لحظه قبل از شهادتش، خطاب به کاظمی پشت بیسیمی که می دانست ضبط میشود و در آینده همه آن را میشنوند بگوید «احمد!بیا اینجا که اگر بیایی دیگر دلت نمیخواهد برگردی!» 🍃 اما حکایت حمید از مهدی هم جالبتر است، او چند وقتی قبل از شهادتش وصیت نامه ای مینوسد که در آن آینده را به تصویر میکشد و انگار که از پشت پرده ای از پرده های عالم خبر بدهد می گوید:«دعا کنید که خداوند را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که تمام می‌شود و رزمندگان سه دسته می‌شوند: دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از آن پشیمان‌اند. دسته‌ای که راه بی‌تفاوتی در پیش‌گرفته و غرق زندگی مادی می‌شوند و دسته‌ای که به گذشته می‌مانند و احساس وظیفه می‌کنند و از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.» 🍃 برادر مهدی باکری، عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم. 🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست عاقبت بخیر باشیم♥️ ✍نویسنده: 🕊به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱٣٣۴ 📅تاریخ شهادت : ۶اسفند۱٣۶٢ 📅تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٩٩ 🥀مزار شهید : مفقود الاثر
✍ شب اومد خونه چشماش از بی‌خوابی شدید، سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای رو با بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما». 📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 که جایش نگهبانی داد . در تابستان 1359 در پادگان امام حسین(ع) دوره آموزشی عمومی نظامی را گذراند و پس از آن برای مقابله با ضد انقلاب آماده اعزام به کردستان می شود که با شروع جنگ تحمیلی در شهریور 59 داوطلبانه به سمت جبهه های غرب عازم می شود. وی پس از اینکه به مدت شش ماه داوطلبانه در جبهه های غرب کشور به مقابله با دشمن بعثی مشغول بود پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بیت حضرت به خدمت مشغول شد. مادر خندان در این باره می گوید: یک شب با خوشحالی به منزل آمد و گفت: دیشب یکی از بچه ها در بیت مشغول نگهبانی بود که سلاحش را گرفت و عبایش را به او داد و دو ساعت تمام در حیاط به نگهبانی پرداخت. پس از نگهبانی اسلحه را به آن داد و به نماز شب مشغول شد. آن بنده خدا در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود به نماز ایستاد. بعدها فهمیدم که آن پاسدار خود بوده است. 🌹 🥀
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 مزدی بود که خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود . در آبان سال ۱۳۶۳ به همراه برادرش كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ ۲ لشكر علي ‌بن ابيطالب (ع) بود جهت شناسايي منطقه عملياتي از کرمانشاه به سمت حركت مي‌كنند . در آنجا به برادران مي‌گويد : من چند ساعت پيش خواب ديدم كه و ، شديم ! موقعي كه عازم منطقه مي‌شوند، راننده‌شان را پياده كرده و مي‌گويند : خودمان مي‌رويم . حتي در مقابل درخواست يكي از برادران ، مبني بر همراه شدن با آنها ، برادر به او مي‌گويد : تو اگر بشوي ، جواب عمويت را نمي‌توانيم بدهيم ، اما ما دو اگر بشويم جواب را مي‌توانيم بدهيم . فرمانده محبوب بسيجيها ، ، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبهه‌ها و شركت در عمليات و صحنه‌هاي افتخارآفرين ، همراه با برادرش در درگيري با ضدانقلاب ، شربت نوشيدند و روح بلندشان از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارشان ماوي گزينند . 🌹 🌹 شادی روح و @kakamartyr3🥀