eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.2هزار عکس
15.1هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ « وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» "هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند." 🍃اعتقاد عجیبی به این داشت و مانند نیروی مغناطیسی عظیمی او را به وادی عاشقی کشاند. 🍃معتقد بود بین و شهادت فرسخ ها فاصله‌است. شوق کاری کرد که از تعلقات دنیوی دل بکند. دو بال از قرض بگیرد و خود را به آسمان برساند. 🍃بعضی آدم ها اهل زمین نیستند بلکه در آسمان، سبک بال و عاشق به سوی ابدیت میکنند. علیرضا هم حس کرده بود دیگر زمین جایی برای ماندن نیست، باید هرطور شده برود. 🍃همسرش با صبری که از طلب کرده بود برای شهادت آماده بود. اما دختران بابایی اند و دل کندن برایشان سخت بود. مخصوصا برای زهرای بابا که علاقه خاصی به پدر داشت. او را با توکل به خدا برای حفاظت از فرستاد. 🍃ایام شعبانیه همه سرمست از عِطر ولادت پسران بودند. اهل محل با شور و شوقی وصف ناشدنی خود را برای ولادت علمدار کربلا آماده کرده بودند. 🍃همان شب بود که علمدار، سربازِ حریمِ عشق را خرید و عیدی خود را با دستی مجروح شده و چشمانی که برای دفاع از حرم فدا شده بود گرفت. حالا در و دیوار این کوچه پر شده از بنر های تسلیت و تبریک شهادت . 🍃بسیجیِ همیشه در خط، از دوران هشت سال جنگ تحمیلی تا جبهه مقاومت، بدون وقفه و با عشق جنگید و جهاد کرد. جهاد در راه خدا را توفیقی عظیم می‌دانست که از طرف خداوند شامل حالش شده بود. 🍃او رفت و هنوز یاد و خاطره اش بین مردم به یادگار مانده است. می گویند مردم دار و همسایه خوبی بود. به رسید. 🍃آرزوی دیرینه همه مردان خدا، شهادت است که سعادت میخواهد و او نیز مثل همه مردان آسمانی این نصیبش شد. ای کاش ما هم سعادتمند شویم... 🍃اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك.... ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵. فلوجه عراق 📅تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار : اراک
‍♡به نام او، به یاد او♡ متولد بهارِ بود، خرداد پنجاهُ هفت. هجده سالگی، قامتش سبز پوش شد و نوزده سال پر افتخار برای کشورش خدمت کرد. 🍃همچو شهرتش، بود و نترس. در قلبِ محبانِ علی(ع) ترس جایی ندارد. که اگر باشد زبان، لبیک گوی نمی‌شود!! 🍃مردی و عاشق خانواده پسری پرافتخار، همسری همراه، پدری دوست‌داشتنی. همه را برای زمین گذاشت و راهی شد...! روحش قرارِ ماندن نداشت...گویی آرامش را در خاکِ می‌دید. 🍃ندای "هَل مِن ناصِر..." خواهرِ ارباب، قدمهایش را برای رفتن محکم کرد و او علی اصغر شد... 🍃اولین روز ، در آستانه میلادِ فخر عالمِ امکان، حضرت ارباب(ع) تقدیر بر رقم خورده بود. 🍃وقتِ رفتن به کمین خوردند و هنگام برگرداندن ماشین، پهلویش گلوله را به آغوش کشید...و ذکر (ع) در فضا طنین انداز شد... 🍃خاکِ تدمر با عشق جسمِ بی جانش را در آغوش خود ماندگار کرد و بناشد به تاسی از بانوی گمنامِ (س)، چند صباحی مهمانِ غربتِ سرزمینِ شام باشد!! 🍃کیلومتر ها آن سو تر، مادری نگران، همسری چشم به راه و پسرکی شش ساله دلتنگِ قهرمانشان بودند...😔 🍃یکسال گمنامی‌اش،فرصتی بود تا آیینه خانواده جلا بگیرد... تا امیر علی بیاموزد، زین پس مردِ مادرش است...به دلِ کوچکش بقبولاند، گرچه پدر در آسمانهاست اما مزارِ زمینی‌اش مامن و پناه گاهِ اوست⚘ 🍃سفارش به کرده بود و عجیب این صبر عجین شده در حالاتِ همسرِ زینبی‌اش بود. وقتی که تابوت را به آغوش گرفت و دست بر کشید. آن هنگام که قبل‌ترها را تصور می‌کرد و علی اصغرِ خندانش را و آن هنگام که راهِ پیش رو را بدونِ مردِ شیردلش تجسم می‌کرد، در نگاهش "ما رایتُ الا جمیلا" را می‌دیدی... 🍃به گفته علی اصغرش، "لا یَوم کَیَومِکَ یا اباعَبدالله..."و همین جمله آرامشی بود بر قلبِ بیتاب و مضطرش. 🌸شهادتت مبارک. ✍️نویسنده : 🌺 به مناسبت سالروز 📅تولد : ۳ خرداد ۱۳۵۷ 📅شهادت : ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴. سوریه 📅تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃چمران کاوشگر ژرفای جاذبه و چگالی و اتم. بحث علمی نیست اشتباه نکنید، چمران جستجوگر جاذبه ، چگالی وجود و اتم وجوب خداست. 🍃آنقدر رفته و گشته که یا خود را بیابد یا را. گرد دنبال مظلوم از آمریکا و جاذبه‌اش گشته و ایستاده بر بلندی های جولان، اسلحه بدست و دوربین بر چشم، بذر پاشید و برگشت در دیاری که اولین نفس را بالا کشید و خاکش را لمس کرد. چسبیده به تفکر و خودباوری از جدا شد و چسبید ب امام، امام موسی. 🍃آمد و باز ایستاد بر بلندی های ، و سنندج تا نشان دهد راه رهایی جز دست بر سر زانو زدن اتّکا به خود نیست. 🍃چمران، علی شناس بود. زمانی ک مثل بر قله علم ایستاده بود دست بر سر یتیم میکشید و مانند شمع دور آنها میگشت و نفس خود را آب می‌کرد تا سرکش نشود، توان زندگی مرفه را داشت اما مثل علی بر خاک سر میگذاشت و بر زمین می‌خوابید، مانند علی درایت و شجاعت جنگی داشت اما با همه رئوف رفتار می‌کرد و آخر هم مثل علی خدا را با همه عمق وجودی‌اش در آغوش کشید پس از عمری معروف به این که اگر خداشناس هستی همه را باید در علی جویا شوی. ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ اسفند ۱۳۱۱ 📅تاریخ شهادت : ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا. قطعه ۲۴
‍ ♡بسم رب الزهرا 🍃کم توفیقی نیست ، چرا که مراقبه میخواهد و ظاهر و . 🍃 هایش تنها مادی نیست، به قول (ع): شدن، مراقبه ی قلبی میخواهد❤️ 🍃شاید فکر کنی کم است اما میدانی، آدمی به سرعت وابسته می شود و این ، سمی است برای متعالی شدن و از فرش به عرش رسیدن، وابستگی به مال، وابستگی به آدم ها، به عمر....آری! اینک شدن برایت سخت میشود. 🍃باید ورزید و دوست داشت اما وابسته نشد. چراکه این وابستگی ها تو را به زنجیر می کشند و در ، اسیرت میکند. 🍃تنی که به شدن فکر نمیکند، تنی که اگر باب میلش پیش بروی، عاقبتت می شود قساوت و ، که بر سر کوفیان و آمد. 🍃اما می دانی، گاهی اوقات وابستگی خوب است، این که وابسته باشی به و ، این که وابسته شوی به شجاعت و صلابت، وابسته شوی به ...🌺 🍃اصلا میدانی وابسته شوی به کتاب. آخر آدم های وابسته به هم، کم پیدا می شوند. کم هستند آدم هایی که به همه کتاب هدیه دهند، حتی برای اولین کادو به همسرشان. این آدم ها، ارزش کتاب را به خوبی درک میکنند، چرا که کتاب باعث ارتقای آگاهی است و مسبب تمام گمراهی های ما همین ست. 🍃می دانی، باید برای دستیابی به تلاش کرد و راه وابستگی به تمام چیز های خوب را یافت. به عبارتی، تنها در پی خدا بود. درست مانند 🙂 آری باید دل کند و رها شد چرا که... _الولیک_الفرج❤️ ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶. منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق 📅تاریخ انتشار : ۲۱ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان
🌹شهـــــید بي مزار یازهـــــرا 🌹 علاقه و ارادت بسیاری به امام حسن داشت، یه روز با شهیدعلی و رزمنده ها داشتیم از کوه میومدیم پایین، و مشغول روضه خوندن بودیم که یک دفعه اقا شروع کرد از اقا امام حســـــن خوندن،با یه بغض خاصی میخوند... 🍁علی خیلی امام حسنی بود و بلند :: "جـــــگر پاره ترین فرزند زهرایم خدا میداند، مکش زحمت دگر زینـــب حسن زنده نمی ماند😔💔 چهل سال است میپرسی که در کوچه چه ها دیدی؟؟ اگر پاره جگر گشم بجز از داغ مادر نیست" بعد از این شعر نشست به گریه کردن و گفت حاجی آخر یروز شیعه برات حرم میسازه..... خود اقا حسن ابن علی هم خریدارش شد و همانند مادرشون بی مزار شد... : _اردیبهشت۹۵ ازهمرزم‌شهید : تل‌العیس 🌱🍃🌱
💐🌴🌼❤️🌼🌴💐 قبل از شروع مراسم عقد ، نگاهی به من کرد و گفت : شنیدم که عروس هرچه از خدا بخواهد ، اجابتش حتمی است . گفتم ، چه آرزویی داری؟ درحالی ‌که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود ، گفت : اگرعلاقه‌ای به من دارید و به خوشبختی من می ‌اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم بخواهید . از این جمله تنم لرزید. چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی‌ ترین روز زندگی‌ اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم ؛ اما قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم ، ناچار قبول کردم . هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای طلب کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به دوختم ؛ آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور و تعدادی از برادران برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که همه این مراسم و و همه به فیض نائل شدند ... ❤️
‍ باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ! بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد! از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده ✍️نویسنده : زهرا قائمی 🌺به مناسبت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹 🌸 @kakamartyr3
‍ 🍃نمی دانم به حرمت صبر در برابر از دست دادن خواهر و برادر کوچک تر از خودت بود، یا پیشی گرفتن در برای همه، از کوچک و بزرگ! شاید هم به حرمت تکریم بزرگترانت که با هر بار دیدنشان بودی! 🍃نماز اول وقتت که جای خود دارد و دعای رزق در سجده. هر کدام می تواند عامل این معجزه باشد که پیکر پاکت، نزدیک به زیر آفتاب سوزان بماند، اما دشمن سالم پیدایت کند در حالی که طاقباز دراز کشیده و دستی را زیر سر قرار داده ای! انگارکه مشغول استراحتی🥺 🍃داعش است دیگر! چطور می تواند تو را که جسم بی جانت معجزه وار مانده تحویل دهد؟ یا رهایت کند؟ تو را که یک هستی و مسلمان واقعی. تو را که مظهر پاکی هستی جان. اما به زعم آنان یک کافر! که به شهادتت رسانده اند تا پاداش از خدا بگیرند😒 🍃تحویلت نمی دهند و زود سر و ته این را هم می آورند تا مبادا مُنافاتش را با تعاریفی که از کفر شیعیان داده اند بر نیروهایشان آشکار شود. باید این خبر را درز بگیرند که پیکری زیر در بیابانی که پر از کرکس است و کفتار، نه آفتاب سوخته شده نه خوراک درنده و چرنده! حتی دریغ از خطی از ! تا دستان گناه آلودشان بر ملا نشود. 🍃نمی دانم در آن بیابان سوزان چه کسی پَر چادر یا پر َعبایش را بر سرت گسترد؟ اما می دانم بی شک کسی بوده تا حقانیت راهی را که رفته ای آشکار سازد💔 🍃چنان فاصله زندگی تو با ما زیاد است که حتی رویم نمی شود طلب داشته باشم چه رسد به شفاعت😭 🍃تنها آرزو می کنم خداوند صبری عظیم و جمیل بر دل رنج کشیده مادر نازنینت عطا فرماید که چشم به راه است... ✍️نویسنده : سودابه حمزه ای به مناسبت 📅تاریخ تولد : ۲۵ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ مرداد ۱۳۹۶ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : زرند
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروزپنج آذرماه مصادف باسالروزتشکیل بسیج مستضعفان بفرمان (ره) ، یادی کنیم از بسیجیانی که تنها اسمشان نبود بلکه در تمام سکَنات و رفتار و اعمالشان به امام علیه السلام اقتدا کرده بودند آن وجود مقدسی که در موردشان گفتند: " یعنی که تمام وجودش، وقف اسلام بود" سخن از
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ نام: نام خانوادگی: نام پدر: تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶/۴/۱۴ محل شهادت: ماووت محل دفن: ╔═.🥀🍃.📿════╗ ╚════🥀.🍃.📿═╝
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 میلاد با سعادت حضرت علی علیه السلام و روز مرد مبارک. «ای ! آن نوزاد را «علی‏» نام گذار زیرا او والا و برتر است و خدای اعلی می‏فرماید: من نامش را از نام خودم برگرفتم و به ادب خود او را ادب کردم و بر دشواری‏های علمم آگاهش ساختم . اوست که بت‏ها را در خانه‏ام (کعبه) خواهد شکست و اوست که بر فراز خانه‏ام بالا رفته اذان خواهد گفت و اوست که مرا بسیار تقدیس و تمجید کند، پس خوشا به سعادت کسی که او را دوست‏بدارد و اطاعتش کند و وای به حال کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانیش کند .» .....
سالروزشهادت شهیدان، جان نثاری فرزندمحمد جان نثاری فرزند مصطفی جوهری گوشه ای از وصیت نامه سعی کنید راه شهدا را ادامه دهید قرآن و نهج البلاغه و.. صحیفه سجادیه رابخوانید نمازجمعه ها را پر کنید یک تذکر مهم به شما مردم عزیز دارم مواظب باشید،زمان حضرت علی ع پیش نیاید که یک عده کاسه ازاش داغ تردرجنگ صفین جلوی حضرت را بگیرند واوراازجنگ کردن با معاویه بازنگهدارند ای مردم طلحه و زبیر ها که در زمان حضرت علی بودند در زمان ما هستند. حال بعضی ها خوب دورامام راگرفته اندوگرفته بودندوحال یابعدهامی خواهندسوئ استفاده های بکنندیامسایل دیگر ی به وجود آورند سخنی با خواهران خواهر گرامی فاطمه گونه وزینب گونه زندگی کنید ...... نکته مهمتر خواهر گرامی حفظ حجاب توازخون شهید ان کوبنده ترمی باشد یادشان گرامی وراهشان پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷