#لالههای_آسمونے
هرگاه به او کاري #واگذار مي شد و مي خواستيم از انجام آن مطمئن شويم، ميگفتيم که اين ماموريت #قلب امام را شاد ميکند و وقتي خبر آن به حضرتشان برسد تبسم بر لبان ايشان مينشيند. او خندهاي مي کرد و مي گفت: همه ما #فداي يک تبسم امام. و تا پاي جان مي ايستاد و آن کار را به نتيجه مي رساند .شهيد #کاظمي فردي خاکي، مردمي، خوش برخورد، متواضع، خودماني، صريح اللهجه، انتقادپذير و در کار و مسئوليت جدي، #قاطع، صبور و مقاوم بود. هيچ گاه به واسطه مشکلات، از زير بار مسئوليتها شانه خالي نمي کرد زود از #کوره در نمي رفت و کمتر ديده مي شد که عصباني شود، همواره چهره اي خندان و بشاش داشت..کارهايش را روي نظم و #انضباط انجام مي داد و براي بيت المال اهميت و حساسيت خاصي قائل بود..نحوه برخورد و #سلوک او با اقوام و دوستان و همکاران باعث شده بود که مورد علاقه و احترام همه باشد. نسبت به #والدين خود احترام و محبت وافري داشت و هيچگاه جلوتر از آنها قدم برنمي داشت .او همواره به #مادرش مي گفت:شما بايد مانند #مادر_وهب باشيد، اگر من به راه #اسلام نرفتم، شيرتان را حلالم نکنيد
وقتي در داخل قايق ترکش به سر شهيد کاظمي اصابت نمود، از جاي خود برخاست و دستها را به سوي آسمان بلند نمود و با #خدايش راز و نياز کرد و لحظهاي بعد در کف قايق به سجده رفت و آنگاه #شهيد شد.
📎عضو شورایعالی سپاه ، سازمان اطلاعات سپاه و معاون سیاسی امنیتی استاندار سیستان و بلوچستان
#سردارشهید_سیدکاظم_کاظمی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۳۶/۵/۲۴ آرادان ، گرمسار
شهادت : ۱۳۶۴/۶/۲ هورالهویزه
⚫️ | بابا؛ اینا رو به مامان نگو!
▪️جملاتی که پدرها نباید به مادری که تازه فرزندش را به دنیا آورده است، بگویند!
#والدین
#چند_خاطره
🔸از اثرِ شگفتانگیزِ دعای مادر تا رویای دامادیِ شهید...
🌼 #دعای_مادر|سال ١۳۶۰ مشرّف شدم حجِ تمتع. بعد از بازگشت به محمد علی گفتم: از خدا خواستم شما شهید نشی، تا بتونی بسیار در خدمتِ اسلام باشی... محمد علی بسیار ناراحت شد و گفت: مادر! برای خداوند تعیینِ تکلیف نکنید... اتفاقا دو سال بعد هم به نیابت از مادر مرحومهام به حج مشرف شدم. اما این بار خطاب به خدای متعال گفتم: خدایا! هر طور مصلحت بدونی! اگه تو میخوای راضیم هر دو پسرم هم شهید بشن ( الهی رضا برضاءک)... جالبه که خیلی زود هر دو پسرم به شهادت رسیدند...
🌼 #رویای_صادقه|قبل از شهادتِ محمدعلی خواب دیدم که چند تا خانوم چادری، با روبند به خونهمون اومدند. یکی از خانومها که لاغر اندام بود، به من گفت: اجازه میدین آقا محمدعلی رو داماد کنیم؟!... مدتی بعد از این خواب محمد علی شهید شد...
▫️۲۷اردیبهشت؛ سالروز شهادت محمدعلی فتاحزاده گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_فتاحزاده #اهل_بیت #مادر #والدین #شهدای_آذربایجانشرقی