eitaa logo
کانون شعر حوزه هنری استان همدان
61 دنبال‌کننده
747 عکس
86 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر انقلاب
بهار تازه برخیز و نقش تازه‌تری بر جهان بزن حرفی از اتفاق جدید زمان بزن برخیز و با صدای رسایت اذان بگو با خاک خسته‌جان سخن از آسمان بگو از یک بهار تازه و از یک شروع خوب بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب روح خدا! که در تن قرن معاصری تو اتفاق روشن قرن معاصری باید که نور چشم تو را انتشار داد عطر تو را میان فضا انتشار داد باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت جایی فراتر از قفس این زمانه رفت تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده این خاک مرده از نفست معتبر شده آرام در میانۀ طوفان نشسته‌ای بر منبر سپید جماران نشسته‌ای ای خطبه‌های سرخ تو آیات انقلاب هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب رودیم و پا به پای تو ما بی‌کران شدیم کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست در جذر و مد حادثه‌ها ایستاده‌ایم با بال زخم خورده، رها ایستاده‌ایم روشن‌تر از حماسۀ آتش‌فشان شدیم یک کوه سربلند میان جهان شدیم ما در میان جمع خود از «من» گذ‌شته‌ایم از التهاب آن همه بهمن گذشته‌ایم دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنی‌ست تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنی‌ست این باغِ ریشه‌دار به اصل «تو» می‌رسد پایان خوب قصه به فصل «تو» می‌رسد ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبریک به دو هنرمند هم استانی و یار حوزه هنری: همکار متعهد، هنرمند و توانا سرکار خانم مریم زندی و هنرمند عزیز و توانمند جناب آقای غلامرضا بکتاش برای کسب موفقیت در جشنواره بین المللی شعر فجر
گرچه فریاد (حق) رساتر بود (پیش فریاد او جهان کر بود) دور بود از مناسبات زمین راه افلاک جمله ازبر بود //و سقی ربهم شراب طهور// سکر (حق)را یگانه ساغر بود ذوالفقارش کم از سلیمان نه! زیر تیغش جهان مسخر بود (نجس) از (پاک) را تمیز و محک طاهر اطهر مطهر بود بوستان محمدی را خلق جمله شمشاد و او صنوبر بود //ناصرَٱلحقِّ فی الأُحُدْ وَ ٱلبدر// یک نفر بود یا که ‌ لشکر بود؟ // ویدألله فوق أیدیهم‍// کمترینش مثال خیبر بود گفتی اسرار در میان آور اسم اعظم در اومُکرّر بود ختم شد گرچه وحی بر خاتم وحی را ابتدای دیگر بود شاعر توامند همدانی؛ سید حسام حسینی @arthamedan
هدایت شده از محمدمهدی سیار
🌹 استرجاع 🌹 آری همین امروز و فردا باز میگردیم ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف با پای خود یک روز اما باز میگردیم چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد چون رودها صحرا به صحرا باز میگردیم این زندگی مکثی ست مابین دو تا سجده استغفراللهی بگو، ما باز میگردیم بین جماعت هم نماز ما فرادا بود عمری ست تنهاییم و تنها باز میگردیم(۱) ما عاقبت "انا الیه راجعون" بر لب از کوچه بن بست دنیا باز میگردیم (۱) و لقد جئتمونا فرادا کما خلقناکم اول مره( همانا تنها به سوی ما آمدید، آن سان که در آغاز آفریدیمتان)انعام/۹۴ 🌺 کانال رسمی محمد مهدی سیار 🌺 🌺 @mmsayyar 🌺
هدایت شده از ..:: ایرانیوم ::..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | انقلاب عشق به یاد شاعر سراینده «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود» و بسیاری از شعر های ماندگار انقلاب اسلامی ✅آثار هنرمندان قوی و سربلند ...:::در معرض تشعشع ایرانیوم باشید:::... https://eitaa.com/joinchat/3966697678C91c46872d9
شاعر: مجید تال
هدایت شده از Zandi
با سلام دعوتید به یازدهمین جلسه شعر آیینی با حضور آقای 🔸سه شنبه ۱۸بهمن ۱۴۰۱ 🔸ساعت۱۵:۳۰ نشانی:همدان، خیابان مهدیه، خیابان حق گویان، بن بست حق گویان،حوزه هنری انقلاب اسلامی
سلام بر خمینی مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد تو را اندیشه‌ات مانای تاریخ معاصر کرد میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را هم‌پای ابراهیم می‌باید مجاور کرد پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد ابابیل آنچه را با لشکر بی‌دین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد ✍🏻
تا صبح ظهور پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید در جان وطن بهار امید دمید این نهضت فاطمی چهل ساله شده‌ست «تا کور شود هر آنکه نتواند دید» این صبر و صلابت و صفا، زهرایی‌ست دل‌های تمام شهدا زهرایی‌ست یا فاطمه گفتیم و به میدان رفتیم جمهوری اسلامی ما زهرایی‌ست با روبهکان ز صولت شیر بگو با دشمن اهل شر ز شمشیر بگو تا لرزه بیفتد به تن کاخ سفید کوبنده‌تر از همیشه تکبیر بگو تا نام حسین بر لب مردم ماست در معرکه‌ها شکست دشمن پیداست معنای بلند لعن بر شمر و یزید «امروز شعار مرگ بر آمریکاست» در لشکر نور، انقلابی هستیم پر شور و شعور، انقلابی هستیم ثابت قدم و غیور، ان‌شاءالله تا صبح ظهور انقلابی هستیم
قسم به خون شهیدان به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر به بازوان دلیران که گرم پیکارند به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند به اضطراب دل مهربان شیرزنان دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان- از آن دقیقه که پا روی خاک بگذارند به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم که حلق خائن در هر لباس بفشارند قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند در این شبانه که گرگان چارسو هارند شکوهمند شبانان قصه بیدارند.. برقص بیرق غیرت در اوج توفانها رها برقص علمدارهات بیدارند ✍🏻 🏷 @alimohammadmoaddab
هدایت شده از 🌺ریحانه نوری🌺(شعر کودک و نوجوان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« بالای بالا » جشن بزرگی بود بیست و دوی بهمن، هر کس به دستش داشت یک پرچمِ میهن سبز و سفید و سرخ؛ پرچم چه زیبا بود! در بین جمعیت بالای بالا بود خیلی دلم می خواست در کوچه و میدان، در دست من باشد یک پرچمِ ایران مامان خوبم هم پرچم برایم ساخت یک دفعه یک عکّاس عکس مرا انداخت! ریحانه نوری 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پخش شده از صدا و سیمای شبکه ی همدان، برنامه ی خیابان انقلاب، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، با سپاس از عوامل خوب این برنامه🙏
32.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آستانه چهل و چهارمین ۲۲ بهمن انجام میشود: اولین رونمایی از نماهنگ "شبیه معجزه" کاری از هنرمندان متعهد همدانی و به سفارش حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان. @arthamedan 📌مرکز رسانه حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان https://arthamadan.ir/
نام بلندت اگرچه خسته از آماجِ تیرِ زخم زبانی نبینمت که از این غم، گرفته‌ای! نگرانی! همان که از دل تاریخِ رنج، یک‌تنه رد شد تنِ تکیدۀ تنهای من، هنوز همانی! خدا نیاوَرَد آن روز را، زمین بهاری! ببینمت که گرفتارِ دستِ باد خزانی به آب‌های گل آلودِ کینه کار ندارم به رغم حیله‌ی مرداب‌ها تو در جریانی چقدر چین و چروک زمان نشسته به جانت ولی هرآنچه که می‌بینمت هنوز جوانی عجب قصیدۀ نابی شده‌ست نام بلندت همیشه و همه جا مثل شعر ورد زبانی
محفل سوم از سلسله مجالس 🚩 شب های روایت با موضوع زن انقلاب اسلامی یک شنبه ۳۰ بهمن و دوشنبه ۱ اسفند ماه ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸:۴۵ لغایت ۲۰:۳۰ مکان: سینما فلسطین، سالن شماره ۲ منتظر حضور گرمتان هستیم @arthamedan مرکز رسانه حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان https://arthamadan.ir/
دومین جلسه از جلسات ماهانه داستان گپ امروز عصر و با حضور جناب آقای سید میثم موسویان و جمعی از نویسندگان و علاقمندان داستان همدانی، در حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان برگزار شد. در ابتدای جلسه حضار به ارائه نظرات خود در مورد کتاب دلاویزتر از سبز، اثر آقای علی موذنی پرداختند، سپس جناب آقای موسویان ضمن نقد فنی این اثر، نکات بسیار مفیدی در مورد داستان و داستان نویسی ارائه کردند. در ادامه سرکار خانم اسکندری نویسنده متعهد همدانی، داستان خود را با نام عمق چشمان پدر برای حاضران خواندند که مورد تمجید و نقد حضار و آقای موسویان قرار گرفت. جلسات ماهانه داستان گپ هر ماه با محوریت یکی از آثار موفق داستانی ایران و جهان برگزار می گردد و حاضران با مدیریت یکی از نویسندگان برجسته استان به نقد و بررسی آن کتاب می پردازند. @arthamedan
زندان تیره از نفسش روشنا شده صد یاکریم گاه قنوتش رها شده تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته‌بال در سجده آمده همه جانش دعا شده از فتنه‌های سلسله تیرگی تنش هر بند شرح واقعه نی‌نوا شده آزادی است از دو جهان یاد او ولی زنجیر بس که خورده تنش توتیا شده این جامه فتاده به گودال قتلگاه تصویری از حماسه کرببلا شده هر گوشه صحن و تربت نوباوگان او آیینه‌دار حرمت دین خدا شده امروز کیمیای جهان سرزمین ماست این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده معصومه، کوثری ست کز امواج حلم و علم دریای خفته در دل ایران ما شده دیدیم این‌که تا به ثریا توان رسید هر دم به یمن پنجره‌هایی که وا شده موسای دیگری ست، کنون نیل دیگری ست فرعون‌هاست غرقه دام بلا شده من پابرهنه آمدم از خویشتن برون ای بُشر آن بشارت محزون کجا شده دریابمان که در به در نفس سفله‌ایم ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده یارا دری گشا که تو باب‌الحوائجی دل در سیاه‌چاله دنیا فنا شده
علیه‌السلام 🔹مؤمن قریش🔹 تو کیستی که صداقت تو را صدا می‌کرد دعا به جان تو پیغمبر خدا می‌کرد تو را سقایت حُجّاج داده‌اند آری شکوه و شوکت عَبدالمطلّبی داری کلیدداری بیت‌الحرام سهم تو بود بر آستان تو از آسمان سلام و درود نَبی به برق نگاهت چه رازها دیده‌ست که بین آن همه عاشق تو را پسندیده‌ست تو مرزبان حقیقت شدی و حق‌باور یتیم آمنه را یار بودی و یاور تمام هَمّ و غمت عشق سرپرستی شد که حاصل غمِ تو افتخار هستی شد تو را به سعی و صداقت ستود پیغمبر به سایه‌سار پناه تو بود پیغمبر دعای خیر پیمبر همیشه جوشن توست «اَلَم یَجِدکَ یَتیماً» گواه روشن توست.. همین که همسر تو «فاطمه‌ست بنت اسد» کسی به گَردِ سمندِ فضائلت نرسد چه همسری! که مقامی رفیع پیدا کرد به خیر مقدم او «مُستجار» لب واکرد چه همسری! که حرم میهما‌ن‌سرایش شد سه روز بال مَلَک فرش زیر پایش شد چه همسری! که قدم در حریم کعبه نهاد و نور دیدۀ او شد «لِکُلّ قومٍ هاد» «عقیل» در سفر عشق در سفینۀ توست مدال «جعفر طیّار» هم به سینۀ توست یگانه دختر پاک تو «اُمّ هانی» شد که در پناه رسول خدا، جهانی شد تو سایه بر سرت از مهر احمدی داری تو آن گلی که گلاب محمدی داری شعاع وحی و نبوت چراغ راهت شد شکوه عالم هستی «علی» گواهت شد علی که کعبه برایش گشوده است آغوش خلیل بت‌شکن دهر شد تبر بر دوش علی که هیبت او قبضه کرد هستی را و زنده کرد ره و رسم حق‌پرستی را علی که اینه «اِنَّما وَلیکّم» است علی که مَطلعُ الانوار او غدیر خم است اَلا مبارز و سر حلقۀ جوانمردان که در برابر دشمن شدی بلاگردان
تو جام خاطرت از مهر دوست لب به لب است نثار خصم تو «تَبَّت یَدا اَبی‌لَهَب» است مرید مکتب توحید دودمان تو شد کمندِ صیدِ ابوجهل‌ها کمان تو شد قسم به فجر که ای کوه‌مرد نام‌آور کسی چنان که تو بودی نبود دین‌باور اگر چه رسم تو یک عمر رازداری بود زلال ایمان در رگ رگِ تو جاری بود امید عاطفه درس وفا گرفت از تو نهال نورس اسلام پا گرفت از تو تمام هستی تو ذوب در نبوت شد رهین سعی تو ایثار شد، مروّت شد به جز مسیر محمد سلوک و سیر تو نیست بگو که مؤمن آل قریش غیر تو کیست؟ شهامت از ازل آمیخته‌ست با شیرت گره‌گشایِ بلا بود برقِ شمشیرت تو خود مدافع آیین احمدی بودی تو طالب نَفَحات محمدی بودی فضای «شعب اَبی‌طالب» از تو رنگ گرفت و چتر بر سر خورشید بی‌درنگ گرفت حدیث الفت تو با یتیم عبدالله شنیدنی‌ست در آن سال‌های سرد و سیاه که از قبیله و قومت جدا شدی ای مرد! نگاهبان رسول خدا شدی ای مرد! ز خواب خویش چه شب‌ها که چشم پوشیدی برای حفظ پیمبر مدام کوشیدی.. سه سال شاهد آن ظلم و جور بودی تو اگر «قصیدۀ لامّیه» را سرودی تو همان قصیده که فریاد دادخواهی داشت که شرح برتری نور بر سیاهی داشت همان قصیده که آیینۀ وفاداری‌ست گلاب معرفت از بیت بیت آن جاری‌ست قصایدت اثر از فیض سرمدی دارد شمیم دلکش یاس محمدی دارد هُمای طبع بلندت سرود از ایمان زلال ذوق تو سرشار بود از ایمان تو را عنایت روح القُدُس مدد می‌کرد دلت ستارۀ اسلام را رَصَد می‌کرد شده‌ست شهرۀ آفاق استقامت تو که پیش کفر سپر شد بلند قامت تو تو سایه‌بان رسالت چهل بهاری شدی به کاروان هدایت طلایه‌داری شدی کلام آخرت ای حضرت رسول‌پناه چه بود؟ «اَشهدُ اَن لا اِلهَ الا الله».. به یاد آن همه سالی که با تو زیسته بود چه‌قدر بی‌تو رسول خدا گریسته بود از آن که بار فراق تو سخت سنگین بود پیمبر از غمِ هجرت عجیب غمگین بود همین که پنجرۀ پلک تو، به‌هم آمد خدیجه رفت و تو رفتی و «سال غم» آمد رسول بعد تو از شهر مکه زود گذشت «بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت» بهار مهر و وفا جانت ای ابوطالب! درود بر تو و ایمانت ای ابوطالب! محمد جواد غفورزاده
سعدی اگر که عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد(ص)
ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر لبخندت از تبسم گلها ملیح تر بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر وقتی سوال می شود از بهترین رسول از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر؟ با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر تو حسن مطلع غزل سبز خلقتی حسن ختام قصه ی ناب نبوتی بر چهره ی تو نقش تبسم همیشگی در بین سینه ات غم مردم همیشگی دریایی و نمایش آرامشی ولی در پهنه ی دل تو تلاطم همیشگی در وسعتی که عطر سکوت تو می وزد بارانی از ترانه، ترنم همیشگی با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل سازش همیشگی و تفاهم همیشگی خورشید جاودانه ی اشراق روی توست سرچشمه ی «مکارم الاخلاق» خوی توست تکرار نام تو شده آواز جبرئیل آگاهی از مقام ، تو اعجاز جبرئیل تا اوج عرش در شب معراج رفته ای بالاتر از نهایت پرواز جبرئیل مثل حریر روشنی از نور پهن شد در مقدم «براق» پر باز جبرئیل مداح آستان تو و دوستان توست باید شنید وصف شما را ز جبرئیل سرمست نام توست بزرگ فرشتگان پیر غلام توست بزرگ فرشتگان در آسمان عرش تمام ستاره ها بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها چشم تو آینه ست؛ نه، آیینه چشم توست باید عوض شود روش استعاره ها شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو داده ست آبرو به تمام هزاره ها عیسی کشند و غم زده ناقوس ها ولی نام تو زنده است بر اوج مناره ها گلواژه ای برای همیشه است نام تو «ثبت است بر جریده ی عالم دوام تو» سیدمحمدجواد شرافت